اسنپ، سراتو و بیژن زنگنه
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۲۴۹۴۷
عصر ایران؛ هیرش سعیدیان - «تاکسی آمریکایی نابود باید گردد» این شعار برخی از رانندگان عموماً مسن آژانس های سنتی در جلوی مجلس شورای اسلامی بود که چندی پیش نا امیدانه علیه آنچه که آن را «قاتل نانشان» می دانستند شعار سر می دادند و امید داشتند که با انحلال اسنپ و تپسی روزهای خوب گذشته باز گردد.
در گوشه ای دیگر قاسم جهرودی مدیر عامل تازه جلوس یافته ای شرکت سایپا پس از بازدیدی معمول از خط تولید با کلماتی آرام به حضار گفت که از تصمیمش برای گران نمودن 14 میلیون تومانی یکی از محصولات سایپا به نام سراتو منصرف شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در مجلس شورای اسلامی وزیر نفت پشت تریبون قرار گرفت و مایوسانه تلاش می کرد تا حسینعلی حاجی دلیگانی عضو کمیسیون برنامه و بودجه را قانع نماید که طرح برندینگ در حوزه سوخت در راستای منافع ملی این کشور است.
این سه اتفاق به طرز غریبی با یکدیگر پیوند دارند؛ آنها در نمای از بالا و در ترسیم عکس بزرگ قطعاتی کوچک از یک عکس بزرگ هستند به نام واقعیت اقتصاد ایران.
آنها که شانس مسافرت اروپایی را یافته اند می گویند پمپ بنزین هایشان بسیار تمیز است ،جایگاهها برای جذب مشتری بیشتر در رقابت هستند ، خدمات متعددی ارائه می دهند و نیروهایش نیز مانند یک گارسون آموزش دیده مودب هستند.
آنچه باعث تفاوت در عرضه خدمات در جایگاههای عرضه سوخت میان کشور ما و یک پمپ بنزین متعلق به «شل» در کشور فرانسه می شود ، تفاوت فرهنگی ما نیست بلکه کاربری صحیح اهرم های مالی است .علی رغم آنکه بیش از 3500 جایگاه عرضه سوخت در کشور ما وجود دارد تعداد آنها به ویژه در کلانشهرها کافی نیست.
آنها که اهل فن هستند می دانند که تنها مشکل پمپ بنزین های ما برخورد نه چندان خوشایند برخی کارکنان آن و خدمات ضعیف نیست . دست بردن در کیفیت بنزین و مخلوط کردن مایعات با آن به قصد کسب سود بیشتر توسط برخی جایگاهها ،موردی نیست که واحد بازرسی شرکت ملی پخش تا کنون برای آن پرونده ای تشکیل نداده باشد .
در تهران میانگین رسیدن به یک پمپ بنزین 25 دقیقه است ، در حالی که میانگین جهانی 5 دقیقه است . نکته جالب آن است که دولت برای ترغیب جایگاه داران به ارائه خدمات با کیفیت تر ، طرح طبقه بندی را اجرا نمود که در آن جایگاهها درجه بندی می شوند . هم اکنون حدود 2000 جایگاه ممتاز در کشور وجود دارد که تشخیص تمایز آنها با جایگاههای عادی برای هر کسی مقدور نیست . جالب آنکه این جایگاههای به اصطلاح ممتاز سالانه میلیونها تومان بابت «خدمات ممتازشان» از دولت سوبسید دریافت می کنند . هر پمپ بنزین برای آنکه تنها چراغش روشن باشد ، حتی اگر یک لیتر بنزین نیز نفروشد 7 میلیون تومان یارانه از دولت می گیرد.
در طرح برند سازی شرکت های حقوقی تشکیل می شوند و جایگاههای سوخت مختارند تا با هر یک از آنها قرارداد ببندند و اگر مایل نبودند دوباره به قرارداد دولتی خود باز گردند . برندهای عرضه سوخت می توانند از یک نفر نیروی انسانی ( مثلاً تعمیر کار ) برای تمام پمپ بنزین ها استفاده نمایند و هزینه های خود را کاهش دهند . برای مشتریان خود کارت وفاداری صادر کنند و با ارائه خدمات با کیفیت آنها را ترغیب نمایند تا به مشتری ثابت آنها بدل شوند . در بسیاری کشورها تنها 35 درصد از درآمد یک پمپ بنزین از عرضه سوخت است و مابقی درآمد از خدمات تامین می شود .
شهروندان ایرانی نیز استحقاق آن را دارند تا هنگام بنزین زدن با یک لبخند ساده مورد استقبال قرار گیرند و بر شیشه های ماشین آنها دستمالی کشیده شود! تمام اینها و احیاء حقوق مصرف کننده در صورت پدید آمدن فضای رقابت پدید خواهد آمد؛ همان چیزی که فرهنگ بازاری تجارت در کشور ما به شدت از آن بیزار است. در اصفهان در نقاطی که پمپ بنزینی در آن نبود برای راحتی مردم نازل های انفرادی قرار داده شد . بسیاری از جایگاه داران فغانی سر دادند که صدایش تا پایتخت رسید ، جنجالی بزرگ به پا شد ، که دولت می خواهد « نانمان را آجر کند».
