روانشناسی دزدی در کودکان/ چرا دستش کج شده؟!
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۳۷۹۹۹
در جوامع متعدد ارزشهای متفاوتی حاکم است، اما در تمام جوامع به برخی ارزشها توافق همگانی وجود دارد. یکی از این موارد زشت شمرده شدن دزدی است. به این معنی که دزدی در تمام جوامع صفتی نکوهیده و ناپسند به حساب میآید و باید پس از شناسایی علل به درمان آن اقدام شود.
به گزارش شریان نیوز،دزدی از نظر لغت به معنی مال و ثروت دیگری را به صورت پنهان و غیرمشروع و بدون اجازه مالک صاحب شدن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بین دزدها علائم کم و بیش مشابهی مشاهده میشود. این علائم عبارتند از: برداشتن و پنهان کردن اشیای دیگران، گاهی ربودن اشیایی که فرد به آنها نیازی ندارد. انکار خلاف بودن دزدی و تقلب و ریا، بیتوجهی و نادیده انگاشتن حقوق دیگران، ناسازگاری اجتماعی،بیکفایتی و نداشتن اعتماد به نفس، فرار از منزل و مدرسه، دروغگویی، مخفی کردن وسایل دزدیده شده، پرخاشگری و ضرر رساندن به اطرافیان، کمفروشی، گرانفروشی، کمکاری، احساس حقارت و جیببری.
دزدی کودکان با توجه به سن
در کودکان دزدی معمولا زمانی خودش را نشان میدهد که مفهوم مالکیت و من و تو در آنها به وجود آمده باشد و این مفهوم تقریبا در چهار پنج سالگی پیدا میشود. کودکی که مفهوم و معنی مالکیت را درک نکرده و به حدود آن آگاه نیست و فرق مال خود و مال دیگران را نمیشناسد، اگر دست به مالی زند و آن را از آن خود کند نباید به حساب دزدی گذاشت.
هیچ گاه کودک 2 سالهای را که بدون اجازه اسباببازی خواهر یا برادرش را برداشته، متهم به دزدی نمیکنند. اگر پس از سنین (چهار، پنج سالگی) شرایط مناسب نباشد، کودکان به تدریج دزدی خواهند کرد و با آن خو خواهند گرفت و رفتهرفته در رفتار آنان پایدارتر میشود. اگر این رفتار نامناسب کودکان در دوران کودکی اصلاح و درمان نشود، در دوران پس از بلوغ و بزرگسالی بیشتر نمایان خواهد شد و مشکلات و نابسامانیهای فراوانی برای خود، خانواده و اجتماع خود به وجود خواهد آورد.
ریشهیابی دزدی در کودکان
معمولا منشا دزدی نوعی محرومیت است. کودکانی که با محرومیتهایی مواجه میشوند و تربیت خانوادگی آنها طوری بوده که عزت نفس پایین نصیب او شده، برای از میان بردن آن محرومیت اقدام به دزدی میکند. این محرومیت میتواند متنوع باشد. بعضی محرومیتها عاطفی و روانی است، بعضی مادی و بعضی دیگر محرومیتها اجتماعی و فرهنگی هستند.
در محرومیت عاطفی و روانی، ناکامیها و مورد بیمهری و بیتوجهی والدین قرار گرفتن سبب میشود کودک به نوعی واکنش در برابر کمبودها دست بزند. دراینباره سرقت که با لجبازی و دروغگویی همراه است، نشانگر ناسازگاری کودک با محیط خانواده و انتقامجویی از والدین است. تحقیقات بسیاری که درباره دزدی کودکان صورت گرفته، نشان میدهد محرومیت از مهر و محبت والدین به ویژه مادر و جداییهای نسبتا طولانی از مادر در سنین خردسالی، تأثیر بسزایی در دزدی سنین نوجوانی و بزرگسالی دارد.
