Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-07@09:09:09 GMT

خاطره‌ای از یلدای شاعران در قطار قونیه +تصاویر

تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۱۷۲۹۷۵

خاطره‌ای از یلدای شاعران در قطار قونیه +تصاویر

عبدالرحیم سعیدی‌راد از شاعران کشورمان در آستانه شب یلدا خاطره‌ای را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده که برای اولین بار منتشر می‌شود.

خبرگزاری فارس: عبدالرحیم سعیدی‌راد از شاعران کشورمان در آستانه شب یلدا خاطره‌ای را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده که برای اولین بار منتشر می‌شود.

سفرنامه یلدا در قطار قونیه - آذرماه 1385

 در بیست و هفتم آذر ماه سال 1385 با جمعی حدود 50 نفره از شاعران کشور برای دیدن مراسم سماع در قونیه رفتیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

و پس از آن برای رفتن به استانبول با قطار عازم شدیم.

 

قطار که راه افتاد سکوت عجیبی بر همه شاعران حاکم شده بود. ساعتی طول کشید تا به حال عادی برگشتیم. شب یلدا بود و ساعات زیادی تا صبح داشتیم. قزوه به سرغ دوستان آمد و پیشنهاد کرد که مسابقه رباعی برای پیامبر اکرم (ص) راه بیاندازیم. جایزه‌اش را هم 100 دلار اعلام کرد. همهمه ای در جمع راه به راه افتاد. هادی که در ردیف جلویی من نشسته بود یک رباعی گفت که آخرش لا حول ولا ... بود. خلیل شفیعی گفت: من هم به تاسی از دکتر منوری یک رباعی گفتم و خواند:

بر گنج دلار تو ندارد دل راه
از جیب و رباعی ام تو هستی آگاه
در ترکیه شاملو رباعی گوید
لا حول ولا قوه الا بالله

آقای اکرامی گفت من که شعر نمی‌گویم. کسی که برای دلار شعر بگوید در اصل برای کاه گندم کشت کرده است.

قرار شد نفر اول 100 هزار تومان جایزه بگیرد. نفرات دوم و سوم هم به پیشنهاد آقای کاکایی قرار شد سال 86 به سوریه و لبنان اعزام شوند. اسماعیل امینی پیشنهاد کرد که پول جایزه را از کسانی بگیرید که شعر بد گفته اند!

داوران هم انتخاب شدند: محبت- میر افضلی- قزوه- حسن لی و اکرامی

100 تا شعر را آقایان کاکایی و حبیب پور و بیابانکی برای هیات داوران خواندند. البته بدون ذکر نام. در نهایت هم خلیل شفیعی نفر اول برای جایزه 100 هزار تومانی شد. برای سفر سوریه و لبنان هم ناصر حامدی و بیابانکی انتخاب شدند. رباعی های زیر از آن شب هستند.:

از قونیه و بلخ و نجف می آید
عطر نفسش ز هر طرف می آید
جان و دل من لبالب از ذکر نبی ست
دستم بزنی صدای دف می آید (ناصر حامدی)

فیلم بردار

دو فیلمبردار از صدا و سیما به همراه ما آمده بودند و بیشتر لحظات سفر را فیلم برداری می کردند. چیزی که مشهور بود بیشتر دور شعرای قدیمی و مشهور می رفتند و از حرکات و سکنات آنها ضبط می کردند.

در قطار که بودیم وقتی از کنارم رد شد گفتم: اینقدر پارتی بازی نکن. کمی هم از ما فیلم بگیر! این عقبی ها هم دل دارند!

عبدالحمید رحمانیان که در کنارم نشسته بود گفت: بیخیال شو! ما سیاه پوستیم، آن جلویی ها سفید پوست!

سخنرانی دکتر کاووس حسن لی

یکی از بخش های زیبا و مانگار شب یلدا در قطار،‌ سخنان دکتر حسن لی بود که در وسط واگن ایستاد و در مورد شب یلدا و فال گرفتن با دیوان حافظ حرف زد. گزیده حرف‌های دکتر حسن لی این بود: از سال‌های خیلی دور یکی از آیین های شب یلدا فال گرفتن بوده و تا قبل از حافظ با شاهنامه فردوسی و مثنوی معنوی و سعدی فال می گرفتند. اما وقتی دیوان حافظ آمد آرام آرام همه به سمت حافظ گرایش پیدا کردند.

