Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری شبستان: ما مستنداتی داریم که اهل بیت (ع)، "رحم الله المختار"می گفته اند. البته از طرفی ائمه اطهار (ع) مخالف برخی از حرکت های مختار بوده اند.

خبرگزاری شبستان سرویس قرآن و معارف: "به هیچ عنوان مدرکی در دست نیست که مطابق آن ما به این نتیجه برسیم که امام سجاد (ع) اذن روشنی به مختار داده باشد، اجازه ای که در آن مختار به خونخواهی بلند شود اما روی هم رفته ائمه و اهل بیت علیهم السلام نسبت به فرزندان مختار روی خوش نشان می دادند و خبری مبنی بر اظهار برائت و بیزاری از مختار از جانب اهل بیت (ع)  وجود دارد اما ما مستنداتی داریم که اهل بیت (ع)،  رحم الله المختار می گفته اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  البته از آن سو ائمه مخالف برخی از حرکت های مختار بوده اند و وقتی خبر به امام زین العابدین می رسد که مختار دست و پای قاتلان امام حسین (ع)  را زنده زنده می بُرد، آن ها را مثله می کند یا در آتش می اندازد امام سجاد علیه السلام دست هایش را بالا می برد و می گویند: خدایا من از ‌آنچه مختار می کند برائت می جویم چون پیامبر (ص) حتی نهی کرده که سگ هار زنده زنده در آتش انداخته شود چه برسد به این که با آدم ها ولو خطاکار چنین شود.
"

چهاردهم ربیع الثانی سالروز قیام مختار به خونخواهی قیام امام حسین (ع) است. حرکتی که اگرچه به خونخواهی شهدای کربلا صورت گرفت اما پرسش های بسیاری را هم گرداگرد این شخصیت تاریخی ایجاد کرد.  آنچه در ادامه می آید بخش  دوم گفتگوی سرویس قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام محمد هادی یوسفی غروی، کارشناس برجسته تاریخ اسلام است. حجت الاسلام یوسفی غروی، عضو کمیته مدارج علمی حوزه، عضو شورای کتاب مجمع جهانی اهل بيت، عضو انجمن تاريخ پژوهان كشور، عضو شورای برنامه ريزی رشته ی تخصصی تاريخ اسلام حوزه علمیه قم، عضو مجمع انديشه ی اسلامی (مجمع الفكر الاسلامي)، عضو کمیته حوزه ای فقه و مبانی حقوق، علوم قرآن و حدیث و ادبیات عرب است.

شما در بخش پیشین گفتگو به این موضوع پرداختید که مختار از کسانی بود که در مجموع آل علی را به ابی سفیان ترجیح نمی داد. ما در واقع پیش از قیام مختار حرف می زنیم. چه مستنداتی در این باره می شود ارائه کرد؟

نشانه تاریخی در این باره همین بس که مختار از کسانی بود که به نماینده و سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه پناه داد. می دانید که امام حسین (ع)، مسلم ابن عقیل نماینده خود را به کوفه فرستاد تا صدق و کذب نامه های دعوت کوفیان را بررسی کند و به امام گزارش بدهد چون کوفیان نامه های متعدد دعوت را به سمت امام حسین (ع) گسیل کردند و امام می خواستند ببینند که این نامه ها تا چه اندازه اعتبار دارد و قابل استناد است که این دعوت ها را بپذیرد یا نه، در این میان مختار کسی است که در خانه خود به مسلم ابن عقیل پناه می دهد، البته تا زمانی که ابن زیاد برسد و اوضاع دگرگون شود. خب وقتی ابن زیاد به کوفه می رسد اوضاع کاملا متفاوت از زمانی می شود که نعمان بن بشیر حاکم کوفه بود. نعمان پیرمردی بود که نمی خواست رویارویی مستقیمی با امام حسین (ع) داشته باشد و قضیه را می خواست به مسامحه بگذراند اما یزید وقتی این را فهمید ابن زیاد را که غیر قابل قیاس با نعمان بود به کوفه فرستاد لذا حضرت مسلم احساس کرد که به شیخ عشیره بنی مراد که هانی بن عروه بود و پدرش جزو موالیان و دوستداران آل علی بود پناه ببرد. شاید البته اغراق شده باشد اما در اخبار آمده  که 30 هزار سرباز سواره نظام در رکاب هانی بوده و حضرت مسلم بدون خبر قبلی و در تاریکی شب از خانه مسلم ابن عقیل وارد دروازه خانه هانی می شود و هانی می گوید چون وارد چارچوب منزل من شده ای من کسی نیستم که کسی احتمال پناه به من بدهد و من او را مایوس کنم بنابراین ناچار او را وارد منزل خود می کند.

