موسيقي ايراني، ويولن يا کمانچه
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۳۹۸۴۶
خبرگزاري آريا - ساري - ايرنا - ويولن در موسيقي ايراني از جمله مواردي است که از ابتداي ورود اين ساز به کشور تاکنون مورد بحث اهالي هنر بوده، برخي معتقدند ورود آن اصالت موسيقي ايراني را مخدوش کرده و برخي ديگر مي گويند ويولن باعث صدادهي بهتر در اين رشته از هنر شده است.
شماري از هنرمندان موسيقي ايراني با بيان اينکه ويولن گذشته از مخدوش کردن موسيقي اصيل کشورمان، موجب مي شود کمانچه به بوته فراموشي سپرده شود، تاکيد کرده اند که موسيقي ايراني صرفا بايد با سازهاي اصيل ايراني مانند کمانچه، ني، سنتور، تار، سه تار، تنبک و غيره نواخته شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از سوي ديگر ويولن در بدو ورود به ايران به دليل صدايي شفاف تر و حجيم تر نسبت به کمانچه، به سرعت جاي خود را در بين نوازندگان باز کرد و به `کمانچه فرنگي` شهرت يافت. از آن پس بسياري از نوازندگان کمانچه به ويولن نيز روي آوردند.
به عبارت ديگر افزايش دامنه صدا دهي و ديناميک (قدرت صدا)، برخورداري از اکتاو بيشتر (استفاده بيشتر از نت ها) و قابليت بيشتر براي جهاني کردن موسيقي ايراني در ويولن نسبت به کمانچه موجب شد تا رويکرد به اين ساز افزايش يابد.
بر همين اساس برخي از موسيقيدانان با تاکيد بر استفاده از ويولن در موسيقي ايراني، اعتقاد دارند که حضور آن در کنار کمانچه بر غناي اين ژانر از موسيقي افزوده و سوناريته (صدادهي) آنها به گوش مخاطب خوشايند تر مي شود.
ويولن در ايران**
به استناد منابع تاريخي و گفته اغلب پژوهشگران، ويولن در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه و اوايل مظفرالدين شاه قاجار به ايران آورده شد بدين صورت که مظفرالدين شاه در مراجعت از سفر اروپا براي يک دسته ارکستر خود چند ويولن آورد و از مسيو لومر خواست تا اين ساز را تعليم دهد.
اما لومر معلم موزيک نظامي بود و بيشتر به سازهاي بادي آشنايي داشت لذا به پيشنهاد او يک معلم ويولن به نام مسيو دووال از فرانسه براي آموزش به هنرجويان استخدام شد. دووال در مدت دو سالي که در ايران بود در کنار رهبري ارکستر زهي، آموزش اين ساز را به عهده گرفت و شاگرداني را در مدرسه موزيک دارالفنون تعليم داد.
رويکرد کمانچه نوازان به نواختن ويولن در بدو ورود آن به ايران بر اساس تکنيک هاي کمانچه بود و با همان روش اين ساز غربي را به هنرجويان تعليم مي دادند تا اين که کلنل علينقي وزيري به منظور تحصيل موسيقي به اروپا رفت و روش صحيح نواختن ويولن را هم در آن جا فرا گرفت و در سال 1302شمسي پس از بازگشت به وطن، مدرسه موسيقي خود را با کوله باري از دانش و تجربه بنيان نهاد و آموزش اين ساز را به صورت علمي و آکادميک آغاز کرد.
مي توان به جرات گفت که تا پيش از وزيري نت بين اهالي اين هنر رايج نبود و حتي نوازندگان صاحب نام ايراني، موسيقي را به صورت `سينه به سينه` فرا گرفته و از دانش نت و قواعد موسيقي بي بهره بودند لذا توجه و تأکيد اين هنرمند تحصيل کرده و آگاه به اصول موسيقي، تحولي در نحوه آموزش اين هنر و نواختن ساز ها به ويژه ويولن و تار بوجود آورد و با تلاشي خستگي ناپذير توانست شاگردان بزرگي همچون ابوالحسن صبا و روح الله خالقي را در مکتب خويش پرورش دهد که هريک از آنان در سرنوشت موسيقي کشور تأثير گذار بوده و فصل جديدي را در سير تحول ويولن و نواختن آن در ايران به وجود آوردند.
در سال 1306براي نخستين بار صداي ويولن با تکنوازي صبا با همراهي آواز روح انگيز (بتول عباسي) به بازار آمد. با برخورداري از تکنيک ويولن اين هنرمند خيل مشتاقان که از يکسو دلبسته موسيقي ايراني بودند و از سوي ديگر ظرافت، صداي پرصلابت و دل انگيز آن را در نواختن نغمه هاي شيرين ايراني توسط استاد مي شنيدند، مفتون صداي اين ساز شده و سوداي نواختنش را در سرمي پروراندند.
صبا نيز همچون استاد خود با داشتن دغدغه شبانه روزي براي موسيقي و سرنوشت و جايگاه اين هنر و همچنين اشاعه صحيح نواختن ويولن، شاگرداني را همچون مهدي خالدي، علي تجويدي، حبيب الله بديعي، رحمت الله بديعي، پرويز ياحقي، همايون خرم و اسد الله ملک پرورش داد که هر يک از آنان حاصل زحمات استاد دلسوزشان را به بهترين وجه ممکنه به ثمر رساندند.
از سوي ديگر خالقي که يکي ديگر از بزرگان تاريخ موسيقي محسوب مي شود، در آفرينش قطعات دلنشين موسيقي ايراني و اجرا توسط بهترين نوازندگان موسيقي آن عصر از جمله شاگردان استاد صبا، همت گمارد.
برخي معتقدند که شاگردان مکتب وزيري به وسيله ويولن به اصالت موسيقي ايراني لطمه وارد کرده و موجب شده اند تا کمانچه به فراموشي سپرده شود. آنان به ويژه سعي در مخدوش کردن استاد خالقي را دارند تا بلکه جايگاه ويولن را در موسيقي ايران خدشه دار کنند.
در حاليکه استاد اصغر بهاري که به تأييد همگان تنها نوازنده باقيمانده کمانچه در آن عصر بود و در جايگاه کنوني اين ساز نيز نقش دارد، به تشويق خالقي تغيير ساز داده و از ويولن به کمانچه روي آورد. وي ويولن را نزد استاد رضا محجوبي فرا گرفت و مدت 20 سال به نواختن اين ساز پرداخت اما به تشويق وزيري، خالقي، حسين دهلوي و فرامرز پايور دوباره به کمانچه روي آورد و به توصيه آنان در هنرستان در کنار صبا و محجوبي به تدريس اين ساز مشغول شد و باز هم به همت همين هنرمندان ارکسترهاي سازهاي ملي در کشور ايجاد شد که کمانچه در آن از جايگاه ويژه اي برخوردار بود.
به گفته کارشناسان موسيقي بسياري از آثار بزرگاني چون محمودي خوانساري،قوامي، شجريان، گلچين و در راس آنان صداي مخملين آواز ايران زنده ياد بنان با همراهي استادان ويولن ايران از جمله تجويدي، بديعي، ياحقي، خرم و... نواخته شد که قابل فراموشي نيست.
بهزاد مقوم ويولنيست مازندراني مي گويد: استادان بزرگ اين هنر هرگز کمانچه را از ياد نبرده و همواره به ديده احترام به آن نگريستند که از ان جمله مي توان به اسدالله ملک ، استاد رحمت الله بديعي و حسين ياحقي اشاره کرد.
وي افزود : به ياد آوريم آن زمانکه عده اي دارا بودن مظاهر غربي را در ظواهر زندگي خود، نوعي تمدن دانسته و رويکردبه فرهنگ ايراني و گوش فرا دادن به موسيقي اصيل ميهنمان را عقب افتادگي، املي و مغاير با شور جواني تلقي مي کردند، زنده ياد کامران داروغه در اوج جواني با تکنوازي کمانچه در راديو و تلويزيون، چگونه اين ساز ملي را بر سر زبان ها انداخته و موجب دلبستگي جوانان به آن شد.
هرمز فرهت موسيقيدان به جايگاه ويولن در موسيقي ايراني تاکيد کرد و مي گويد: امروزه به سختي مي توان اين ساز را بيگانه دانست، زيرا به خوبي با موسيقي ملي مان متناسب و عجين شده است.
وي تعصب در موسيقي را موجب محدود کردن اين هنر مي داند و افزود: در بسياري از اجراهاي بياد ماندني موسيقي ايراني نه تنها ويولن بلکه ويولا، ويولنسل، کنترباس، پيانو و... در کنار سازهاي ملي کشورمان نواخته شد.
