شاعری ام را مدیون مادرم هستم
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۳۵۵۸۴
اهواز_ عمـده دلیل شـاعر شـدنم مـادرم و اولین هدیـه اش کتابی بود که همیشـه خـودش برایم می خوانـد. بعـد کـه خوانـدن یـاد گرفتم، بـاز هم کتـاب بهترین و تنها دوسـت خوبـم ماند.
قدس آنلاین_ گروه استانها_ طیبه قاسمی: «نیلوفــر شــاطری» در ایــن بــاره می گویــد: متولــد ۱۵ تیر۱۳۷۰هســتم و دبیرسـتان را بـا وجـود عشـق بـه ادبیـات بـه رشـته تجربـی رفتـم و بعـد هـم در دانشــگاه رشــته مهندســی شــیلات را خوانــدم کــه متأســفانه هیــچ وجــه اشـتراکی بـا شـعر نـدارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او از شــاعر شــدنش چنیــن می گویــد: شــروع شــاعر شــدنم بــه ۶ ســالگی و ترانه هایـی کـه همیشـه ورد زبـان داشـتم برمـی گـردد. بلـد نبـودم، بنویسـم تا اینکـه نوشـتن یـاد گرفتـم و توانسـتم ترانــه بنویســم. اولیــن دفتــر شــعرم مربـوط بـه سـال۷۸ اسـت کـه هشـت سـاله بـودم و هنـوز هـم نـگاه کـردن بـه آن دفتـر در مـن احسـاس عشـق و امیــد ایجــاد می کنــد.
عمــده دلیــل شــاعر شــدنم مــادرم و اولیــن هدیــه اش کتابــی بــود کــه همیشــه خــودش برایــم می خوانــد. بعـد کـه خوانـدن یـاد گرفتـم بـاز هـم کتـاب بهتریـن و تنهـا دوسـت خوبـم مانــد. ایــن عــادت بــه خوانــدن هنــوز هـم از سـرم نیفتـاده و بـه خاطـرش تا همیشــه مدیــون مــادرم هســتم.
نیلوفــر شــاطری می گویــد: تــا ۱۶ سـالگی از شـعرهای سـهراب سـپهری و نیمـا یوشـیج تقلیـد می کـردم، امـا از آن بـه بعـد بـا انجمن هـای ادبـی آشـنا شـدم و دوسـتان خـوب و شـاعری کـه در ادامـه مسـیر و پیشـرفت های بعـدی بسـیار کمکـم کردنـد.
ابتـدا کارم را بـا ترانـه شـروع کـردم و بعـد از آن بـه شـعرهای نیمایـی رو آوردم، امـا پـس از انجمـن رفتـن، قالـب سـپید را انتخـاب کـردم. اکنـون هـم شـعر سـپید و ترانـه را بـا هـم کار می کنـم. او از کار بــا چندیــن خواننــده خبــر می دهــد و اضافــه می کنــد: حــدود پنــج ترانــه اجــرا شــده و یــک آلبــوم ۱۰ تراکــی در دســت اجــرا دارم، شــعر هایــم از ســال ۸۹ در نشــریات دانشــجویی و روزنامه هــای اســتان و شهرســتان و حتــی نشــریات کشــوری و اینترنتــی بــه چــاپ می رســید و ایــن رونــد هنــوز هــم ادامــه دارد و ســه ســال اســت کــه بــا نشــریه ادبـی چـوک بـه عنـوان دبیـر بخـش ترانـه همــکاری می کنــم.
او دربــاره دغدغه هــا و مشــکلات در شــعر ً اســتان اظهــار می کنــد: قبــلا تبــادل نظــر و ارتباطــات بیــن شــعرای اســتان بســیار زیــاد بــود بــه طــوری کــه انجمن هــای شهرســتان ها آخــر هــر هفتــه در انجمن هـای دیگـر حضـور پیـدا می کردنـد و ایـن باعـث می شـد کـه تبـادل اطلاعـات اتفــاق بیفتــد و بــه پیشــرفت شــعر نیــز کمـک شـود، حتـی نقـد و نظراتـی کـه در ً مـورد شـعر هـر فـرد داده می شـد، کامـلا علمـی و در عیـن حـال کمـک کننده بــرای خــود فــرد بــود.
او می افزایـد: از نظـر مـن دو مـورد وجـود دارد کـه ایـن رونـد را مختـل کـرده اســت؛ یکــی اختلافاتــی کــه بیــن شهرســتان ها وجــود دارد کــه هــم باعــث تعطیــل شــدن بســیاری از انجمن هــا شــده و از طرفــی افــراد جدیــدی کــه وارد محافــل ادبــی می شــوند، روحیــه انتقــاد پذیــری ندارنــد و می خواهنــد، ً بــدون تــلاش میســر یــک شــبه بــه قله هــای ادبیــات برســند کــه مســلما نمی شود.
ایــن شــاعر خوزســتانی کتــاب را بزرگ تریــن کمــک کننــده در پیشــرفت شــعر می دانــد و تصریــح می کنــد: متأســفانه در شــهر مــن کتــاب زیــاد در دسـترس نیسـت و مـن مجبـورم کتاب هـای مـورد نیـاز را از تهـران یـا اهـواز ســفارش دهــم کــه گاهــی وقت هــا بــا مشــکلاتی روبــه رو می شــوم و حتــی نمایشـگاه هایی کـه در شـهر مـن برگـزار می شـود، بیشـتر کتاب هـای سـعدی و حافــظ و مولــوی و فردوســی را دارنــد و متأســفانه از شــاعران و نویســندگان معاصــر کتابــی آورده نمی شــود.
شــاطری خاطرنشــان می کنــد: از ســال ۸۹ تــا الآن ۱۰۰ عنــوان مقــام بیـن المللـی، کشـوری و اسـتانی داشـته ام، ولـی بـه هیـچ کـدام از آن هـا افتخار نمی کنـم چـون معتقـدم اهدافـی بلندتـر از ایـن مقام هـا در ادبیـات دارم کـه نمی خواهـم از مسـیر آن منحـرف شـوم. او ادامـه می دهـد: شـعر خوزسـتان و شـاعران خوزسـتان و بـه طـور کلـی شـعر جنـوب از نظـر قـدرت و جریـان سـازی در تمـام کشـور نمونـه اسـت. شـما اگـر بـه رونـد شـعر نـو بعـد از نیمـا نـگاه کنیـد، متوجـه خواهیـد شـد کـه بیشـتر جریـان سـازان شـعر، در خطـه جنـوب و خوزسـتان بوده انـد.
انگار شـعر جنـوب زخمـی اسـت و درد کشـیده و هنـوز بـوی ترکـش و خـون و خمپـاره می دهـد. بـه نظـر مـن دردی کـه مـردم در زمـان جنـگ متحمـل شـدند، روی شعرهایشـان تأثیـر مثبـت گذاشـته و هنـوز هـم بـا گذشـت ایـن همـه سـال محدودیـت هایـی کـه بـرای مـردم این خطـه وجـود دارد در شـعرهای شـاعران هست.
ایــن بانــوی شــاعر خوزســتانی تأکیــد می کنــد: دو ســالی می شــود کــه ً مجموعـه شـعر سـپید و مجموعـه ترانه هـای مـن آمـاده چـاپ هسـتند. قبـلا قصـد چـاپ داشـتم، امـا الآن بـا ایـن وضعیتـی کـه در نشـر کتـاب می بینـم، ً تصمیـم گرفتـه ام کـه فعـلا کتابم را منتشـر نکنـم. وقتـی شـعرهایی را می بینم کـه حتـی در حـد یـک متـن ادبـی سـاده قـدرت ندارنـد از چـاپ کتابم دلسـرد و ناامیــد می شــوم. ترجیــح می دهــم، زمانــی کتــاب چــاپ کنــم کــه ارزش کلمـه بـه کتـاب برگشـته باشـد.
او ادامـه می دهـد: از مسـئولین انتظـار خاصـی نـدارم چـون راهـم را انتخـاب کـرده ام و بـا قـدرت ادامـه می دهـم، امـا کاش دوبـاره انجمن هـای ادبـی مثـل قبــل شــروع بــه کار می کردنــد و نمایشــگاه های کتــاب در شــهر خــودم بــا شــعر و داســتان های بــه روز برپــا می شــدند
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۳۵۵۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
به گزارش خبرآنلاین،دقایقی بعد ناگهان صدای زن همسایه خاموش شد اما استشمام بوی شدید سوختگی که کل ساختمان را پر کرده بود همسایهها را از خانههایشان بیرون کشید.
بهدنبال بوی دود و سوختگی، آنها به طبقه سوم رسیدند و دریافتند این بو از خانه مادر و پسر میآید. بلافاصله آنها با آتشنشانی و پلیس تماس گرفتند. وقتی همسایهها پشت در خانه رسیدند پسر جوان فریاد میزد: «بروید! اگر از اینجا دور نشوید خودم را با اسید میسوزانم.»
لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتشنشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد میزد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید میسوزانم.از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمیرسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد.با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد.
با حضور تیم جنایی در محل و پس از دقایقی صحبت با پسر جوان، او تسلیم شد و در را باز کرد. با ورود تیم جنایی به محل آنها با جسد پیرزن جلوی در آپارتمان روبهرو شدند که در حال سوختن بود. خانه بهم ریخته و کنار جسد چاقو، پیچ گوشتی و ظرفی افتاده بود که پسر جوان مدعی بود داخل آن اسید است و میخواسته با آن، خودش را بسوزاند. امدادگران آتشنشانی، بلافاصله جسد را خاموش کردند.
یکی از همسایهها در تحقیقات میدانی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: این پسر مشکل روحی و روانی دارد و حتی مدتی هم در مرکز درمانی بستری بود. شب حادثه صدای مشاجره او و مادرش را شنیدم که مادرش میخواست او قرصهایش را بخورد اما وی امتناع میکرد.
اعتراف به قتل
پسر جوان که وضعیت روحی خوبی نداشت در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: مادرم مدام میگفت تو دیوانهای و باید قرصهایت را بخوری. این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صداهایی میشنیدم که از من میخواست از مادرم انتقام بگیرم. وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم. با دیدن شعلههای آتش تازه متوجه شدم که چهکار کردهام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمیتوانستم بدون مادرم زندگی کنم.
در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده اما متهم تصور میکرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد.
21302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903295