توجه کنید که در چنین اوضاعی نفوذ هانی چقدر بوده که ابن زیاد ترجیح می دهد که خودش برود به دیدن هانی، گرچه در نهایت عشایر هانی به درد او نمی خورند و علیرغم این که تحرکاتی به خرج می دهند و قیامی می کنند اما در آخر ابن زیاد است که بر امور چیره می شود. غرض این است که بگویم مختار در مرحله اول یعنی پیش از ورود ابن زیاد به کوفه به مسلم ابن عقیل یعنی نماینده امام حسین (ع) پناه می دهد اما چون شخصیت عشیره ای نداشت در نهایت مسلم از خانه او به خانه هانی بن عروه پناه می برد. خب مختار یکی از کسانی است که با مسلم بیعت کرده است اما بعد دستگیر می شود و وقتی هم که آزاد می شود در کوفه نمی ماند.

بعد از این مرحله چه اتفاقاتی در زندگی مختار روی می دهد؟

مختار پس از این مرحله به سمت ابن زبیر می رود، خب افکاری در سر  داشته و می خواسته که از ظرفیت زبیریان ها استفاده کند اما می دانید که ابن زبیر از دشمنان آل علی به شمار می روند و از آن طرف ابن زبیر هم اعتنایی به مختار نکردند و اداره شهری و حکمفرمایی جایی را به او واگذار نمی کنند.

جریان پیوستن مختار به توابین چگونه است؟

آنچه مستندات تاریخی به ما می گوید در موسم حج عده ای از عراقیان می خواستند به حج مشرف شوند،‌ در این میان سلیمان ابن صرد خزاعی به خونخواهی امام حسین علیه السلام سر بلند می کند و به روایت تاریخ 10 هزار نفر هم با او بیعت می کنند اگرچه بعد این رقم به نصف تقلیل پیدا می کند و 5 هزار نفر با او می مانند. خب اینها کسانی بودند که حاضر بودند برای خونخواهی از امام حسین (ع)، جان خود را فدا کنند و مصمم به این امر بودند.  مختار وقتی از این جریان مطلع می شود این حرکت، عزم مختار را تحریک می کند که از قیام توابین بهره برداری کند چون خود را لایق برای این کار می دانسته و بنا بر گزارش های تاریخی در همان جا می گوید انا ابو اسحاق یعنی که من اهلیت بیشتری نسبت به دیگران برای راهبری این جریان دارم. در آن جا حتی ایرانیانی که در کوفه بودند با او به عنوان خونخواهی امام حسین علیه السلام بیعت می کنند اما مختار امروز و فردا می کرده تا این که مختار را تهدید می کنند که اگر تا محرم سال بعد به خونخواهی بلند نشوی  از بیعت خارج می شوند.

پرسش مهم در این باره موضع اهل بیت (ع) به ویژه امام زمان مختار یعنی حضرت سجاد (ع)  درباره این خوانخواهی است. آیا می توان علامت مثبت و روشنی در این باره یافت؟

به هیچ عنوان مدرکی در دست نیست که مطابق آن ما به این نتیجه برسیم که امام سجاد (ع)  اذن روشنی به مختار داده باشد، اجازه ای که در آن مختار به خونخواهی بلند شود اما روی هم رفته ائمه و اهل بیت علیهم السلام نسبت به فرزندان مختار روی خوش نشان می دادند و خبری مبنی بر اظهار برائت و بیزاری از مختار از جانب اهل بیت (ع)  وجود دارد اما ما مستنداتی داریم که اهل بیت (ع)،  رحم الله المختار می گفته اند. البته از ان سو ائمه مخالف برخی از حرکت های مختار بوده اند و وقتی خبر به امام زین العابدین می رسد که مختار دست و پای قاتلان امام حسین (ع) را زنده زنده می بُرد، آن ها را مثله می کند یا در آتش می اندازد امام سجاد علیه السلام دست هایش را بالا می برد و می گویند: خدایا من از ‌آنچه مختار می کند برائت می جویم چون پیامبر (ص) حتی نهی کرده که سگ هار زنده زنده در آتش انداخته شود چه برسد به این که با آدم ها ولو خطاکار چنین شود.

پایان پیام/532

منبع: شبستان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۸۶۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • کُرسی آینده‌پژوهی یونسکو به قزوین آمد
  • حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش
  • مقبره مسلم ابن عقیل و مختار ثقفی در مسجد کوفه
  • تصاویری متفاوت از سید حسین خمینی بعد از فوت مادرش
  • وضعیت منـزل سید حسین خمینی بعد از فوت مادرش را ببینید | تصویـر
  • مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
  • کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد