Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-09@02:12:55 GMT

طعم تند اعتراض

تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۴۴۰۴۱

طعم تند اعتراض

قاتل اهلی را باید تداوم منظومه فکری مسعود کیمیایی در همان جهان سینمایی دانست که به بازتولید خود می‌پردازد. گویی ما با یک ماکت سینمایی مواجه هستیم که از مدل و الگوی واحدی پیروی می‌کند اما هر بار در درون آن قصه‌ها و آدم‌های تازه‌ای گنجانده می‌شود. سید رضا صائمی

ایران آنلاین / این آدم‌های تازه البته از حیث دراماتیک و سینمایی رخ می‌نمایند وگرنه تکثیر همان کاراکترهایی است که در فیلم‌های قبلی او دیده بودیم با همان جهان بینی و ادبیات همیشگی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در واقع سینمای کیمیایی یک گفتمان سینمایی است که می‌توان آن را گفتمان مقاومت هم نامید. مقاومت هم از حیث فرم و هم محتوی و مضمون. کیمیایی باوجود نقدهای تند و تیزی که بویژه در دو دهه اخیر به او شده همچنان در برابر نقدها، مقاومت می‌کند و به استمرار و تکثر جهان سینمایی خود ادامه می‌دهد. جهانی که مقاومت در برابر جهان واقعیت را هم در درون قصه و شخصیت‌هایش بازتولید می‌کند و به جای پذیرش جهان جدید به پردازش جهان سینمایی خود می‌پردازد.

