استيون اسپلبرگ؛ معمار هاليوود امروز
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۲۷۲۶۰
خبرگزاري آريا - روزنامه آسمان آبي: استيون اسپيلبرگ براي هاليوود فقط کارگردان نيست، او معماري است که هاليوود امروز براساس نقشه او بنا شده است. معماري برخوردار از عملگرايي هاليوودي که فقط به طراحي و تعيين نقشه راه قانع نيست، بلکه دوش به دوش استادان همنسلش در دهه 70 کار کرد و فيلم ساخت، اما سکان کشتي بيش از 40 سال است که در دست اوست؛ از همان سالي که «آروارهها» (1976) بهروي پرده آمد، الگوي کسبوکار در هاليوود تغيير کرد و هاليوود جديدي با مناسباتي جديد رشد کرد که اسپيلبرگ در خط مقدم اين شهر جديد ايستاده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جاناتان کرشنر در کتاب «واپسين عصر طلايي هاليوود» مينويسد: «آروارهها در 25ژوئن 1975 به نمايش درآمد. صدها سالن سينما همزمان در سراسر کشور با حمايت تبليغاتي عظيم شروع به نمايش فيلم کردند. کاري که امروزه امري رايج است، در آن زمان نوآوري به حساب ميآمد و البته مبدعان آن هم بسيار منتفع شدند. «آروارهها» درآمد هنگفتي بهبار آورد و عمدتا بهعنوان نخستين «بلاکباستر» به حساب ميآيد، اما زايش بلاکباسترها رابطه فيلمها و مخاطبان را از اساس دگرگون کرد.» البته روايت اسپيلبرگ از اين موفقيت و دگرگوني، پر از تعليق و همراه با اضطرابي نفسگير است که اگر اين فيلم، دل تهيهکنندگان را نميبرد، آينده حرفهاياش چقدر متزلزل ميشد؛ البته که روايت پيروزي اغلب آميخته به فروتني است.
طرفه اينکه حاصل اين ساز و کار فروش هرچه بيشتر فيلم بود. نقد و بحثها، حاشيهاي بود بر سيلي که يک فيلم بلاکباستر ايجاد ميکرد؛ البته بعدها چنان رويکردي، سيستم انتقادي خود را هم در سايتهاي نظردهي همچون «راتن توميتوز» يافت، که براساس الگوي پرفروشها کار ميکند و با رأيهاي تودهاي هر فيلمي را به عرش ميبرد يا پهن ميکند.با اين همه نميشود قابليتهاي استيون اسپيلبرگ را بهعنوان کارگردان تقليل داد.
استيون الن اسپيلبرگ در 18 دسامبر 1946 در شهر سينسيناتي ايالت اوهايوي آمريکا بهدنيا آمد. علاقه اسپيلبرگ به فيلمسازي از کودکي در وجودش بود؛ اولين جايزه جشنوارهاياش را براي فيلم 40 دقيقهاي و جنگي «فرار به هيچجا» (1962) در نوجواني برد.
بعد فيلم «نور آتش» را ميسازد و در سال 1968 فيلم علمي- تخيلي «آمبلين» را ميسازد. يکي از مديران يونيورسال استوديوز با تماشاي همين فيلم تصميم ميگيرد با اسپيلبرگ تماس بگيرد. استيون بعد از رفتن به کالج ايالتي کاليفرنيا (نام اين مؤسسه بعدا به دانشگاه ايالتي کاليفرنيا تغيير کرد و اسپيلبرگ از همانجا ليسانس خود را گرفت) در بخش تلويزيوني اين استوديو مشغول به کار شده بود. براي چند سال، سريالهاي اين کمپاني ازجمله سريال «کلبو» را کارگرداني کرد و اولين فيلم بلند تلويزيونياش «دوئل» را با چنان تبحري کارگرداني کرد که فيلم از تلويزيون به سينما کشيده شد و همواره نمونه درخشاني است از کارگرداني با حداقل امکانات. کموبيش همزمان با راديکالترين تجربههاي تئاتر در اروپا و آمريکا و فرا رفتن و شکستن اسلوبهاي درام کلاسيک ارسطويي در سينما و تئاتر.
اسپيلبرگ جوان با قصه و فيلمنامهاي از علمي-تخيلي نويس مشهور، ريچارد متيسون، نه بر سيارات ديگر که بر آسفالت جادههاي آمريکا، فيلمي ساخت که دايره تأويلش از قصه داوود و جالوت تا داستانهاي فرانتس کافکا را در برميگيرد. در پايان فيلم، گويي از سرزمين ستروني سر در ميآوريم که از شعرهاي تي. اس. اليوت تا نمايشنامههاي ساموئل بکت گسترده شده است.
