برملا شدن راز ربودن دختر جوان و سگ پاکوتاه از میدان آزادی تهران +عکس
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۵۶۰۹۶۶
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، چندی قبل دختر جوانی به اداره پلیس رفت و از دو پسر جوان به اتهام آدمربایی و سرقت اموالش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: ساعتی قبل همراه سگ پاکوتاهم در حوالی میدان آزادی منتظر تاکسی بودم تا به خانه یکی از دوستانم بروم که خودروی پرایدی کنارم توقف کرد. وقتی مقصد را گفتم راننده که پسر جوانی بود مرا سوار کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علاوه بر من در صندلی عقب پسر جوان دیگری هم به عنوان مسافر نشسته بود به همین دلیل من در صندلی جلو نشستم. راننده وقتی به راه افتادم تلفنی با دوستم در حال حرف زدن بودم که ناگهان متوجه شدم راننده مسیرش را به خارج از تهران تغییر داد. وقتی به او اعتراض کردم راننده مرا تهدید کرد، اما سرنشین دیگر هیچ عکسالعملی نشان نداد. آنها مرا به زور به اطراف قلعه حسنخان بردند و قصد داشتند مرا مورد آزار و اذیت قرار دهند که متوجه خودروی دیگری شدند که به ما نزدیک میشد. به همین دلیل مرا رها کردند و اموال و سگم را سرقت کردند و از محل گریختند.
با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای شناسایی آدمربایان جوان در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
مأموران برای شناسایی متهمان تحقیقات گستردهای را آغاز کردند، اما هیچ سرنخی از آدمربایان نیافتند تا اینکه چند روز قبل پسر جوانی به اداره پلیس رفت و ادعا کرد دوستش به نام بهروز، دختر جوانی را ربوده و سگ گرانقیمت او را سرقت کرده است.
وی گفت: بهروز در بزم دوستانهای راز آدمربایی و سرقت سگ گرانقیمت را بر ملا کرد. پس از این مأموران بهروز را بازداشت کردند. متهم در بازجوییها گفت: روز حادثه سوار خودروی پرایدی شدم که راننده آن پسر جوانی بود. وقتی با هم شروع به حرف زدن کردیم، فهمیدیم بچه یک محل هستیم به همین دلیل با هم دوست شدیم تا اینکه ساعتی بعد دختر جوانی را به عنوان مسافر سوار خودرواش کرد. پس از طی مسافتی او ناگهان تغییر مسیر داد و گفت قصد دارد پس از آزار و اذیت اموالش را سرقت کند.
به او گفتم که شاکی را رها کند، اما فایدهای نداشت تا اینکه به اطراف قلعه حسنخان رفتیم. راننده قصد داشت دختر جوان را مورد تجاوز قرار دهد، اما وقتی متوجه خودروی دیگری شد اموال او را سرقت کرد و به سرعت از محل گریختیم. وی در ادامه گفت: راننده اموال دختر جوان را برای خودش برداشت و فقط سگ را به عنوان امانت به من داد و قرار شد مدتی بعد تحویلش بدهم. چند روز قبل همراه سگ شاکی در بزم دوستانهای شرکت کردم. هر یک از دوستانم خاطرهای تعریف کردند و من هم خاطره آدمربایی دختر جوان و سگش را تعریف کردم و اینگونه راز این آدمربایی بر ملا شد. مأموران پس از اعتراف پسر جوان، راننده شیطان صفت را شناسایی و بازداشت کردند. متهم در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
رکنا
110
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۵۶۰۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازگشایی از قتل هولناک دختر جوان
چند سال قبل، تلفن کشیک قتل پلیس آگاهی را تحویل گرفتم. هنوز دقایقی از تحویل تلفنهمراه نگذشته بود که زنگ آن به صدا درآمد. پشت خط مامور یکی از کلانتریهای تهران بود.-«سلام کارآگاه در یکی از سطلهای زباله منطقهای در مرکز شهر چند قطعه از جسد مثلهشده یک زن را پیدا کردیم.»
