وقتی نامه زن باردار داماد به دست نوعروس رسید
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۰۱۸۰۷
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، روزی که آن پاکت نامه مشکوک را از کنار در حیاط برداشتم دلشوره عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت انگار قرار بود همه زندگی ام متلاشی شود.
فرد ناشناسی پاکت نامه را از زیر در حیاط به داخل منزل ما انداخته بود، با نگرانی و اضطراب عجیبی برگه های داخل پاکت را بیرون کشیدم. آن برگه ها حکم محکومیت همسرم و ثبت واقعه ازدواج و پرداخت نفقه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختر 19 ساله درحالی که رای طلاق را تنها راه نجات خود از ماجرای فریب در ازدواج می دانست هنگام خروج از محضر ثبت ازدواج و طلاق به تشریح ماجرای ازدواجش پرداخت و گفت: حدود یک سال قبل پسرخاله پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن ها در یکی از شهرهای دور خراسان رضوی زندگی می کردند و ما رفت و آمدی با یکدیگر نداشتیم.
پدرم با آن که از پنج سال قبل پسر خاله اش را ندیده بود اما به دلیل ارتباط فامیلی احترام خاصی برای آن ها قائل بود به همین علت وقتی مادرم موضوع تحقیق درباره خواستگارم را پیش کشید اخم های پدرم در هم رفت و گفت حالا زمانه طوری شده که باید درباره فرزند پسر خاله ام تحقیق کنم؟! با این جمله پدر، همه سکوت کردند و خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار شد.
همسرم با خودروی پرایدی که پدرش خریده بود از روستای محل سکونت شان تا شهر مسافرکشی می کرد البته قبل از آن که صیغه عقد ما به صورت رسمی ثبت شود، همسرم برای آزمایش های قبل از ازدواج به مشهد آمد اما آن روز احساس می کردم اتفاق بدی رخ داده است چرا که نه تنها همسرم بلکه خانواده او نیز اضطراب عجیبی داشتند.
وقتی پدرم جویای موضوع شد به او گفتند؛ نتیجه آزمایش اعتیاد مشکوک است چرا که داماد ندانسته داروهای کدئین دار مصرف کرده است و باید سه روز دیگر این آزمایش تکرار شود. اگرچه هیچ کس این موضوع را جدی نگرفت اما همسرم اصرار داشت برای ثبت ازدواج به شهرستان آن ها برویم تا کارها با روابطی که دارند زودتر انجام شود. این گونه بود که روز بعد همسرم نتیجه یک آزمایش را به محضر ثبت ازدواج برد و ما به طور رسمی با یکدیگر ازدواج کردیم.
با آن که از آن روز به بعد دیگر خانواده جلال را ندیدم اما احساس می کردم زندگی شیرینی خواهم داشت چرا که جلال همواره در کنار من بود و کمتر به شهرستان می رفت. اما این روزهای خوش زمانی رنگ سیاهی به خود گرفت که من درباره محتویات نامه ای که از داخل حیاط برداشته بودم از جلال سوال کردم ولی او همه آن ها را یک توطئه دانست و گفت زنی که قصد ازدواج با او را داشته برایش پاپوش درست کرده است! نمی توانستم از کنار این موضوع به راحتی بگذرم بالاخره مدتی بعد آن زن را پیدا کردم. او گفت از همسرم طلاق گرفته بودم که حدود دو سال قبل به طور غیررسمی با جلال ازدواج کردم اما وقتی جلال در جریان بارداری ام قرار گرفت مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. من هم برای حفظ آبروی خودم به قانون پناه بردم و اومحکوم به ثبت واقعه ازدواج شد. آن زمان بود که فهمیدم جلال با تو ازدواج کرده و ... بعد از آن نیز متوجه شدم او نه تنها همسر و فرزند دارد بلکه به مواد مخدر نیز آلوده است. اما کاش ..
رکنا
110
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۰۱۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای نجات خودم شوهرم را کشتم
اردیبهشت سال ۱۴۰۲ زن جوانی به نام مریم، هراسان از خانهاش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر میداد از همسایهها کمک خواست.
دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد که مرد ۴۲ سالهای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.
همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم، اما از همان روزهای اول زندگیمان به اختلاف خوردیم و مدام باهم دعوا میکردیم تا اینکه خانوادههایمان توصیه کردند اگر بچهدار شویم اختلافهایمان حل میشود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک میگرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبهرو بودیم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست تا بهسرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت که چرا بچه را از شیرخشک نمیگیری و چرا از پوشک استفاده میکنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم و... بعد هم به من گفت که باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند، وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد، با دستانش گلویم را فشار داد بهطوری که چشمهایم سیاهی رفت، درحالی که برای نجاتم تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربهای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.
در این میان پزشکیقانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد.
با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.
پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته، پسرم هیچگاه او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که واقعاً چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بیرحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربههای کریم از خواب پریدم بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت، داشتم خفه میشدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمیتوانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشمهایم سیاهی رفت.
دستم را روی زمین میکشیدم که به یکباره دستم به کارد میوهخوری خورد و آن را جلوی سینهاش گرفتم تا بترسد و رهایم کند، اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد.
آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایهها کمک خواستم.
در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینهاش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟
متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند، اما او قصد جانم را کرده بود.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی