عفت مرعشی: به سال 88 برگردم همان حرف را میزنم
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۴۸۳۴۹۱
روزنامه وقایع اتفاقیه،مصاحبه ای را با عفت مرعشی انجام داده است.بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
با آقای هاشمی چگونه آشنا شدید و ماجرای ازدواج تان چگونه بود؟
ماجرای ازدواج من و آقای هاشمی داستان عجیبی بود. ماجرا به پاییز 1337 بازمیگردد. خواهران و برادران بزرگترم ازدواج کرده بودند و زمان ازدواج من فرارسیده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به خانه که برگشتیم مسئله را با من در میان گذاشت اما من عصبانی شدم و رد کردم. حس میکردم کار درستی نیست که بدون مشورت با من این کار انجام شده است. با اینکه ته دلم از ایشان خوشم میآمد.
آن زمان البته در خانواده ما رسم نبود عروس و داماد با هم صحبت کنند، اگر پدر قبول میکرد ماجرا تمام بود اما اگر پدر شک داشت دست به دامان استخاره میشد. اما من این روش را نمیپسندیدم و معتقد بودم باید با خودم دراینزمینه مشورت شود. چند روزی گذشت و من هم که فقه را میشناختم و میدانستم پدرم هم خلافشرع عمل نمیکند و نظر ما در این مسائل بسیار برایش مهم است بر نظر خودم پافشاری میکردم. کار به جایی رسید که پدرم میگفتند، حداقل استخاره بگیر. این درحالی بود که من آقای هاشمی را میشناختم. محرم سال گذشته سخنران مسجد ما بود و من منابرش را شرکت میکردم. دو روزی هم خانه ما آمده بود و شب را هم مانده بود. اما در کل از این شکل و روش ازدواج خوشم نمیآمد وگرنه دست به دامن استخاره نمیشدم. استخارهای که موجب جواب مثبت من شد.
ماجرای استخاره چه شد؟
سه شب قبل از خواستگاری آشیخ اکبر،خواب دیده بودم که ماه نو را در آسمان دیدهام. سه صلوات فرستاده بودم و از خواب بیدار شدم. این خواب در ذهنم بود که متوجه شدم پنجشنبه قرار است خواستگارها بیایند. باز هم بر رای خودم تاکید میکردم که حاجآقا اخوان مرعشی آمدند و به من گفتند برایت میخواهم استخاره بگیرم. خجالت کشیدم قبول نکنم. سخت هم بود سرنوشت زندگیم را به یک استخاره وصل کنم. اما در نهایت پذیرفتم. آقای اخوان و پدرم به زیرزمین خانه رفتند و قرار شد که اگر استخاره مثبت بود با صلوات بیرون بیایند و اگر منفی هیچ نگویند. همه خانه منتظر نتیجه بودند و دلهره در دل و نگاه همه موج میزد. در من که بیشتر از بقیه، ناگهان صدای صلوات بلند شد و من هم بغضم شکست؛ البته هیچ کدام این ماجراها را آقای هاشمی و خانوادهشان متوجه نشدند و به آنها هم چیزی نگفتیم.
شما یکبار جان آیتالله هاشمیرفسنجانی را نجات دادید. ماجرای آن چه بود؟
این داستان به بعد از انقلاب برمیگردد؛ سال 58 بود، چند نفری هر روز میآمدند جلوی خانه ما و سراغ آقای هاشمی را میگرفتند. من هم ردشان میکردم. آشیخاکبر یک روز به من گفت شاید کار واجبی دارند و بگو بیایند. من هم حرفشان را قبول کردم. وقتی وارد اتاق شدم سمت آشپزخانه صداهای عجیبی شنیدم. سریع به سمت اتاق آمدم و دیدم تفنگ جلوی آقای هاشمی گرفتند. هیچچیز نفهمیدم، فقط دویدم، آقای هاشمی را روی زمین انداختم و چادرم را رویشان باز کردم. آنها شروع به شلیک کردند. مانع تیر به آقای هاشمی شدم. چند تیر به شکمم خورد. چند تیر هم پهلوی آقای هاشمی. کسی که محافظ آقای هاشمی بود، آمد و آنها را فراری داد. دیگر هیچچیز نفهمیدم تا اینکه در بیمارستان بههوش آمدم. آنجا تنها سوالی که پرسیدم این بود که آیا آقای هاشمی زنده هستند یا نه.