با گرفتن آدرس محل کشف جسد، دستور دادم صحنه را حفظ کرده تا خودم به محل بروم و پزشکی قانونی و تشخیص هویت را هم خبر کنند. روز تعطیل بود و۲۰ دقیقهای به محل کشف جسد رسیدم.داخل یک سطل در سه نایلون زباله قطعات مثلهشده یک دختر جوان بود. دستور دادم گشتهای پلیس سایر سطلهای منطقه را جستوجو کنند تا اگر عضو دیگری وجود دارد کشف شود. نوع رها کردن جسد نشان میداد قاتل میخواسته پیکر مقتول کشف شود که آن را در داخل سطل رها کردهاست.تا تیم بررسی صحنه جرم و پزشک قانونی جسد را معاینه کند، خودم و دو مامور کلانتری سری به اطراف منطقه زدیم و دوربینهای چند خانه و مغازههای اطراف را چک کردیم که هیچ سرنخی به دست نیامد.حضور تیمهای پلیسی وپزشکی قانونی در باعث شد اهالی با کنجکاوی در محل جمع شوند، به همین خاطر بازپرس دستور داد جسد را سریع به پزشکی قانونی منتقل کنند که مردم با آن صحنه فجیع روبهرو نشوند. پزشکی قانونی اعلام کرد ۴۸ تا ۷۲ ساعت از وقوع قتل میگذرد و به احتمال زیاد مقتول ابتدا خفه شده و بعد جسد مثله شده است.با بررسی لباس مقتول متوجه شدیم مدرک شناسایی همراه جسد نیست اما ناخنهای این دختر دارای طرح خاصی بود.به ماموران کلانتری گفتم، به احتمال زیاد مقتول ساکن همان منطقه کشف جسد باشد. با عکس طرح ناخن به تمام آرایشگاههای زنانه محل سر بزنید و ببینید این طرح کدام ناخنکار است. ازسوی دیگر با بررسی پروندههای فقدانی مشخص کنند، در روزهای گذشته چه کسی با مشخصات دختر جوان اعلام مفقودی کردهاست.روز بعد یکی از ماموران تماس گرفت و گفت؛ به چند آرایشگاه سر زدیم که یکی مدعی شد این طرح را روی ناخنهای دختر جوانی به نام مرجان کار کرده است. با شناسایی او و بررسیهای پروندههای مفقودی متوجه شدیم پنج روز قبل مادر او گم شدن دختر ۲۰ سالهاش را اعلام کرده است.قرار شد آزمایش DNA گرفته شود تا مطمئن شویم جسد مثله شده متعلق به مرجان است.پس از تایید آزمایش، خانواده او برای تحقیقات مقدماتی به اداره قتل آمدند. مادر او که در شوک مرگ فجیع دخترش بود، شروع به حرف زدن کرد و گفت: چند روز قبل ساعت ۴ صبح دخترم گفت با دوستانش به کوه میرود. صبح زود از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. عصر هرچه زنگ زدیم پاسخگوی تلفن نبود و بعد گوشیاش خاموش شد. با دوستانش تماس گرفتم و فهمیدم دخترم پیش آنها نرفته و برنامهای هم برای کوه رفتن نداشتند؛ به همین دلیل گمشدن دخترم را به پلیس اطلاع دادم و با نامزدش مهران تماس گرفتم که او گفت اطلاعی از مرجان ندارد.دستور دادم پسر جوان احضار شود تا حضوری از او تحقیق کنم. ساعتی بعد پسر قد بلندی روبهرویم نشست و گفت که هیچ خبری از نامزدش ندارد و از شنیدن خبر مرگش در شوک است.به او گفتم فعلا از شهر خارج نشود و در دسترس باشد. با هماهنگی قضایی قرار شد، روز گمشدن مرجان آنتندهی موبایل خانوادهاش را بررسی کنند که ساعتی بعد اعلام شد گوشی مرجان و نامزدش در یک محل آنتندهی داشته است. با کشف این سرنخ، دستور بازداشتش را از بازپرس پرونده گرفتم. مهران بازداشت شد. از او خواستم واقعیت را بگوید که باز هم ادعاهای قبلیاش را تکرار کرد و مدعی بود در مرگ نامزدش هیچ دخالتی نداشته است.به او گفتم اگر واقعیت را بگوید به نفع خودش است که بعد از مکثی طولانی به قتل مرجان اعتراف کرد و گفت: روز حادثه با نامزدم قرار شد بیرون برویم و تفریح کنیم. صبح زود بود و او میخواست لباس بخرد اما همه جا بسته بود. یکدفعه دعوایمان شد و در اوج عصبانیت دستم را جلوی دهانش گرفتم. مرجان کبود و بیهوش روی زمین افتاد.تازه فهمیدم چهکار کردهام و برای خلاصی از جسد، آن رامثله کرده و درسطل زباله رها کردم. در این مدت با صحنهسازی سعی کردم خود را بیگناه نشان دهم اما خون مرجان دامن من را گرفت و دستگیر شدم. با اعترافات مهران، راز این جنایت هولناک فاش و متهم پس از تحقیقات روانه زندان شد.