با آمیرزا بازی با کلمات را تجربه کنید
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۴۲۱۲۸۷
اگر بازی در بخش حدس کلمه ها را دوست دارید” آمیرزا “ دقیقا همان چیزی است که به دنبال آن هستید.آمیرزا بازی متفاوت ، سرگرم کننده و جذاب در سبک کلمات است. این بازی شما را به چالشی بزرگ و شیرین دعوت میکند. ماهرخ چنگیز خبرنگار
ایران آنلاین /هدف بازی، پیدا کردن کلمات مورد نظر از بین حروف بهم ریخته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به زبان ساده تر در هر مرحله باید به تقابل با یکی از میرزا های موجود در این بازی بپردازید و در هر تقابل شما باید مراحلی را پشت سر بگذارید که شامل حروف های بهم ریخته است.
باید حواستان جمع باشد که ممکن است گاهی شما کلماتی را حدس بزنید که کلمه مورد نظر میرزا در آن مرحله نباشد.این کلمات در بین کلمات مخفی این بازی وجود دارند و شما با حدس زدن آن ها و ذخیره در قندان کلمات اضافه میتوانید پس از یافتن تعداد مشخصی از آن ها، پاداش مرتبط با این قسمت را نیز دریافت کنید. از جمله قابلیت های این بازی گرافیک قابل قبول آن است. به باور بسیاری از منتقدان ، این بازی با انیمیشن های چشم گیر و ادغام آن ها با صدا گذاری و موسیقی سنتی دلنشین باعث شده که مخاطب با یک بازی خوب و جذاب روبه رو شود.
این بازی بیش از 500 مرحله متفاوت همراه با دهها شخصیت بامزه ایرانی ، انیمیشن های جذاب ، موسیقی اصیل سنتی ، گرافیک تماشایی ، محیط های خاطره انگیز و بومی و … دارد که میتواند شما را صدها ساعت سرگرم کند. البته در کنار این سرگرمی معلومات و دانش شما نیز افزایش پیدا میکند. گفتنی است آمیرزا به صورت رایگان و البته پرداخت از درون برنامه در اختیار کاربران اندرویدی قرار گرفته است.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۴۲۱۲۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بالاخره چه کسی میرزا کوچکخان را کشت و سرش را به تهران برد؟
در منابع معتبر و محققانه تاریخی درباره نحوه شهادت میرزا کوچکخان و ماجرای بریدن سر و فرستادن آن به تالش، رشت و تهران، روایتهای مختلف و گاه متضاد وجود دارد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، دستِکم تا 15 سال پیش نقل قول و روایت غالب درباره سرانجام «میرزا کوچکخان» این بود که وقتی فقط هشت نفر از جنگلیها ازجمله گائوک آلمانی (هوشنگ) در کنارش مانده بودند، میرزا در مسیر رفتن به خلخال و در راه کوهستانی «گیلوان» میان برف و کولاک گرفتار شد، از پا درآمد، دولتیها جسد یا پیکر نیمه جانش را یافتند، فردی به نام «رضا اسکستانی» سر میرزا را از تن جدا کرده و... در نهایت سرِ سردارجنگل به رشت و سپس تهران منتقل شد.
کمی هندی
در روزشمار سایتهای تاریخی برای 2 اردیبهشت سال 1342چنین مناسبتی را میبینید: «علیاصغر رضایی، 85 ساله که در ماه آذر1300 پس از کشتن میرزاکوچکخان جنگلی سرِ وی را به طمع کسب پاداش از تن جدا کرده بود، امروز به جرم نگهداری 5 کیلو تریاک در منزل خود بازداشت شد!» این روزشمارها به خبر و گزارش جذاب و خواندنی روزنامه «اطلاعات» در تاریخ سوم اردیبهشت سال1342 استناد کردهاند. در این مطلب پیرمرد 85 ساله برای اینکه اثبات کند قاچاقچی تریاک نیست خاطراتش را تعریف کرده و مدعی است مدتها توپچی بوده و برای نبرد با جنگلیها به گیلان اعزام شده، درنهایت هم او و گروهش میرزا کوچکخان را در حال فرار گیر انداخته و خودش هم میرزا را که ریش بلند و موی بور داشت و سرش طاس بود، سر بریده و به رشت و تهران برده است و باقی ماجرا... . البته در تصاویری که از سر میرزا باقی مانده، نه موهایش آنچنان بور و نه اینکه طاس است. پیرمرد شاید برای اینکه حواس خبرنگار را از 5 کیلو تریاک کشفشده در خانهاش پرت کند، آخر داستان به سبک فیلمهای هندی از عاشق شدن، ازدواج و مرگ زودهنگام همسرش هم گفته است!