خود حافظ هم به فال خیلی علاقه داشته و گفته:

به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

...

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

حتی وقتی خواستند حافظ را به خاک بسپارند بین علما اختلاف شد و آخر سر به دیوان او مراجعه کردند و این آمد:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ

که گرچه غرق گناه است میرود به بهشت

اما برای اینکه چرا مردم بیشتر به حافظ رجوع می کنند 7 دلیل وجود دارد:

1- قدرت شگفت حافظ در معماری واژگان. (زیبایی کلام)

2- شعر حافظ یک منشور چند وجهی است که از هر طرف که نگاه کنی نوری از آن می تابد. می گویند سعدی مثل کسی است که پشت ویترین قرار دارد و از پشت شیشه کاملا زیبایی او مشهود است اما حافظ انگار در پشت آینه است و هر کس به او نگاه کند خودش را می بیند.

3- مضامین شعر حافظ اجتماعی و مردمی است

4- حافظ شاعری نیست که تنها بیان رنج می کند بلکه مردم را به شاد زیستن دعوت می کند: هنگام تنگ دستی در عشق کوش و مستی/ کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

5- دیوان حافظ سرشار از حکمت های عامیانه است.

6- مردم حافظ را لسان الغیب و ترجمان الاسرار می دانند و آیات قرآن در جای جای آن نهفته است.

7- دیوان حافظ سرشار از امید و رحمت الهی است و همه را به سمت لطف خداوندی سوق می دهد.

لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش

 

دید ماموری زنی را توی راه

بعد از سخنرانی دکتر حسن‌لی بچه ها رو به طنز آوردند و از رضا رفیع خواستند که برایمان شعر طنز بخواند. رضا هم که آن شب حسابی سر حال بود برایمان شعر تضمین شده "دید موسی یک شبانی را به راه" را خواند. شعر بسیار خنده داری بود که شور و نشاط خاصی به جمع داد. بیشتر ابیاتش را توانستم بنویسم.

دید ماموری زنی را توی راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله

تو کجایی تا شوم من همسرت
وقت خواب آید بگیرم در برت

تاپ پوشم بهر تو با استریچ
جای "می" نوشم به همراهت سن ایچ

زانتیایت را بشویم روز و شب
داخلش بنشینم از درب عقب

... این شعر ادامه دارد تا هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

تولد بیگی

دوستان داشتند سر به سر پرویز بیگی حبیب آبادی می گذاشتند که قصد داشت شعر بخواند. بیگی تا گفت: ای فدای تو هم دل و هم جان. یک باره چند نفر با هم گفتند:‌جان! جان!

همسرش گفت: اذیتش نکنید امشب شب تولدش است!

این جمله که به گوش جمع شعرا رسید. شعر تولدت مبارک را برایش خواندند و دست زدند.

خلیل شفیعی گفت:‌پرویز قشنگه ماشاالله / وقتی می خنده ماشاالله

یکی دیگر بلند گفت: سرهنگ بازنشسته/تولدت خجسته! همه تکرار کردند و خندیدند. بنده خدا سرخ شده بود از خجالت. هر چند می دانم اگر همسرش نبود همه جمع را یک تنه حریف بود!

تنقلات شب یلدا

در قطار از شام خبری نبود اما به اندازه سه شام تنقلات نوش جان کردیم. همه نذری های خود را آورده بودند. از هندوانه گرفته (که نمی دانم از ایران آورده بودند یا از قونیه) تا انواع آجیل و تخمه.

بیگی هم سینی میوه ای را که همسرش تهیه کرده بود توزیع می کرد. شیرینی مشکل گشا هم خوردن داشت. به گمانم همسر آقای بیگی و کاکایی و خانم سودابه امینی( همسر آقای قزلباش) تهیه کرده بودند. خانم نیکو گفتار هم جداگانه مخصوص شب یلدا شیرینی آورده بود.