اگرچه در این شیوه روایت، نقد جهان جدید با تم اعتراض و انتقاد آمیخته اما بیش از آنکه آن را نقد اجتماعی دانست، باید جهان ایده‌آلیستی کیمیایی توصیف کرد. در واقع کیمیایی به بسط زیست- جهان خود می‌پردازد و از آنجا که این جهان بینی شخصی با مؤلفه‌های جهان جدید مماس نیست، کارگردان برنتابیدن آن را به معنای تاختن به آن، معنا می‌کند و نام آن را نقد اجتماعی یا اعتراض سیاسی می‌گذارد. قاتل اهلی را باید با درک این مؤلفه‌ها و شناخت عناصر جهان کیمیایی درک کرد.
اگرچه به نظر می‌رسد که این بار او به موازات جامعه جدید و چالش‌های آن، قصه خود را روایت می‌کند اما در پس آن بازهم این ردپای کیمیایی و زیست- جهان اوست که هویداست. کیمیایی این بار کمی شفاف‌تر از قبل و با جسارت بیشتری به نقد وضع موجود روی می‌آورد تا قصه‌اش روایت غصه امروز باشد اما کسوت همان نگاه رادیکال و ایده آلیسمی اش، سویه رئالیستی قصه را می‌پوشاند و فیلم نه در طرح پرسش که در پردازش آن دچار پارادوکس و تضادهای معنایی می‌شود. پارادوکس‌هایی که می‌توان آن را از بازخوانی فیلمنامه بیرون کشید و صورت‌بندی کرد. قاتل اهلی هم از حیث ساختار روایی و هم نظام معنایی دچار چند پارگی است. براحتی نمی‌توان یک تعریف سرراست و یک خطی از قصه ارائه کرد. فیلم با رویکرد نقادانه به ساختار و مناسبات اقتصادی ناسالم و نسبت آن با ارزش‌های انقلاب بنا می‌شود تا نقدی باشد بر اقتصاد و توسعه سیاه که با اختلاس و پولشویی همراه است.
از سوی دیگر با ورود قصه بهمن و لغو کنسرت هایش، چالش‌های فرهنگی هم به خوانش‌های اقتصادی فیلم اضافه می‌شود تا به زعم فیلمساز تصویری آسیب شناسی از جامعه بحرانی امروز به تصویر کشیده شود اما در نهایت نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی در صورت‌بندی ماجرا شکل می‌گیرد که مخاطب را هم در فهم کلیت درام و نسبت دراماتیک این قطعه‌های پازل گونه دچار سرگیجه و ابهام می‌کند. خلق نوعی فضای مافیایی که بیشتر برساخته ذهنیت فانتزی در بازنمایی موقعیت قصه است و چندان با واقعیت آشنا در ذهن مخاطب منطبق نیست. انگار مسعود کیمیایی به جای بازنمای نقادانه واقعیت اجتماعی، به آشنایی زدایی آن دست می‌زند. آشنایی زدایی که نه به شفافیت و آشکارسازی واقعیت که بیشتر به پیچیدگی و مبهم شدن آن دامن می‌زند. این معلق گویی و ابهام را در دیالوگ‌پردازی فیلم هم می‌توان ردیابی کرد. دیالوگ‌هایی که مثل همیشه واجد پوسته‌ای زیبایی شناختی و ادبی بوده اما به حدی اغراق‌آمیز است که نه می‌تواند به تفسیر محتوای قصه کمک کند و نه منطبق با ادعای رئالیستی بودن فیلم باشد. به نظر می‌رسد مشکل اصلی سینمای متأخر کیمیایی در همین نقطه رقم می‌خورد.
او از یک سو بر اجتماعی بودن آثارش و اینکه به دردها و چالش‌های روز می‌پردازد تأکید می‌کند و از سوی دیگر روایت و زبان سینمایی‌اش بیش از آنکه رئالیستی باشد برساخته جهان ذهنی اوست. جهانی که از پس می‌آید نه پیش! جهانی که نمی‌تواند با واقعیت جامعه شناختی و جامعه شناسی واقعیت، منطبق شود و از همین نقطه، پارادوکس‌های سینمایی و ذهنی او شکل می‌گیرد. آنچه این تناقض‌ها را گاه به حرص خوردن‌های منتقدانش بدل می‌کند این است که او سینما را می‌شناسد، در کارگردانی و اجرا متبحر است و حتی در فیلم‌های ضعیفش هم می‌توان از قاب بندی، دکوپاژ، میزانسن و خلق جهان سینمایی‌اش لذت برد اما فقدان استراتژی دقیق و بازنمایی جهان معنایی فیلم موجب می‌شود  همه قوت‌های تکنیکی اثر پای ضعف‌های استراتژیکی و شناختی آن، حیف شود. کیمیایی از یک سو جهان و زبان سینمایی را منفک از جهان واقعیت اجتماعی می‌داند تا آن را به مؤلفه‌های خود از هنر نزدیک کند و از سوی دیگر با همین پارادایم می‌خواهد واقعیت‌های اجتماعی را به تصویر بکشد.
این دوگانگی بین جهان سینمایی و جهان اجتماعی در سینمای او منجر به دوپارگی اثر و پارادوکس‌های درون متنی می‌شود که توان لازم برای بازنمایی تضادهای برون متنی و واقعیت‌های اجتماعی را ندارد. در قاتل اهلی نیز همین تناقض‌های درون متنی موجب می‌شود  زبان فیلم در پردازش واقعیت‌های برون متنی دچار لکنت شود. سکانس‌های مربوط به بهمن و کنسرت‌هایش آنقدر پررنگ است و زبان اعتراضی ترانه‌هایی که می‌خواند در تطبیق مفهومی با کلیت قصه آنقدر مستقیم و برجسته است که هم لحن انتقادی اثر را اگزجره می‌کند و هم فیلم را به یک کلیپ و کنسرت موسیقایی بدل می‌کند که در نهایت روح رئالیستی فیلم را مخدوش کرده و به جای پردازش به نمایش پیام، تن می‌دهد. قاتل اهلی به کلیپ‌های خوش رنگ و لعابی تبدل شده که نمی‌تواند بین آنها منطق و انسجام دراماتیک برقرار کرد. تلاش برای قهرمان‌سازی چه در جلوه جلال و چه در شمایل بهمن بیشتر به قهرمان بازی شبیه می‌شود.
حتی بازسازی شمایل قیصر خاصه در صحنه قتل در حمام هم نمی‌تواند از او یک قهرمان باورپذیر بسازد. قاتل اهلی اگرچه در زمان جشنواره و بعد از آن دچار حاشیه‌های جنجالی زیادی شد و نخستین همکاری پرویز پرستویی با مسعود کیمیایی به خاطره‌ای تلخ بدل شد اما اصل حاشیه را باید در متن اثر ردیابی کرد. جایی که فیلم با تأکید بیش از اندازه بر بهمن و فقدان منطق دراماتیک با قصه جلال و دغدغه هایش، دچار حاشیه‌پردازی می‌شود و متن ماجرا را دچار انحراف می‌کند. انحرافی که فیلم را به یک کنسرت شخصی بدل می‌کند و نقد سیاسی- اجتماعی آن را به یک جهان بینی فردی، تقلیل می‌دهد.
قاتل اهلی بیش از آنکه یک نقد درونی باشد، نقد شخصی است که در جهان سینمایی فیلمساز به محاق می‌رود و تصویری مخدوش از واقعیت عرضه می‌کند. شاید بتوان با فضای سینمایی آن ارتباط برقرار کرد و از تکنیک‌های اجرایی آن لذت برد اما نمی‌توان با فضای مفهومی و جهان اجتماعی آن همذات پنداری کرد که حاصل، یک ملال ملتهب است./روزنامه ایران