«دوئل» از معدود فيلمهاي کارنامه اسپيلبرگ بود که هم بخشي از روح زمانهاش در اوايل 70 را نشان ميداد و هم تنها فيلمي از او به حساب ميآيد که در تلخبودن سرراست و بيتکلف بود؛ البته ميتوان آن صراحت را به حساب شور جواني گذاشت؛ شور جوانياي که حتي در دومين فيلم اسپيلبرگ «شوگرلند اکسپرس» (1974) که فيلمي جادهاي بود با محوريت زن و شوهري مطرود که ميخواهند بچهشان را بازپس بگيرند، وجود داشت. اسپيلبرگ توان و استعداد خود را در عظيم نشاندادن وضعيتهاي معلق نشان ميدهد؛ اينکه چطور کل واحد گشت پليس ايالتي تگزاس ميتوانند بهدنبال يک زوج خلافکار ناشي بيفتند و تماشاگر هم چشم از فيلم برندارد، نهتنها مهارت که مهارت فوقالعاده ميخواهد.
با چنين پيشزمينهاي پروژه «آروارهها» به اسپيلبرگ سپرده شد؛ فيلمي در ژانر وحشت؛ ژانري که با موفقيت فوقالعاده و بينظير «جنگير» (1973، ويليام فريدکين) دستمايه مناسبي بود براي سرمايهگذاري کمخطر، اما چشمگير تهيهکنندگان هاليوودي.
«آروارهها» (1976) يک سانتيمتر دور از تمام الگوها و کهنالگوهاي هاليوود مبني بر احساس خطر از «ديگري» نبود. اين الگوي ساختاري و فکري همواره در محصولات هاليوودي ديده ميشود، اما اسپيلبرگ، طوري کوسه را بهعنوان ديگري و عامل ترس در فيلم «آروارهها» به تصوير کشيد که تماشاگر، تيزي دندان کوسه را بر هفتلايه پوستش حس کند و فراموش نکند که ساحل هميشه محل سرخوشي و فراموشي نيست؛ کوسه هم دارد و مردان از جان گذشتهاي بايد تا پاي جان در مقابل «ديگري» بايستند. فيلم براي همه جذاب بود و دوستداشتني. صف تماشاگران مشتاق بلوک به بلوک، فضاي هر محله را در آمريکا پر ميکرد تا اصلاح «بلکباستر» شکل بگيرد. در مقابل اين تاريخسازي ديگر چه اهميتي داشت، اگر منتقداني ميگفتند، اين فقط سرگرمي است، نه سينما؟ بازي ديگر دست فيلمسازاني بود که ميتوانستند فيلمي در ابعاد «آروارهها» و «جنگ ستارگان» (جرج لوکاس،1977) بسازند.
جرج لوکاس با اعتماد به نفس ميگفت: «برخي از دوستان من بيشتر درگير هنر هستند يا درگير اينکه در سطح فليني يا اورسن ولز بهحساب بيايند، من اما چنين مشکلي نداشتم... اگر فيلمساز نميشدم احتمالا اسباببازي ميساختم.» لوکاس و اسپيلبرگ اسباببازي هم ساختند، اما اسباببازيهايي که براساس کاراکترهاي فيلمهاي اين دو فيلمساز پولساز ساخته ميشد. از عروسکهاي «ايتي» بگيريد تا کاراکترهاي مجموعه فيلمهاي «اينديانا جونز».
اسپيلبرگ بعد از موفقيت «آروارهها» توانست خودش را نشان دهد و تفسيري شخصي از هستي و کهکشانها و مناسبات انسانها را با ساکنان کرات ديگر در فيلم «برخورد نزديک از نوع سوم» به تصوير بکشد؛ فيلمي که فيلمنامهاش را از ابتدا تا انتها نوشت و ساخت و اعتنايي هم به فيلمنامهاي که پل شريدر براي او نوشته بود، نکرد، اما تفسير پل شريدر از تفاوت نگاهش با اسپيلبرگ، روشنگر است و راهگشا براي تحليل رويکردهاي متفاوت فيلمسازي.