علل روانی دیگری مانند جبران احساس حسادت و نشان دادن خود، انتقام از والدین به هر علتی، تأمین پول برای صرف دیگران تنها به دلیل جلب محبت و یافتن جای پایی جدید در میان دوستان یا اینکه در بین آنان سخاوتمند معرفی شود، نداشتن احساس امنیت، آرزوی به دست آوردن اشیای پرزرق و برق، وجود نامادری و ناپدری، صدمه زدن به دیگران به منظور تخلیه عقدههای روانی، تلاش برای خارج شدن از محدودیت، تقلید از الگوها و نمونههایی که از طریق وسایل ارتباط جمعی دیده شنیده یا خوانده است. احساس تنهایی در خانه و رغبت به انجام عمل چشمگیر در این قالب تا خود را از تنهایی برهاند و سختگیریهای والدین از مواردی هستند که کودک را وا میدارند که دزدی کند.
در محرومیت مادی نیز زمانی که نیازهای مادی و چیزهای مورد علاقه او تأمین نمیشود، کودک اقدام به دزدی میکند. یعنی به علت عدم ارضای نیازهای مادی از قبیل تغذیه ناکافی، لباس نامناسب، نداشتن پول توجیبی و اسباببازی و مواردی از این قبیل کودک دزدی میکند. در چنین مواردی انگیزه تملک که دارای جنبه غریزی نیز هست، فرد را وادار به دزدی میکند، تنها به این دلیل که مالک شیئی شود.
در علل اجتماعی نیز کودک از الگوهای خود دزدی را یاد میگیرد. در یک اجتماع الگوها، پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده، فامیل، دوستان، همکلاسیها و همبازیها، معلم، همسایگان، مسئولان و ادارهکنندگان جامعه و کشور هستند. بعضی کودکان ممکن است یکی از اینها را الگوی خود قرار دهند و از آنان تقلید و به دزدی اقدام کنند.
کودکان کاملا حساس هستند و به شدت رفتار اطرافیان و الگوهای خود را زیر ذرهبین قرار میدهند و از رفتار آنها الگو میگیرند. بنابراین لازم است مسئولان کشور، والدین و مربیان سعی کنند محیطی را ایجاد کنند که در آن کودکان به نحو سالمی رشد کنند.
البته وقتی از دزدی حرفی به میان میآید، خیلیها فکر میکنند دزدی یعنی از دیوار مردم بالا رفتن یا با اسلحه به کسی یا جایی حمله کردن و مال او را گرفتن یا برداشتن یا اینکه با موتورسیکلت کیف از دست مردم قاپیدن. در حالی که کودکان تنها از این روشها الگو نمیگیرند، بلکه بیشتر از دزدیهای غیرمستقیم الگوبرداری میکنند.
مثلا کودکی که میبیند پدر او کالاها را انبار کرده و پس از مدتی به چند برابر قیمت میفروشد، به صورت عملی دزدی را یاد میگیرد، هر چند پدر او در زبان و گفتار دزدی را زشت میداند. کودکی که در کتاب یا مجله میخواند یا به هر طریقی میفهمد که وظیفه فلان ارگان، اداره یا مسئول انجام کاری است ولی میبیند آن کار صورت نمیگیرد یا کمتر و ناقص صورت میگیرد، به صورت عملی دزدی را یاد میگیرد.
متأسفانه در جامعه در مواردی یک آفتابه دزد به اشد مجازات محکوم میشود ولی یک دزد حرفهای چند میلیاردی به مقام و موقعیتی نیز دست مییابد. در چنین مواردی مسلما نه تنها کودکان بلکه بزرگسالان نیز تشویق به دزدی میشوند و همه سعی میکنند در حد بالایی دزدی کنند.
چند نکته مهم
بنابراین برای اینکه کودکانمان دزد بار نیایند، سعی کنیم: خودمان در گفتار و عمل شدیدا مخالف دزدی باشیم تا کودکانمان نیز با این روحیه بار بیایند.
