Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه آسمان آبي - ليدا صدرالعلمايي: فيلمسازان اندکي هستند که کارنامه اي به تنوع «متيو وان» داشته باشند. او کارش را به عنوان تهيه کننده آغاز کرد و فيلم هاي مقبول متعددي از جمله تريلر جنايي «کيک لايه اي»، فانتزي ماجراجويانه «استار داست»، کمدي سياه «کيک- اس»، بلاک باستر ابرقهرماني «مردان ايکس: کلاس اول» و البته «کينگزمن: سرويس مخفي» را کارگرداني کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با اين حال وان تا پيش از «کينگزمن: حلقه طلايي»، زير بار ساختن دنباله براي فيلم هايش نرفته بود و «کينگزمن: محفل طلايي» نخستين بازگشت کارگردان به يک فرنچايز است.
در «کينگزمن: سرويس مخفي» با سازمان جاسوسي مستقل و جهاني رو به رو شديم که با بالاترين سطح اختيارات، هدف نهايي اش حفظ امنيت در سراسر جهان است. در «محفل طلايي» قهرمانان قسمت اول با چالشي جديد رو به رو مي شوند. با تخريب مرکز فرماندهي کينگزمن در قسمت اول، با سازمان جاسوسي ديگري در آمريکا به نام استيت من آشنا مي شوند. در ماجراجويي جديدي اين دو سازمان مخفي براي نجات دنيا با هم متحد مي شوند تا دشمن مشترک را از بين ببرند.
متيو وان در گفت و گو با «اينديپندنت»، «ايندي واير» و «ددلاين» از جزييات ساخت قسمت دوم «کينگزمن»، ترس ادامه دادن قصه قبلي و ساخت يک دنباله، سينماي اکشن و موضع هنر در دنياي تلخ امروز گفته است.

آن چه مي خوانيد گوشه هايي از روايت او به عنوان نويسنده و کارگردان پروژه اي است که به نظر مي رسد کمپاني فاکس قرن بيستم براي تبديل آن به يک فرنچايز، سرمايه گذاري هاي زيادي کرده است. موفقيت قسمت دوم هم با آن که تا اين جا به پاي محبوبيت قسمت اول نرسيده، اما باز هم از تمايل تماشاگران به دنبال کردن سرنوشت شخصيت هاي کينگزمن خبر مي دهد. شخصيت هايي که به گفته خود وان تنها نقطه قوت يک فيلم دنباله دار هستند.
ترس ساختن دنباله فيلم و سندرم آلبوم دوم
براي ساختن دنباله اي براي «کينگزمن: سرويس مخفي» ترس هاي زيادي داشتم و با اطمينان مي گويم که اين دشوارترين فيلمي است که ساخته ام. تنها از اين جهت که دنباله قسمت قبلي است. به حالتي شبيه به سندرم آلبوم دوم دچار شده بودم و اصلا اطمينان نداشتم که آيا مي توانم فيلمي بسازم که در وهله اول خودم از آن راضي باشم.
شخصيت هاي کينگزمن را خيلي دوست داشتم و مي خواستم خط داستاني را با دنبال کردن قصه هاي هر يک از شخصيت ها دنبال کنم و جهاني که ساخته بوديم را گسترده تر کنم، اما در عين حال مي خواستم فيلمي بسازم که ارزش ساخته شدن به عنوان يک فيمل مستقل را داشته باشد نه آن که صرفا يک دنباله باشد.
همه دنباله هاي موفق و البته ناموفق تاريخ سينما را تماشا کردم و متوجه شدم که فقط دنباله هايي که ادامه قصه قبل بوده اند توانسته اند به موفقيت برسند؛ يعني بخشي از آن چه در قسمت دوم مي بينيد بايد آشنا باشد؛ ولي در عين حال مسير هر يک از شخصيت ها ادامه پيدا کند و جهان شان وسيع تر شود؛ چرا که کليد موفقيت يک فرنچايز و منحصر به فرد بودنش در داشتن شخصيت هاي دوست داشتني اي است که قصه اي براي گفتن دارند، نه انفجار و استفاده بيش از اندازه از CGI (توليد شخصيت ها و صحنه هاي کاميپوتري).
بهترين و موفق ترين دنباله هايي که در سينما ساخته شده و در حد و اندازه يک شاهکار ظاهر شده اند، به نظرم چهار فيلم بيشتر نيست: «پدرخوانده 2»، «امپراتوري ضربه مي زند»، «بيگانه ها» و «ترميناتور 2»، يکي از لذت بخش ترين تجربه ها براي سينمادوستان اين است که در سالن سينما با آن دلهره پيش از تماشاي دنباله فيلم محبوب شان بنشينند و بعد از تماشاي آن احساس کنند نااميد نشده اند. از طرفي هم فکر مي کنم اساسا دنباله را بايد فقط براي کساني ساخت که فيلم اول را دوست داشته اند و جذب مخاطبي که قسمت اول را نديده، هدر دادن وقت است.
وقتي جهان خوش است، هنر تلخ مي شود
وقتي قسمت اول «کينگزمن» را ساختم همه آن را با «آستين پاورز» و «باند» مقايسه کردند، اما کنيگزمن هيچ کدام از اين ها نيست. من اگر مي خواستم فيلم جيمز باند بسازم خب همان را مي ساختم. کينگزمن صرفا فيلمي مفرح و سرگرم کننده است. فيلمي در ستايش سينماي جاسوسي، فرهنگ انگليسي و همه چيزهايي که شخصا به آن علاقه دارم. صحنه هاي زيادي در اين دو فيلم وجود دارد که حتي موقع فيلمبرداري آن ها نمي توانستم جلوي خنده ام را بگيرم؛ با خودم فکر مي کردم تا به حال کسي چنين صحنه هايي نساخته است.

