قتل کارگر به خاطر شستن ظرف غذا!
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۴۹۸۳۰۸
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، روز هشتم دی وقوع یک درگیری منجر به جنایت در برجهای دوقلوی در حال ساخت میدان المپیک به کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد که یکی از کارگران تأسیساتی ساختمان به نام مسلم ۳۸ ساله در یک نزاع و درگیری دسته جمعی در اتاقک نگهبانی استراحت کارگران، از ناحیه کمر و سینه مورد اصابت جسم تیز قرار گرفته و به قتل رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی، پرونده در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
کارآگاهان اداره دهم با حضور در محل جنایت به تحقیق از چهار کارگر ساختمانی که در نزاع و درگیری مشارکت و حضور داشتند پرداخته و موفق به شناسایی یکی دیگر از کارگران ساختمانی به هویت مصطفی۲۶ ساله به عنوان قاتل متواری شدند.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در تحقیقات از شاهدان صحنه جنایت (دیگر افراد حاضر در نزاع و درگیری منجر به جنایت) اطلاع پیدا کردند که نزاع و درگیری به خاطر تمیز کردن ظرفهای تهیه غذا آغاز شده است.شاهدان صحنه جنایت در اظهارات مشابهی عنوان داشتند: " مصطفی قصد درست کردن غذا برای شب را داشت؛ از ما درخواست کرد تا ظرفها را شسته و برایش بیاوریم، اما آنروز نوبت مصطفی بود تا غذا درست کند و باید خودش ظرفهای غذا را تمیز کند؛ به همین علت کسی به کمکش نرفت. مصطفی به سراغ کوچکترین نفر حاضر در اتاقک نگهبانی به نام عباس ۱۷ ساله رفت تا او را مجبور به شستن ظرفها کند، اما عباس نیز حاضر به شستن ظرفها نشد و همین موضوع باعث آغاز درگیری مصطفی با او شد؛ ما که شاهد موضوع بودیم، به طرفداری از عباس پرداختیم و همین باعث شدت پیدا کردن درگیری شد بگونهای که مصطفی اقدام به برداشتن چاقو کرد.
شاهدان صحنه جنایت در خصوص نحوه ارتکاب جنایت عنوان داشتند: مقتول فامیل عباس بود و بیشترین درگیری با مصطفی - به قصد طرفداری از عباس - از طرف مسلم صورت گرفت؛ به همین علت زمانی که مصطفی دست به چاقو شد، مستقیم به سراغ مسلم رفت و چند ضربه چاقو به او زد. پس از آن با تهدید چاقو از ساختمان خارج شد و به سرعت از محل فرار کرد.
در همان تحقیقات اولیه مشخص شد که متهم پس از فرار از محل جنایت، تهران را به محل ناشناسی ترک و به محل سکونت خانواده اش در شهرستان نیز مراجعتی نداشته است. تحقیقات برای شناسایی مخفیگاه مصطفی در دستور کار کارآگاهان قرار داشت تا سرانجام اطلاع پیدا کردند که مصطفی با هویت مجعول "احمد حیدری" و به قصد ترک اعتیاد مصرف شیشه به یک کمپ ترک اعتیاد در شهر شیراز رفته است. بلافاصله هماهنگیهای لازم با بازپرس پرونده انجام و کارآگاهان اداره دهم با اخذ نیابت قضایی به استان فارس – شهر شیراز اعزام شده و ضمن هماهنگی با قاضی درخشان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی شیراز، متهم پرونده در یکی از کمپهای ترک اعتیاد شهر شیراز دستگیر و در همان تحقیقات اولیه صراحتا به ارتکاب جنایت و قتل مسلم اعتراف کرد.
