Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - با نظام فعلي حوزوي، دشوار است علماي بزرگ تربيت کرد اقتصاد طلبگي با اقتصاد طلبگي خودجوش و مردمي در 50 تا 70 سال پيش متفاوت است
نقش مسجد به عنوان بنگاه اقتصادي در حال پر رنگ شدن است
دوگانگي و چندگانگي در درون روحانيت در برخي از مواقع تا حد تضادهاي بسيار شديد بالا رفته
بعضا روحانيت عليه روحانيت شده است
امروز روحانيوني داريم که روحاني ديگر را تکفير مي کند در حالي که قبلاً خود را موظف مي دانست به فتواي او توجه کند
برخي روحانيوني که لباس به تن دارند برخي ديگر را با کلمات زشت نام مي برند
ما از سوي روحانيت پيشگامي و تحليل و ارايه راه حلي در مسايل اجتماعي نمي بينيم
نداشتن يک پروژه فکري مشخص نه در بين روحانيتِ در قدرت بلکه حتي چه بسا در بين روحانيت منتقد هم شاهد هستيم
روحانيت خانه اصلي خود را فراموش کرده، خانه اصلي او فرهنگ است نه سياست
ارتباط نا مناسبي ميان فعاليت هاي اقتصادي وبرخي فعاليت هاي ديني ايجاد شده
نهادهاي ديني بايد از کمک هاي مردمي برخوردار باشند تا بهتر بتوانند رسالت خود را انجام دهند
بعضي پروژه هاي نهادهاي اسلامي حاکميت پسند، قدرت پسند و دولت پسند است؛ نه در راستاي ارتقاي اخلاق عمومي
معضل جديد سازمان روحانيت دريافت منابع مالي از دولت و حاکميت است
سه دغدغه انتفاعي، سياسي و دولتي؛ نهاد دين و نقش روحانيت را دچار فرسايش کرده است
گروه سياسي: دکتر محمد امين قانعي راد، جامعه شناس معتقد است: بعد از انقلاب روحانيت به طور طبيعي به مناصب قدرت و ثروت نزديک شد و دچار شکاف دروني گرديد و نتوانست وحدت خود را حفظ کند و در حقيقت انسجام خود را از دست داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در حال حاضر مجتمع هاي ديني – تجاري در حال گسترش است که يک مسجد ساختند و دور تا دور آن واحد هاي تجاري است و اين واحدهاي تجاري هم در اختيار مسجد هستند و با نرخ هاي بسيار بالا اجاره داده مي شوند و در آن لوکس ترين کالاها از پيتزا گرفته تا محصولات آرايشي و بهداشتي و محصولات سامسونگ و پاناسونيک به فروش مي رسد و مدرسه و مسجد يک نقش اقتصادي پر رنگي در اين مجموعه دارد. بخش دوم گفت وگوي خبرگزاري شفقنا با دکتر محمد امين قانعي راد، عضو هيئت علمي مرکز تحقيقات سياست علمي کشور را مي‌خوانيد:

* به نظر شما بحث زي طلبگي روحانيت طي سال هاي اخير چه اندازه متفاوت شده با آنچه که در گذشته نسبت به آن در حجره ها و‌ حوزه هاي علميه حساسيت وجود داشت؟
در حوزه هاي علميه در زمينه شيوه زيست حوزوي تحولات زيادي ايجاد شده، اين تحول لزوماً از نظر وضعيت اقتصادي – سياسي نيست بلکه از نظر شيوه هاي آموزش و رابطه بين استاد و طلبه روش ها تغيير پيدا کرده است. سبک زندگي طلبگي هم تغيير پيدا کرده که راجع به اين مساله تا حدودي تحقيقاتي انجام شد.