نوازندگان ويولن در ايران**
به رغم مشکلات اجتماعي در راستاي فعاليت موسيقايي و دشواري نواختن ويولن، اين ساز از بدو ورود خود به ايران تا کنون نوازندگان بسياري را به خود ديده و توسط دستان هنرمندشان به زيبايي نوازش شده است و هر کدام از آنان در احيا و جايگاه اين ساز نقش ستودني دارند که از آن جمله مي توان به محمدتقي دانشور، حسام السلطنه (جهانگير مراد)، حسين اسماعيل زاده، علينقي وزيري، رکن الدين مختاري، حسين هنگ آفرين، ابراهيم آژنگ، شهباز برمکي، رضامحجوبي، ابوالحسن صبا، روح الله خالقي، حسين ياحقي، لطف الله مفخم پايان، مجيد وفادار، مهدي خالدي، حبيب الله بديعي، پرويز ياحقي، رحمت الله بديعي، علي تجويدي، همايون خرم، محمد مير نقيبي، حسينعلي ملاح، ناصر زرآبادي، عباس شاپوري، شاپور نياکان، جواد لشکري، بزرگ لشکري، اسد الله ملک، فرهاد فخرالديني، مجتبي ميرزاده و...اشاره کرد.
جايگاه موسيقايي ويولن**
ويولن يکي ازسازهاي زهي و آرشه اي و کوچکترين عضو خانواده ويولن ها است. اين ساز به دليل سازگاري با فرهنگ هاي گوناگون و توانايي در اجراي کليه فواصل، در ميان موسيقي ملل مختلف جاي خود را باز کرده و حالت جهاني به خود گرفته است و به جرات مي توان گفت که تمام ممالک دنيا براي اجرا و ارائه موسيقيشان از اين ساز بهره مي گيرند.
وجهه جهاني ويولن و نقش غير قابل انکار آن چه در تکنوازي چه گروه نوازي به گونه اي است که صاحب نظران آن را سلطان سازها و قلب تپنده ارکستر ناميده اند. ويولن با قابليت فراوان در ميان کليه سبک ها و دروه هاي موسيقي ارجحترين ساز ميان زهي ها بوده و با ميدان صوتي بسيار قوي، درخشان، روشن و با طيف وسيعي از طنين هاي غني، زنگدار و آرامشبخش، امکانات گسترده اي را در اختيار ارکستر مي گذارد.
اين ساز جادويي در ارکسترهاي بزرگ همراه با ساير اعضاي خانواده اش (ويولا و ويولنسل) بيش از نيمي از تعداد نوازندگان ارکستر را به خود اختصاص مي دهد و به همين جهت صاحبنظران از آن به عنوان رکن اصلي و ستون ارکستر ياد مي کنند و در ميان خانواده خود نيز مهمترين وظيفه را به عهده دارد و از نظر تعداد هم بر آن ها مقدم بوده و افزون تر است.
هر يک از ويولن ها همانند انسان ها داراي شخصيت و کارکتر خاص خود بوده و هرگز دو ويولن دقيقا همانند يکديگر نيستند و صدا دهيشان به سان اثر انگشتان در عين شباهت، متفاوت است. در هم نوازي ارکسترهاي بزرگ ويولن را به دو گروه ويولن اول و ويولن دوم تقسيم مي کنند که معمولا ويولن هاي اول ملودي اصلي و ويولن هاي دوم هارموني قطعه را مي نوازند.
شايان ذکر است که در اينگونه ارکستر ها نخستين ويولنسيت سمت راست به عنوان `کنسرت مايستر` Concertmaster ناميده مي شود که مسئوليت تمامي نوازندگان ويولن آن مجموعه به عهده او بوده و پس از رهبر از بالا ترين جايگاه برخوردار است که انتخاب اين سمت از ميان نوازندگان ويولن نشان از اهميت بسيار زياد، حساسيت بالا و ارجحيت اين ساز نسبت به ساير آلات موسيقي دارد.
موسيقيدانان و ويولن**
تمام موسيقيدانان بزرگ در باره جايگاه ويولن در ارکستر هاي بين المللي متفق القول و هم نظر بوده و از آن به عنوان رکن اساسي موسيقي ياد کرده اند. بتهوون در اين باره مي گويد: براي اجراي موسيقي اگر ويولن نبود راهي نداشتيم مگر اينکه آن را اختراع کنيم.
