Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - دفعه آخري که رفت همه چيز فرق ميکرد بي‌تابي‌هاي فاطمه و مهدي لحظه خداحافظي با پدر قابل تحمل نبود...
سرويس جهاد و مقاومت مشرق - « آيا در زمان حيات شهيد خود به اين نکته توجه داشتيد که آنها از اولياء الهي به شمار مي‌روند؟ شهيدي که در سوريه، عراق و در هر مکان و زماني، شهيد شده باشد همانند اين است که جلوي در حرم امام حسين (عليه السلام) شهيد شده است؛ چراکه اگر اين شهيدان نبودند، اثري از حرم اهل بيت(ع) نبود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

» اين سخنان نقل قولي است از فرمايشات حضرت آيت الله خامنه‌اي است در جمع خانواده‌هاي شهداي مدافع حرم که به تنهايي گوياي منزلتي است که مي‌توان براي اين شهدا تصور کرد. امروز پاي صحبت هاي همسر شهيد براي مخاطبان مشرق نشسته ايم. و ايشان گذري کوتاه از زندگي شان براي ما داشته اند.

همسر شهيد روايت مي‌کند: من و علي قبل از ازدواج هيچ گونه آشنايي با هم نداشتيم و جالب است که واسطه وصلت بين ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگي بنياد شهيد همکاري مي‌کرد و از طريق کارمند بنياد به خانواده ما معرفي شد. وقتي که به خواستگاري آمدند، همان ايام مادرم در خواب ديده بود سه کبوتر روي پشت بام خانه نشسته‌اند. مادر خواب را اين طور تعبير کرده بود که علي‌آقا به شهادت مي‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهيد بشود. همان روزها يکي از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ايشان تعبير کرديم. مراسم عقد وعروسي ما خيلي ساده برگذارشد. حتي ماشين عروس را خودشان تزييين کردند. اصلا جهيزيه زيادي دوست نداشتند و کاملا با تجملات مخالف بود.
به هرحال ازدواج‌مان صورت گرفت و چندين سال بعد که همسرم به شهادت رسيد، فهميدم کبوتري که پر کشيد علي بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدي است که از نظر خصوصيات اخلاقي خيلي شبيه پدرش است. علي‌آقا مرد زحمتکشي بود و چون سختي‌هايي را در زندگي‌اش تحمل کرده بود، نسبت به رفع مشکلات ديگران خيلي حساس بود. من از اينکه مي‌ديدم همسرم به فکر ديگران است و سعي مي‌کند لقمه حلال به خانه بياورد خوشحال بودم.
مهدي خيلي شبيه همسرم است. علي به مسجد و شرکت در هيئت‌ها علاقه زيادي داشت و مهدي هم درست مثل اوست. پسرم متولد 1382 است و هنگام شهادت پدرش تنها 10 سال داشت، اما خوب همه چيز را درک مي‌کرد و متن زيبايي هم در تشييع پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. ما سعي مي‌کنيم تا آنجا که مي‌توانيم پسرم مهدي و دخترم فاطمه را طبق وصيت پدرشان ولايتمدار بار بياوريم. خوشبختانه مهدي خيلي شبيه پدرش است و حالا که دارم با شما حرف مي‌زنم براي اداي نماز به مسجد رفته است.