و تحقيقات بيشتري هم بايد صورت گيرد، در حال حاضر وقتي وارد حوزه مي شويد، مي بينيد که شخص طلبه است ولي در مرکزي درس مي خواند که اين مرکز مدارک دانشگاهي مي دهند و اين فرد لباس طلبگي ندارد و با لباس شخصي رفت و آمد مي کند و درس هاي خود را در حوزه به صورت ثبت نام کردن و واحد گذراندن و شيوه اي که در دانشگاه براي ثبت نام و انتخاب دروس و مسايل مانند آن طي مي کنند؛ ممکن است با يک استاد چند واحد درس بخوانند و بعد تمام شود و با استاد ديگر درس بگذارنند و در حقيقت انسجامي که در حوزه بين استاد و شاگرد و مدرس و طلبه وجود داشت به اين صورت که سال ها طلبه اي در محضر يک استاد و مدرسي به صورت طولاني مدت تلمذ مي کرد و اساساً به دنبال مدرک و گواهي نبود، ديگر وجود ندارد؛ در گذشته فرد خودش اعتبار خود را به دست مي آورد، اما در حال حاضر چون اين فرد مي خواهد عضو فلان سازمان و استخدام شود به دنبال گواهي و مدرک است. اين مساله يک آشفتگي در نظام آموزش حوزوي ايجاد کرده که در زمينه هاي مختلف براي خود پيامدهايي دارد که بايد روي اين پيامدها فکر کرد. با اين نظام دشوار است علماي بزرگ را تربيت کرد، علماي بزرگي که تقواي طلبگي داشتند و سال ها دود چراغ مي خوردند و زحمت مي کشيدند و با محدوديت مالي و بدون اينکه از احساس غنايي هم برخوردار بودند و در عين حال با سختي از يک سو و از سوي ديگر با رضايت خاطر سال ها کار طلبگي مي کردند تا اعتبار خود را در اجتماع حوزويون و عموم مردم به دست مي آوردند، ولي در حال حاضر آن نظام به هم خورده است.
* در مقايسه با گذشته به جز زي طلبگي تحول ديگري در نهاد روحانيت شاهد هستيم که بتوان آن را به عنوان تغيير مسير در اين نهاد دانست؟
در مناطق مختلف، حوزه علميه تأسيس مي شود و بچه هاي نسبتاً نوجوان را در اين حوزه ها به عنوان طلبه به کار مي گيرند که نمي دانم پشت سر اين نهضت پرورش طلبه چه مساله اي وجود دارد؛ من در سفري که به يکي از روستاها داشتم ديدم که حوزه علميه اي تأسيس کردند، اين حوزه علميه يک ساختمان چند طبقه بود، حيات و منابع مالي داشت، طلبه جذب مي کرد و يک نوع آموزش خاصي داشتند که لبه سياسي اين آموزش قوي بود و در کنار آن آموزش بسيجي هم طي مي کردند گويا سيستم در حال ساخت نيرو براي خود است؛ در کنار آن مدرسه هم تشکيل مي شود که چندين مدرس در اين مدارس مشغول تدريس مي شوند و حقوق دريافت مي کنند و يک اقتصاد طلبگي شکل پيدا مي کند که اين اقتصاد طلبگي با اقتصاد طلبگي که به صورت خودجوش و مردمي در 50 تا 70 سال پيش وجود داشت، متفاوت است. در حقيقت اين منابع مالي است که هدايت مي شود و برنامه ريزي صورت مي گيرد و مبتني بر يکسري اهداف است که بخشي از آن اهداف، اهداف سيستم است نه اهداف فرهنگ. يعني سيستم براي افزايش ايمني خود، براي ساخت نيروي انساني مورد نياز خود نيروهايي را پرورش مي دهد تا آنها در آينده به پيشبرد اهداف سيستم کمک کنند؛ به ظاهر هم که نگاه کنيد عيبي ندارد، يکسري نوجوان هستند که درس ديني مي خوانند و طلبه مي شوند و در آينده در جامعه حضور خواهند داشت و مي توانند مردم را هدايت کنند و از سوي ديگر هم ضريب ايمني سيستم را افزايش دهند. اما نگاه مردم محلي به اين مکان ها به عنوان مکان هاي در بسته محفوظي است که معلوم نيست آنجا چه خبر هست و در حقيقت به حالت ترديد و شک به آن نگاه مي کنند.
