Web Analytics Made Easy - Statcounter

 به گزارش خبرگزاری برنا؛ ”برومند شکری” زاده اردیبهشت ۱۳۶۲کرمانشاه، محقق و داستانویس اهل ایران است.

ذوق هنری وی در پنجم ابتدایی جرقه زد که معلم او”طاهره خجسته تبار”  دل نوشته‌ها و ترانه‌هایش را در تابلوی اعلانات دبستان برای تشویقش در معرض دید می‌گذاشت. با این وجود بعد از دوران ابتدایی و راهنمایی نوشتن را جدی نگرفت اما طبیعت پر از احساسی که نشان از روح آزادگی یک هنرمند است در او می‌خروشید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعدها وقتی تحصیلات دبیرستان را پشت سر گذاشت در سن ۲۰سالگی به طور اتفاقی سالنامه‌ای به دست او رسید که در پاراگراف آن داستان ”دآش آکل” قهرمان یکی از نوشته‌های ”صادق هدایت” به صورت مختصر درج شده بود که با خواندن آن چنان علاقه‌ای به هدایت پیدا کرده که همه کتاب‌های او را تهیه و مطالعه می‌کند. به گفته خودش: ”بوف‌کور را بیش از صدبار خواندم و در هر بار منظره وسیعی از واقعیت‌های زندگی به رویم باز می‌کرد ”

شاید تا حدودی روح رئالیسم ادبیات هدایت در قلم او به واسطه همین علاقه و ارادت باشد که در نوشته‌هایش تأثیر داشته است.

اینجا بود که با کتاب‌های صادق هدایت ذوق نهفته هنری او بیدار شد و با پیروی از قصه جوانمردی داش آکل و با شناختی که از یک جوانمرد معروف دهه پنجاه در کرمانشاه به نام “حمید” دارد اولین مجموعه داستان خود را به طبعیت و اقتباس از سه قطره خون صادق هدایت ، تحت عنوان ” عاقبت چه خواهد شد؟!” به رشته تحریردرآورده و توسط انتشارات طاق بستان منتشر می‌شود.

داستان‌های این مجموعه و وقایع آن مربوط به قبل از انقلاب ایران است که در آن سرگذشت جوانی بازگو می‌شود که دوره‌ی زندگی خود را با غیرت و جوانمردی پشت سر گذاشته است.

 او عاشق دختری می‌شود و به دلایلی صلاح نمی‌بیند که به خواستگاری برود. سرانجام روز موعود فرا می‌رسد و درست قبل از خواستگاری به زندان می‌افتد و …

 چون این قصه نخستین کتابی بود که به سرگذشت یکی از ”جوانمردان کرمانشاه” پرداخته بود با استقبال بی‌نظیری مواجه شد اما از طرفی چون کرمانشاه یکی از پرمنازعه‌ترین شهرهای ایران است و شاید تب و تاب این جریانات روحیه جاعلی و لاتی را در جوانان برمی‌انگیخت کتاب با انتقاد فراوانی روبه رو شد.

اولین نقد توسط یکی از هفته‌نامه‌های کرمانشاه صورت گرفت که منتقد در مقاله‌ای با کنایه نوشته بود: ”این جام پر است و به اندازه کافی ظرفیت جاعل پروری را داریم! چنین کتاب‌هایی مته به خشخاش گذاشتن است ”

برومند شکری در پاسخ این منتقد نوشت: ”جوانمردی با شرارت دو مقوله جدا با یک ورطه هولناک هستند. اینکه شما فکر می‌کنید چنین قصه‌هایی مته به خشخاش گذاشتن است در واقع تصورات ذهنی جنابتان را تحلیل فرموده‌اید نه جریانی که در قصه وجود دارد. جوانمردی سرمایه کهن کرمانشاهیان است. شما اگر درد شیوع جاعل پروری را دارید برای جوانانی که عشق جاعلی دارند چگونه مرد بودن را تحلیل بفرمایید”

در هر صورت انتقادات چنان شدت گرفت که رغبت چاپ دوم را به او نداد. شاید قضاوت‌های غلط و تحلیل‌های نا بجا از وضعیت شهری چون کرمانشاه در مقایسه با دو مقوله‌ای ای که هیچ سنخیتی با هم نداشتند باعث شد که موج انتقادها در او تاثیر بگذارد و برای همیشه دور چنین سوژهایی را خط بکشد. البته این اتفاقات ختم به این موضوع نشد و با روحیه شکننده‌ای که در وی بود برای مدت‌ها نوشتن را کنار گذاشت.

هفت سال به طول انجامید تا دوباره مسیر جدیدی را پیدا کند. به همین خاطر با سرمایه خودش کتابی را تحت عنوان دیوار منتشر کرد که با نوشته سابق او متفاوت بود! حال اینکه چرا و چگونه چنین مسیری را انتخاب کرده بود چیزی است که باید از درون اسرار آمیز نویسنده پرسید.

 اما چون ایده‌ها برای قصه‌پردازی تحت برخورد قصه پرداز با جریانی شکل می‌گیرد به قطع یقین چنین موضوعی نیز برای وی اتفاق افتاده بود! در هرحال دیوار به مهمترین و بحرانی ترین موضوع قرن یعنی اسرائیل و فلسطین پرداخته بود. راوی قصه یک جوانی یهودی است که از بی‌هویتی خود عذاب می‌کشد.

 قصه پر از پرسش، معما و نقدهایی است که در ذهن راوی می‌گذرد. روح کنجکاو و پرسشگر او می‌کوشد دیواری که با تلقینات نادرست دور او کشیده شده است را بشکند و آزاد فکر کند.

 همچنان که نویسنده در کتاب عنوان می‌کند: ”زندان آنی نیست که در تجسم عامه مردم شکل گرفته، بلکه هر وسیله‌ای که بتواند مانع از پرورش روح خدا بشود زندان است ”

در مقدمه کتاب آمده است: “قبل از پیدایش دولت صهیونیستی، یهودی‌های افراط‌ گرا مبادرت به ایجاد یکسری کمپ‌های زیر زمینی نمودند که فعالیت این کمپ‌ها فقط در زمینه تولید فرزند بود!

 جوانان پسر و دختری که به هر دلیلی در این کمپ‌ها انتخاب می‌شدند از افراد لاابالی بودند که از نقاط مختلف جهان گرد آوری می‌شدند. مدیران این کمپ‌ها برای اینکه احساس مادری در این دختران برانگیخته نشود به محض وضع حمل، کودک را در محلی که خانه‌های کودکان نام داشت منتقل می‌کردند.

هدف طراحان این سیستم پیچیده پرورش سرباز جنگی برای یک جنگ بزرگ بود!

البته بعد از سال‌ها تحقیق و پژوهش چنین کمپ‌هائی را به شکل مدرن‌تر و به نام کیبوتص یعنی دهکده اشتراکی پیاده نمودند و هم اکنون هم با گستردگی بیشتری ادامه پیدا کرده است.

 دولت صهیونیستی برای ازدیاد جمعیت و با هدف یکسری مقاصد سیاسی مبتکر چنین اقدامی‌شد ولی متفکران این کار غیر انسانی هیچ وقت به احساسات این کودکان که روزی بیدار خواهند شد نیندیشیده بودند.

این متن یادداشتی برای یکی از این فرزندان نامشروع است. او می‌کوشد دیواری که صهیونیست دور او کشیده را بشکند تا هویت گم شده خود را بازیافت و جستجو نماید…

نگاه باز و بی‌طرفانه نویسنده به یک موضوع حقوقی و انسانی اهمیت و ارزش کتاب را دو چندان می‌کند. ولی مهم‌تر از این موضوع این بود که آن نتیجه‌ای که بعد از تحقیق و نگارش دیوار به آن دست یافته بود درلابلای کتاب به این مضمون آورده است:

صهیونیست منوط و محدود به یهودیت نیست. این عقیده نژاد پرستانه می‌تواند به هر مکتب و ایدئولوژی رخنه کند. می‌تواند در قالب یک کشیش، خاخام  و یا یک روحانی. در کلیسا، معبد، مسجد و هر جای از دنیا پیاده شود…

او در این فاصله حدود ۳۰ طرح سینمایی از بیص قصه شهدای شاخص کرمانشاه را تبدیل به فیلمنامه نمود که دو عنوان آن را به صورت کتاب در سال ۱۳۹۵ با کمک انتشارات نظری تحت عناوین  ”آزاد ” و ”فاطمه ناهید” منتشر نمود.