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۴۴۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناگفته‌هایی از اعتراضات کف خیابان‌های لس‌آنجلس/ واقعیت کدام است؟

خبرگزاری مهر، گروه مجله: تقریباً دو سالی می‌شود که برای تحصیل به آمریکا رفته؛ یک فعال رسانه‌ای است که در ایالات متحده رشته‌ای نزدیک به آنچه ما ارتباطات می‌نامیم، می‌خواند. «محمدجواد زمان‌آبادی» که در منطقه سانتامونیکا زندگی می‌کند و فاصله چندانی با دانشگاه پر سروصدای این روزهای لس‌آنجلس ندارد، می‌گوید: «یوسی‌ال‌ای، مجموعه‌ای با ابعاد جغرافیایی خیلی بزرگ است که شامل مراکز تفریحی، خانه‌های ویلایی و ساختمان‌های دانشگاهی می‌شود. نه فقط برای دانشجویان این دانشگاه، بلکه برای خیلی از جوان‌های لس‌آنجلس یک پاتوق است.»

این دانشگاه یکی از معروف‌ترین دانشگاه‌های دنیا است. کالیفرنیا، دو الی سه دانشگاه معروف در سطح جهان دارد که یکی از آنها یوسی‌ال‌ای است. زمان‌آبادی از شرایط جدید در یوسی‌ال‌ای می‌گوید، اینکه قبل از جنبش‌ها به راحتی به دانشگاه می‌رفته اما اخیراً شرایط به اندازه‌ای سخت شده است که حتماً باید کارت دانشجویی تحویل بدهد.

حالا که این دانشگاه به محلی برای تحصن و اعتراض تبدیل شده، برای ورود حسابی سخت‌گیری می‌کنند؛ مخصوصاً شب‌ها که زمان اوج تجمعات دانشجویی است نظارت به قدری جدی است که تقریباً غیر از دانشجویان یوسی‌ال‌ای کسی نمی‌تواند وارد شود. زمان‌آبادی می‌گوید: «در تمام این مدت فقط یک بار روزهای اول با خوش‌شانسی موفق شدم وارد دانشگاه شوم» و با خنده ادامه می‌دهد: «بعد هم خوش‌شانس‌تر بودم که بیرونم کردند! اگر مانده بودم حالا حسابی کتک خورده بودم.»

او به عنوان یک ایرانی که در ایالات متحده زندگی کرده، اعتراضات را زاویه منحصر به فردی بررسی می‌کند. تجربه مهاجرت او را به این باور رسانده که بر خلاف تصور، آمریکا کشوری است که حجم اعتقادات مذهبی بالاتری نسبت به سایر کشورهای اروپایی دارد و حتی می‌شود گفت یک کشور خانواده محور است. حالا این اعتراضات هم کمابیش با این محورهای مذهبی و خانوادگی ارتباط دارد.