بالاخره اهداف متعددي پشت سر اين قضايا وجود دارد و گاهي هم ممکن است فردي که در حوزه تحصيل کرده و از فلان روستا بوده، امروز درس طلبگي او تمام شده و مي خواهد جايي منشأ خدمت شود و پيشنهاد مي دهد که در روستاي ما مي توان يک مدرسه ساخت و افرادي هم داوطلب هستند، از قضا اين چند روستايي که من ديدم، طلبه ها از بيرون آمده بودند و از خود روستا نبودند.
تحول ديگر اينکه فعاليت ديني با فعاليت هاي اقتصادي ارتباط پيدا کرده است. قبلا حوزه و مدرسه در کنار بازار تشکيل مي شد و بين مدرسه و بازار يک ارتباط پولي وجود داشت، بازاري ها خمس، زکات و سهم امام را مي دادند و شخصيت مذهبي که در مدرسه ديني بودند، از اين پول ها براي طلبه ها استفاده مي کردند و هزينه طلبه ها، مدرسين و خرج مدرسه را مي دادند، در اين مدارس پول غلبه نداشت و حرف اصلي را نمي زد بلکه درس و طلبه بودن بود که در مدرسه جريان پيدا مي کرد و در عين حال مخارجي هم بود که بايد از طريق بازار تأمين مي شد. در حال حاضر در بسياري از موارد ديديم که يکسري مجتمع هاي ديني – تجاري ايجاد شده است، مجتمع هاي ديني – تجاري جايي است که يک مسجد ساختند و دور تا دور آن واحد هاي تجاري است و اين واحدهاي تجاري هم در اختيار مسجد هستند و با نرخ هاي بسيار بالا اجاره داده مي شوند و در آن لوکس ترين کالاها از پيتزا گرفته تا محصولات آرايشي و بهداشتي و محصولات سامسونگ و پاناسونيک به فروش مي رسد و مدرسه و مسجد يک نقش اقتصادي پر رنگي در اين مجموعه دارد. ديگر کسي نيست که به او پول دهد در حالي که در نظام قبلي بازار به مدرسه پول مي داد، اما در حال حاضر نمونه هايي مي بينيم که مدرسه از مردم پول مي گيرد و گاهي هم به زور و تهديد نرخ را تغيير و افزايش مي دهد و جابه جا مي کند به بيان ديگر کاسب شده است، اين در حالي است که در گذشته نقش کاسب را ايفا نمي کرد و کسي بود که با احترام دست او را مي بوسيدند و به او پول مي دادند، اما اکنون در اين نمونه ها بايد در يک چانه زني پول ها را بگيرد و خرج کند؛ در اين ميان ممکن است که فضاي درسي هم فراهم شده باشد. به نظرم اين مساله تجاري شدن فعاليت هاي ديني را به همراه مي آورد يعني در اين موقعيت مسجد يک سرمايه گذار، کار آفرين و هدايت کننده منابع مالي است و هدف او کسب سود بيشتر است يعني يک بنگاه اقتصادي است منتها در اين بنگاه اقتصادي فعاليت هاي ديگري هم صورت مي گيرد.
* بدون آن که بخواهيم تعميم بدهيم، امروز کدام يک از اين دو نقش پرر نگ تر است، مسجد به عنوان يک بنگاه اقتصادي قوي يا مسجد به عنوان يک کانون درس و اخلاق و دين؟
من نظرم اين است که در مواردي که مثال زديم نقش بنگاه اقتصادي در حال پر رنگ شدن است بنابراين صاحب مسجد و اهالي به اين نوع مسجد به چشم ديگري نگاه مي کنند؛ چنين مسجدي چه بسا ديگر پناهگاه و کانوني نيست که به آن اميد داشته باشند بلکه کانوني است که از آن بيم دارند چون نقش مالک را ايفا مي کند، اين هم نکته مهمي است که روي نقش اخلاقي روحانيت و دين تأثير مي گذارد.