 وی همچنین نقد بلندی به رمان تاریخی تگرگ نوشته محمود رضاخانی دارد.

آخرین نوشته او که در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات نظری از وی منتشر شده است فیلمنامه ای بلند تحت عنوان ”پهلوان گل نوروز” است.

این فیلمنامه برای تولید انیمشن با مخاطب عام نوشته شده است و به زندگی مردی می‌پردازد که با وجود هیکل و قدرت جسمانی به شدت ترسو و بزدل است.

 او تحت جریانی که بیشتر از توهماتی است که در نتیجه همین ترس به سراغ او می‌آید با همسرش گلپری روستای خود را به قصد کرمانشاه ترک می‌کنند. که آمدن آنها مصادف با هجوم قوای عثمانی به کرمانشاه در زمان صفی شاه می‌شود.

 گل نوروز با حمایت و دلگرمی همسرش یعنی گلپری، وارد این جریان تاریخی شده و سرنوشت جنگ را تغییر می‌دهد.

این فیلمنامه قصد دارد بگوید که زن سازنده مرد و مرد سازنده تاریخ است…

 برومند شکری نویسندگی را به صورت تجربی آموخته است و چون غریزه نوشتن در او وجود داشته بی‌شک علاقه و تلاش او نیز در این امر بی تاثیر نبوده است.

 اما چیزی که در لابلای فعالیت‌های هنری او پررنگ و با اهمیت دیده می‌شود گوناگونی و متفاوت بودن سوژه‌هایی است که انتخاب کرده است.

وی هم اکنون مشاور تبلیغات در امور سینما و مدیر مسئول پایگاه خبری نمانامه است.

گزارش: اعظم چقازردی

 

منبع: خبرگزاری برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۰۴۲۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سی‌وچهار دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در یک نگاه

مروری به ادوار مختلف نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، تاثیر وضعیت سیاسی و اجتماعی هر دوره را بر میزان استقبال مردم از این رویداد نشان می‌دهد.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، هنوز آن فرش زرشکی پاخورده در خاطرم زنده است، سالن به سالن روی آن فرش راه رفتم تا شاعر محبوبم را در غرفه نگاه پیدا کنم. مجموعه اشعارش تازه منتشر شده بود؛ ۹۹۰ صفحه با بهای ۸ هزار تومان. او با احترام روی اولین صفحه سفید کتاب نوشت: «برای دختر نازنینم: شبنم.» امضا: سیدعلی صالحی. سال ۸۴ بود و هجدهمین دوره نمایشگاه کتاب با این شعار: «درخت ایران ریشه در آب‌های خلیج‌فارس دارد.» نسل من خاطرات اینچنینی از نمایشگاه بین‌المللی کتاب زیاد دارد.

 

به خصوص آن دوره‌ای که نمایشگاه در فضای سرسبز و خوش ِ محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران برگزار می‌شد. ازدحام علاقه‌مندان به کتاب در راهرو‌های سالن‌ها، دیدار با نویسنده‌های محبوب، شلوغی غرفه ناشرانی که کتاب‌های چاپ اول‌شان را روی میز چیده بودند، خستگی چهره غرفه‌داران و ناشران که آمیخته با لبخند و خوشی بود و خستگی ما، خستگی شیرینِ ما از پس ده‌ها هزار قدم پیاده‌روی میان کتاب‌ها، نویسنده‌ها و شاعران و گپ زدن‌های پرشر و شور درباره شعر، داستان، فرهنگ و سیاست.

