هومن در حال آزار من بود که برادرش رسید و او را در حمام زندانی کرد و خودش مرا ..! / 2 برادر دستگیر شدند
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۵۱۸۲۵۱
حوادث رکنا: از روزی که قرار شد حسابی برای کنکور درس بخوانم مادر بیچاره ام همه امکانات رفاهی و آموزشی را برایم فراهم می کرد. او نه تنها نمی گذاشت در خانه دست به سیاه و سفید بزنم بلکه خیلی مراقبت می کرد تا گرفتار دوستی های خیابانی و ارتباطات نامشروع نشوم. اما من نتوانستم به اعتماد خانواده ام پاسخ درستی بدهم و با ارتباط در فضای مجازی با یک پسر جوان زندگی و آینده ام را نابود کردم و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختر 19 ساله ای که همراه مادرش وارد کلانتری شده بود در حالی که بیان می کرد از دستگیری دو جوان شیطان Evil صفت بسیار خوشحالم اما دیگر زندگی ام به تباهی کشیده شده است به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری مصلی مشهد گفت: وقتی امتحانات مقطع پیش دانشگاهی ام به پایان رسید با یک تصمیم جدی همه افکارم را به درس و کتاب متمرکز کردم تا در یک رشته خوب دانشگاهی پذیرفته شوم. به همین دلیل سعی می کردم بیشتر اوقاتم را در کتابخانه بگذرانم و به موضوع دیگری جز قبولی در دانشگاه فکر نکنم.
مادرم نیز خیلی از من مراقبت می کرد تا در هیجانات دوران نوجوانی خودم را گرفتار عشق های خیابانی نکنم ولی من وقتی دوستانم در کتابخانه از روابط پنهانی خود تعریف می کردند وسوسه می شدم تا من هم مانند آن ها این گونه روابط پنهانی را تجربه کنم. این گونه بودکه خانواده ام را تحت فشار گذاشتم و به بهانه عضویت در گروه های آموزشی کنکور در شبکه های اجتماعی، برایم گوشی هوشمند بخرند، مادرم نیز که فکر می کرد من در گوشی تلفن همراه فقط به دنبال موضوعات آموزشی هستم گوشی گران قیمتی برایم خرید و این گونه وارد شبکه های اجتماعی شدم. تا این که دو ماه قبل در تلگرام Telegram با جوان 24 ساله ای که خود را دانشجوی یکی از شهرهای خراسان جنوبی معرفی می کرد آشنا شدم. از آن روز به بعد وقتی پا به کتابخانه می گذاشتم به ارتباط پیامکی با هومن میپرداختم و به این ترتیب آرام آرام کتاب هایم را کنار گذاشتم و از برنامه تحصیلی ام عقب افتادم.
دیگر برای رفتن به کتابخانه لحظه شماری می کردم تا ساعاتی را با هومن به گفت و گو بپردازم در این میان من خودم را دختری پولدار و مرفه جا زدم اما هومن هم درباره خودش دروغ پردازی می کرد. مدتی بعد با یکدیگر در مشهد قرار ملاقات گذاشتیم البته او ساکن مشهد بود و در خیابان چمن زندگی می کرد آن روز به بهانه رفتن به کتابخانه و بدون اطلاع خانواده ام به منزل هومن رفتم هیچ کس در آن خانه نبود. ابتدا از وضعیت خانوادگی و اخلاقی همدیگر صحبت کردیم اما دقایقی بعد فهمیدم که او نقشه شیطانی در سر دارد هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم که با درخواست شومی از سوی او مواجه شوم.
التماس هایم فایده ای نداشت و ... هنوز در آن خانه بودم که ناگهان برادر هومن از راه رسید و ما را در حالت زننده ای مشاهده کرد او برادرش را به داخل حمام انداخت و خودش به سراغ من آمد و ... با آن که طعمه دو جوان شیطان صفت شده بودم برای فرار Escape از آن خانه پیشنهاد پرداخت یک میلیون تومان به آن ها دادم ولی آن ها گوشی موبایلم را گرو گرفتند وقتی خود را به خانه رساندم گریه کنان ماجرا را برای مادرم بازگو کردم و به کلانتری آمدم. شایان ذکر است به دستور سرهنگ کارگری (رئیس کلانتری مصلی مشهد) دو جوان مورد ادعای این دختر در یک عملیات پلیسی دستگیر و به مقام های قضایی معرفی شدند.
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۵۱۸۲۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انگیزه برای قتل زن مورد علاقه با ۱۹ضربه چاقو در خیابان بالاشهر
رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
روزنامه ایران نوشت: مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.
شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما ۱۹ ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد. اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود.
با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
۵ ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر ۱۰ پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که ۱۹ ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.