به وقت شام فیلمی متفاوت در سینما ایران
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۳۳۸۷۶
به گزارش جهان نيوز، تدوین فیلم سینمایی «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا بتازگی به پایان رسیده است و فیلم برای حضور در سیوششمین جشنواره فیلم فجر ادامه مراحل فنی و آمادهسازی خود را سپری میکند.
جدیدترین شنیدهها از فیلم حاتمیکیا حاکی است که «به وقت شام» فیلمی اکشن، حادثهای و پر از صحنههای انفجار خواهد بود که شاید نظیر آن در سینمای ایران تا به حال دیده نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره اهمیت موضوعی فیلم
حاتمیکیا همواره چه با فیلمها و چه با حرفها و مصاحبههایش نشان داده دغدغه نظام و انقلاب را دارد و تلاش کرده با زبانی هنرمندانه و تاثیرگذار، این دلمشغولی ارزشمند را به تصویر کشد. او دو سال پیش و موقع نشست رسانهای فیلم «بادیگارد» در جشنواره فیلم فجر درباره خطر داعش و نزدیکی آنها به ایران هشدار داده و گفته بود: «امروز مقابل در ورودی دستگاه ایکسری میگذاریم؛ خدا کند فیلمسازهای ما متوجه شوند اکنون داریم از ایکسری رد میشویم. این معنای بزرگی دارد چراکه در چنین شرایطی بچهها امنیت ما را حفظ میکنندT اما در فیلمهایمان این موضوعات مطرح نیست. حتی فیلمهایی که در مورد داعش است در بخش مسابقه قرار نمیگیرد. من غصه میخورم از اینکه اکنون این ایکسری معنی دارد اما متاسفم که 90 درصد فیلمها متوجه نیستند. این ایکسری روی کشورمان سایه انداخته و بچههای زیادی شهید شدند تا این ایکسری به تهران نرسد.»
حاتمی کیا فقط به واکنش زبانی دراین خصوص اکتفا نکرد و برای فیلم بعدی سراغ همین موضوع رفت تا با زبان تصویر و در قالب هنر سینما هم به آن واکنش نشان دهد. «به وقت شام» فیلمی هشداردهنده درباره تهدید داعش و گروههای تکفیری در منطقه است. تهدید و آسیبی که باعث گستردهتر شدن جریان مقاومت و علنیشدن ایثارگریهای مدافعان حرم در این چند سال اخیر شده است.
به نظر میآید حتی باوجود پیروزی اخیر و قاطع سربازان اسلام بر داعش و بیرون راندن آنها از خاک عراق و سوریه، اهمیت «به وقت شام» باتوجه به وجوه هشداردهندهاش همچنان باقی است و چه بسا این پیروزی جریان مقاومت و جهاد علیه تکفیریها به یاری فیلم هم برای بیشتر دیده شدن
بیاید.
حجازی فر در نقش پدر حمیدیان
قصه فیلم «به وقت شام» درباره یک فروند هواپیمای ترابری ایرانی است که از ایران عازم فرودگاه دمشق میشود. خلبان و کمکخلبان هواپیما یک پدر و پسر هستند. آنها قرار است یک محموله بشردوستانه را از ایران به سوریه منتقل کنند. پدر و پسر خلبان در سوریه میان تروریستهای تکفیری به دام افتاده و به اسارت داعش درمیآیند.
نکته جالبتر از این داستان که مرحله به مرحله نفسگیرتر میشود، باید به حضور دو بازیگر جوان و موفق سینمای ایران در این فیلم و این نقشها اشاره کرد؛ هادی حجازیفر و بابک حمیدیان که در این فیلم نقش پدر خلبان و پسر کمکخلبان را بازی میکنند. آن هم درحالی که در دنیای واقعی حجازیفر فقط چهار سال از حمیدیان بزرگتر است. هادی حجازیفر بازیگر فیلمهای «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» در «به وقت شام» اولین همکاری خود را با حاتمیکیا تجربه میکند، اما حمیدیان پیش از این نقشهای مهمی در فیلمهای «چ» و «بادیگارد» این فیلمساز به عهده داشت. بجز حجازیفر و حمیدیان، بقیه بازیگران فیلم سوری و لبنانی هستند.
لوکیشنهای «به وقت شام»
حاتمیکیا تصویربرداری فیلم خود را در لوکیشنهای متعددی انجام داده است؛ از تهران، روستاهای شهریار و مشهد گرفته تا شیراز و سیستان و بلوچستان. نماهای باز فیلم که به موقعیت ژئوپلتیک صحراها و بیابانهای سوریه شباهت داشته باشد، در پایگاه هفتم شکاری و ترابری فرودگاه شیراز فیلمبرداری شده است. لوکیشن اطراف شهریار مربوط به محل استقرار تروریستها و برای تصویربرداری صحنههای مربوط به مقر داعش بوده است.
