دکتر دینانی؛ میراثدار و نظریهپرداز فلسفه اسلامی
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۳۷۸۶۵
ایکنا نوشت:
نشست رونمایی از کتاب «اختیار در ضرورت هستی» ۲۷ آذر، با سخنرانی آیتالله مصطفی محقق داماد همراه شد. آیتالله محقق داماد در بخشی از سخنانش گفت: کتاب وجود رابط از بهترین کتب آقای دینانی است و متاسفانه به خاطر آنکه سنگین است مورد استفاده قرار نگرفته است.
محقق داماد ادامه داد: در گذشته نه چندان دور، صدای بحث از حجرهها و مسجد بلند میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: پدر من که استاد ایشان بود معتقد بود که مقام ثبوت را باید درست کنید، مقام اثبات خودش درست میشود. اگر پولدار باشید نوعی میتوانید خودتان را معرفی کنید. بسیاری از پولدارها که بیسوادند، اما خود را باسواد نشان دادهاند. باید واقعا کاری کرد که افراد علاقهمند به دانش شوند.
محققداماد در پایان گفت: آقای دکتر دینانی فلسفه اسلامی خوانده است، اما فلسفه اسلامی خواندن دو جور است، نوعی که پس از خواندن این است که فرد بیاید فلسفه اسلامی را درس بدهد و اگر زورش برسد بتواند خوب معنا کند. یک وقت دیگر است که کل فلسفه اسلامی و معقولات به نگاه ثانوی نگاه کند و سخن جدیدی بگوید که در هیچکجای فلسفه اسلامی نیست. این حرف روی همان پایه نگاه بازبینانه گفته میشود. باید میراث اسلامی را بازخوانی کرد. دکتر دینانی از این نعمت برخوردار است که خداوند به او قدرت نظریهپردازی در فلسفه اسلامی داده است.
اسماعیلی، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران به معرفی کتاب از محسوس تا معقول پرداخت. اسماعیلی در آغاز سخنانش گفت: ظرافت دکتر دینی در رجوع به متون اسلامی این است که به عنوان محسوس و معقول روی این کتابشان نهادهاند. با این عنوان مستقل کتاب و فصلی در فلسفه اسلامی نبوده است و از طرفی مباحث فلسفه اسلامی از این بحث سخن به میان آورده است.
وی افزود: ایشان بخشهای میراث اسلامی را در سیاق جدید مطرح کرده است. مسائلی که در فلسفه زبان، تحلیلی، هرمنوتیک که جدید است، بافت کتاب آقای دینانی را تشکیل میدهد. وی از زبان کسانی که پژوهشگران این فیلسوفان هستند مباحث جدید را مطرح میکند.
عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران ادامه داد:عمده بحث این کتاب در خصوص محسوس و معقول است، اما نقبی به آثار برخی از بزرگان فلسفی جدید زده شده است. این کتاب با اثر دیگرشان فلسفه و ساحت سخن در ارتباط است. در این کتاب مسئله اصلی ارتباط لفظ و معناست. دانشهای گوناگونی، چون منطق، اصول فقه و بلاغت به این بحث پرداختهاند. دکتر دینانی دانشهای گوناگونی را مطالعه کردهاند و مباحثی که در این دانشها مطرح شده در کتاب از محسوس تا معقول فراخوانی شده است، اما بحث بیشتر در فلسفه مطرح میشود.
وی تصریح کرد: اندیشه اصلی در کتاب فلسفه و ساحت سخن از فارابی و کتاب الحروف وی است. دکتر دینانی به فارابی توجه ویژهای دارند. اولین مقالهای که ایشان با عنوان نیایش فیلسوف نوشتهاند در سال ۱۳۵۳ در خصوص دعایی است که فارابی خطاب به حق تعالی مطرح کرده است. مسئله زبان رهگذری برای توجه به اندیشههای فارابی در شرح کتاب العبارة ارسطو شده است. به نظر میرسد که از تامل در اندیشه فارابی ناراضی نبودهاند که کتاب از محسوس تا معقول را پس از کتاب فلسفه و ساحت سخن را مینویسند که البته در این کتاب به غیر از فارابی دیگران نیز حضور دارند.
اسماعیلی افزود: مقایسه کتاب فلسفه و ساحت سخن و کتاب از محسوس تا معقول نشان میدهد این دو کتاب فصول مشترکی دارند، اما ورود و خروج متفاوتی انجام شده است و این نشاندهنده آن است که دکتر دینانی مطالعه فارابی را ادامه دادهاند. گوهری به نام ابنسینا باعث شده است تا توجه کمتری به فارابی بشود.
عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: یکی از دغدغههای دکتر دینانی انسانشناسی است ایشان هم هستی انسان و هم ارتباط انسان با آگاهی را مد نظر داشتهاند. در کتاب فلسفه ارسطوی فارابی مسئله شناخت انسان که انسان از ان جهت که بخشی از جهان است و تا انسان جهان را نشناسد نمیتوان شناخت دقیقی از انسان ارائه داد در کتاب فارابی مطرح شده و کاری که آقای دکتر دینانی کردهاند این است که این مسئله را با دور هرمنوتیک تطبیق دادهاند، اینکه جز در شناخت تقدم دارد و یا در کل.
اسماعیلی تصریح کرد: در خصوص بحث موجهات که بحث مورد توجهی است نکتهای که دکتر دینانی در این خصوص اشاره میکنند این است که ضرورت بطاطه که سهروردی به آن تصریح میکند، مورد اشاره فارابی بوده است.
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۳۷۸۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ما از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بیاطلاع هستیم
به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشستهای «علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی» با عنوان «فلسفه دانشگاهی و مسائل ایران امروز» در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد و سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی کردند.
در ابتدای این نشست، مالک شجاعی که دبیری جلسه را به عهده داشت کمی درباره موضوع تاریخ نگاری علوم انسانی آکادمیک سخن گفت و بیان کرد: امروز حدود صد سال از ورود علوم انسانی جدید به ایران گذشته است. در واقع حدود یک قرن است که ایرانیان با علوم انسانی جدید مواجه شدند. خوشبختانه دانشگاه تهران به عنوان یکی از اولین مراکزی که علوم انسانی آکادمیک در آن وجود دارد درباره بیشتر رشتههای علوم انسانی، تاریخ نگاری رشتهای انجام داده اما سوالی که مطرح میشود این است که هر کدام از این رشتهها با ما ایرانیان چه کردهاند.
وی افزود: در مورد علوم انسانی جدید در ایران دو طیف از افراد وجود دارند. عدهای معتقدند که علوم انسانی ما تماماً وارداتی و تقلیدی است اما عدهای معتقدند اگر علوم انسانی نبود ما به خودشناسی تاریخی و فرهنگی نمیرسیدیم. به هر حال ما قرار است در سلسله نشستهایی که امروز جلسه اول آن است نخبگان را دعوت کنیم و درباره چنین موضوعاتی با آنها گفت و گو کنیم.
شجاعی ادامه داد: موضوع اولین نشست هم «فلسفه» قرار دادیم چون به عقیده بسیاری از اهالی علوم انسانی فلسفه، مادر علوم است. طبق پیش بینی که مؤسسه حامی علوم انسانی، خانه اندیشه ورزان و فرهنگسرای اندیشه انجام داده اند قرار است که تا پایان سال ۱۰ یا ۱۱ نشست به تفکیک رشتهای برگزار کنیم و شیوه برگزاری هم به این شکل است که نگاههای متفاوت را مقابل هم قرار دهیم.
در ادامه نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد سخنرانی کرد.
وی گفت: بحث درباره علوم انسانی و فلسفه ذوابعاد است و پرداختن به آن کار یک نشست نیست. اما سوالی که من میخواهم مطرح و بحثم را با آن شروع کنم این است که ما از فلسفه دانشگاهی چه انتظاری داریم. به بیان دیگر چه تفاوتی میان حقیقت فلسفه و فلسفه دانشگاهی است. حقیقت فلسفه نقش بسیار اساسی در قوام بخشی فرهنگ داشته است. اما فلسفه دانشگاهی یک فعالیت آموزشی و اداری است. فرق است بین فلسفه به عنوان ابژه مطالعاتی و فلسفه به منزله مواجهه با وجود.
وی افزود: فلسفه دانشگاهی در ایران یک ترجیع بند مهم دارد و آن هم اینکه ما یک جامعه «شبه مدرن» هستیم. یعنی جامعهای که همه نهادهای مدرن را دارد اما این نهادها مبتنی بر ریشههای تاریخی نیستند. لذا برای همه پدیدارهای ایران باید کلمه «شبه» را بیاوریم چون در جامعه شبه مدرن، نهادها نقشی که در جوامع مدرن دارند را، ندارند. همانطور که بارها گفتم جوامع شبه مدرن مانند شهرک سینمایی هستند که از هر چیزی فقط ماکت آن وجود دارد.
این استاد فلسفه ادامه داد: دپارتمانهای علوم انسانی کشور ما هنوز نتوانستند به مساله شبه مدرن به منزله یک امر تمدنی و یک مساله نگاه کنند که این نشانه فقدان تفکر تاریخی در دپارتمانهای علوم انسانی ما است البته به استثنای دکتر داوری که در دهههای اخیر به موضوع توسعه نیافتگی پرداختند. اگر چه ایشان هم فقط وضعیت را توصیف کردند اما راه برون آمد را نشان نمیدهند.