* بعد از پيروزي انقلاب شاهديم که روحانيون به علت نبودشان در قدرت شايد تجربه هاي چنداني از مديريت هاي اجرايي نداشتند حال بعد از گذشت بيش از 35 سال از انقلاب فکر مي کنيد چه اندازه حضور روحانيون در عرصه هاي اجرايي بر تقويت يا عدم تقويت باورهاي ديني و مذهبي مردم موثر بوده است؟ چرا که برخي از روحانيون معتقدند که اجراي احکام ديني از طريق حضور در عرصه هاي اجرايي بهتر ميسر خواهد بود.
بعد از انقلاب روحانيت به طور طبيعي به مناصب قدرت و ثروت نزديک شد و دچار شکاف دروني گرديد و نتوانست وحدت خود را حفظ کند و در حقيقت انسجام خود را از دست داد، اين مساله تا حدودي طبيعي است چرا که قبل از انقلاب روحانيت در موضع فرهنگ از يک انسجامي برخوردار بود به همين دليل فتواي يک روحاني براي ساير علما حتي واجب الاطاعه بود و اگر کسي فتوايي مي داد ساير علما هم از اين فتوا تبعيت مي کردند بنابراين شما مي بينيد که در ماه هاي اول انقلاب روحانيت بزرگ ايران تقريباً دوش به دوش و شانه به شانه هم هستند هر چند که کم و بيش اختلافاتي با هم دارند، ولي انسجام کلي خود را حفظ کردند. موضع فرهنگ به ويژه فرهنگ مبتني بر دانش سنتي اين امکان وحدت و يگانگي را در بين روحانيت ايجاد کرده بود و همين وحدت و يگانگي قدرت نفوذ آنها را افزايش داده بود. آنها مي توانستند در زمينه هاي اخلاقي تعيين کننده باشند، در جهت گيري هاي عمومي جامعه تأثير بگذارند، روي سياست ها تأثير بگذارند و حرفي که مي زدند بسيار منسجم بود، ولي وقتي به مواضع قدرت و ثروت نزديک شدند در درون خودشان شکاف ايجاد شد، شما روحانيتي را داريد که به موضع قدرت نزديک تر و از موضع قدرت دورتر است، روحانيتي داريد که به منابع ثروت دسترسي پيدا کرده و برخي هستند که نتوانستند يا نخواستند به رانت هاي اقتصادي دسترسي پيدا کنند بنابراين زندگي ساده خود را دارند. اين چندگانگي که در روحانيت ايجاد شده خودش در وهله اول يک حرکتي را ايجاد کرده که بايد نام آن را روحانيت عليه روحانيت گذاشت. اين دوگانگي و چندگانگي در درون روحانيت در برخي از مواقع تا حد تضادهاي بسيار شديد است لذا امروز روحانيوني داريم که روحاني ديگر را تکفير مي کند در حالي که قبلاً خود را موظف مي دانست به فتواي او توجه کند، برخي روحانيوني که لباس به تن دارند برخي ديگر را با کلمات زشت نام مي برند؛ آنها را آمريکايي، مرتجع، خائن، بي سواد، خود فروخته يا غرب زده مي دانند؛ متاسفانه روحانيت عليه روحانيت انواع و اقسام صفات را به کار مي برد و ديگر نياز نيست شخص ديگري براي روحانيت شمشير بکشد، خودشان عليه خودشان شمشير کشيدند.
* آيا اين همان پارادوکس دستيابي آدم ها به مواضع ثروت و قدرت نيست که وقتي دسترسي پيدا مي کنند چه بسا دچار چندگانگي و شکاف مي شوند و مقابل هم مي ايستند و خودشان خودشان را تضعيف مي کنند؟
درست است. بنابراين در خيلي از موارد به جاي اينکه دشمن، روحانيت را ضعيف کند مي بينيم که جريان هاي روحانيت هستند که خودشان خودشان را تضعيف مي کنند در حقيقت در اين فرايندي که افتادند پيامي جز اين ندارد، در حال حاضر هم اگر به آنان بگوييم، مي گويند که ما چنين کاري نمي کنيم ولي در عمل چه بسيار چنين مي شود. متأسفانه در حال حاضر رويکردي که بسياري از روحانيت در مقابل اصلي ترين مسايل اجتماعي دارد، رويکرد عقل سليم است يعني در بهترين حالت روحانيت در مسايل اجتماعي ديدگاه و موضع عامه مردم را دارد و ما از سوي روحانيت پيشگامي و تحليل و ارايه راه حلي در مسايل اجتماعي نمي بينيم.
* اين مساله مربوط به روشنفکران و دانشگاهيان نيست؟
درست است، اما روحانيت هم مي تواند از موضع فرهنگ به اين مسايل وارد شود چون روشنفکران و دانشگاهيان و روحانيون کنشگران فرهنگي هستند و مي توانند از موضع فرهنگي در اين مورد ايده هاي خود را بيان کنند. واقعاً روحانيت امروز چه ايده اي براي مردم دارد؟ جز اينکه بياني شبه خرافي از مسايل اجتماعي ارايه مي دهد و رفتار عمومي مردم را عامل برخي از مشکلات مردم مي داند، در حالي که ما از آن طرف هم مي توانيم بگوييم که رفتارهاي عمومي سياستمداران است که عامل بسياري از اين مشکلات هست، آيا نقش برخي روحانيت اين شده که مشکلات را گردن مردم بيندازد و در اين وسط سياستمداران را تبرئه کند و به نحوي کار آنان را توجيه کند؟
نداشتن يک پروژه فکري مشخص نه در بين روحانيتِ در قدرت بلکه حتي در بين بسياري روحانيت منتقد را هم شاهد هستيم، آنان يک پروژه فکري مشخصي ندارند که بتوانند سامان اجتماعي ما را از حيث اخلاقي و مناسبات اجتماعي مردم با يکديگر بهبود ببخشند. در حال حاضر مناسبات اجتماعي فقير شده، زندگي اجتماعي؛ مادي شده، آدم ها از يکديگر در حال فاصله گرفتن هستند، اخلاق در مناسبات اجتماعي در حال فراموشي است، ولي کجا هستند گروه هاي روحاني که براي تغيير اين مسايل در جامعه داراي پروژه هاي فکري باشند؟
در حال حاضر برخي از گروه هاي روحانيون در مواردي منسجم شدند و يک شبه گروه سياسي تشکيل دادند که در عرصه سياست حرف بزنند، روحانيت مثل اينکه خانه اصلي خود را فراموش کرده، خانه اصلي او فرهنگ است نه سياست.
بنابراين امروز در حال از دست دادن نقش خود به عنوان کنش گر فرهنگي است، ولي در عرصه سياسي برخي به نظرم خوب عمل مي کند که البته اين امر موجب بازگشت اعتبار روحانيت نمي شود يعني عملکرد خوب روحانيت در عرصه سياسي به پاي افراد موفق نوشته مي شود. داشتن يک پروژه هاي فرهنگي از موضع نگاه ديني نسبت به جامعه مي تواند به بازيابي اعتبار نهاد روحانيت کمک کند.