بسياري از آهنگسازان بزرگ جهان نيز معتقدند که ويولن قادر است انواع پاساژهاي تند و تزييني و ماهرانه را بهتر از هر ساز ديگر اجرا کند. از سوي ديگر نداشتن پرده، تراکم نت ها در روي دسته کوتاه و شيوه آرشه کشي از آن، ساز دشواري ساخته به طوريکه بيش از نود در صد هنرجويان اين ساز، پس از مدتي دست از آن کشيده و يا به ساز ديگري روي آورده و يا آموختن موسيقي را به طور کل رها مي کنند.
پيدايش ويولن**
ويولن سازي است که با گذر زمان پيش رفته، هزاران سال پژوهش و تغيير شکل، آن را از يک زه کشيده در مقابل يک جعبه توخالي، تا شکل فعلي اش تکامل داده است. در مورد زمان پيدايش سازهاي زهي آرشه اي و تعيين محلي به عنوان خاستگاه آن ها نمي توان به طور يقين اظهار نظر کرد اما تحقيقات انجام شده حاکي از آن است که اين نوع از سازها که اجداد ويولن محسوب مي شوند داراي قدمت بسيار طولاني بوده و حتي بعضي از پژوهشگران اعتقاد دارند آن ها براي نخستين بار پنج هزار سال پيش از ميلادمسيح در سرزمين هندوستان ساخته شدند.
برخي نيز آفريقا را خاستگاه اين سازها مي دانند. اما آنچه که از تاريخچه ويولن مي توان به استناد نام برد مربوط به کنده کاري ها و نگاره هاي اروپايي از حدود سال نهصد ميلادي معاصر با `لير` يا `لورا` امپراتوري بيزانس (روم شرقي) است که در آن سازهاي زهي آرشه اي به خوبي قابل مشاهده هستند.
يک جغرافيدان ايراني به نام ابن خورادبي نخستين کسي بود که ليراي قوس دار بيزانسي را به عنوان سازي که همزمان با رباب در امپراتوري هاي اسلامي آن زمان مورد استفاده قرار مي گرفت، به رسميت شناخت. لير بيزانسي به غرب اروپا انتشار يافت و در قرون 11 و 12 نويسندگان اروپايي براي توصيف و معرفي اين دسته از سازها از اصطلاحات جايگزين مانند فيدل و ليرا استفاده مي کردند.
پژوهشگران اعتقاد دارند شمارسازهاي زهي که الهام بخش ساخت ويولن فعلي شده بسيار هستند که از آن ميان مي توان به `ويول`، `ليرا دا براچيو`، `ليرا دا گامبا`، `ويولا دا گامبا`، `ربک`، `رباب`، `فيدل`، `لوت`، `بربط`، ` کمانچه` و `قيچک` اشاره کرد.
خبرنگار: زهره کرمي**انتشار دهنده: محسن حسن نيا
7330/1899
انتهاي پيام /*
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۳۹۸۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا دانلود غیرقانونی آهنگ را دوست داریم؟
آفتابنیوز :
نیما جوان (تهیهکننده موسیقی و مدیر نشر و پخش جوان) درباره فعالیتهای کنونی خود میگوید: با آغاز شیوع کرونا اتفاقات عجیب و غریبی در صنعت نشر رخ داد؛ به گونهای که فعالیت بسیاری از همکاران رو به تعطیلی رفت و یا به کل تعطیل شد. پس از کرونا نیز شرایط سیاسی و اجتماعی سال ۱۴۰۱ تأثیر مستقیمی روی کار ما داشت. فعالیت خود من هم در حوزه نشر بود و هم پخش که بخش دوم در پی این اتفاقها کلا تعطیل شد، ولی نشر را حفظ و سعی کردیم از انتشار فیزیکی به سمت انتشار دیجیتال در پلتفرمهای بینالمللی و داخلی برویم تا جریان نشر پویایی خود را حفظ کند.
او ادامه میدهد: البته نشر که از سمت مولفها و هنرمندان صورت میگیرد، همچنان پویایی خود را حفظ کرده است، اما خب، هنرمندان بیشتر به سمت اجراهای صحنهای، فستیوالها یا انتشار آثار خود در پلتفرمهای دیجیتال روی آوردهاند.
درآمد هنرمندان از نشر موسیقی بیشتر نشده است!