پل شريدر، نويسنده فيلم «راننده تاکسي»، يکي از فيلمهاي شمايلي دهه 70 از همکارياش با اسپيلبرگ چنين ميگويد: «من نميخواهم قهرمان را در مقام نخستين نماينده هوش کره زمين به جهان ديگر بفرستم. مردي که ميخواهد به سيارهاي ديگر برود و احتمالا يک نمايندگي مکدونالد داير کند.» و استيو گفت: «دقيقا من چنين آدمي را ميخواهم بفرستم.» اسپيلبرگ همان کارگرداني است که با کيفيتي خارقالعاده و باورپذير ميتواند يک آدم معمولي را با دهان و چشمان باز، سوار بشقابپرنده کند و به هوا بفرستد، در حالي که کارشناس فرانسوي بشقابپرندهها (با بازي فرانسوا تروفو) در گوش همان مرد معمولي ميگويد: «به تو حسوديام ميشود و کاش جاي تو بودم»؛ البته در صحنهاي که بشقابپرنده در آن حضور دارد، آنقدر باشکوه اجرا شده که خيلي مهم نيست آدمها به هم چه ميگويند؛ مهم اين است که آدمي رؤيايش را با مهارتي فوقالعاده روايت ميکند و آنقدر در کارش اعتماد به نفس دارد که بيشتر تماشاگران در برابر پرده عريض و صداي استريوفونيک، مرعوب«برخورد نزديک از نوع سوم» ميشوند.
اگر اسپيلبرگ در دهه 70 ستونهاي هاليوود جديد را پي زد، در دهه 80 و 90غرفههاي اصلي هاليوود جديد را نيز از آن خود کرد. از «ايتي» تا «اينديانا جونز» و «پارک ژوراسيک». پولسازي با رؤياهاي نوجوانان و داستانهاي علمي-تخيلي، تنها فرمول اسپيلبرگ براي رؤياسازي و پولسازي نبود. او بهدنبال داستانهايي بود تا تماشاگران را در سيل اشکهايشان غرق کند،«رنگ ارغواني» (1985) و «امپراطوري خورشيد» چنين فيلمهايي بودند، اما «فهرست شيندلر» همان قصهاي بود که اسپيلبرگ ميتوانست نشان دهد، ديگر نوجوان نيست و عاقلهمردي شده است، اما هيچ کودکي نميپذيرد که با دکمه، ميشود جان يهوديان دربند اردوگاههاي نازي را نجات داد. شخصيت اسکار شيندلر در سخنراني سکانس پاياني به دکمههاي با ارزش لباسش اشاره ميکند و از اين آرزو ميگويد که کاش دکمههايش را هم ميفروخت تا بتواند يهوديان بيشتري را نجات دهد، اما اسپيلبرگ پيش و بيش از تماشاگر در روايت احساسياش از سياهي تاريخ غرق شده است.
اين نگاه سر تا پا احساساتي تا «نجات سرجوخه رايان» (1998) هم ادامه دارد، اما اسپيلبرگ ديگر 50 سالگي را هم پشت سر گذاشته است. در اينجا تلخي و سياهي در فيلمهايي مثل «هوش مصنوعي»(2001) و «جنگ دنياها» (2005) جهاني تيرهتر ميسازد، اما همچنان ميپندارد که نوري هست براي رد شدن از اين سياهيها. اسپيلبرگ نميخواهد بپذيرد که شر و تباهي فقط از جهان خارج نيست و هنوز به اين پرسش پاسخ نميدهد که با چه نوري ميخواهد تاريکي درون را روشن کند.
آن سياستي که او ميپذيرد، آنقدر روادار نيست که حقي براي فلسطينيها در فيلم «مونيخ» قائل باشد. آن شکوهي که او و لوکاس در فيلمهايشان در جستوجويش بودند، يک وجه تاريک هم دارد که از آن، ترامپ درميآيد و تعارفهاي رسانهاي مثل اينکه دوران ترامپ و نيکسون شبيه هم هستند. سندروم اسپيلبرگ-لوکاس که رابين وود، منتقد انگليسي ميگفت کماثر نميشود. وود در مقاله معروفش نشان ميدهد که اين سينماگران معمار هاليوود، امروز خاصه در دوران ريگان چگونه در حال تسخير ذهنها و غيرسياسيکردن هنر هستند. با اينهمه اسپيلبرگ هنوز در همان شهري فيلم ميسازد که اغراق نيست اگر گفته شود آجر به آجرش با نگاه او و دوستدارانش در هاليوود ساخته شد.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۲۷۲۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شورای اداری استان تهران
جلسه شورای اداری استان تهران ظهر امروز با حضور احمد وحیدی وزیر کشور و علیرضا فخاری استاندار تهران برگزار شد. به اشتراک بگذارید: https://tn.ai/3077957 درباره ما ارتباط با ما آرشیو اخبار ؛ جدیدترین اخبار لحظه به لحظه امروز پیوندها بازار پربینندهترین اخبار قیمت ارز و طلا لیگ ایران و جهان ما را دنبال کنید: RSS تلگرام اینستاگرام توییتر آپارات سروش آیگپ گپ بله روبیکا ایتا
All Content by Tasnim News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.