علی رغم تاکیدات مکرر مقامات وزارت نفت بر این نکته که حقوق جایگاه داران محفوظ خواهد ماند و شرکت ملی پخش از شرکت های صاحب برند وثیقه سنگین دریافت خواهد کرد تا ضامنی باشد بر تضمین درآمد آنها ، اما بسیاری از آنها زیر بار نمی روند ، یارانه ماهانه و وضع موجود را بر قرار گرفتن در فضای رقابت ترجیع می دهند . تلخ تر اما بازتاب این تقابل منافع در مجلس بود . مرد دنیا دیده نفتی ایران، پشت میکرفون مجلس قرار گرفت تا نماینده برخوار و میمه به او بگوید که توضیحاتش در رابطه با طرح برند سازی سوخت قانع کننده نیست!
در جریان تقابل تاکسی های آنلاین و آژانس های سنتی با بسیاری افراد از جمله شهرام شاهکار مدیر عامل اسنپ و ریاست اتحادیه اتومبیل های توریستی به عنوان دو طرف دعوا مصاحبه کردم و به شما می گویم ، اگر دفاع افکار عمومی نبود اکنون اسنپی وجود نداشت . آنچه سایپا را مجبور کرد تا در گران کردن یکی از محصولاتش عقب نشینی نماید ، واکنش شدید رسانه ها و افکار عمومی بود . آنچه که باعث شد تا طرح برند سازی در حوزه سوخت بر عکس دو مورد اول با چالش مواجه شود ، پیچیده بودن موضوع برای مردم و عدم توجیه رسانه ها و افکار عمومی در مورد این قضیه بود.
هیچ روش خلق الساعه و یک شبه ای برای اصلاح ساختارهای اقتصادی وجود ندارد . هیچ قهرمانی وجود ندارد . قهرمان شمایید که باید برای هر آجر از منافع عمومی به صورت روزانه بجنگید.
لازم است تا وقت بگذارید و مسائل روزانه ای اقتصادی کشورتان را در حد فهم حدا اقلی درک کنید . این بار که برای بنزین زدن به پمپ بنزین مراجعه کردید به یاد داشته باشید که آن محیط خاک آلود ، آن برخورد سرد ،آن بنزین کم کیفیت ، آن خدمات ضعیف حق شما نیست ، آنها برای بهترین خدمات ماهانه از دولت یارانه می گیرند . هر صنفی باید از سوی مردم مجبور شود تا برای خدمات رسانی بهتر به این مردم با همکارانش رقابت نماید . باید مجبورشان کنید ، شما مردم .
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۲۴۹۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقای علمالهدی! چرا منیژه؟
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در خبرها آمده بود که احمد علمالهدی، امام جمعۀ مشهد، گفته است: «حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بخصوص در تاریخ ایران باستان؛ و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند: منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب».
اینکه جناب علمالهدی برای دفاع از حجاب ترجیح داده به سراغ شاهنامه برود و از منیژه مدد بگیرد، خود تایید ناخواستهای است بر آنچه به عنوان دینگریزی در جامعۀ ایران مطرح و البته از تریبونهای رسمی انکار شده است.
محافظهکاران سنتی در ایران، به ویژه اگر اهل سیاست باشند، غالبا منکر داعیه دینگریزی در جامعۀ ایراناند؛ ولی چگونه هم آن ادعا را نادرست می دانند و هم آقای علمالهدی برای دفاع از حجاب دست به دامن منیژهای شده که اگرچه آفتاب تنِ برهنهاش را ندیده بود، ولی شرابخواری و عیش و عشرت هم از دیگر ویژگیهای او بوده است؟
در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه، منیژه به بیژن دل میبندد و او را به خیمهاش دعوت میکند. چند شبانهروز با او مشغول خوردن و باده نوشیدن میشود، در حالی که نوازندگان با بربط و چنگ برایشان مینواختند.
ببینیم فردوسی چه توصیفی از خلوت بیژن با "منیژه" - الگوی ارایه شده از جانب آقای علم الهدی - داشته:
نهادند خوان و خورش، گونهگون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و می ساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
پرستندگان ایستاده به پای
ابا بربط و چنگ و رامش سرای
میِ سالخورده به جام بلور
برآورده با بیژن گیو زور
سه روز و سه شب شاد بوده به هم
گرفته بر او خواب مستی ستم
در ابتدا هم که بیژن وارد خیمۀ منیژه میشود، فردوسی میگوید:
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
به هر حال پوشش منیژه هر چه بوده باشد، رفتار و کردار او قطعا باب طبع و مطابق عقاید جناب علمالهدی نبوده. پس چرا ایشان از منیژه مدد جسته برای دفاع از عقایدش؟ آیا این گونه تعبیر نخواهد شد که پدیدهای به نام دینگریزی را پذیرفتهاند که به باور منتقدان افرادی نظیر آقای علمالهدی در شکلگیری آن پدیده نقش موثری داشتهاند از منیژه و نه شخصیت های دینی نام برده است؟
مثلا در همین داستان بیژن و منیژه، نوازندگان برای دو دلداده مینواختند تا خلوت و معاشرتشان خوشایندتر شود و این اقبال به موسیقی هم دقیقا بخشی از همان "فرهنگ ایرانیان" بوده که آقای علمالهدی به آن تمسک جستهاند. ولی الآن که اختیار خراسان و شهر مشهد در ید باکفایت جناب علمالهدی قرار گرفته، برگزاری یک کنسرت در مشهد هم ممنوع است.
