اقتصاد چين، آمريکا را پشتسر ميگذارد
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۸۰۷۳۵
خبرگزاري آريا - نتيجه بررسي هاي يک مرکز تحقيقات اقتصادي نشان مي دهد چين در سال 2032 با پشت سر گذاشتن آمريکا به اقتصاد نخست جهان تبديل خواهد شد.
نتيجه بررسي هاي يک مرکز تحقيقات اقتصادي نشان مي دهد چين در سال 2032 با پشت سر گذاشتن آمريکا به اقتصاد نخست جهان تبديل خواهد شد.
مرکز تحقيقات اقتصادي و تجاري (CEBR) که در لندن مستقر است در رده بندي جهاني خود همچنين اعلام کرد هند سال 2018 با پشت سر گذاشتن انگليس و فرانسه به رده پنجم اقتصاد جهان صعود خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس اين گزارش، هند که اکنون در رده هفتم اقتصاد جهان قرار دارد سال 2018 به رده پنجم و سال 2032 به رده سوم اقتصاد جهان صعود خواهد کرد.
رشد اقتصادي هند بعد از کندي در سه ماهه نخست امسال، سه ماهه دوم به 5.7 درصد و سه ماهه سوم به 6.3 درصد رسيد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از لندن، داگلاس مک ويليامز Douglas McWilliams معاون اين موسسه اعلام کرد: اقتصاد چين به رغم مشکلاتي که دارد شرايط لازم را براي پشت سر گذاشتن فرانسه و انگليس در سال 2018 دارد. هند اين دو کشور را پشت سر مي گذارد و به رده پنجم خواهد رسيد.
در اين گزارش آمده است انرژي ارزان و انقلاب ديجيتالي زمينه را براي تقويت رشد اقتصادي هند فراهم کرده است.
مرکز تحقيقات اقتصادي و تجاري پيش بيني کرد در سال 2018 سه اقتصاد برتر جهان آسيايي خواهد بود: چين، هند و ژاپن. هند همچنين مي تواند در نيمه دوم قرن بيست و يکم به قدرت برتر اقتصاد جهان تبديل شود.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۸۰۷۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپرده جذابیت نفت ایران برای چینیها چیست؟
به گزارش جهان مانا، ترامپ تنها اندکی پس از حضور مجدد در کاخ سفید، با امضای یک بخشنامه و تاکید بر ضرورت اجرای قانون Ship Act علیه تهران، این موضوع را مورد اشاره قرار داد که صادرات نفت ایران تا جای ممکن باید کاهش یابد. وی حتی به صراحت اذعان کرد که هدفش به صفر رساندن صادرات نفت ایران است. با این همه، در مدت اخیر شاهد انتشار آمارهای قابل تاملی در مورد صادرات نفت ایران بودهایم. در این راستا، انیسیتو کپلر که بر بازارهای جهانی انرژی تمرکز دارد، ابتدا در گزارشی از رکوردزنی صادرات نفت ایران در ماه مارس (ماه گذشته میلادی) خبر داد.
این اندیشکده تاکید کرد که ایران توانسته در این ماه روزانه به طور متوسط به چین که اصلیترین خریدار نفت ایران است، بیش از ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه نفت بفروشد. همین اندیشکده اعلام کرده که ایران در ماه آپریل (ماه جاری میلادی)، روند فروش نفت خود به چین را به صورت روزانه بالای ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه تثبیت کرده است. جالبتر اینکه برخی منابع فعال در حوزه بازار جهانی انرژی تاکید دارند که آمارهای کلی صادرات روزانه نفت ایران نیز به بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه رسیده است.
این ورای افزایش قابل توجه تولید روزانه نفت ایران به بیش از ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه است. حال در این نقطه این سوال مطرح میشود که علت جذابیت نفت ایران برای چینیها چیست و چرا چین از خرید نفت ایران استقبال میکند؟ برای پاسخ به این سوال، بایستی ۳ نکته را مد نظر داشت.
۱. ایجاد حاشیه سودِ قابل توجه برای پالایشگاههای کوچک
پالایشگاههای مستقل و کوچک چینی در طی سالهای اخیر، تحت تاثیر متغیرهای بین المللی و همچنین رکود اقتصادی حاکم بر چین، به شدت منافع اقتصادی خود را در خطر میبینند. حال در این وضعیت، آنها با خرید نفت ایران آن هم با قیمتهای مقرون به صرفه، فرصتی مساعد برای ایجاد یک حاشیه امن سود برای خودشان پیدا میکنند. نفت ایران از کیفیت بالایی در بازار جهانی برخوردار است و فعالان حوزه پالایشگاهی در چین، چه از حیث کیفیت و چه مقرون به صرفه بودن و ایجاد ظرفیتهای خلقِ سود، به خرید آن گرایش جدی دارند.
البته که دولت چین نیز به این مساله چراغ سبز نشان میدهد و چندان در این رابطه ایجاد مانع نمیکند. نظام حکمرانی چین هم خرید نفت از ایران را عاملی برای پویایی اقتصادی ایران به عنوان یک کشور مخالف با آمریکا و غرب در نظر میگیرد (موضوعی که به نفع چین است) و هم این کشور با تهران قرار توافق مشارکت راهبردی را به امضا رسانده که بر پایه آن، توسعه همکاریها در حوزههای مختلف از جمله انرژی با ایران را به مثابه یک اولویت برای خود تعریف کرده است. از این رو، خرید نفت ایران هم برای پالایشگاههای مستقل و کوچک چینی از منظر اقتصادی حامل سود است و هم دولت چین از این مساله حمایت میکند.
۲. سختبودن رهگیری مشتریان نفتی ایران
دو شرکت مهم و بزرگ نفتی چین با نامهای CNPC و پتروچاینا، از خرید نفت ایران به دلیل مراودات گسترده خود با شرکتهای غربی و احتمال قرار گرفتن در لیست تحریمی غرب، خودداری میکنند. با این حال، واقعیت این است که پالایشگاههای کوچک و مستقل نفتی در چین، از خرید نفت ایران ابایی ندارند، زیرا اساسا رهگیری و اثبات این مساله که آنها از ایران نفت خریدهاند بسیار دشوار است و خیلی بعید است که آنها را سوژه تحریمهای غرب کند (البته که حتی اگر تحریم هم شوند، مراودات بین المللی چندانی ندارند).
شیوههای ابتکاری ایران نظیر جابجایی کشتی به کشتی نفت روی دریا و یا منتقل کردن آن به چین از طریق دیگر کشورها نظیر مالزی آن هم به شیوههای پیچیده، عملا صادرات نفت ایران به چین را به مسالهای تبدیل کردهاند که ممانعت از انجام آن امری بعید است. حال در شرایطی که مشتریان نفتی ایران در چین میدانند که نه مشخص خواهد شد که از ایران نفت خریدهاند تا هدفِ تحریم قرار گیرند و نه اساسا در بحث پرداخت بدهی خود دردسری دارند و میتوانند به طرق مختلف و بعضا ترجیحی این کار را انجام دهند، عملا یک گزاره به ذهن متبادر میشود و آن هم این است که هم طرف چینی از خرید نفت ایران سود میکند و هم ایران به شیوهای متداوم نفت خود را علیرغم تحریم و فشارهای خارجی میفروشد.
به بیان ساده تر، دو طرف عملا به یک معادله برد-برد شکل دادهاند که تضعیف کردن یا ضربه زدن به آن، به این راحتیها نیست. حتی برخی تحلیلگران غربی نیز تاکید دارند که رهگیری نفت ایران و متوقف کردن صادرات نفت ایران به چین، به هیچ عنوان دستورکار سادهای نیست و بیراه نیست اگر آن را غیرممکن خطاب کنیم.
۳. تغییر معادلات سیاسی جهان
حتی قبل از حضور مجدد دونالد ترامپ در کاخ سفید نیز جهان در حال تجربه روندهای تازهای در قالب معادلات کلان بینالمللی بود. در این راستا، به عینه شاهد تداوم روند دلارزدایی و البته منتقل شدن کارگاههای تولیدی جهان از غرب به شرق عالم بودهایم. جالب اینکه برخی اندیشکدههای غربی به صراحت گزارش میدادند که آمریکا تا سال ۲۰۳۰ یا نهایتا ۲۰۵۰، از منظر اقتصادی، دیگر ابرقدرت برتر در جهان نخواهد بود.
البته که در حوزه سیاسی نیز نمودهای عینی این مساله را میتوان در اقصی نقاط جهان در قالبهایی نظیر عقب نشینی آمریکا از افغانستان، کاهش شدید قدرت نرم این کشور در بحبوحه جنگهای غزه و لبنان، ناتوانی آن در خاتمه دادن به جنگ اوکراین و به طور کلی سُست شدن موقعیت اقناعی آمریکا در محیط بین المللی مشاهده کرد.
با این همه، اکنون با بازگشت ترامپ به قدرت، تمامی مولفههای مذکور سرعت بیشتری گرفتهاند و بدتر از همه اینکه ترامپ با جنگ تجاری عجیب خود علیه چین، عملا بر شدت قطبی گرایی سیاسی و ایدئولوژیک در جهان افزوده است. دولت ترامپ به تازگی تعرفههای چین را تا بیش از ۱۴۰ درصد افزایش داده و البته که چینیها نیز تعرفهها را برای کالاهای آمریکایی به بیش از ۱۲۵ درصد رساندهاند. در واکنش به این موضوع، ترامپ به تازگی توئیت زده که تعرفه کالاهای چینی را به بیش از ۴۰۰ درصد هم خواهد رساند!
حال در این وضعیت، اینکه میبینیم چینیها نسبت به توسعه مناسبات اقتصادی با ایران مخصوصا در حوزه خرید نفت از این کشور گرایش پیدا کردهاند، به هیچ عنوان عجیب نیست. در واقع، سطح تنشهای آنها با آمریکا به قدری افزیش یافته که دیگر ارتباط تجاری آنها با ایران هزینههای سابق را نخواهد داشت. از این رو، چین با خرید بیشترِ نفت از ایران هم یک قدرت رقیب و مخالف با آمریکا را تقویت میکند و هم تا حدی از بنیانهای اقتصادی خود در بحبوحه جنگ تجاری با آمریکا حراست میکند.
برخی گزارشها در روزهای اخیر حاکی از این بودهاند که طرف چینی بسترهای بیشتری را نیز برای همکاری اقتصادی با ایران به ویژه در حوزه نفتی فراهم کرده است. در این شرایط، ایران به نوعی عملگراییِ حداکثری با هدفِ تامین منافع خود نیاز دارد.