اين روزها آنقدر همه چيز در دنيا بيهوده و تکراري است که من به اين راضي بودم که فقط چند دقيقه بتوانم مخاطب را بخندانم يا متعجب کنم. در دهه گذشته فيلمسازان تحت تاثير جهان سينمايي نولان تمايل زيادي به خلق فضاهاي تاريک و تلخ پيدا کرده اند. حتي سينماي ابرقهرماني- ژانري که به تمامي متعلق به شخصيت هاي کمپ و ماسک پوش بود- هم جدي تر و واقع گراتر شده است.
وقتي نولان- که خودم يکي از طرفداران پر و پا قرص اش هستم- به شهرت رسيد يعني زماني که «کازينو رويال» اکران شده بود، دنيا وضعيت خوبي داشت. هنر معمولا خلاف جهت اتفاقات روز جهان پيش مي رود. وقتي اوضاع و احوال دنيا خوش باشد، هنر جدي و تلخ مي شود. وقتي اوضاع دنيا مثل اين روزها وخيم شده باشد، هنر سعي مي کند موضع مخالف را انتخاب کند. چون انسان به تجديد قوا نياز دارد. به اندازه کافي به تاريکي و تلخي پرداخته ايم ديگر کافي است.
اکشن مي بينيم يا مسابقه فوتبال؟
اين روزها هاليوود فيلم هاي کمتري مي سازد، در عين حال توليداتش پرخرج تر از قبل است و جلوه هاي ويژه بيشتر و سنگين تري دارد. من وقتي سکانس هاي اکشن فيلم هاي جديد را مي بينم، احساس مي کنم در حال تماشاي مسابقه فوتبالم، همه چيز مديوم شات است و دوربين روي دست اين طرف و آن طرف مي شود. بعد از مدتي احساس مي کنم حوصله ام سر رفته است.
حس کلي صحنه را مي گيرم، اما ديگر نمي فهمم توپ کجاست، چه کسي در حال برنده شدن است يا چقدر به پايان کار مانده. بزرگ ترين مشکل سينماي اکشن اين روزها به نظر من ناشي از فيلمنامه است. اکشن بايد کاملا با روايت پيوند خورده باشد تا بتواند مخاطب را از نظر حسي درگير کند. گاهي به سادگي با کم کردن سرعت اکشن مي توان به تاثيرگذاري بيشتري رسيد. کافي است سرعت را کمتر کنيم تا هر حرکت به خوبي ديده شود و بيننده بتواند همه چيز را دنبال کند.
اگر CGI نداشتيم
با اين که در «کينگزمن: محلف طلايي» از CGI و امکاناتي که در اختيار ما مي گذاشت استفاده زيادي کرديم و ابزارهاي فناوري را وارد داستان فيلم کرديم که تا اندازه اي غيرواقعي است، اما براي من بزرگ ترين نکته مفيد CGI پيدا کردن زاويه مناسب و نماي دقيق صحنه هاي اکشن است. هر وقت که مي خواهيم از CGI استفاده کنم اول از خودم مي پرسم اگر مي خواستيم اين صحنه را به شکلي واقعي بسازيم چه سر و شکلي پيدا مي کرد.
مرز بين درگير کردن مخاطب و سر بردن حوصله اش در صحنه هاي اکشن، نظم است. مثلا يک سکانس اکشن به شما نشان مي دهم که 40 ثانيه بيشتر نيست و پر از انفجار و مشت و لگد است ولي احساس مي کنيد يک سکانس پنج دقيقه اي ديده ايد در مقابل ممکن است يک سکانس پنج دقيقه اي ببينيد که آنقدر منظم و دقيق چيده شده است و قصه در آن جاري است که احساس مي کنيد فقط 40 ثانيه طول کشيده است.
موقع ساخت «محفل طلايي» دقيقا همين اتفاق افتاد. وقتي تدوين تمام شد، زمان فيلم به 141 دقيقه رسيده بود که به نظرم کمي طولاني بود به همين دليل برگشتم و 6 دقيقه از فيلم را حذف کردم. ولي بعد که دوباره آن را تماشا کردم احساس کردم يک فيلم سه ساعته ديده ام. علت اين که طولاني تر به نظر مي رسيد اين بود که با حذف شدن آن 6 دقيقه، همه چيز سردرگم شده بود و بيننده را گيج مي کرد. وقتي سردرگم شويد کمتر تحت تاثير قرار مي گيرد. در نتيجه آن 6 دقيقه را دوباره به فيلم اضافه کردم و متوجه شدم مشکل حل شده است.