این نفی موسیقی هم آیا برآمده از "فرهنگ ایرانیان" است؟ و آیا همین سختگیریها موجب دینگریزی جوانان [یا دست کم لایههای قابل توجهی از آنان] نشده؟ قطعا اگر این سختگیریها نبود، امروز امام جمعۀ مشهد ناچار نبود برای دفاع از حجاب، به مشی منیژهای متوسل شود که پس از آن سه روز شادخواریاش با بیژن، در جام شراب بیژن داروی هوشبر ریخت و او را با کمک ملازمانش پنهانی به کاخ پدرش برد و باقی قصه را هم از زبان فردوسی بشنوید:
نهفته به کاخ اندر آمد به شب
به بیگانگان هیچ نگشاد لب
چو بیدار شد و بیژن و هوش یافت
نگار سمنبر در آغوش یافت
در سخنان آقای علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
البته این نکته اهمیت چندانی ندارد و حق با آقای علمالهدی است. یعنی رفتار و سلوک منیژه تفاوت چندانی با رفتار زنان ایرانی نداشته. چون ایرانیان و تورانیان در مجموع تا حد زیادی در اتمسفر فرهنگی مشابهی میزیستند. ولی همین که امام جمعۀ مشهد واقف نیست منیژه ایرانی نبوده، نشاندهندۀ آشنایی کم او با "تاریخ ایران باستان" است و گمان گرده یک بیت کافی است.
نکتۀ مهمتر اما این است که تفاخر منیژه به اینکه آفتاب هم تنش را ندیده، ریشۀ اشرافی هم دارد. در مکه و مدینه نیز اشراف دقیقا به علت وضع مالی بهتری که داشتند، لباس بیشتری بر تن داشتند.
اکثریت مردم حجاز فقیر بودند و لباس چندانی نداشتند. یعنی نه لباسهای گوناگون داشتند، نه همان تک لباسی که داشتند، همۀ جای بدنشان را میپوشاند و در نتیجه آفتاب تن آنها را میدید و میسوزاند.
اینکه نقل شده است پیامبر گرامی اسلام لباسهای با آستین بسیار بلند را نمیپسندید و اگر لباسی میخرید و آستیناش بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را میبرید، دلیلش این بوده که چنین جامههایی را اشراف از سر تفاخر میپوشیدند و بسیاری از مردم پول کافی برای تهیۀ چنین لباسهایی نداشتند.
احتمالا در ایران هم اقشار فقیر تا حدی گرفتار چنین مشکلی بودند. به هر حال اینکه منیژه میگوید آفتاب هم تن مرا ندیده، احتمالا حاوی اشارهای است به خاستگاه طبقاتی برتر او؛ خاستگاهی که اکثر زنان فاقدش بودند.
به عنوان جمعبندی باید گفت در این یادداشت به سه نکته اشاره کردیم. یکم اینکه: وقتی برای دفاع از حجاب، پای زن بادهنوشی مثل منیژه به میان میآید، یعنی جناب علمالهدی هم واقفاند که برای دفاع از حجاب باید به سراغ شخصیتهایی تازه و غیراسلامی رفت و همین نشانۀ تحولی اساسی در جامعۀ ایران است که انکار میشود.
دوم اینکه: حتی اگر بپذیریم اسلام دقیقا همان چیزی است که آقای علمالهدی و همفکران محافظهکار ایشان میگویند، سختگیری برای اینکه سبک زندگی مردم و حتی مشی آنها در عرصۀ عمومی "کاملا اسلامی" شود، علت اساسی دینگریزی در جامعۀ ایران بوده است. با مردم نباید سخت گرفت وگرنه دینگریزی به دینستیزی هم منتهی خواهد شد.
سوم اینکه: اگر چیزهایی به نام "تاریخ ایران باستان" و "فرهنگ ایرانیان" وجود دارد، این امور قطعا تاثیر پایدار و ماندگار خودشان را بر زندگی و مشی و منش ایرانیان گذاشتهاند. جامعه، مومی در دستان ارباب قدرت نیست تا آن را به هر شکل که خواستند، درآورند. قناعت را فقط به مردم نباید توصیه کرد. حاکمان هم در تلاش برای ایجاد "جامعۀ مطلوب" خودشان باید اهل قناعت باشند.
----------------------
نمایه از کتاب: قصه های شاهنامه-5
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!