برای شفاف شدن مسئله توضیح می‌دهد: «به نظرم اینجا اگر یک روز جوان‌ترها نسبت به یک مسئله‌ای دست به اعتراضات خیابانی زدند باید دانست که این اعتراض یک پیشینه دارد. بگذارید یک مثال بزنم. تصویری در لس‌ آنجلس دیدم که خیلی عجیب بود. چند پلیس یک دختر دانشجو را دستگیر کرده و در حالی که دست و گردن او را گرفته بودند به سمت ماشین هل می‌دادند، در همان حین دختر برای آزادی‌اش تقلا می‌کرد. تصور کنید در این شرایط پدر دختر دانشجو در چند قدمی آنها ایستاده و با یک دوربین فیلمبرداری از این صحنه فیلم می‌گیرد و دائماً دختر خود را تشویق می‌کند که آفرین! همین است! این یعنی خانواده به فرزند خود یاد داده که برو، دفاع کن و برای موضوعی که فکر می‌کنی درست است بجنگ.»

پولدارهای خسیس و نامحبوب

این فعال رسانه‌ای از خاطراتش در روزهای اول زندگی در آمریکا می‌گوید؛ روزهای قبل از این جنبش و حتی قبل از طوفان‌الاقصی: «همان روزها فهمیدم آمریکایی‌ها، یعنی مردم‌شان، در مقابل اسرائیل هیچ وقت روی خوش از خودشان نشان نداده‌اند.»

زمان‌آبادی اولین مواجهه‌اش با این موضوع را زمانی می‌داند که دنبال خانه می‌گشته است: «یکی از دوستان ژاپنی‌ام نزدیک ۴۰ سال است در آمریکا زندگی می‌کند و شهروند آمریکا محسوب می‌شود. او برای پیدا کردن خانه چندین محله را پیشنهاد داد. وقتی اسم یک محله را آوردم صورتش در هم رفت و گفت درباره این محل خودت می‌دانی! اما من پیشنهادش نمی‌کنم. علت را که پرسیدم گفت اسراییلی‌نشین و یهودنشین است و ما دوست نداریم با اسرائیلی‌ها و یهودی‌ها در یک محل زندگی کنیم!»

او روز به روز با مصداق‌های بیشتری از دیدگاه منفی مردم آمریکا نسبت به اسرائیلی‌ها مواجه می‌شود و البته متوجه می‌شود که اهالی این کشور یهودی‌ها را چندان از اسرائیلی‌ها جدا نمی‌دانند و یک بدبینی ذاتی و قدیمی به آنها دارند: «مثلاً اصطلاحاتی دارند درباره اینکه یهودی‌ها خسیس هستند و گرچه حسابی پولدار محسوب می‌شوند پول خرج نمی‌کنند.»

یکی از دوستانش خاطره‌ای تعریف کرده تا به زمان‌آبادی ثابت کند مردم درباره خسیس بودن این گروه بیراه نمی‌گویند: «یک مدیر یهودی داریم که حدود پنجاه سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده بود و با پولی که آن زمان داشت چند ملک برای خودش خری «د. حالا حدود ۳۰۰ ملک دارد. اما این مدیر، در بین مجلات و روزنامه‌ها دنبال کوپن تخفیف غذا می‌گردد تا در رستوران‌های زنجیره‌ای با قیمت پایین‌تری غذا بخورد و کمتر خرج کند.»

زمان‌آبادی در توضیح خاطره دوستش می‌گوید: «کسی که یک ملک هم در لس‌آنجلس داشته باشد جزو پولدارها محسوب می‌شود، وای به حال ۳۰۰ ملک! از این گذشته آن کوپن‌ها برای بی‌خانمانان است نه کسی که ۳۰۰ ملک داشته باشد. با توجه به همین موضوعات برای خساست اسراییلی‌های و یهودی‌ها در آمریکا جوک ساخته‌اند.»

برند دفاع از فلسطین

به ماجرای هفت اکتبر برمی‌گردد و از اولین واکنش‌ها می‌گوید؛ اینکه مردم آمریکا در ابتدا بعد از طوفان الاقصی از اسرائیل حمایت کردند و حتی بسیار متأثر شده بودند؛ چرا که عملیات طوفان‌الاقصی صبح روز بعد از یک جشن معروف در اسرائیل انجام شد و تعدادی از کسانی که در آنجا» حضور داشتند اسرائیلی نبودند و برای شرکت در جشن شبانه رفته بودند.

