دست دزد عتیقه در خواب برملا شد
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۱۱۵۴۱
به گزارش امتداد، چندی قبل مرد میانسالی در شمال تهران به اداره پلیس رفت و از سرقت عتیقههای قیمتی خانهاش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: من وضع مالی خوبی دارم و علاقه زیادی به نگهداری عتیقه و وسایل قدیمی دارم. به همین دلیل وسایل زیرخاکی زیادی در خانهام داشتم.
امشب همراه همسرم خانه دخترم شام دعوت بودیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای بررسی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت. بررسیهای مأموران نشان داد سارق فرد آشنایی است که با کلید یدک به خانه مرد پولدار دستبرد زده و از مکان نگهداری عتیقهها خبر داشتهاست.
مأموران در گام بعدی برای شناسایی سارق فیلم دوربین خانه ویلایی را مورد بازبینی قرار دادند که دریافتند سارق که به نظر میرسد مرد جوانی است در حالی که نقاب به صورت زده است با کلید یدک وارد خانه ویلایی شده و پس از سرقت عتیقهها بدون اینکه ردپایی از خود بجا بگذارد از محل فرار میکند.
خوابی که راز سرقت را بر ملا کرد
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت زن جوانی به اداره پلیس رفت و راز سرقت عتیقههای مرد پولدار را بر ملا کرد. وی گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم به من گفت که سارقی به کلکسیون عتیقههای خانه پدریاش دستبرد زده است. پدر دوستم، مرد پولداری است که عتیقههای زیادی در خانهاش نگهداری میکند.
چند روزی گذشت تا اینکه شبی همسرم در خواب از سرقت عتیقه با خودش حرف میزد. همسرم عادت دارد و همیشه در خواب با خودش حرف میزند. با شنیدن حرفهای شوهرم به او مشکوک شدم و کمد شخصی او را جستوجو کردم که با چند وسیله قدیمی روبهرو شدم. ابتدا تصمیم گرفتم راز سرقت عتیقهها را بر ملا نکنم، اما امروز که او به خاطر موضوعی با من درگیر شد تصمیم گرفتم به اداره پلیس بیایم و راز سرقت کلکسیون عتیقههای پدر دوستم را بر ملا کنم.
سرقت عتیقهها با همدستی داماد خانواده
پس از حرفهای زنجوان مأموران به دستور بازپرس پرونده شوهر وی را بازداشت کردند. مأموران همچنین در خانه متهم تعدادی عتیقه و وسایل قیمتی سرقتی کشف کردند. متهم پس از دستگیری که چارهای جز بیان حقیقت نداشت به سرقت عتیقههای مرد پولدار با همدستی داماد شاکی اعتراف کرد.
وی گفت: چندین سال است که با داماد شاکی که بابک نام دارد، دوست هستم و رفت و آمد خانوادگی داریم. چند روز قبل از سرقت مهمان بابک بودیم. ما دو نفری با هم پلیاستیشن بازی میکردیم. معمولاً هر وقت یکیمان میباخت دیگری شرطی میگذاشت و بازنده باید اجرا میکرد. آن شب من باختم که بابک دستور داد به خانه پدر زنش دستبرد بزنم.
ابتدا فکر کردم شوخی میکند، اما وقتی گفت که پدر زنش عتیقههای گرانقیمتی در خانهاش نگهداری میکند و با سرقت آنها پول زیادی به جیب میزنیم وسوسه شدم و قبول کردم. نقشه سرقت را بابک طراحی کرد و من هم اجرا کردم. آن شب او پدر زنش را به خانهاش دعوت کرد و کلید یدک خانه او را در اختیار من قرار داد و من هم خیلی راحت عتیقهها را سرقت کردم.
قرار بود عتیقهها را بفروشیم و پولدار شویم و راه یکساله را یکشبه طی کنیم، اما دستمان رو شد و گرفتار شدیم.
پس از اعتراف متهم مأموران بابک را بازداشت کردند.
تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
منبع: روزنامه جوان
true برچسب ها :این مطلب بدون برچسب می باشد.
trueمنبع: امتداد نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۱۱۵۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راز مرگ پسر ۲۲ ساله گمشده برملا شد
به گزارش خبرآنلاین؛ رسیدگی به شکایت مرد میانسال با موضوع مفقود شدن ناگهانی پسر ۲۲ سالهاش از دو هفته قبل در دستور کار کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. مرد میانسال اعلام کرده بود که پسرش غروب روز حادثه از خانهشان واقع در محله جوادیه تهرانپارس خارج شده و دیگر بازنگشته است. درحالیکه گوشی موبایل فقدانی نیز خاموش شده بود.