عبدالکریمی ادامه داد: ما نمیتوانیم فلسفه جدا از مباحث تاریخی داشته باشیم. در دپارتمانهای فلسفی ما، خودآگاهی تاریخی وجود ندارد و فلسفه بدون خودآگاهی بیشتر شبیه یک ابژه بی روح است. البته همه دپارتمانها و اساتید ما در یک سطح نیستند اما این انتقاد در اغلب آنها و پیش از همه به خود بنده وارد است. فلسفه دانشگاهی نتوانسته با مسائل ایران امروز ارتباط برقرار و به مسائل ایران به عنوان یک مساله نگاه کند چون ما در ایران اساساً مساله نداریم. ما پیوسته در مورد همه چیز مساله داریم اما در عین حال مساله نداریم و این یک تناقض بزرگ است. چون نمیدانیم ایران کیست و ایران چیست؟ به همین دلیل بیشتر چیزهایی که ما از آن به عنوان مساله یاد میکنیم، غُر زدن و نِق زدن است.
وی افزود: ما هیچگاه در این سالها صورت بندی متافیزیکی درباره جامعه شبه مدرن نداشتیم و نه تنها یک گام به جلو نرفتیم بلکه عقبگرد هم داشتیم. ما با یک تاریخ انحطاطی و فروپاشی هویت و حیات اجتماعی و دومین شکاف تمدنی تاریخی بعد از دوران مشروطه مواجه هستیم. در چنین وضعیتی اهل فلسفه وجود ندارند و مانند تودههای مردم گیج و گنگ هستند و میپرسند چه باید کرد؟ متأسفانه به غیر از تلاشهایی که برخی انجام دادند هیچ گاه صورت بندی مفهومی از تاریخ نداشتیم و متأسفانه بعد از آنها هم این تلاشها ادامه پیدا نکرد.
عبدالکریمی در بخش دوم سخنانش گفت: در دهههای کنونی ما با یک شکاف تمدنی- تاریخی مواجه هستیم و جای اهل فلسفه در آن خالی است. چون این مساله را نه سیاسیون میتوانند حل کنند نه حکمرانان. انتظار من این است که برای این موضوع مفهوم سازی شود. ما نمیدانیم که در کجای روند تاریخی مان قرار داریم. آیا گریزی جز چشم انداز غرب نداریم و مسیر دیگری برای ما گشوده نیست البته تاریخ غرب را نمیتوان نادیده گرفت اما سرآغاز سنت تاریخی ما کجاست. آیا ما میتوانیم میراث خودمان را جدای از متافیزیک غرب بفهمیم.
پس از سخنرانی عبدالکریمی، سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف دیگر سخنران این مراسم خطاب به عبدالکریمی پرسید: مشکل تجدد مطلق چیست و دلیل این همه ستیز با غرب چیست و چه فایدهای برای ما دارد؟ من فکر میکنم که خیلیها فکر میکنند وقتی حرف از این موضوعات میشود یعنی ما باید یک الگوی جدید داشته باشیم و از صفر شروع کنیم در حالی که ما هیچ وقت از صفر شروع نکردیم.
عبدالکریمی در پاسخ به سوال حسینی گفت: من ستیز با غرب ندارم چون غرب یک رویداد عظیم تاریخی است و هیچ نقطهای بیرون از مدرنیته نیست و انکار واقعی غرب یک کار احمقانه است اما میتوانیم تجدد را دربست نپذیریم. تجدد برای جامعه ایران شدنی نیست و اگر هم قرار باشد جامعه متجدد شود همان اشتباهی رخ میهد که در زمان پهلوی رخ داد. به همین دلیل هم باید گفت انقلاب اسلامی ایران حاصل روح و کنش ایران در برابر مدرنیته است.
پس از این پرسش و پاسخ، سید حسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی خود را آغاز کرد.
وی سخنان خود را با یک دستهبندی منسجم درباره وضعیت فلسفه در ایران آغاز کرد و گفت: به عقیده من فلسفه در ایران جزو یکی از هفتدستهای که در ادامه به آنها اشاره میکنم.
۱- فلسفه به مثابه آکادمی
در این نوع از فلسفه ما یک سری ریزمساله و زبان تخصصی داریم. در این طبقه ما اوضاع بدی نداریم. به این معنی که اساتید دانشگاهی خوبی داریم. اوضاع فلسفه غرب در دانشگاههای ما خوب است اگرچه یک جاده یک طرفه است به این معنا که ما درباره غرب حرف می زنیم اما غرب تأثیر و تاثری از ما نمیگیرد و ما در بازی آکادمی دنیا قرار نداریم. در حوزه فلسفه اسلامی که اوضاع از این هم وخیمتر است. اما اوضاع فلسفه اسلامی در دانشگاهها خیلی خوب نیست و حتی جاده یک طرفه هم نیست یعنی ما یا از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بیاطلاع هستیم یا اصلاً آنها را قبول نداریم.