از خانقاه به تهران
علاقهمندان به تاریخ و نهضت جنگل در سال1342 را نمیدانیم ولی آنهایی که پس از انقلاب ماجراهای نهضت جنگل را دنبال میکردند، کسی جز«رضا اسکستانی» یا «اشکستانی» را به عنوان کسی که سر میرزا را از تن جدا کرده نمیشناختند. براساس خیلی از روایتهایی که هنوز هم به آنها استناد میشود، شخصی به نام «کَرَم» که از خلخال عازم گیلان بود در راه و میان برف و یخ «میرزا کوچکخان» و همراهش را که آخرین لحظات زندگیشان را میگذراندند، پیدا کرد. با سرعت خودش را به نزدیکترین روستا یعنی «خانقاه» رساند و همراه چند نفر برگشت تا اجساد میرزا و گائک یا همان هوشنگ را به روستا برسانند. گویا «سالار شجاع» برادر «امیر مقتدر تالش» از جریان باخبر میشود، با سوارانش به خانقاه میرود و به «رضا اسکستانی» دستور میدهد در برابر چشمان اشکبار روستاییان سر از بدن نیمهجان میرزا جدا کند. بعد هم جسد بدون سر را در گورستان خانقاه به خاک سپرد. رضا اسکستانی سر میرزا را پس از بریدن بُرد و به خان تالش تحویل داد. «سالار شجاع» هم برای خوشخدمتی و گرفتن هدایا، سر سردار جنگل را از تالش به رشت منتقل میکند تا چند روزی هم در ژاندارمری «شالکوه» رشت در معرض تماشای عموم گذاشته شود. درنهایت هم «خالو قربان» یار سابق و دشمن فعلیاش برای گرفتن پاداش بیشتر، آن را به تهران برده و تقدیم رضاخان کرد.
نفس راحت کشیدن
در منابع معتبر و محققانه تاریخی هم درباره نحوه شهادت میرزا کوچکخان و ماجرای بریدن سر و فرستادن آن به تالش، رشت و تهران، روایتهای مختلف و گاه متضاد وجود دارد. برخی از این روایتها حضور فردی به نام «اسکستانی» را تأیید میکنند، بعضی نامی از او نمیبرند، اما هیچکدام از «علیاصغر رضایی» یا فردی با مشخصات او حرفی نزدهاند. برخی روایتها را به نقل از کتاب «نهضت جنگل از ظهور تا افول» تألیف کورش اسداللهپور بخوانید: «سر میرزا کوچکخان را آوردند به شهر... بعد تلگرافی راپرت به تهران عرض کردم که سر میرزا کوچکخان در دفتر حاضر است. دستور آمد بفرستید به تهران... ملاحظه میشود که ارسال سر بریده هم به تهران دستوری بوده، یعنی برای رؤیت و نفس راحت کشیدن!»، «... خبر فوت آن شهید به گیلان میرسد و چند نفر قزاق با کسان سردار مقتدر به طرف خلخال حرکت میکنند و وقتی به خانقاه میرسند که اهالی جمع شده و با احترامات فوقالعاده میخواستند جنازه را در قبرستان جنب خانقاه دفن کنند. (یعنی معلوم میشود که فوت اتفاق افتاده بود) فوراً از دفن مانع میشوند. شبانه فتحاللهخان، قوم سردار مقتدر تالش در خلخال بیخبر از همراهان خود و اهالی، سر آن شهید راه وطن را از بدن جدا ساختند»، «از قرار تقریر کسانی که در آنجا بودند، گویا به هنگام بریدن سر (میرزا) نفس هم داشته و خون به قسمی جاری شده که قبرستان پر از خون میگردد!»
20 سال بعد
سر بریده میرزا بالاخره به تهران میرسد و به رضاخان تقدیم میشود. او دستور میدهد سر را در گورستان حسنآباد دفن کنند. کمی بعد «کاسآقا حسام» (کاس آقاخیاط) دوست صمیمی و یار قدیمی میرزا، مخفیانه سر میرزا را از گورکن گرفته و به رشت میبرد و در محله سلیمانداراب دفن میکند. برخی منابع نوشتهاند پس از شهریور1320 علاقهمندان به میرزا مخفیانه، پیکر میرزا را هم از محل دفن اولیه به سلیمانداراب منتقل میکنند. منابع دیگری هم گفتهاند: «در شهریور1320 آزادیخواهان گیلان تصمیم گرفتند جسد میرزا را با تشریفات شایستهای از خانقاه به رشت حمل کنند. مصادف با جلوگیری مقامات دولتی شدند. ناگزیر ساده و بدون کشمکش جسد به رشت منتقل و در جوار سر مدفون شد». میرزا کوچکخان در پایان نامهای که تقریباً یک ماه پیش از شهادت برای «میرزا آقا عربانی» فرستاد، نوشته بود: «امروز دشمنانمان ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند و حال آنکه هیچ قدمی بهجز در راه آسایش و حفظ مال و ناموس مردم برنداشتهایم. ما این اتهامات را میشنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علیالاطلاق واگذار میکنیم».
منبع: قدس
انتهای پیام/