ايشان به شهيد علي عاصمي که از شهداي شهرمان کاشمر است علاقه زيادي داشت. شهيد عاصمي در گردان تخريب بودند و اکنون مزارشان در گلزار شهداي کاشمر و همچنين آرامگاه شهيد مدرس قرار دارد، يعني درست در جايي که اکنون پيکر همسرم را در آنجا دفن کرده‌ايم. علي در هنگام حيات بارها به زيارت قبر شهيد عاصمي رفته بود . علي آقا حافظ چند جز قران بود. مهمان نواز ساده زيست و با اخلاص پر تلاش بود. همچنين باهوش و زرنگ که من بعداز شهادتشان فهميدم که يک تخريپچي نمونه در کشور بوده. اما هميشه خودش را يک درجه پايين تر حساب ميکرد. علي آقا به امام رضا (ع) ارادت خاصي داشتند وتا جايي که امکان داشت سعي ميکردند هفته اي يکبار به زيارت بروند. آخرين باري که رفتيم به همرزمانشان و دوستانشان گفتند من از امام رضا شهادت را خواستم.
يک مرتبه من به داخل شهر رفتم.‌ يکي از دوستانم را ديدم. خيلي خوشحال شدم. شماره من را گرفتند وگفتند: به منزلتان زنگ ميزنم وقتي تماس گرفت، همسرم هم منزل بود. گفت : همسرم منتقل شده است نيشابور و همسرم سرهنگ نيروي انتظامي هست. الان من هم خانم سرهنگ هستم و مي خنديد. دوستم پرسيد شغل همسر تو چي هست؟ با افتخار گفتم : همسرم پاسدار است. گفت : درجه اش چيه. همان موقع علي آقا فهميد که دوستم چه ميگويد گفت : بگو همسر من مثل همسر شما درجه ي بالايي ندارد. و چند وقت بعد به بالاترين درجه رسيد.

همسرم علي زاده‌اکبر 28 مردادماه 1392 در دفاع از حرم حضرت زينب(س) به شهادت رسيد. من از روز اول مي‌دانستم با کسي ازدواج کرده‌ام که عشق به شهادت دارد و در اين مسير از چيزي نمي‌ترسد. بنابراين خودم را آماده چنين روزهايي مي‌کردم. البته مهم‌ترين عامل در آرامش من حرف‌ها و رفتارهاي خود علي بود که سعي مي‌کرد ما را آماده شهادتش کند. بار اول که رفت 45 روز آنجا بود. وقتي که آمد و خواست دوباره برود، ابراز نگراني و دلتنگي کردم اما علي حرفي زد که آرام شدم. او گفت فکر مي‌کني اگر خانه بمانم امکان ندارد بميرم؟ مثلاً سقف روي سرم بريزد و از دنيا بروم؟ آن زمان ما تازه خانه‌جديدمان را ساخته بوديم. من نشستم با خودم فکر کردم به هرحال مرگ در همه حال به سراغ آدم مي‌آيد. حالا که او خودش مسيرش را انتخاب کرده و مي‌خواهد از حرم حضرت زينب(س) دفاع کند، فرداي قيامت چه جوابي دارم که به اهل بيت بدهم.

اسم مستعار علي آقا در سوريه جلال بود که نام پدرشان را براي خودش انتخاب کرده بود. دفعه ي اولي که رفته و برگشته بود مي گفت : يک خانم خبرنگاري بود از من عکس هاي زيادي گرفت و گفت: جلال بيا مصاحبه کن عکستان را بگيرم. تو بعدا عکس هاي من را ببينيد. قبل از اينکه مرتبه ي دوم به ماموريت سوريه برود خيلي مايل بود که ما را هم با خودش براي زيارت حصرت زينب ببرد. گفت : حتي اگر نتوانم شما را ببرم. بعد از شهادتم حتما شما را ميبرند و همين اتفاق هم افتاد.
مرتبه ي اولي که به به سوريه رفته بود به علت اينکه کارش زياد بود، به زيارت نتوانسته بود برود و خيلي ناراحت بود، اما مرتبه ي دوم اول مي خواست به زيارت برود. دلم شکست، خيلي دوست داشتم همراهش بروم. گفتم : آقا حالا که پيش بي بي زينب رفتيد براي اينکه صبرم شبيه خودشان شود زياد دعا کنيد. وقتي به زيارت مي رود، دوستانش مي گفتند گريه کرده و گفته اين مرتبه شهادتم را از خانم خواستم.

دفعه ي آخري که رفت همه چيز فرق ميکرد بي تابي هاي فاطمه و مهدي لحظه خداحافظي با پدر قابل تحمل نبود. مادرشهيد ساکن کاشمر هستند و ما نيشابور سکونت داريم. گفتند : چه خوبه امروز بريم کاشمر واز همه خداخافظي کنم. موقع رفتن به نيشابور دربين راه يک جا تفريحي براي استراحت نگه داشتند . يک هندوانه از ماشين برداشتند و رفتيم نشستيم شروع کرديم به خوردن آنجايي که نشسته بوديم جاي سرسبز و جوي آب و درخت داشت. وقتيکه هندوانه را خورديم همان کنار يک درخت بياباني بود گفتند: اين درخت ميوه هايش خوشمزه است. رفتند بالاي درخت که از ميوه بکنند من نا خوداگاه به ياد بهشت افتادم. چون آنجا جوي آب و سر سبزي ودرخت بود . پيش خودم گفتم: چقدر علي آقا به فکرماست. هنوز اين ميوه تمام ‌نشده رفتند از بالاي آن درخت هم ميوه براي ما بياورند. موقع برگشت به شهرمان دوباره من نا خوداگاه ياد بهشت افتادم. گويي بهشت را احساس ميکردم.
آخرين باري که زنگ زد اول بچه ها صحبت کردند . پسرم به پدرش گفت: بابا خواب ديدم شهيد شدي وپدرش گفت: انشالله خيره. فاطمه در مورد چادرش با پدرش صحبت کرد وگفت: بابايي ماماني برام چادر ودمپايي خريده . منم گفتم: علي اقا نگرانم مواظب خودتون باشيد خيلي با آرامش ميخنديد وميگفت : خانم اينجا الان امنه نگران نباش.

قبل از شهادت همسرم مدام در عالم خواب چيزهايي ميديدم که نميدانستم که يک اتفاقي براي خودم در راه است. اول يک مزار خالي درعالم خواب به من نشان دادند. که آماده بود و من خم شده بودم و داخل آن قبر را نگاه مي کردم. صبح با خودم مدام کلنجار مي رفتم که خدايا اين قبر چه عالمي هست که کنار امامزاده سيد حمزه مي خواهند به خاک بسپارند. بعد از يک مدت کوتاهي فهميدم که اين مزار همسرم است. وقتي خبر شهادت را به من دادند خيلي بي تابي مي کردم اما وقتي به هيات رزمندگان شهرمان رفتيم همه ريختند روي پيکر و گريه مي کردند اما من آرام و بي سر و صدا ايستاده بودم و گريه نمي کردم. پيش خودم مي گفتم چرا من اينطور شدم. چرا گريه نمي کنم. که يادم آمد اين همه آرامش را خود شهيد به من داده است.
فاطمه زماني که يک سال از شهادت پدرش گذشته بود خواب زياد ميديد يک روز گفت : مامان ديشب خواب ديدم که از بازو بابا خون مي آمد. چفيه دور گردن پدرم بود باز کردم و به دستشان بستم. با خودم گفتم : خدايا تعبير خواب اين بچه چي هست. پدر شوهرم زنگ زدند منزلمان وگفتند: امشب منزل ما بيايد. که براي مصاحبه مي خواهند بيايند. بعد همان شب فاطمه اين خواب را گفت . عمويش گفتند : خواب فاطمه راست است. دستان برادرم مثل حضرت ابولفضل قطع بود. و ما يکسال مي شد که از اين نحوه ي شهادت همسرم خبر نداشتيم.

او رفت و من را با دو فرزند کوچک تنها گذاشت. مهدي هنگام شهادت پدر 10 سال و فاطمه تنها چهار سال داشت، پسرم شرايط را درک مي‌کرد و خيلي بي‌قراري و ناراحتي نشان نمي‌داد ولي فاطمه براي مدتي بي‌قرار بابا بود و روزهاي سختي را پشت سرگذاشتم. به نظر من دنيا محل آسايش نيست و جايي است که دائماً در آن مورد امتحان قرار مي‌گيريم. علي با گذشتن از تعلقاتش و رفتن به جهاد در امتحانش پيروز شد و من به عنوان يک همسر شهيد بايد صبر و استقامت داشته باشم تا از امتحان خودم سربلند بيرون بيايم. هميشه اين حرف علي در گوشم مي‌پيچد که گفته بود فرزندانم را ولايتمدار تربيت کنيد و تا آنجا که بتوانم سعي مي‌کنم همين کار را انجام دهم. اکنون پسرم مهدي پا جاي پاي پدرش گذاشته و همان طور که قبلاً هم گفتم با حضور در جلسات دعا و هيئت‌هاي مذهبي چيزي از پدر کم ندارد. کشور و نظام ما هميشه نياز به فداکاري و ايثار داشته و اين ايثار نسل به نسل از پدر به پسر منتقل مي‌شود. روزي پدر شوهرم در جبهه‌هاي جنگ حاضر شده بود و امروز علي براي جنگ با سلفي‌ها به شهادت رسيد و فردا هم مهدي بايد راه پدرش را دنبال کند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۱۵۱۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۶۰ عنوان برنامه دهه کرامت در اردبیل برگزار می شود

علی حسن زاده در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار کرد: در آستانه دهه کرامت قرار داریم و از سالروز میلاد حضرت معصومه (س) تا ولادت امام رضا (ع) برنامه های متنوع با محوریت توسعه خدمات و فرهنگ رضوی برگزار می شود.

وی خاطرنشان کرد: قبل از شروع دهه کرامت و همزمان با هفته معلم به همت کانون تعلیم و تربیت آستان قدس رضوی در استان اردبیل تجلیلی را از معلمان خادم یار رضوی شاهد بودیم و سعی کردیم به تلاشگران سنگر تعلیم و تربیت ادای احترام کنیم.

دبیر خادم یاران خدمت رضوی استان اردبیل گفت: با حضور در آموزش و پرورش ناحیه یک و دو و منزل تعدادی از فرهنگیان فعال کانون سعی کردیم تا با تقدیم تحفه رضوی به آنها قدردان تلاش های یک سال گذشته معلمان در ترویج فرهنگ رضوی باشیم.

حسن زاده با اشاره به راه اندازی کانون های خدمت مدرسه محور در اردبیل بیان کرد: با تاکید مقام معظم رهبری امروز حرم امام رضا (ع) تنها در مشهد محدود نشده بلکه کل کشور حرم رضوی محسوب می شود و مردم در طیف ها و سلایق مختلف عشق خدمت رسانی به امام رضا (ع) را به نمایش می گذارند.

وی افزود: در حال حاضر ۱۹ کانون تخصصی در سطح استان فعالیت می کنند و در کنار آن ۴۰ کانون معین محلات نیز به عنوان کانون های خدمت رضوی در سطح استان ماموریت توسعه و ترویج فرهنگ رضوی را برعهده دارند.

دبیر خادم یاران خدمت رضوی استان اردبیل تصریح کرد: تلاش ما بر این است تا در همه مناطق استان کانون های خدمت رضوی را توسعه داده و از وضعیت رابط آنها را به کانون های فعال با حضور جوانان علاقمند و فرهیختگان جامعه تبدیل کنیم.

حسن زاده با اشاره به فعالیت های ارزشمند کانون تعلیم و تربیت خدمت رضوی در استان اردبیل گفت: با هدف ترویج فرهنگ خدمت رسانی و همچنین فرهنگ رضوی کانون های خدمت در مدارس راه اندازی و ما همراهی جامعه فرهنگیان و دانش آموزان را در این راستا شاهدیم.

کد خبر 6097723

دیگر خبرها

  • تکریم معلم در همه طول سال انجام شود
  • پیام رهبری به خانواده سردار ترور شده در سوریه
  • ۶۰ عنوان برنامه دهه کرامت در اردبیل برگزار می‌شود
  • ۶۰ عنوان برنامه دهه کرامت در اردبیل برگزار می شود
  • سرپرست جدید پردیس بنت الهدی صدر اردبیل معرفی شد
  • یادی از شهید امیررضا علیزاده ، شهید مدافع حرم
  • پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  • مسائل فرهنگی و اجتماعی در کف خیابان قابل حل نیست
  • آغاز ساخت المان مزار شهید مدافع وطن احسان بابایی
  • ملت ایران با تبعیت پذیری از رهبری راه شهدا را ادامه می‌دهند