ایسکا نیوز در خبری نوشت:به این ترتیب تحقیقات برای یافتن ردی از پسر جوان در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.در اولین قدم از تحقیقات از کلیه بهزیستیهای کشور و سازمان پزشکیقانونی استعلام گرفته شد اما فردی با مشخصات اعلامشده از سوی پدر فقدانی در این مراکز نبود.
بهاین ترتیب، رسیدگی به موضوع، وارد فاز تخصصیتر شد و تحقیقات میدانی برای یافتن ردی از جوان مفقودشده، کلید خورد.
اولین سرنخدر تحقیقات محلی انجامشده توسط ماموران پلیسآگاهی یکی از همسایهها گفت: «درست، روزیکه پدر این جوان، پریشان و مضطرب به همسایهها گفت که از پسرش بیخبر است، من پسر او را به همراه یکی از دوستانش به نام امید دیده بودم که با موتور امید در محله گشت میزدند.»
بهاین ترتیب، ماموران سراغ امید رفته و او را تحت بازجویی قرار دادند که در ابتدا نسبت به سرنوشت دوستش اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: «آنروز، من و دوستم با هم در محلهمان گشتی زدیم و بعد، او را پیاده کردم و دیگر نمیدانم کجا رفت.»
اما در ادامه تحقیقات آنتن موبایل امید و جوان فقدانی تحتبررسی قرار گرفت و مشخص شد هردو نفرشان در روز حادثه در شهریار حضور داشتهاند اما بعد از آن، گوشی جوان فقدانی، خاموش شده است؛ درحالیکه آنتندهی موبایل امید، بازگشت او به تهران و خانه را نشان میداد.
بهاین ترتیب؛ با افشای تناقضگویی امید، بازجویی از این متهم، وارد فاز تخصصی شد تا بالاخره او لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت.
جسد مقتول پیدا نشدمتهم که در برابر ادله غیرقابلانکاری که در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داشت، راه فراری از حقیقت در مقابل خود ندید، به ناچار به قتل اعتراف کرد و گفت: «من و امید از مدتها قبل، با همدیگر دوست بودیم اما این اواخر، کدورتهایی بین ما اتفاق افتاد که سبب شد هرکدام از ما در دلمان نسبت به دیگری احساس کدورت و دلخوری داشته باشیم.»
متهم در ادامه راجعبه روز حادثه گفت: « روز حادثه اتفاقی همدیگر را در محله دیدیم و با اینکه با هم سرسنگین بودیم، سلام و علیک سردی با هم کردیم. من به او تعارف کردم که با هم دور بزنیم و او هم قبول کرد و سوار موتورم شد. کمی که جلو رفتیم با همفکری هم تصمیم گرفتیم برای تفریح به شهریار برویم. آنجا به یک منطقه کوهستانی رفتیم و همینطور که قدم میزدیم با همدیگر صحبت هم میکردیم. بالاخره، سر حرف باز شد و من به او گفتم به خاطر حرفهایی که پشت سرم زده از او دلخورم. این حرفها باعث شد بگومگویمان شود. یکدفعه دوستم خشمگین شد و برای من چاقو کشید. من خیلی جا خورده بودم و برای اینکه او را از خودم دور کنم، ناخودآگاه او را محکم هل دادم که باعث شد تعادلش را از دست داده و به ته دره سقوط کند.»
متهم در مورد سرنوشت جسد مقتول گفت: «وقتی دوستم پایین افتاد، به حدی ترسیده بودم که دیگر آنجا نماندم تا ببینم چه بلایی سر جسدش آمد. میخواستم سریع از آن منطقه فرار کنم تا پای من در مرگ او گیر نیفتد. برای همین بهسرعت سوار موتورم شده و به خانهمان بازگشتم.»
با اعتراف متهم به قتل، تلاش کارآگاهان پلیس برای یافتن ردی از جسد قربانی آغاز شد اما تاکنون، جسد مقتول پیدا نشده است. بهاینترتیب، تحقیقات برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در این پرونده ادامه دارد.
۴۷۲۱۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898339