* نهادينه شدن اخلاقيات در فرهنگ و باورهاي مردم مي تواند منتج از چندين گروه يا مرجع در هر جامعه اي باشد. از فرهنگيان و ورزشکاران و هنرمندان گرفته تا خانواده و معلمان و دوستان و همکاران و البته روحانيوني که در جامعه ما نقش پررنگي دارند. در گذشته بسياري از والدين و اجداد ما از طريق کلاسهاي قرآن و منابر و موعظه ها بخش زيادي از مولفه هاي اخلاقي را فرا مي گرفتند. با توجه به عصر حاضر که وسايل ارتباط جمعي نيز در اين خصوص نقش بي بديلي دارد فکر مي کنيد جايگاه روحانيت در نهادينه کردن اخلاقيات در جامعه ما کجاست و به چه سمت و سويي مي رود؟
محيط ارتباطي بسيار تقويت شده است، مثلا مسجد يک محيط ارتباطي بود و روحانيت صاحب منبر و صحبت خود را مي کرد و از اين طريق ارتباط او با مردم برقرار مي شد و در اين ارتباط اخلاق و نگاه ديني را هم به جريان مي انداخت، از زماني که ابزارهاي ارتباطي جديد ايجاد شده، روحانيت و برخي از افرادي که از موضع دين به مسايل نگاه مي کردند، نگران بودند که کانون هاي ارتباطي جديد که در وهله اول راديو و تلويزيون و پس از آن ماهواره و سينما و اخيراً هم اينترنت و شبکه هاي اجتماعي هستند مي توانند يک فضاي رقابتي براي روحانيت ايجاد کنند که در واقع صداي روحانيت شنيده نشود و اين محيط هاي ارتباطي وارد عمل شوند و پيامدهايي را ايجاد کنند. به ياد دارم که 50 سال پيش که من دانش آموزي دبستاني بودم وقتي يک اتفاقي در شهر مي افتاد، مردم در مسجد جمع مي شدند و با روحاني مسجد ارتباط برقرار مي شد و خط هاي ارتباطي داده مي شد که در مورد اين مساله چه بايد کرد، مثلاً اگر زلزله اي در فلان شهر آمده بود و فلان تهديد ايجاد شده بود، در مسجد با حضور روحاني تصميم گرفته مي شد که شرايط امداد و کمک هاي مردمي به آسيب ديدگان فراهم شود، اما در حال حاضر به محض اينکه اتفاقي مي افتد مردم به شبکه هاي اجتماعي رجوع مي کنند و قبل از اينکه منتظر باشند روحانيت حرفي بزند، کلي اطلاعات در شبکه هاي اجتماعي رد و بدل مي شود و موضع گيري ها مشخص مي گردد، اين مساله روي رفتار مردم تأثير مي گذارد و در بسياري از موارد هم ممکن است که تاثيرات مثبتي بگذارد به طور مثال در مورد زلزله کرمانشاه اخباري که در شبکه ها رد و بدل مي شد و گفت وگوهايي که اتفاق مي افتاد، باعث شد که مردم وارد جريان شوند و مشارکت، کمک و احساس مسئوليت کنند بدون اينکه يک روحاني ضرورتا بخواهد فتوايي يا مثلاً دستوري دهد و اتفاقا اينجا مي بينيد که نقش غير روحانيت در پيشگامي برجسته شد اعم از آقاي علي دايي ورزشکار، افرادي در حوزه هنر و در حوزه دانشگاه هم آقاي زيباکلام وارد شدند که البته من در گفت وگوهايي که داشتم با اين روش با ذکر دلايل خودم مخالفت کردم، اما بالاخره شما مي بينيد که در اين موقعيت روحانيون نقشي مثل گذشته نداشتند.
* چرا مخالف هستيد؟
يکي از دلايل من اين بود که به نظرم بايد نهادهاي اجتماعي تقويت شوند نه افراد؛ اينکه به فردي منابع مالي دهيم، نشان مي دهد که يک نگاه فردگرايانه در جامعه وجود دارد، سازمان اجتماعي بايد از طريق تقويت نهاد اجتماعي کارکرد خود را انجام دهد. اگر مي خواهيم سامان اجتماعي را تقويت کنيم بايد نهادهاي اجتماعي از جمله NGO ها را تربيت کنيم. برخي از نهادهاي اجتماعي در حال استحاله شدن در نقش ها و کارکردها هستند.