با توجه و محبت خود نیاز کودکمان را به توجه و محبت ارضا کنیم تا آنان مجبور نباشند برای جلب توجه و محبت دست به دزدی بزنند. با مشاهده اولین دزدی کودک با برگرداندن آن به صاحبش به او بفهمانیم که متوجه شود اعمال و رفتارش تحت کنترل دقیق است و نباید چیزی که متعلق به دیگران است، برداشته شود. روی کودکانمان کنترل داشته باشیم تا با افراد ناباب ارتباط برقرار نکنند.
بکوشیم نیازهای کودکان خود را برآورده کنیم و اگر امکانات مادی ما اجازه برآوردن نیاز کودکمان را نمیدهد، با توضیحات کافی ذهن او را روشن و قانع کنیم.
با دادن آگاهی و استدلال، زشت و کریه بودن دزدی را به کودک خود بفهمانیم.
به کودکان خود اعتماد کنیم و هیچ وقت حتی اگر چیزی نیز برداشته باشند، متهم به دزدی نکنیم.
وسایلی که ممکن است کودک را به وسوسه دزدی بیفکند، از دید و نظر او دور بگذاریم.
بکوشیم غیر از تأمین لباس و غذای او مقداری پول توجیبی هم به آنها بدهیم.
سعی کنیم کودک خود را مذهبی بار بیاوریم تا کودکمان در مقابل وسوسه دزدی و دیگر وسوسهها و گناهان مقاومت کند و عزت نفس نشان بدهد.
سعی کنیم امکانات سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت آنها را فراهم آوریم و طوری برای آنان برنامهریزی کنیم که انرژی خود را در راههای سازنده به کار گیرند و دیگر وقت و انرژی نماند که او به دزدی اقدام کند.
کودکان را از خواندن، شنیدن و دیدن داستانها، فیلمها و برنامههایی که محتوای آنها دزدی و جنایت است و از وسایل ارتباط جمعی پخش میشوند، منع کنیم.
با افشای عمل کودکی که برای اولین بار دست به دزدی میزند، او را تحقیر نکنیم زیرا او نزد دیگران آبرو و شخصیت دارد بنابراین باید در چنین مواردی عمل نامناسب آنان را در خفا به آنها گوشزد کنیم و از آنها قول بگیریم چنانچه این کار را تکرار کنند، عمل آنها افشا خواهد شد.
اگر خدای ناکرده به دزدی کودک خود حتم داریم، دیگر او را سوال پیچ نکنیم، بدون مقدمه وارد شویم و قاطعانه عمل کنیم تا مجبور به دروغ گفتن و دروغگو بارآمدن نشود و شیئی دزدیده شده را از او بستانیم.
وقتی کودک با چیزهای تازهای به خانه میآید و میگوید آنها را یافته یا هدیه گرفته است، این کار منصفانه نیست که حتما ثابت کنید چیزی را دزدیده است. چون با این کار ممکن است احتمالا او را برای جرمی که نکرده است، تنبیه کنید. درسی که کودک از این واقعه میآموزد، این است که خود را از هر موقعیتی که در آن احتمال دزدی میرود، دور کند.
اگر فرزندتان دزدی کرد، از خود بپرسید آیا او را از وسیله مورد علاقهاش محروم نکردهاید.
منبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۳۷۹۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
یک روانشناس در مورد تنبیه کودک گفت: شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
به گزارش ایسنا، سحر پهلواننشان روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا با بیان تعریف تنبیه از دیدگاه روانشناسی گفت: در روانشناسی کودکان و نوجوانان، تنبیه را به عنوان یکی از شیوههای رایجی که ذیل رفتار درمانی به شمار میآید در نظر میگیرند، شیوهای که برای آموزش برخی از مفاهیم یا اجتناب از انجام برخی از موارد، توسط خانوادهها یا افرادی که در حوزه آموزش، تعلیم و تربیت هستند میتواند اعمال شود.
