جنایت مرگبار در کرمانشاه/ 4 زن هدف گلوله قرار گرفتند
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۵۵۳۰۱۰
۴ زن در باغ فردوس کرمانشاه (آرامستان) به ضرب گلوله افراد ناشناس کشته شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، دقایقی قبل راکبان یک خودروی سواری، ۴ زن را در باغ فردوس کرمانشاه (آرامستان) به ضرب گلوله از پای در آوردند.
هیچ خبری از انگیزه های این جنایت هولناک در دست نیست.
.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۵۵۳۰۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت کودک فلسطینی از شکنجههای صهیونیستها
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ به نقل از شبکه الاقصی، یک کودک فلسطینی که نظامیان صهیونیست او را در نوار غزه اسیر کرده بودند و پس از مدتی او را آزاد کردند، درباره شکنجههایی که در زمان اسارت شده است، سخن میگوید.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیپسربچه فلسطینی: میخواهم برگردم و همانطور که او به من میزد، او را بزنم. منتظر میمانم تا بزرگ شوم و بتوانم یک مبارز باشم. زمانی که بزرگ شوم، میخواهم همانطور که او بر سر من میزد، به سر او ضربه بزنم. میخواهم همانطور که روی سر من میایستاد، روی سر او بایستم و به کسی که به طرف من تیراندازی کرد، تیر بزنم.
اسم من نمر و سن من ۱۲ سال است. من یک کودک هستم، گناه من چیست؟ این زخم من است. دو گلوله به من اصابت کرد که گلولههای انفجاری بود. به اینجا نگاه کنید و ببینید زخم من چطور است. گناه من چیست؟ با این زخم چه کار میتوانم بکنم؟ اینجا. گلولههای انفجاری. من فقط در حال برداشت سبزیجات بودم. من فقط سبزیجات و گیاهان را جمع میکردم تا غذایی تهیه کنم و برای برادرانم غذا ببرم. گناه من چیست؟ آنها به سوی من تیراندازی کردند. تاندون و رگهای خونی پایم قطع شده است. من زخمی هم در این پایم دارد. اینجا. در کمرم هم زخمهایی وجود دارد. زخمی هم روی شکم است.
خواهر کوچکم هر وقت از خواب بیدار میشد، به من میگفت، بابا بیرون برو و برای ما نان بیاور. یعنی میگفت بیرون برو و برای ما غذا بیاور. به همین علت من هر وقت بیرون میرفتم تا غذا بیاورم، به محض اینکه بر میگشتم، او به سراغ من میآمد و در را باز میکرد و به من آویزان میشد و میگفت، بابا نان آوردی؟ من هم جواب میدادم بله. یک گوجه فرنگی به او میدادم تا بخورد و او مینشست و آن را میخورد. این کاری بود که ما همیشه انجام میدادیم. من بیرون میرفتم تا غذا بیاورم. یک روز، من هدف گلوله قرار گرفتم و اسرائیلیها من را بردند و نتوانستم خواهرم را ببینم. وقتی زندان بودم، همیشه به آنان فکر میکردم. آیا او چیزی برای خوردن دارد؟ کسی برای او غذا میبرد؟ چه کسی بیرون میرود تا غذا بیاورد؟ اوضاع برای ما دشوار بود. اوضاع در غزه خیلی سخت است.