* با توجه به بودجه امسال، فکر مي کنيد وابسته شدن نهادهاي ديني به منابع مالي دولت ها که در طول ساليان و قرن هاي گذشته جزو نهادهاي مستقل فکري و مادي از دولت ها بوده اند چه اندازه مي تواند تاثيرات مهمي در پويايي يا عدم پويايي اين نهادها داشته باشد؟ با توجه به شرايط نسبتا ناگوار اقتصادي در بين بسياري از خانواده هاي ايراني فکر نمي کنيد اين ميزان بودجه اختصاصي به نهادهاي ديني ممکن است تاثير منفي بر روي نگرش مردم نسبت به روحانيت داشته باشد؟
ارتباط نا مناسبي ميان فعاليت هاي اقتصادي و فعاليت هاي ديني ايجاد شده و يکي از اين ارتباط هاي نامناسب هم در اين زمينه است، نهادهاي ديني بايد از کمک هاي مردمي برخوردار باشند و از طرف بخش خصوصي و غير دولتي حمايت شوند، اگر اين چنين باشد بهتر مي توانند رسالت خود را انجام دهند در غير اين صورت آنها کارگزار دولت مي شوند و دولت هم علي القاعده هر جا اعتباري مي دهد بابت آن اعتبار حساب پس مي گيرد و نهادهاي ديني هم براساس آن نگاه سنتي حساب پس نمي دهند بنابراين باز براي مردم اين ذهنيت ايجاد مي شود که آنها از منابع دولتي برخوردارند و چون از منابع دولتي برخوردارند حتما به مسايل دولت بيشتر توجه مي کنند تا آنچه مورد نياز مردم باشد، واقعيت هم همين است يعني وقتي شما از دولت پول مي گيريد، مجبور هستيد طرح هايي به دولت دهيد که مورد پسند او قرار گيرد و بگويد که بابت آن به شما پول مي دهد. نمي توانيد بگوييد که دولت به من پول بدهد و آزادانه هر کاري خواستم انجام دهم به همين دليل مي بينيد که بعضي پروژه هاي سازمان تبليغات اسلامي يا نهادهاي اسلامي پروژه هايي مي شود که حاکميت پسند، قدرت پسند و دولت پسند است؛ اينگونه نيست که در ارتقاي اخلاق عمومي تأثيرگذار باشد بلکه يک رنگ و بوي ظاهري دارد که قدرت پسند است. واقعاً نهادهاي ديني بايد به حرف مسئولين کشور استناد کنند و پول بگيرند و پروژه اجرا کنند!؟
نهادهاي اجتماعي برحسب اينکه از کجا منابع مالي خود را تأمين مي کنند عملکرد خاصي خواهند داشت و عملکردشان تحت تأثير محل تامين منابع مالي آنهاست به همين دليل است که استاد مطهري قبل از انقلاب مسئله ضعف سازمان روحانيت را که مطرح مي کند، مي گويد: «روحانيت چون منابع مالي خود را از بازار به دست مي آورد مقداري تحت تأثير بازار و حرف هاي عموم هم قرار مي گيرد در حالي که روحانيت بايد معلم مردم باشد ولي يک جاهايي مي بينيد که همان حرف هاي مردم را بازگو مي کند و بر کارهاي مردم تأييد مي گذارد هر چه مردم از او فتوا مي خواهند را مي گويد و جاهايي هم عرف بازار را تأييد مي کند چون از منابع بازار استفاده مي کند بنابراين يک جاهايي که مي تواند عرف بازار و رويه هاي موجود را در زمينه هاي اقتصادي به چالش بکشد، محافظه کارانه برخورد مي کند.» به نظر من معضل جديد سازمان روحانيت اين است که منابع مالي از دولت و حاکميت دريافت مي کند و بدين ترتيب سازمان هاي روحانيت وابسته به دولت مي شوند، اين وابستگي فقط وابستگي مالي نيست بلکه وابستگي فکري و وابستگي در طرح مساله در مورد مسايل جامعه ايجاد مي شود. به عبارت ديگر طرح مساله و رسيدن به راهبرد براي حل مساله، تحت تأثير ديدگاه هاي دولت و حاکميت قرار مي گيرد يعني به جاي اينکه آن نهاد ديني به صورت مستقل طرح مساله کند در فضاي شبه بروکراتيک تمام حرف هايي که در دستگاه حاکميت و دولت زده مي شود را تکرار