جوليان مور فيلم بد ندارد
نقش جوليان مور در «شب هاي بوگي» الهام بخش من براي انتخاب او براي بازي در «محفل طلايي» بود. نقش آفريني درخشان او در اين فيلم واقعا تاثيرگذار است، از يک زن معتاد به يک مادر دوست داشتني تبديل مي شود. رابطه اش با آن دو بچه و مارک والبرگ و هدر گراهام خارق العاده است. در آن واحد سرسخت، صميمي، ضعيف و سرد است. البته که او تا به حال در فيلمي بد بازي نکرده است.
بازي او در «هانيبال» هم به شدت من را تحت تاثير قرار داد. چه کسي جرئت مي کرد بعد از جودي فاستر نقش کلاريس استرلينگ را بازي کند؟ مور به شيوه خودش شخصيت را تغيير داد و به خوبي فاستر در اين نقش ظاهر شد. من در «محفل طلايي» به بازيگري نياز داشتم که هم عجيب و غريب باشد و هم در عين حال ترسناک، سرد و بيمارگونه. نه تنها مور که همه بازيگران فيلم خارج از حد تصور من درخشان بودند.
امکان ساخت قسمت سوم «کينگزمن»
همزمان با نوشتن فيلمنامه قسمت دوم ايده هايي هم براي قسمت سوم به ذهنم مي رسيد. الان فقط اميدوارم که قسمت دوم به موقعيتي که بايد، دست پيدا کند. اگر به پايان بندي قسمت دوم هم توجه کنيد، مي بينيد که امکان ادامه پيدا کردن قصه وجود دارد. در پايان محفل طلايي، همه شخصيت هاي اصلي قصه در مرز ورود به ماجراجويي جديد و متفاوتي قرار مي گيرند.
پايان بندي «امپراتوري ضربه مي زند» از اين جهت به نظرم بي نظير است. يادم مي آيد که وقتي در سينما نشسته بودم و فيلم تمام شد آن قدر سوال بي جواب داشتم که از همان لحظه در انتظار «بازگشت جدايي» بودم. البته مي دانم که پايان «محفل طلايي» به خوبي «امپراتوري ضربه مي زند» نيست، اما از آن جا که اين انتظار به شدت روي من تاثير گذاشته بود، سعي کردم تا جاي ممکن حس دنباله دار بودن و امکان ادامه پيدا کردن قصه را در پايان فيلم بگنجانم.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۰۰۸۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اولین محفل شعر ارادت رضوی در هویزه برگزار شد

به گزارش خبرنگار مهر، صبح امروز شنبه اولین محفل شعر ارادت رضوی از سری برنامه‌های چهاردهمین جشنواره بین‌المللی شعر رضوی به زبان عربی در شهرستان هویزه با اجرای زیارت خاصه امام رضا (ع) توسط خادمان بنیاد امام رضا (ع) مستقر در استان خوزستان آغاز شد.

در این مراسم شعرخوانی توسط علی ختروشی، سید امین موسوی، زکی سواری، محمد جواد ساعدی منش، علیرضا کوتی و علی سواری اجرا شد.

از سال گذشته جشنواره شعر عربی صرفاً محدود به یک اختتامیه نیست و با تدبیری که صورت گرفت در چندین شهرستان خوزستان برگزار می‌شود.

امسال نیز در ۶ شهرستان برنامه‌هایی تحت عنوان شب شعرهای رضوی برگزار می‌شود که به اختتامیه جشنواره بین‌المللی شهید رضوی منتهی می‌شوند.

کد خبر 6089943

دیگر خبرها

  • عصر شعر شیراز در کتابخانه رئیسی اردکانی برگزار می‌شود
  • تصاویر نجومی دهم اردیبهشت (۲۹ آوریل)
  • کیلین مورفی با دنباله‌های «۲۸ روز بعد» همراه می‌شود
  • دنباله‌داری که هنوز نیامده سر و صدا به پا کرد
  • نقد و بررسی برنامه تلویزیونی محفل در قم
  • دنباله‌داری که هنوز نیامده سر و صدا به پا کرده و از ستارگان هم درخشان‌تر خواهد بود
  • بیان ساده مفاهیم قرآن از نوآوری‌های برنامه «محفل» بود
  • دردسرهای افزایش بیش‌ازحد انرژی‌های تجدیدپذیر برای آینده
  • برگزاری محفل شعر ارادت رضوی در هویزه
  • اولین محفل شعر ارادت رضوی در هویزه برگزار شد