در ادامه این مسئله را با او مطرح کردیم که برخی بر این عقیده هستند که وضعیت درآمد هنرمندان از طریق نشر اثر موسیقی به صورت دیجیتال در ایران بهتر شده است؛ آیا شما به این امر قائل هستید؟ که جوان پاسخ میدهد: باید دید منظور آنها بهتر نسبت به چه چیزی است؟ اگر منظور نسبت به قبل باشد، بله وضع بهتر است، ولی نسبت به ایده عالی که باید اتفاق بیفتد، خیر! درحقیقت هنرمند موسیقی باید نسبت به هزینههایی که برای ساخت یک اثر میکند یک آستانه امنیتی داشته باشد تا بدین صورت حداقل نسبت به اینکه هزینههای صرف شده برابر میشود یا با سود همراه باشد، دور نظری داشته باشد.
او ادامه میدهد: با این حال نشر موسیقی در ایران با حمایت مالی اسپانسرها (که البته در این زمینه کمکار شدهاند) یا با هزینه شخصی خود هنرمند صورت میگیرد که در هر دو مورد نه بازگشت مالی در کار است و نه سودی!
چرا پلتفرمی شبیه به اسپاتیفای نداریم؟
در همین راستا از او سوال میکنیم که چرا در ایران پلتفرمی مشابه اسپاتیفای برای پخش آنلاین موسیقی نداریم؟ چرا که تجربه پلتفرمهای پخش آنلاین فیلم نشان داده که اگر بستری فراهم شود، مردم هم استقبال میکنند!
جوان میگوید: در حال حاضر پخش آنلاین موسیقی در دنیا حرف اول را به لحاظ درآمد اقتصادی برای هنرمندان موسیقی میزند. پیشتر تجربه سایت بیپتونز را داشتیم که برای دانلود قانونی فایلهای موسیقی موهبت بزرگی بود، ولی هیچگاه به سمت پخش آنلاین موسیقی به صورت قانونی نرفتهایم. در صورتی که در پلتفرمهایی مانند اسپاتیفای مخاطبان به راحتی موسیقی گوش میکنند، بدون اینکه نیازی به دانلود آهنگ باشد.
او ادامه میدهد: دردسر دانلود موسیقی از سایتی مانند بیپتونز باعث شده که آن بخش خیلی ضعیفتر از جریانی که در دنیا وجود دارد پیش برود، درحالی که اگر بیپتونز به صورتی پیش میرفت که مخاطبان به صورت آنلاین آهنگ گوش کنند، وضع خیلی فرق داشت. ضمن اینکه بیپتونز در ایران میتوانست جای اسپاتیفای را بگیرد؛ زیرا اسپاتیفای به فیلترشکن نیاز دارد و خیلی وقتها همان فیلترشکن هم کار نمیکند. به هر حال، چون تغییر شکلی در سیستم دیجیتالی ایران رخ نداده، گردش اقتصادی هم در موسیقی به جریان نیفتاده است.
ناامیدی بیپتونز
از او سوال میکنیم که پس چرا پلتفرمی مانند بیپتونز به سمت پخش آنلان موسیقی نرفته است؟ که جوان میگوید: علتش میتواند هزینههای بالای سرمایهگذاری و ناامید شدن پلتفرمی مانند بیپتونز باشد. در حال حاضر کمتر کسی در ایران به سمت فروش دیجیتال میرود؛ چون فروشی ندارد. پلتفرمی مانند بیپتونز هم میداند برای اینکه بستر جدیدی را برای پخش موسیقی فراهم کند، باید میلیاردی تبلیغ کند، بدون اینکه از نتیجه مطمئن باشند. البته اگر میبینیم که در دنیا حقوق مادی و معنوی آثار هنری رعایت میشود، به خاطر این است که آنها از طریق رادیو و تلویزیون این مسئله را در بین مردم فرهنگسازی کرده و جا انداختهاند.
دو نظر مثبت و منفی درباره دو سانسی کنسرتها
در بخش دیگری از این گفتگو با جوان درباره برگزاری کنسرتها در دو سانس صحبت میکنیم و نظر او را جویا میشویم.
این ناشر موسیقی میگوید: اینکه اجرایی به سانس دوم کشیده میشود در نگاه اول مثبت است؛ چون نشان دهنده استقبال مردم است، ولی از طرف دیگر لطمه آن به خود اعضای گروه و خواننده وارد میشود. علت هم این است که خوانندهها در یک سانس خیلی بهتر و باکیفیتتر میتوانند اجرا کنند و تعدد سانس احتمالا کیفیت کار را پایین میآورد.