مي کند به همين دليل نمي تواند در مقابل اصلي ترين مسايل اجتماعي جامعه موضع روشن و شفافي داشته باشد تنها موضع مهندسي اجتماعي دارد؛ بر طبق نظر يا مهندسي او تمام مشکلاتي که در جامعه وجود دارد دو مقصر دارد، يک مقصر دشمن خارجي است و مقصر ديگر مردم هستند. حاکميت و دولت و روحانيت خدمتگزاران بي تقصيري هستند که ممکن است کوتاهي هايي کرده باشند ولي مقصر نيستند بنابراين يا مساله بايد بر مبناي ايده تهاجم فرهنگي حل شود يا مسايل ناشي از ضعف و نا تواني فرهنگي و به زبان بسيار ديني گناهکاري مردم است که دستخوش گناه و ناداني و جهل شدند که اينجا هم بايد مهندسي فرهنگي کرد. اگر روحانيت روش هاي اخلاقي و راه حل هايي براي مسايل اجتماعي پيدا کند که مبتني بر مهندسي اجتماعي نباشد بايد از آن استقبال کرد، ولي عمدتاً مي بينيد که همين سازمان ها و نهادهايي که از بودجه عمومي استفاده مي کنند عمدتاً راه حل هايي را ارايه مي دهند که راه حل هاي مهندسي و اجتماعي است که در عرض سال هاي گذشته نه تنها بي تأثير بوده بلکه در مواردي باعث افزايش مشکل هم شده است. در برخي از مواقع باعث تداوم مشکل و در برخي از مواقع باعث افزايش مشکل شده و نتوانسته آن را حل کند. به هر حال بخش هايي از روحانيت در اين فرايند وابستگي به بودجه هاي عمومي موضع مستقل خود به عنوان کنشگر فرهنگي را از دست خواهد داد و تا حدي از دست داده است. روحانيت بايد به دنبال راه حل هايي بگردد که به عنوان يک NGO اداره شود به عبارت ديگر غير دولتي، غير انتفاعي و غير سياسي.
مجمتع ديني، تجاري و انتفاعي شده، در برخي از زمينه ها نهادي هاي ديني، سياسي شدند و وارد دعواي سياسي شده که ممکن است مخالف دولت يا مواضع متفاوت با حاکميت داشته باشد ولي دغدغه او تنها دغدغه سياسي است، همچنين در برخي از زمينه ها دولتي شده و کاملا در خدمت دولت قرار گرفته است، اين سه دغدغه يعني انتفاعي، سياسي و دولتي، نهاد دين و نقش روحانيت را دچار فرسايش کرده است.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۲۲۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلم قدیمی؛ ترفند افراد خلخالی برای هجوم به خانه مردم!

مصطفی میرسلیم در گفتگویی با برنامه اینترنتی «سایه‌روشن» درباره خلخالی گفت: من خبر داشتم که برخی از همراهان ایشان برای اینکه مجوز ورود به یک خانه را بگیرند برخی از مواد مخدر یا موارد دیگر را به داخل منزل پرتاب می‌کردند و بعد به اهالی خانه می‌گفتند ما آمده ایم برای تفتیش و ... بالاخره این قیبل کار‌ها زیاده روی‌هایی بود که اوایل انقلاب صورت می‌گرفت.   کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

دیگر خبرها

  • دشمن تلاش دارد اعتماد مردم به نهادهای دینی را مخدوش کند
  • بازدید بیش از ۲٠ هزار گردشگر از اماکن تاریخی شهرداری کاشان
  • تمدید فرصت ارسال آثار به جشنواره «آسمون»/ هنوز برای ستاره شدن وقت هست
  • فیلم قدیمی؛ ترفند افراد خلخالی برای هجوم به خانه مردم!
  • تمدید فرصت ارسال آثار به جشنواره «آسمون»
  • پاسخگویی به مسائل شرعی فرصتی برای ارتباط مردم با روحانیت است
  • فرصت ارسال آثار به جشنواره «آسمون» تمدید شد
  • عضو مجلس خبرگان: دشمن از فضای مجازی به عنوان قتلگاه جوانان استفاده می‌کند
  • عضو روحانیت مبارز: بَرج‌مان از خرج‌مان بیشتر است
  • روحانیت در دفاع از دین جان و مال را فدا می‌کند