 

سال ۸۶ گویی جادوی شور و اشتیاق نمایشگاه کتاب از بین رفت. دوره ریاست محمود احمدی‌نژاد تازه آغاز و همزمان با آن چرخه سوخت هسته‌ای کامل شده بود و تحریم‌ها آغاز. وزیر فرهنگ و ارشاد وقت، محمدحسین صفارهرندی بود و طرح مبارزه با بدحجابی زمستان ِ قبل از هجدهمین دوره نمایشگاه کتاب تصویب و اجرای آن آغاز شده بود. جامعه هنری زیر سایه سنگین از دست دادن پرویز یاحقی، بابک بیات و ناصر عبداللهی و شادی بازگشت محمدرضا لطفی بود. جامعه ادبی نیز هنوز در کشمکش اختلاف بر سر رمان‌های محبوب پس از انقلاب بودند که وزارت ارشاد تابستان سال قبل منتشر کرده بود. فهرستی که در صدرش نام بامداد خمار و نویسنده‌هایی مانند مرتضی مودب‌پور و فهیمه رحیمی به چشم می‌خورد. علاوه بر شرایط حاکم بر جامعه از منظر اجتماعی و سیاسی، جابه‌جایی محل برگزاری نمایشگاه نیز در ریزش بازدید از نمایشگاه اثرگذار بود. نمایشگاه کتاب این ریزش را حدود ۱۰ سال بعد در شهر آفتاب نیز تجربه کرد؛ سال ۱۳۹۵٫ سالی که علاوه بر ریزش بازدیدکنندگان، تعداد ناشران داخلی و خارجی نیز کاهش پیدا کرد.

 

دهه هشتاد


اگر دوباره به دهه هشتاد که با دوران اصلاحات آغاز و با دوران احمدی‌نژاد پایان یافت، بازگردیم با سیر نزولی انتشار کتاب نیز مواجه خواهیم بود که بر کیفیت نمایشگاه کتاب به خصوص در نیمه دوم دهه هشتاد اثرگذار بود. از منظر نشر باید گفت ابتدای دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، جهش ناگهانی آمار نشر شاید از دور حکایت از بهبود حال کتاب داشت، اما هنگامی که به آمار نگاه کنید، متوجه می‌شوید با تغییر دولت آمار نشر کتاب‌های مذهبی رشد چشمگیری داشته نه کتاب‌های حوزه ادبیات و فلسفه و علوم اجتماعی و آنچه در ادامه رخ داد و به نظر سیر نزولی می‌آید، تعدیل سیاست‌های متاثر از مداخله دولت در نشر است؛ کاهش شمارگان کتاب‌های دینی و افزایش شمارگان کتاب‌های حوزه جامعه‌شناسی، فلسفه و ادبیات. هر چند می‌توان تغییر فرهنگ مطالعه و ورود فناوری‌های نوین به این حوزه را نیز دخیل دانست. برای دریافت اطلاعات دقیق از آمار‌ها و تحلیل نشر این دوره می‌توانید گزارشی که تحت عنوان «گزارش ملی فرهنگ حوزه نشر کتاب» برای پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات تهیه شده و در سایت مرکز رصد فرهنگی کشور منتشر شده را مطالعه کنید.

دهه نود

 

برای نمایشگاه بین‌المللی کتاب، دهه پر افت و خیزی بود. بیست و چهارمین دوره نمایشگاه کتاب در سال ۹۰ هنگامی که سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد بود، به نظر موفقیت خوبی در برگزاری به دست آورد؛ افزایش حضور ناشران داخلی و خارجی و بیشترین تعداد کتابی که در نمایشگاه تا آن زمان و حتی پس از آن به نمایش گذاشته شد: حدود ۴۷۰ هزار عنوان کتاب. در همین دهه بود که نسیم مرعشی را با پاییز فصل آخر سال است و هرس شناختیم. قیدار و رهش را از رضا امیرخانی خواندیم و فریبا کلهر پنج اثرش یعنی شروع یک زن، پایان یک مرد، شوهر عزیز من، عاشقانه و مردی از آنادانا را منتشر کرد. از گلی ترقی دو کتاب جدید خواندیم؛ فرصت دوباره و بازگشت. ناهید طباطبایی، سور شبانه را روانه بازار کرد و محمود دولت‌آبادی به مناسبت ۸۰ سالگی کتاب اسب‌ها، اسب‌ها از کنار یکدیگر را نوشت و چاپ کرد. محمدرضا بایرامی بالاخره مجوز مردگان باغ سبز را گرفت و لم‌یزرع را منتشر کرد. از مهدی یزدانی‌خرم، خون خورده، سرخ سفید و من منچستر یونایتد را دوست دارم وارد بازار شد.