 

خاطره و شعر بیابانکی

آقای سعید بیابانکی برای تعریف کردن خاطره و شعر طنز فرا خوانده شد. آقای بیابانکی می گفت: در زمان رژیم گذشته موقعی که مرحوم شمس آبادی را شهید کرده بودند آقای خاسته شعری گفته بود با این مطلع:

ننگ باشد برای مردم راد
زیستن در زمان استبداد

به ساواک تهران گزارش شده بود که ایشان همچین شعری گفته. آقای خاسته را ساواک تهران خواسته بود. (خاسته را خواسته بودند) ایشان هم از اصفهان راهی تهران شده بود. دم در ساواک به ایشان می گویند: اینجا چیکار داری؟

می گوید:‌ منو خواستن!

یارو می گوید:‌ برو بینیم بابا. کی تو رو با این قیافه خواسته؟

خلاصه ایشان وارد ساواک می شود و می رود به اتاق رییس . همین که می خواهد وارد اتاق شود جلویش را می گیرند که: کجا سرتو پایین انداختی میری؟

می گوید: من خاستم. ازم خواستن بیام اینجا. به خاطر شعرم.

یارو می گوید:‌ تو غلط کردی شعر گفتی. تو این مملکت تو حق نداری حرف بزنی. رفتی شعر گفتی؟

بعد می گویند:‌خب حالا برا چی گفتی: زیستن در زمان استبداد؟

می گوید: قربان من منظورم زمان استبداد بوده. الان که زمان استبداد نیست!

یارو دهنش بسته می شود از این حاظر جوابی و می گوید: دروغ قشنگی گفتی. برو ولی دیگه این طرفا پیدات نشه!

 

نماز در قطار

شب یلدا با همه شادی هایش به سر آمد و بعد از مسابقه رباعی کم کم همه به خواب رفتند. روی صندلی اتوبوسی به خواب رفتن همییشه مشکلات خودش را دارد اما به هر حال خواب چشمهایم را ربود. قبلا در سفر به مالزی تجربه نماز در هواپیما را داشتم اما در قطار نه. صبح با صدای احد ده بزرگی و هادی منوری که روی جهت قبله بحث می کردند بیدار شدم. پیدا کردن قبله مشکل بود. البته نماز خواندن مشکل تر. چون که در راهروی قطار نماز خواندن ، سخت بود.

مشکل مهر هم داشتیم. به هر حال تجربه جالبی بود.

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۷۲۹۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بلینگام: رئال مادرید تمام زندگی من است؛ کاش خاطرات بارسلونا را دوباره زنده کنم

ستاره انگلیسی از این‌که رئال مادرید به او فرصت درخشیدن داده، سپاس‌گزار و قدردان است.

طرفداری | گلزنی در دو دیدار رفت و برگشت مقابل بارسلونا، شیرین‌ترین خاطره جود بلینگام است.

به گزارش مارکا، بدون شک جود بلینگام موثرترین بازیکن در فصل موفق رئال مادرید بوده‌است. در فصلی که رئال از نبود یک مهاجم نوک تراز اول در ترکیب رنج می‌برد، هافبک جوان انگلیسی در نقش بهترین گلزن کهکشانی‌ها ظاهر شد و به تنهایی امتیازات زیادی در مسیر قهرمانی لالیگا، از جمله 6 امتیاز شیرین در دو بازی رفت و برگشت مقابل بارسلونا به حساب کارلو آنچلوتی واریز کرد. این عملکرد فوق‌العاده در حالی به ثبت رسیده که بلینگام 20 ساله اولین فصل حضور خود را در رئال مادرید به پایان می‌رساند، موضوعی که ارزش کار او را بیش از پیش نمایان می‌کند.

جود بلینگام در مصاحبه با لیا ریویه، خبرنگار نزدیک به باشگاه رئال مادرید از تجربه یک سال حضور درخشان در رئال مادرید صحبت کرد که قسمت‌های جذاب آن را در ادامه می‌خوانید:

اهدافت؟

من فقط به اهداف جمعی فکر می‌کنم. بقیه چیزهایی که درباره من می‌گویند، فقط حرف مردم است. من همیشه به هم‌تیمی‌هایی که هر روز با آن‌ها کار می‌کنم، فکر می‌کنم، کسانی که در سختی‌ها کنارم هستند و در لحظات شاد با آن‌ها شادی می‌کنم. اگر یک سال دیگر با هم صحبت کنیم، دوست دارم یک قهرمانی لیگ قهرمانان داشته باشم و در یک نیمه‌نهایی دیگر حاضر باشم.