بخشهای دیگری از «به وقت شام» هم در شهرک سینمایی دفاع مقدس انجام شده است.
حاتمیکیا «به وقت شام» را امسال و همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان کلید زده بود. مهدی جعفری مدیر فیلمبرداری این فیلم را به عهده داشت و تدوین فیلم را هم مهرداد خوشبخت انجام داد. تهیهکنندگی فیلم را که محصولی از سازمان هنری رسانهای اوج است، محمد خزاعی به عهده دارد.
کارنامه حاتمیکیا در جشنواره فجر
ابراهیم حاتمیکیا در حالی خودش را برای حضور در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر آماده میکند که پیش از این خاطرات خوبی از شرکت در این رویداد دارد. او برای کارگردانی فیلمهای «آژانس شیشهای» و «به رنگ ارغوان» دو بار برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (و بهترین فیلم) در بخش مسابقه سینمای ایران شده است. ضمن اینکه بجز این دو جایزه، برخی فیلمهای او در دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر در بخشهای دیگری همچون بهترین فیلم یا بهترین بازیگر یا بخشهای فنی دیگر به موفقیتهایی دست یافتهاند. «دیدهبان»، «مهاجر»، «وصل نیکان»، «از کرخه تا راین»، «روبان قرمز»، «به نام پدر»، «چ» و «بادیگارد»، از جمله آثار حاتمیکیاست که در جشنواره فجر مورد توجه و تحسین قرار گرفته است.
منبع:جام جم
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۳۳۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند؟
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بومیسازی نظریههای جامعهشناسی از مباحث چالشزا و مهم در قلمرو رشته علوم انسانی، بهویژه جامعه شناسی است.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم.
* تعریف زمینه در نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر یکی از نکاتی که باعث میشود نظریهها در پژوهش شکل حادتری به خود بگیرد آن نامشخص بودن و ابهام بر سر تعریف و مصداق زمینه است. آیا منظور از زمینه همان جامعه و فرهنگ بومی ایران است یا نظریههای جامعهشناختی غربی؟ اگر جامعە بومی زمینه محسوب میشود، نظریههای جامعهشناسی برای کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند.
زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکنداین استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ اگر نظریهها و تبیینهای تئوریک جامعهشناختی زمینه در نظر گرفته شوند، افکار، ایدهها و اندیشههای فلسفی و ادبی، خارج از زمینه خواهند بود؛ بنابراین زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکند. اما به نظر میرسد اگر زمینه همان جامعه و فرهنگ ایران در نظر گرفته شود بیشتر کافی به مقصود باشد و در اینجا نیز تقریباً همین تلقی، در نظر گرفته شده است.
* کاربست غیرانتقادی نظریههای جامعهشناسی غربی
این پژوهشگر توضیح میدهد که در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشود.
به نظر وی میرسد که تبیینهای حاصل آمده از نظریۀ جامعهشناسان مشهور غربی مثلا دورکیم، وبر، مارکس، زیمل، پارسونز، هابرماس، فوکو، گیدنز و... تفاوتهای ناشی از تاریخ، فرهنگ، طبیعت، سیاست و اقتصاد متفاوت دو نوع جامعه را لحاظ میکند و یا اساساً تفاوت دو نوع جامعه آنقدر حائز اهمیت یا تعیین کننده نیستند و در شیوه پوزیتیویستی و علمی پژوهش، تفاوتهای کیفی دو نوع جامعه محلی از اعراب ندارند و ازاینرو نظریههای جامعهشناسی مدرن، مسائل گوناگون جامعۀ ایران را به طور دقیق و معتبر توضیح میدهند و جای نگرانی ندارد.
در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشودنبوی ادامه میدهد که با عینک نظریههای غربی؛ مسائل جامعۀ ما دیده نمیشوند، بلکه مسائلی که خاص جامعۀ غربی است و نظریهپرداز برای همان مسأله اقدام به برساخت نظریه کرده، مطابق با نظریههای مدرن، دیده میشوند. به نظر میرسد حجم مسائل کشف و صید نشده، بسیار بسیار فراوانتر باشند، مسائلی که خاص جامعۀ ایران هستند و نظریههای غربی، امکان دست یافتن به آنها را برای پژوهشگران بومی فراهم نمیسازند.
*تفاوت جامعه ایرانی با جوامع غربی
نبوی در این مقاله مینویسد: نهتنها با دیدگاه هرمنوتیکی، بلکه با دیدگاه پوزیتیویستی نیز قابل اثبات است که جامعۀ ایرانی با جوامع غربی تفاوتهای ژرف و بارزی دارد و جغرافیا و طبیعت متفاوت در ایران، سبب شکلگیری تاریخی متفاوت، اقوامی متفاوت، دین و فرهنگی متفاوت، توزیع قدرت و توزیع ثروتی متفاوت، احساساتی متفاوت، عقلانیتی متفاوت، فلسفه و علم و هنری متفاوت، و ازاینرو باعث کنشهای فردی و جمعی متفاوتی در جامعۀ ایران شده است.