شکلهای مختلفی از تنبیه وجود دارد
این روانشناس در ادامه با بیان اینکه کلمه تنبیه در نظر عوام، همان تنبیه فیزیکی و بدنی است، گفت: ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد. در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمیدهیم. بنابراین شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
از تنبیه بدنی در موارد خاصی استفاده میشود
پهلوان نشان تأکید کرد: تنبیهها اگر بخواهند مؤثر باشند نباید جسمی و فیزیکی باشند مگر در مواقعی که یک آسیب جدی متوجه کودک میشود یا کودک ناخواسته آسیب جانی که به فرد دیگر یا به اموال و دارایی دیگران وارد میکند. مثلاً آتشافروزیهایی که برخی کودکان انجام میدهند یا بازیهای خطرناکی که میتواند حتی منجر به مرگ کودک یا فرد همسال او شود. یا برای بچههایی که سابقه مشکلات رفتاری مانند اوتیسم و کمتوانی ذهنی دارند، چون قوه ادراک آنان از لحاظ شناختی رشد پیدا نکرده است. در برخی مواقع از تنبیههای فیزیکی هم استفاده میشود. ولی در مواردی غیر از این، بیشتر توصیه میشود که از شیوه تنبیههای غیر جسمی مثل تقویت منفی، محرومسازی، تقویتهای مثبت و .. استفاده شود.
ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد.در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمی دهیم. محرومیت سازی، تنبیههای غیرکلامی مانند سکوت یا پاسخ ندادن پدر یا مادر در موقعیتهای مدنظر آنها، شیوه های دیگری از تنبیه غیر جسمی هستند.
عوامل تأثیرگذار بر تنبیه کودکان
این روانشناس ادامه داد: برای آموزش مفاهیم خاص مانند نظم نخست باید منظور خود از نظم را برای کودک مشخص کنیم. به کودک نشان دهیم رعایت نظم میتواند پیامدهای مثبت به همراه داشته باشد و عدم رعایت آن میتواند به تنبیههای مانند محرومیت از امتیاز خاص منجر شود.
وی افزود: نکته دوم درباره مؤثر بودن تنبیهها این است که باید متناسب با کاری که کودک انجام داده یا نداده، تنبیه انجام شود. مثلاً اگر کودک درس خود را نخواند ما نمیتوانیم به او بگوییم که خوب من به تو قول داده بودم که آخر هفته تو را به شهربازی ببرم و الان نمیبرم. قولهایی که به کودک داده میشود اساساً باید اجرا شوند. در واقع در حال حاضر عدم اجرای این قول یک بیاعتمادی را در کودک ایجاد میکند. بنابراین تنبیه یا محرومیت مد نظر باید حول محور همان موضوع و یا در فاصلهی نزدیک به آن موقعیت و نه در روزهای آینده باشد.
پهلوان نشان خاطرنشان کرد: شدت تنبیهها باید متناسب با سن کودک در نظر گرفته شود مثلاً زمانی باید صحبت از محرومسازی شود که کودک کار اشتباهی را انجام داده است. این زمان بندی باید براساس سن کودک باشد یعنی اگر کودک 3 ساله است حدوداً بین 3 تا 6 دقیقه بعد از انجام کار خطا، تنبیه مناسب صورت گیرد.
این روانشناس گفت: توصیه ما این است که والدین بیشتر بر روی رفتارهای مثبت کودک تمرکز کنند که بتواند برای کودک تشویق به همراه داشته باشد. از این رو وقتی کودک خطایی انجام می دهد و در لحظه مورد تنبیه قرار میگیرد باید کوچکترین اتفاق مثبت را هم مورد تشویق قرار داد. این تشویقها میتواند تصدیق کلامی، تشویق اجتماعی و نظام اقتصاد ژتونی(پاداش دادن به کودک درقبال رفتارهای مطلوب) باشد. تا کودک برای انجام رفتارهای درست، انگیزه بیشتری پیدا کند. با این شیوه اگر کودک برای جبران اشتباه تلاشی انجام دهد. با استفاده از اقتصاد ژتونی میتواند یک تعدادی از آن مجازات و یا تنبیههایی که برای او در نظر گرفتهشده، را کاهش داد.
تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان
این روانشناسی درباره تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان گفت: تأثیرات آن را از منظر گوناگون میتوان بررسی کرد. این که کودک در چه بازه سنی قرار داشته باشد، یا جنس کودک چی باشد، یا کدام یک از والدین در چه موقعیت مکانی و زمانی این تنبیه را انجام داده باشند، متفاوت است. در قسمت اول یکی از تبعات این گونه از تنبیهات احساس شرم و نقص را در کودک به همراه میآورد که ممکن است نسبت به آن فرد تنبیهکننده پدر، مادر، مربی یا هر فرد دیگری، احساس ناکامی ایجاد شود که متعاقب آن میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را در ادامه برای کودک ایجاد کند.
پهلواننشان ادامه داد: یکی دیگر از واکنشهای که کودک در مقابل تنبیه بدنی میتواند انجام میدهد پرداختن به کارهایی است که والدین به آن حساس هستند. به این روش معمولا کودکان والدین خود را کنترل میکنند.
وی معتقد است: در فضای یادگیری مشاهدهای هم کودک یاد میگیرد که این یک شیوهای است که خانواده میتواند به وسیله آن به اهدافش برسد. بنابراین او هم در ارتباط با همسالان همجنس یا غیر همجنس خود و یا افرادی بزرگتر از خود میتواند به کار ببرد. شیوهای برای کسب توجه و به هدف رسیدن کودک از این منظر که دیگران را مجبور کند تا یکسری کارهایی را برای او انجام دهند.
این روانشناس تأکید کرد: غیر از موردی که گفته شد ما شاهد یک فاصلهگیری عاطفی هم در بچهها هستیم. اگر اولین شیوه خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و داد و بیدادهای همراه با آن باشد، باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
خشم، انزجار، تنفر، پرخاش، طیف وسیعی از هیجانهای منفی که میتواند برای کودک اتفاق بیافتد برای او عادی میشود و به ابعاد مختلف زندگی کودک هم سرایت پیدا میکند.
وی در ادامه گفت: خیلی وقتها ما با والدین مخصوصاً والدینی با حالت تکانشیتر یا سابقه اختلالات روانشناختی یا آستانه تحمل پایین صحبت میکنیم، میگویند که من در آن لحظه متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاده است و بعد از آن هم پشیمان شدم. اما آن آسیبی که تنبیه بدنی حتی برای بار اول در ذهن یک کودک ایجاد کند، میتواند تبعات جبرانناپذیری را داشته باشد.
پهلواننشان خاطرنشان کرد: البته خود اختلالهای روانشناختی یا اختلال خاص والدین در این زمینه باید ارزیابی شود، تا در نظر گرفته شود که رفتار کودک چه طرحوارهای را در ذهن والدین فعال میکند که با اشتباه کودک خشم عجیب غریبی در مادر یا پدر فعال میشود که به طبع آن رفتار فیزیکی بر روی کودک انجام می گیرد.
اگر اولین شیوهی خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و دادو بیدادهای همراه با آن باشد باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
علت مقابله به مثل کودکان در تنبیه بدنی
این روانشناس کودک در پاسخ به سؤالی دربارهی اینکه چرا بچهها وقتی مورد تنبیه بدنی قرار میگیرند دقیقاً مقابله به مثل میکنند و همان رفتار را در مقابل والدین انجام میدهند، گفت: در سنین تقریباً 3تا 6 سالگی که کودکان در مرحله دوم روانشناختی خود هستند نیروی اراده در حال شکل گرفتن است. این نیروی اراده و آن مقاومت گراییها و منفیگراییهایی که کودکان دارند. باعث نه گفتن آنان میشود و در سطح جسمی هم کودک متوجه توانایی بدنی و ماهیچهای خود شده است و میخواهند در مقام عمل این توانایی را نشان دهد تا ببیند آیا دقیقاً میتوانند همان کار را انجام دهد.