جامی که دوست داری در رئال ببری؟

احتمالا لیگ قهرمانان. بدیهی است که وقتی بازیکن رئال مادرید هستی، باید لیگ قهرمانان را ببری.

یک فصل تجربه در رئال مادرید؟

رئال مادرید همیشه بالاترین جایگاهی است که می‌توانی در فوتبال آرزو داشته باشی. همیشه سطحی بوده که می‌خواستم و می‌توانستم به آن برسم، اما فکر نمی‌کردم به این سرعت به این‌جا برسم. حالا که اینجا هستم، هر روز برای اینکه می‌توانم نماینده این باشگاه باشم سپاسگزارم. رئال مادرید بخش بزرگی از زندگی من است، در واقع تمام زندگی من است. بازی در رئال همیشه هدف من بوده است.

باید از رئال مادرید برای علاقه‌شان تشکر کنم. بازیکنان بااستعداد زیادی وجود دارند و من افتخار می‌کردم که آن‌ها فکر می‌کردند. من ویژگی‌ها و شخصیت درستی برای جا افتادن در این تیم دارم. وقتی پروژه را به من گفتند، مرا متقاعد کردند. حتی مجبور نبودم به آن فکر کنم.

در رئال مادرید چه چیزی یاد گرفتی؟

در رئال مادرید یاد می‌گیری که اسطوره‌های تاریخ باشگاه را بشناسی. ارزش‌ها و هویت باشگاه بر پایه این اسطوره‌ها بنا شده است که نشان رئال مادرید را قبل از ما با زیبایی حمل می‌کردند. مهم است که میراث و ارزش‌هایی را که آن‌ها پایه‌گذاری کرده‌اند ادامه دهیم و این کاری است که من سعی می‌کنم انجام دهم.

اگر در یک جزیره گیر بیوفتی، دوست داری کدام هم‌تیمی کنارت باشد؟

شوامنی گزینه خوبی است. او باهوش، بامزه و علایق مشابهی با من دارد. او خیلی باهوش است، بنابراین فکر می‌کنم راهی برای نجاتمان پیدا می‌کند. هاهاها.

اگر فقط یک خاطره از دوران فوتبالت را بتوانی زنده کنی، آن خاطره چیست؟

خاطره ال‌کلاسیکو. آن دو گل به بارسلونا.

 

تفریح مورد علاقه‌ات خارج از حیطه فوتبال؟ 

خوابیدن! 

بهترین بازیکنی که کنارش بازی کردی؟ 

مودریچ و کروس. 

از دست ندهید ????????????????????????

بایرلورکوزن رکورد 59 ساله را می‌شکند پاس دیدنی سردار آزمون برابر یوونتوس که با بی‌دقتی گل نشد (فیلم) کلوپ: امیدوارم با هوای بارانی اشک‌هایم را کسی نبیند پالما با ایرانی‌ها فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد

دیگر خبرها

  • سانسور شعر حافظ به سبک پیمان یوسفی در پایان مسابقه استقلال - ذوب‌آهن
  • بلینگام: رئال مادرید تمام زندگی من است؛ کاش خاطرات بارسلونا را دوباره زنده کنم
  • ببینید | واکنش جالب معلم عربی محمد بحرانی به خاطره‌ای که بحرانی از او در برنامه تعریف کرد
  • خاطره بامزه آقا رشید از حرم امام رضا (ع) (فیلم)
  • خاطره بازی با معلمان کوهستان
  • (ویدئو) خاطره بامزه آقای بازیگر از معلمش در «صداتو»
  • پرواز پرسپولیس به شهر خاطره‌انگیز (عکس)
  • استوری عجیب هادی چوپان؛ سعدی و حافظ فقط؟ نه من هم هستم! + عکس
  • در سرزمین ما شاعران پس از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه‌کاره هیچ‌کاره است
  • در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است