متهم در اعترافات خود عنوان داشت که پس از جنایت به سرعت از تهران خارج و به شهرهای جنوب کشور رفته است؛ مدتی را به صورت کارتن خواب و بلامکان در اهواز سپری کرده و در همین مدت به مصرف موادمخدر از نوع شیشه اعتیاد پیدا کرده است؛ پس از آن به شیراز رفته و در آنجا با سرقت از ساختمانهای نیمه ساز، هزینهی مصرف موادمخدر خود را تأمین میکرده تا نهایتا به قصد ترک مصرف شیشه به کمپ ترک اعتیاد رفته و در آنجا با هویت مجعول احمد حیدری بستری و سرانجام دستگیر میشود.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گرفت: متهم با قرار بازداشت موقت و جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
میزان
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۴۹۸۳۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که هوشیارانه دانشآموزانش را زیرنظر دارد
البته همه معلمها خوب و مهربانند اما بعضیهایشان استثناییاند. نیرویی دارند که ناخودآگاه توجه دانشآموزان را به خود جلب میکنند، تا آنجا که سختی درس، رفت و آمدهای مداوم و تکالیف ریز و درشت دیگر برایشان مهم نیست. معلمان مهربانی که تلاش میکنند با خلاقیت و دوری از آموزشهای خشک و مستقیم، هم نکات لازم را به دانشآموزان بیاموزند، هم لحظات شاد و فراموش نشدنی برایشان بسازند. ویگوتسکی نظریهپرداز رشد شناختی، بر این باور است که «معلم باید در آموزش موضوعات گوناگون به دانشآموزان، پیشاپیشِ رشد ذهنی آنان حرکت کند؛ یعنی باید همواره یادگیرندگان را با مسائلی روبهرو کند که قدری فراتر از سطح تواناییهای فعلی آنان باشد و به صورت چالشانگیز برایشان جلوه کند» (پناهی و دیگران، 1396: 185).
راب بایا، در کتاب به خاطر آقای تراپت، معلمی دلسوز و توانا را به تصویر میکشد به جای آموختن صرف به دانشآموزان، فرصت تجربه کردن را در اختیار آنها میگذارد تا خود کشف کنند و بیاموزند. «دیویی معتقد است به جای طرح و حل مشکلات معین برای دانشآموزان باید توانایی حل مشکل را در آنها پرورش دهیم.» (پناهی و دیگران، 1396: 188). پیاژه در این باره میگوید: «وقتی به کودکان چیزی میآموزید برای همیشه مانع میشوید که خود آن را اختراع یا کشف کند» (خسرونژاد، 1383: 162).
آقای تراپت معلمی است که هوشیارانه دانشآموزانش را زیر نظر دارد. نه تنها به بهترین روش به آنها درس میآموزد، بلکه به رشد شخصیتی آنها کمک میکند و زندگی کردن را یادشان میدهد. تا جایی که خیلی از دانشآموزان موفق میشوند مشکلات رفتاریشان را اصلاح کنند. همهی اینها به خاطر آقای تراپت است. دانشآموزان این را خوب میدانند و عاشقانه معلمشان را ستایش میکنند. جفری: «آقای تراپت به من یاد داده بود که متفاوت فکر کنم و فقط به خودم فکر نکنم. همیشه در سکوت و احساس گناه بودم ولی بعد شروع کردم به فکر کردن...» (ص216).
زمانی که آقای تراپت در بیمارستان در کما به سر میبرد، بچهها به دیدارش میروند و دسته جمعی برایش اشک میریزند و آرزوی سلامتیاش را دارند. بچهها خوب میدانند هر چه دارند و هر چه به دست آوردهاند به خاطر آقای تراپت است. جسیکا: «اگر به خاطر آقای تراپت نبود، هیچ کدام از این تغییرات اتفاق نمیافتاد. نمیتوانستم به خاطر هیچ چیزی خوشحال بشوم. بدون معلمم هیچ چیز خوشحال کننده نبود» (ص201). آقای تراپت حتی در زمان بیماری و روی تخت بیمارستان هم به بچهها درس میدهد و مشکلاتشان را حل میکند. آلکسیا: «یکدفعه صاحب سه دوست شده بودم. انگار آقا معلم همانطور که توی کما بود داشت کمکم میکرد. خیلی دلم برایش تنگ شده بود» (ص175).
نویسنده ضمن نشان دادن توانایی یک معلم خلاق و تأثیر آموزش درست و اصولی، تلاش کرده است با روایت داستان از زبان دانشآموزان مختلف، درونیات و احساسات هر کدام را در مقابل وقایع داستان و نسبت به آقای تراپت به خوبی به تصویر بکشد. با چنین شیوهی روایتی مخاطب میتواند تأثیر رفتار آقای تراپت بر دانشآموزانش را به خوبی حس کند. این اثر به زیبایی توانسته است ارزش و جایگاه معلم را به تصویر بکشد و نشان دهد رفتار یک معلم تا چه اندازه میتواند در سرنوشت دانشآموزان و حتی اطرافیان آنها تأثیرگذار باشد. و این نکته را یادآور شود که همیشه باید قدردان این تلاشها و زحمات بود. لوک: «آقای تراپت آموزگار ماست. آموزگار یک کلمهی کهن است. آموزگار یعنی معلم» (ص272).
لیلا خیامی