او اشاره می‌کند که به تدریج ورق برگشت و فضای دلسوزی برای اسرائیل جای خود را به حمایت از فلسطین داد: «روزهای اول با شروع حملات اسرائیل به فلسطین، خبری از اعتراض از سوی آمریکایی‌ها نبود و به نوعی نگاه این بود که زدی ضربتی ضربتی نوش کن! اما پس از مدتی بعد از اینکه رژیم صهیونیستی بیمارستان را بمباران کرد، بچه‌های کوچک را به قتل رساند و مرزها را بست تا از کمک رسانی جلوگیری کند ورق کم کم بازگشت و بعد از سه چهار ماه کاملاً شرایط تغییر کرد.» شرایطی که همه گروه‌های سنی را در بر گرفته است.

یک فیلم که در فضای مجازی در خود آمریکا دست به دست چرخیده است. فیلمی که در آن کودکی خردسال شعارهایی درباره آزادی فلسطین می‌دهد و دانشجویان پشت او تکرار می‌کنند: «زنده باد فلسطین»، «ما باید در دنیای آزاد زندگی کنیم» و «زنده باد غزه». زمان‌آبادی می‌گوید: «این‌ها یعنی تلاش برای انسانیت.»

با همین تلاش‌های جزئی کم کم یک موج بسیار جدی علیه اسرائیل در آمریکا به راه می‌افتد. زمان‌آبادی می‌گوید: «آمریکایی‌ها به اسرائیلی‌ها می‌گفتند در ماجرای هفت اکتبر شما ضرر کردید اما کاری که الان می‌کنید نسل‌کشی است! حالا وضعیت در آمریکا به گونه‌ای است که دفاع از فلسطین یک برند به حساب می‌آید.»

صدایش می‌لرزد؛ اما معترض است!

زمان‌آبادی مصداق‌های کوچک اما جذابی می‌گوید که نشان می‌دهد مردم آمریکا حسابی از برند «دفاع از فلسطین» خوش‌شان آمده است. او به گروهی از پیرزن‌ها و پیرمردهای آمریکایی اشاره می‌کند که هرازگاهی سر خیابان‌های لس‌آنجلس آنها را می‌بیند.

«راستش خیلی تصویر جالبی می‌سازند. سالمندانی که شبیه شخصیت‌های کارتونی هستند و سر خیابان پرچم‌های و شعارهای دفاع از فلسطین در دست گرفته‌اند. این واقعاً عجیب است. این پیرمرد و پیرزن‌های شاید تا کنون از آمریکا بیرون نرفته‌اند و جایی هم جز آمریکا را هم نمی‌شناسند. کسانی که تمام سال‌های سالمندی کارشان جمع شدن دور هم و تفریح بوده است و احتمالاً خوب می‌دانند سرنوشت بخشی از اقتصاد کشورشان در دست اسرائیلی‌ها و یهودی‌هاست. حالا، این افراد در این سن و سال دغدغه فلسطین را دارند و یک گروه به اسم حمایت از مظلوم برای خود تشکیل داده‌اند!»

او که این جمعیت کوچک را دیده سعی می‌کند جزئیات بیشتری از آن فضا بگوید تا تصویرسازی بهتری شکل بگیرد: «تصور کنید این پیرمرد و پیرزن‌هایی پا به سن گذاشته به جای اینکه پارک و استخر و سینما بروند برای مردم غزه به خیابان‌ها می‌آیند، یک جا می‌ایستند، بنرهایی دست می‌گیرند که روی‌شان نوشته‌اند جنگ را متوقف کنید؛ لعنت به ظالم؛ چرا مردم را می‌کشید و اینها…»

زمان‌آبادی ادامه می‌دهد: «سن بالایشان، دستان لرزانشان، تعداد کم‌شان که به ۲۰ نفر هم نمی‌رسد، همه اینها باعث شده تصویر خیلی جالبی از آنها دیده شود. زمانی که من دوربین می‌گیرم تا با آنها صحبت کنم این فرد سالمند، صدایش حتی برای هم مصاحبه می‌لرزد. شاید از سیاست روز هم سر در نمی‌آورد، اما می‌داند در غزه یک جنایت رخ می‌دهد و مدافع آزادی فلسطین است.»