او درباره علت این امر میگوید: علت برگزاری کنسرتها در دو سانس حتما اقتصادی است؛ چون وقتی که برگزارکننده به برگزاری کنسرت در دو سانس علاقهمند باشد حتما برای درآمد بیشتر است. البته کنسرتهای پاپ میتوانند به یک سانس بسنده کنند، چون با یک سانس هم گردش مالی خوبی برای برگزارکننده اتفاق میافتد و شاید اگر فشار دو سانس کنسرت پشت هم از دوش گروهها برداشته شود، کیفیت کار آنها بالا برود.
دولت باید هزینه کمتری بابت سالنهای کنسرت بگیرد
همچنین نظر او را درباره این مسئله که «با وجود دولتی بودن عمده سالنهای کنسرت در ایران، ولی این سالنها اجارهبهای کلانی را از تهیهکنندگان کنسرت دریافت میکنند که این امر موجب افزایش ناگزیر قیمت بلیتهای کنسرت میشود» جویا میشویم که جوان میگوید: در مواقعی که هزینههای برگزاری کنسرت ناگزیر بالا میرود، دولت باید به برگزارکننده یا سالندار کمک مالی دهد که البته در این مورد معنایی ندارد؛ چون اکثر سالنها دولتی هستند و دولت باید حمایت کند که هزینه برگزارکننده پایین بیاید که بتواند بلیتها را با قیمت منطقیتری در اختیار مخاطب قرار دهد.
او ادامه میدهد: در جریان موسیقی پاپ که عمده مخاطب آنها نوجوانها هستند، خانواده و والدین خود را مجبور میکنند که به کنسرت خواننده محبوب خود بروند؛ حال یک خانواده چهار نفره با هر بلیتی که میانگین قیمت آن ۷۰۰ هزار تومان است، باید هزینه بالایی باید پرداخت کند که شاید دفعات بعدی کنسرت را از لیست تفریحات خود حذف کند؛ بنابراین دولت باید کمک کند که هزینهها پایین بیایند، ولی خب معلوم نیست این هزینهها کجا صرف میشوند.
جوان در پاسخ به این پرسش که «سال گذشته در جشنواره موسیقی فجر، فرهنگسرای بهمن هم به سالنهای برگزاری کنسرت اضافه شد که شروع فروش قیمت بلیتها از ۹۵ هزار تومان بود. بهتر نیست این روند را طی سال هم داشته باشیم تا همه اقشار جامعه از حضور در کنسرتها بهرهمند شوند؟» میگوید: قطعا همین طور است. وقتی که جایی تبدیل به پاتوق فرهنگی میشود، مهم نیست که موقعیت مکانی آن کجاست؛ چراکه اگر آن محیط خدمات خوبی ارائه دهد آدمها به رفتن به آنجا عادت میکنند. ضمن اینکه در تهران سالن اجرا خیلی کم داریم و اضافه شدن سالنهای مختلف در سراسر سطح شهر بسیار کمک کننده خواهد بود.
جوان ادامه میدهد: فراموش نکنیم که بسیاری از هنرمندان، به خصوص جوانترها و تازهکارها برای برگزاری کنسرت به خاطر کمبود سالن و البته هزینههای بالا به مشکل میخورند؛ چه بسا که بعضی از سالنها برای یک سال توسط برخی از تهیهکنندگان رزو میشود.
این تهیهکننده موسیقی تصریح میکند: درحال حاضر سالنهایی داریم که در اختیار شهرداری هستند که از وقتی شهردار جدید روی کار آمده اجازه برگزاری کنسرت در این سالنها را نمیدهد، مانند سالنهای ایوان شمس، سالن کانون پرورش فکری کودکان و وزارت کشور! آخر چرا این سالنها باید غیرقابل استفاده بمانند وقتی که پتانسیل اجرایی دارند؟ خیلی از فرهنگسراها نیز سالنهای خیلی خوبی دارند که با صرف یک هزینه میتوان آنها را به سالنی برای اجرای موسیقی تبدیل کرد. این کارها یک عزم دولتی و مدیر فرهنگی میخواهد که علت فعالیت نکردن این سالنها را آسیب شناسی و رصد کند، در عین حال نیز استفاده از آنها را مطالبه و در اختیار هنرمندان قرار دهد.
منبع: خبرگزاری ایسنا