پهلواننشان تأکید کرد: به هر حال منبع الهام کودک والدین هستند تصور آنها این است که اگر والد کاری را انجام میدهد این کار، درست است. بنابراین او هم امتحان میکند تا ببیند آن نتیجهای که والد میخواهد از کودک بگیرد کودک هم میتواند آن نتیجه را از والد بگیرد؟ به همین خاطر است که میگوییم از آنجایی که بچهها مشاهده کنندگان قوی هستند و تقریبا در 5 تا 6 سال اول زندگیشان هم این شخصیت روانی در حال شکل گیری است، اکیدا توصیه میشود تا جایی که امکان دارد، گفتگوی همدلانه بدون برانگیختگی احساس شرم و نقص در کودک اتفاق بیافتد تا هیجان کودک به شکل درستی بررسی شود. البته تنبیه اصولی مانند محرومیت، تقویت منفی، جداسازی یا شیوههای غیرکلامی با توجه به شرایط سنی و روشی صحیح میتواند یکی از روشهای کارآمد در تربیت کودک باشد.
این روانشناس در ادامه گفت: مسئله بعدی که به شدت توصیه میکنیم این است که خانوادهها انتظاراتشان را از کودکان در سطح متعارف، منطقی و مطلوب متناسب با سن، جنس و ویژگیهای تحولی کودکان قرار دهند، در کنار آن پیامدهایی که انجام یا عدم انجام آن رفتار، با شکلهای مختلف به کودک گفته شود.
اصرار کودکان بر درستی اشتباهی که انجام میدهند
پهلواننشان در پاسخ به سوال دیگری درباره مقاومت کودکان و اصرار آنها بر اشتباه نبودن کارشان اظهار کرد: دلایل زیادی باعث میشود که کودک اصرار بر درست بودن کار خود داشته باشد. اگر کودک در بازه سنی 3 تا 6 سال باشد این مقاومت و منفیگرایی اساسا جزو شاخصههای تحولی او است. والدین باید از شیوههای دیگر و به شکل غیر مستقیم مانند استفاده از کارتونها، قصهها، نمایش ها و بازی با عروسکها، سعی کنند آن مفهوم را آموزش دهند.
وی ادامه داد: از دلایل دیگری که باعث میشود بچهها اشتباهات خود را نپذیرند این است که کودک در فضای ذهنی خود این داده را دارد که من اگر الان به اشتباه خود اقرار کنم کتک میخورم چون قبلتر از این هم همین موضوع اتفاق افتاده است.
این روانشناس کودک گفت: اساسا والدین در تنبیههای خود به دنبال راهحل مسئله نیستند بلکه به دنبال آن هستند که آن احساس شرم و نقص در کودک بالا بیاد و به او بقبولانیم که تو مقصر هستی. در صورتی که صورت مسئله اصلی ما باید آن اتفاق باشد. زمانی که کودک دارد به چهره والدین نگاه میکند و میبیند که این والدین بسیار برافروخته هستند و شاید ابزار خاصی هم در دست داشته باشند. مسلما از پذیرفتن اشتباه خود اجتناب میکند. از سوی دیگر در دورهای که کودک استقلالورزی را تجربه میکند، آن احساس شرم برای او آزار دهنده است. بنابراین شاید بهتر باشد در موقعیتی که هم والد عصبانی است و هم کودک پذیرا نیست. شروع به تنبیه کردن یا شکافتن مسئله نکنیم و اجازه دهیم کمی زمان بگذرد تا بار هیجانی فروکش کند.
وی در پایان با تاکید بر اینکه باید والدین تمرکز خود را روی خود اتفاق بگذارند. تصریح کرد: بچهها متمرکز بر حال هستند و آیندهنگری ندارند. ممکن است کاری را هم به اشتباه انجام بدهند. ولی واقعاً نیت عامدانهای نبوده است. به این دلیل بعضی وقتها کودکان میگویند که من نمیدانستم که این اتفاق میافتد و فقط میخواستم تجربه کنم. از این رو ما باید بر روی گفتوگوی همدلانهای با کودک تمرکز کنیم و ببینیم که کودک در آن لحظه چگونه فکر میکرده و چه احساسی را داشته و چه هیجانی را تجربه کرده است.
انتهای پیام