این پژوهش بیان میکند که نظریۀ جامعهشناسی بهعنوان ابزاری علمی که در جامعهای متفاوت با ایران پدید آمده و شکل گرفته و در واقع توسط نظریهپرداز با امکانات محدود علمی بهویژه معلومات محدود درباره جامعۀ ایران برساخته شده است، توانایی کمی را دارد که این همه تفاوتهای عمیق را در نظریۀ خود لحاظ کند.
به زعم این پژوهشگر لازم است که در عین قدرشناسی از قابلیتها و تواناییهای نظریههای مدرن جامعهشناختی، با نگاهی انتقادی به کاستیهای آنها در ارتباط با مسائل خاص جامعۀ ایران، توجه نمود و همانند برخی جامعهشناسان که دست به بازسازی مارکسیسم یا دیگر نظریهها زدند، به بازسازی یا برساخت نظریه با هدف کاربست برای مسائل بومی پرداخت.
* پارادایم مسلّط در اجتماعات علمی
نبوی در ادامه این پژوهش توضیح میدهد که آن چه در جامعە علمی و پژوهشی ایران روی میدهد بیشتر از آن که دست یافتن به تبیین جدیدتری باشد، گنجاندن رویدادها و امر واقعهها در قالبهای ازپیش طراحی شده مفاهیم و نظریههای رسمیت یافتە غربی است. غافل از آن که رویدادها و واقعیتهای جامعە ایرانی احتمالا تبیین دیگری را اقتضاء میکند و پژوهشگر و جامعهشناس به نقد و بازاندیشی مفاهیم موجود و نظریۀ موجود اقدام نمیکند.
این پژوهش به این مهم اشاره میکند که کوهن تحت عنوان پارادایم مسلّط توضیح میدهد، در اجتماعات علمی جوامع غربی هم صدق میکند؛ بنابراین، لازم میآید که پژوهشگران و جامعهشناسان و بهویژه صاحبنظران و نظریهشناسان و روشنفکران، بخشی از تلاشهای فکری خود را معطوف به نقد مفاهیم و نظریههای رایج و بازآفرینی نظریههای بدیع برای تبیینهای کارآمدتر مسائل بومی نمایند.
* شکلگیری جنبشهای اجتماعی
دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود دارند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهدبه زعم نبوی جامعۀ ایران در طول تاریخ، از پیش از اسلام تاکنون، همواره جامعهای دینی بوده است. شاید به دلیل ایالتی بودن سلسلههای پادشاهی و سلطۀ فرهنگ ایلاتی توزیع انحصاری قدرت وجود داشته و توزیع انحصاری قدرت به نوبۀ خود، سبب شکلگیری جنبشهایی برای رفع ظلم و ستم میشده است.
این پژوهشگر مینویسد دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود داشتند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهد و این مرامها، چه درصورت موفقیت جنبشها و چه درصورت شکست، گاهی رفته رفته مبدل به باور و عقیده دینی و معنوی میگردید.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ مطابق با همین سازوکار، در طول تاریخ فِرَق متعددی در جامعۀ ایران و به مقیاس وسیعتر در جوامع اسلامی شکل گرفتهاند. جامعۀ ایران با چنین سابقۀ نیرومند در شکلدادن به انواع فرق و مذاهب، بعید است با دانش و علم جدید، چنین برخوردی نداشته باشد. غرض اینکه فرهنگ ایرانی با چنان ماهیتی، ممکن است نظریههای علمی جدید را مبدل به مذهب یا شبهمذهب کند.
نبوی بیان میکند که مارکسیسم در دوره پهلوی بهطور ملموس چنین سرنوشتی پیدا کرده بود و اکنون به نظر میرسد وفاداری و تعهد به دیگر نظریههای جامعهشناختی، گرچه کمی خفیفتر، اما چنین سرنوشتی را یافته باشد. مطابق با همین رویه، بهجز مواردی معدود، هیچ اقدام مؤثری برای نقد و بازاندیشی نظریههای غیربومی و نظریهسازی بومی عملا صورت نمیگیرد.
این پژوهشگر اینگونه جمعبندی میکند که طی دهههای اخیر معدود کسانی اقدام به برساخت یا بازسازی نظریهها و تبیینهای بومی اقدام کردهاند. در نهایت به طور کلی جامعۀ ایران، نَه به دلایل ایدئولوژیک، بلکه بنا به دلایل مطلقاً علمی به برساختن تبیینهای بومی از مسائل خود احتیاج مبرم دارد.
انتهای پیام/