به امروز ایران بیاییم. شما هنوز هم بهعنوان چهرهای شاخص هستید و اظهارنظرهایتان اهمیت بسیاری دارد. موضعگیری شما در سال 1388 مورد انتقاد بسیاری از رسانههای اصولگرا قرار گرفت؟
پیش از هر چیز بگویم باید قدردان نظام باشیم. ما نظام اسلامی داریم. کاری نباید کنیم که امام زمان(عج) از ما ناامید شود. من همیشه در زندگی تا جایی که میتوانستم برای نظام و انقلاب تلاش کردم. ما همه مدیون این انقلابیم. سال 88 هم من درهمینراستا آن حرفها را زدم. معتقد بودم انقلاب در خطر است. گفتم تا انقلاب را حفظ کنم. ما رنجهای بسیاری از آن سالها کشیدیم که بسیاری از آن بهخاطر همان حرف من بود.
اما اکنون باز اگر به آن روز برگردم همان حرف را میزنم. این را باید بهصراحت بگویم که تمام خانواده هاشمی همیشه پشت مردم بودهایم و خواهیم بود. ما این انقلاب را بهترین نظام برای دین و دنیای مردم میدانیم و جایی که حس کنیم اتفاقی میافتد، میایستیم. من به شما توصیه میکنم زندگینامه آیتالله هاشمیرفسنجانی را بخوانید. ایشان هر زمان حس کردند جامعه به سمتی میرود که نباید برود منافع خودشان را کنار گذاشتند. چه فحشها و تهمتهایی شنیدند. چه فحشها و تهمتهایی که ما شنیدیم اما راهی که فکر میکردیم درست است را رها نکردیم. امیدوارم در پیشگاه خداوند نیز روسفید باشیم.
از روز آخر آیتالله رفسنجانی بگویید. آن روز به خانه برگشتند؟
روز آخر برایشان صبحانه درست کردم. با هم صبحانه خوردیم. کمی با هم صحبت کردیم. از بچهها تا وضعیت کشور. جلسهای داشتند و رفتند. سهباری هم از محل کار به من زنگ زدند. مثل همیشه بود اما شب آن خبر همه ما را شوکه کرد؛ شوکی که بعد از یک سال هنوز برای من تمام نشده است.
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۴۸۳۴۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۷۲۳ فرصت سرمایه گذاری در مازندران شناسایی شد
به گزارش خبرنگار مهر، سید اسماعیل هاشمی صبح سه شنبه در نشست بررسی طرح های اقتصادی با اشاره به اینکه رویدادهای بزرگ اقتصادی به ویژه نمایشگاه های بین المللی می تواند در ایجاد مراودات اقتصادی و منطقه ای نقش بسیار زیادی ایفا می کند، تصریح کرد: استان مازندران در سال های اخیر در بحث اجرای همایش های سرمایه گذاری موفق بوده و هفت همایش سرمایه گذاری برای مازندران اجرایی شده است.
وی با بیان اینکه ۷۲۳ فرصت سرمایه گذاری با ۹هزار میلیارد دلار برای مازندران شناسایی شده است، گفت: شناسایی فرصت های سرمایه گذاری در ایجاد قراردادهای مشترک همکاری اقتصادی و تولیدی موثر خواهد بود.
وی گفت: در همین راستا در سال گذشته مازندران حدود ۱۰ مجوز سرمایه گذاری خارجی در استان صادر شده است که ارزش اقتصادی آنها ۱۶۵ میلیون دلار بوده است.
هاشمی به نقش سرمایه گذاری خارجی در توسعه استان اشاره کرد و افزود: در سال های اخیر نشست هایی در سطوح بین المللی و مذاکرات با فعالین اقتصادی روسیه و عمان باعث افزایش قراردادهای تجاری خارجی در مازندران شده است.
کد خبر 6092679