۲- امتداد اجتماعی فلسفه آکادمی
در دهههای میانی نیمه دوم قرن بیستم تحقیقات دین پژوهانه در ایران آغاز شد و افرادی مثل سروش در دهههای ۶۰ و ۷۰ این جریان را راه انداختند. مقالاتی که وی در سالهای ۶۷-۶۸ در کیهان فرهنگی و سپس در مجله کیان مینوشتند نمونههایی از این جریان است.
۳- فلسفه حامی تحولات اجتماعی
گاهی در یک جامعه تحولاتی اتفاق میافتد که بعد فلسفه روی آن سوار میشود و نظر میدهد. مثل سال ۷۶ و اتفاقاتی که در آن زمان افتاد. در آن زمان افرادی شروع به تبیین نظریات فلسفه سیاست که به نفع اصلاحات بود، کردند. پس از این جریان بود که هابرماس هم در ایران معروف شد. در این نوع فلسفه تحولات اجتماعی در سطح نخبگانی باقی میماند. در همین ایام اخیر هم موضوع فلسفه سیاسی و آثار هانا آرنت خیلی باب شد و همه به خواندن چنین آثاری روی آوردند.
۴- فلسفه – پروژه
گاهی اوقات هم یک فیلسوف درباره یک پروژه مشخص با یک مفهوم کلیدی کار میکند. مثل پروژه ایرانشهری یا پروژه تجددستیزی فردید، یا پروژه مبتنی بر روانشناسی و تجربه.
۵- فلسفه به مثابه تثبیت نظام مستقر
این نوع فلسفه، فلسفهای است که در جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکند. افرادی مثل شهید مطهری، شریعتی، آقای مصباح، در این دسته جا میگیرند. در این نوع از فلسفه مراکزی در راستای تثبیت نظام تأسیس میشوند. مراکزی مثل شورای تحول علوم انسانی، فرهنگستان علوم و...
۶- فلسفه ناشی از علم جدید
علم جدید مخصوصاً در حوزه زیست شناسی در حال دامنگیر شدن است و ما امروز شاهد فلسفههایی هستیم که از این علوم تاثیر میپذیرند.
۷- فلسفه به معنای زندگی طبیعی
در این نوع از فلسفه افراد معمولی که با فلسفه سروکاری ندارند برای خلاصی از مشغولیتهای ذهنی سراغ خواندن آثار فلسفی میروند. رغبت به خواندن آثار نویسندگانی مثل نیچه و شوپنهاور نمونه این نوع فلسفه است.
حسینی پس از ارائه این دسته بندی افزود: یکی از مسائلی که درباره علم و فلسفه در ایران وجود دارد این است که هیچ کدامشان در ایران، عمومی نشد. البته آنها با یکدیگر یک فرق اساسی دارند و آن هم اینکه علم، تقدس خود را داشت اما فلسفه وقتی وارد ایران شد عمومی نشد و این تقدس هم نداشت. در واقع فلسفه در ایران هیچ وقت به عنوان یک سند قرار نگرفت.
استاد دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد: نکته دیگر اینکه سنت فلسفه اسلامی چیزی جز اقتباس از غرب نیست چون ما فلسفه را از یونان گرفتیم و یونان هم غرب است و حالا این سوال مطرح است که فلسفه اسلامی چرا کاربست اجتماعی پیدا نکرده است؟ چون انضمامی نیست، ظرفیت ذاتی ندارد، فقه و کلام در آن غلبه دارد و حکمت عملی در فلسفه اسلامی بسیار لاغر مانده است.
پس از سخنان حسینی، عبدالکریمی خطاب به حسینی گفت: در بسته بندی که شما انجام دادید به عقیده من دسته پنجم خیلی علمی نبود چون شما دکتر شریعتی را در دسته شهید مطهری و آقای مصباح قرار دادید در حالی که شریعتی اصلاً این گونه نبود. ما در دپارتمانهای فلسفه خودمان هنوز شریعتی را فیلسوف نمیدانیم در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا مثل الجزایر، ترکیه و … واحد درسی شریعتی شناسی دارند. ما هنوز هم در دوره جدید متفکری نداریم که با جهان وارد گفت و گو شود به جز آقای نصر و مرحوم فردید اما شریعتی در زمان خودش این کار را کرد.
حسینی هم در پاسخ به این نکته عبدالکریمی توضیح داد: اینکه یک امر واضح است که اگر شریعتی نبود انقلاب اسلامی پیروز نمیشد چرا که او یک جریان مهم در جهت پیروزی انقلاب اسلامی راه انداخت.
این جلسه با پرسش و پاسخ میان حاضرین و سخنرانان به پایان رسید.
کد خبر 6087633 سارا فرجی