دفاع دلاری از اسرائیل

این فعال رسانه‌ای درباره حضور دانشجویان اسرائیلی هم توضیحاتی می‌دهد و می‌گوید بعد از قدرت گرفتن تجمعات در حمایت از فلسطین، طرفداران اسرائیل هم وارد فاز جدیدی از مقابله شدند و ابتدا این تقابل را با تجمعات کم جمعیت شروع کردند، اما کم‌کم تعدادشان بیشتر شد.

زمان‌آبادی می‌گوید تجمع حامیان اسرائیل پس از اصرار کنیسه‌ها و حمایت‌های مالی تقویت شد. او یادآوری می‌کند دانشجویانی که در حمایت از اسرائیل تجمع می‌کنند، با افتخار اعلام می‌کنند که ۶۰ هزار دلار از کنیسه‌ها و ایالت لس‌آنجلس گرفته‌اند تا بیایند و با موج جنبش دفاع از فلسطین مقابله کنند. او تاکید می‌کند: «درست است که اینجا هر دو گروه، یعنی هم حامیان فلسطین و هم حامیان اسرائیل، حضور دارند اما انگیزه تجمعات و اعتراضات این دو گروه کاملاً متفاوت است. پروپاگاندای رسانه‌ای اجازه نمی‌دهد کسی با صدای بلند بگوید حامیان اسرائیل دریافتی‌های مالی بسیاری دارند و امکاناتی مثل تجهیزات، غذا و… به آنها داده می‌شود.»

درباره کنیسه‌ها توضیح می‌دهد: «آنها در آمریکا بسیار ثروتمند هستند. زمانی که به عنوان یک یهودی بخواهی در یک مراسمی عضو بشوی یا شرکت کنی باید به آنها پول بدهی. مثلاً می‌گویند هر چقدر کنیسه پرمخاطب‌تر باشد پولدارتر است. این پول را علاوه بر خودشان، در حمایت از صهیونیست‌ها و رویدادهایی از جمله همین تجمعات اخیر برای حمایت از اسرائیل خرج می‌شود.»

زمان‌آبادی با توجه به مشاهدات خودش و آنچه از دانشجویان دیگر شنیده است درباره کشمکش‌ها بین طرفداران آزادی فلسطین و حامیان اسرائیل می‌گوید: «هر دو طرف خشن هستند و توهین‌های زیادی به هم می‌کنند؛ اما اسرائیلی‌ها بی‌ادب‌تر و خشن‌ترند. جالب است بدانید هر دو گروه رخ به رخ روبروی هم می‌ایستند تا فاصله ۵ میلیمتری هم می‌روند و هرطور بخواهند با هم حرف می‌زنند؛ اما اجازه کوچک‌ترین لمس یکدیگر را ندارند و اگر هر کدام از دو طرف این کار را بکند پلیس دخالت می‌کند و آنها را بازداشت کند.»

او توضیح می‌دهد: «به همین علت اگر شما ویدئوها را رصد کنید متوجه می‌شوید که در بسیاری از درگیری بین دو گروه، هیچ لمسی از هیچ گروهی دیده نمی‌شود. بعضی صحنه‌هایی که پلیس افرادی را بازداشت می‌کند مربوط به همین درگیری‌های فیزیکی است. یک زمان دیگر هم پلیس می‌تواند دخالت کند آن هم وقتی که مشخص می‌کند برای مثال در یک محوطه هیچکس حق حضور ندارد؛ اگر این وارد محدوده غیرمجاز شوند، پلیس حتماً دخالت خواهد داشت.»

واقعیت همین است...

اگر می‌گفتند روزی در خاک آمریکا، کشوری که از نظر اقتصادی به اسرائیلی‌ها وابسته است چنین اتفاقاتی می‌افتد و جمعیتی از جوانان و سالمندان و کودکان برای آزادی فلسطین معترض می‌شوند کسی باور نمی‌کرد؛ اما زمان‌آبادی می‌گوید ماجرا به این‌ها ختم نمی‌شود.

این فعال رسانه‌ای نکته جالبی از اقدام شهرداری لس‌آنجلس می‌گوید: «خیلی عجیب است که شهرداری لس آنجلس یک بیلبورد در نزدیکی مرکز شهر در دفاع از فلسطین نصب کرده است، جایی که می‌توانست از آن درآمد داشته باشد! این هم با جمله‌ای از نلسون ماندلا که می‌گوید، آزادی ما بدون فلسطین ناقص و ناتمام است. شهرداری این بیلبورد مهم را با جمله‌ای پر کرده که یعنی دنیا وقتی آزاد می‌شود که فلسطین آزاد شود!»

زمان‌آبادی در نهایت یک بار دیگر به صراحت تاکید می‌کند که بنا بر شناخت او اکثریت مردم آمریکا هرگز دل خوشی از اسرائیلی‌ها و یهودی‌ها نگاه خوبی نداشته و حامی آنها نبوده‌اند، آنها علاوه بر مسائل تاریخی و اختلافات مذهبی، به دلیل حمایت‌های افراطی دولت آمریکا از اسرائیل به هیچ عنوان نگاه مثبتی به صهیونیست‌ها ندارند. او می‌گوید: «اسرائیل ارتباطات قدرتمندی اقتصادی و سیاسی در آمریکا دارد و بخش زیادی از حلقه ثروتمندان اینجا از یهودیان تشکیل شده است، اما این به این معنا نیست که مردم آمریکا با اسرائیلی‌ها رفاقت نزدیکی دارند؛ خیر! حتی می‌شود گفت برعکس این شرایط وجود دارد و اسراییلی‌های در نگاه مردم ایالات متحده، افرادی خسیس، لوس و غیرقابل اعتماد هستند.»

گفت‌وگو با محمدجواد زمان‌آبادی در قالب ارسال صوت در پیام‌رسان انجام شد و به دلیل اختلاف زمانی تهران و لس‌آنجلس گاهی چند ساعت فاصله در حرف‌ها می‌افتاد. زمان‌آبادی در آخرین پیام صوتی که می‌فرستد یادآوری کرد که مصداق‌های حمایت مدنی و کف خیابانی از فلسطین در آمریکا بیش از اینهاست.

او می‌گوید: «واقعیت همین حمایت‌هایی است که روز به روز بیشتر می‌شود نه آنچه که رسانه‌ها و خبرگزاری‌های آمریکایی روایت می‌کنند. دست این رسانه‌ها بسته است چراکه بسیاری از ثروتمندان آمریکا، اسرائیلی هستند و در این رسانه‌ها نفوذ دارند. واقعیت همین است که وقتی یک رأی گیری درون حزبی در آمریکا برگزار می‌شود یک خانم که اتفاقاً متوجه شدم قصد داشت به بایدن رأی بدهد ساکی با عنوان فلسطین باید آزاد شود در دست داشت. واقعیت همان خانه در قلب لس‌آنجلس است که خانواده آمریکایی‌اش در محله یهودی‌نشین پشت پنجره پرچم فلسطین نصب کرده‌اند. واقعیت همان بیلبورد شهرداری است که نشان می‌دهد حتی میان دولتی‌ها و دستگاه‌های آمریکایی حامیان فلسطین کم نیستند؛ هرچند مجبور به سکوت باشند.»

کد خبر 6099252

دیگر خبرها

  • تصویر حیرت‌انگیزی که واقعیت منظومۀ شمسی را نشان می‌دهد
  • ناگفته‌هایی از اعتراضات کف خیابان‌های لس‌آنجلس/ واقعیت کدام است؟
  • برونگرا یا درونگرا؛ اغلب افراد در واقعیت میانگرا هستند
  • مقاوم‌سازی ارزی؛ طرحی که به سه واقعیت بازار توجه می‌کند
  • «فیلمسازی واقعیت مجازی تعاملی» بررسی می‌شود
  • کدام دانشگاه‌ها به جنبش حمایت از فلسطین پیوسته‌اند؟ | اینفوگرافیک
  • شرط‌بندی ضد انقلاب روی مهره سوخته اسرائیل
  • فیلم/ آجرلو: اقای فرزین دلار تلگرامی واقعیت دارد
  • عمارت نوفل لوشاتو میزبان چه نمایش‌هایی است؟/ تاریخ فرهنگ و هنر ایران، مدیون کیمیایی است
  • حضور مسعود کیمیایی در اجرای نمایش «مرگ با طعم نسکافه»