 

رضا جولایی، برکه‌های باد، یک پرونده کهنه، شکوفه‌های عناب، پاییز ۳۲ و ماه غمگین، ماه سرخ را منتشر کرد. از فرهاد کشوری مردگان جزیره موریس، سرود مردگان، دست نوشته‌ها، صدای سروش و کشتی توفان‌زده را خواندیم. از منیرالدین بیروتی، بحر و نهر، آرام در سایه و ماهو، از ابوتراب خسروی، ملکان عذاب را و آواز پر جبرییل، از مصطفی مستور سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار، بهترین شکل ممکن، عشق و چیز‌های دیگر، از زنده‌یادیعقوب یادعلی آداب دنیا و آمرزش زمینی و متغیر منصور، از محمود حسینی‌زاد این برف کی آمده، آسمان، کیپ ابر، بیست زخم کاری، از جواد مجابی گفتن در عین نگفتن و ایالت نیست در جهان، از حسین سناپور، مخلوقات غریب و دیگر کتاب‌ها… ما دهه نود را این‌طور سر کردیم و ۹ دوره نمایشگاه کتاب در این دهه برای ما هر سال بی‌رونق‌تر شد؛ چه در زمان وزارت سیدمحمد حسینی، چه در زمان وزارت علی جنتی، چه دوران سیدعباس صالحی یا وزارت کوتاه سیدرضا صالحی‌امیری.

 

دهه نود را کرونا تمام کرد. نمایشگاه کتاب نیز مانند بسیاری از رویداد‌های دیگر تحت تاثیر بیماری همه‌گیر که روز‌ها و روزها، آمار مرگ و میرش ما را به وحشت می‌انداخت، معلق شد. بعد از دو سال غیبت (۱۳۹۹ و ۱۴۰۰) نمایشگاه کتاب تهران با شعار «با کتاب سلامتیم» به مصلی بازگشت. اما برای بازگرداندن ناشران و بازدیدکنندگان نیاز به زمان داشت. پارسال که می‌توانست فرصت طلایی برای بازگرداندن آن اشتیاق گم شده برای نمایشگاه کتاب باشد، مسائلی دیگر دخیل شد برای بی‌میلی برخی ناشران و بخشی از مردم نسبت به حضور در نمایشگاه. برخی آن را تحریم نمایشگاه نام نهادند، عده‌ای تکذیب کردند، بعضی از مسوولان اعلام کردند مشکلات خود ناشران باعث شده حضور پیدا نکنند و «تحریم» واژه دشمن است… هر چند در مقابل ناشرانی که شرکت نکردند، ناشرانی نیز به نمایشگاه پیوستند که آمار‌ها را افزایش دادند. سال گذشته یکی از پرحاشیه‌ترین نمایشگاه‌های کتاب را پشت سر گذاشتیم؛ نمایشگاهی با چند پرونده تخلف، چندین تذکر، خبر پلمب و… حالا این روز‌ها به استقبال سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب می‌رویم که با شعار «بخوانیم و بسازیم» از نوزدهم تا بیست و نهم اردیبهشت ماه برگزار می‌شود.

مرور جدول زیر کمک می‌کند بتوانیم بینشی نسبت به سیری که نمایشگاه کتاب در این سی و پنج دوره داشته به دست آوریم و اگر هر فراز و فرودش را با شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دورانش بسنجیم، تحلیلی از تاثیر وضعیت جامعه بر این نمایشگاه خواهیم داشت.

 

دیگر خبرها

  • جای خانواده‌های این جانبازان در بهشت است
  • «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب» منتشر می‌شود
  • حضور انتشارات نگاه با ۲ هزار عنوان در نمایشگاه کتاب
  • سی‌وچهار دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در یک نگاه
  • امدادرسانی به ۲۶ خانوار کرمانشاهی
  • دسته روی کرمانشاهی‌ها در سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) + فیلم
  • نویسنده ادبیات نوجوان باید مخاطب را با توانمندی هایش آشنا کند
  • برگزاری کارگاه آموزشی داستان نویسی برای کودکان در رشت
  • بهره‌مندی ۸۰۰ کرمانشاهی از خدمات فیزیوتراپی هلال احمر
  • عرضه «پرونده مختارنامه» در نمایشگاه کتاب تهران