هدفگذاری جدید دولت ترامپ علیه ایران در «سند آرایش هستهای»
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۱۰۰۶۰
پیشنویسی از سند آرایش هستهای آمریکا که دونالد ترامپ سال گذشته دستور به روز رسانی آن را صادر کرده، به رسانهها درز کرده است که با تغییر رویه دهههای گذشته در خصوص کاهش اتکای آمریکا به سلاحهای هستهای، آستانه استفاده از این تسلیحات را کاهش خواهد داد. در بخشی از این سند به راهبرد بازدارندگی آمریکا در قبال ایران نیز اشاره شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در حالی که دونالد ترامپ در شروع دوره ریاست جمهوری خود دستور به روز رسانی سند آرایش هستهای آمریکا (Nuclear Posture Review) را در 27 ژانویه 2017 صادر کرده است، هافینگتون پست نسخهای از این سند که منتظر تائید توسط رئیسجمهور آمریکا است را منتشر کرده، که در آن اتکای آمریکا به سلاحهای هستهای و احتمال استفاده از آن بیشتر شده است.
به گزارش «تابناک»، سند جدید در دست تهیه، قرار است جایگزین دکترین هستهای شود که در سال 2010 در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به تصویب رسیده است. پیشبینی شده است که این سند پس از سخنرانی سالانه رئیسجمهور آمریکا در کنگره، در ماه جاری میلادی منتشر شود.
از پیشنویس منتشر شده که در آن ادعا شده است « ثابت شد که فرضیه های دوره ریاست جمهوری باراک اوباما که عصر دنیای سلاح های هسته ای به پایان رسیده یا کم اهمیت است، صحیح نیست و بلکه الآن این مساله بیشترین خطر را برای جهان دارد»، چنین بر میآید که ایاالات متحده، رقبای اصلی خود در این حوزه را روسیه و چین می داند و برای مقابله با توان روزافزون آنها قصد دارد بر روی سیستمهای تسلیحاتی جدید، از جمله کلاهکهای هستهای کم قدرت برای سامانه های موشکی دریایی ترایدنت دی-5 و همچنین موشکهای دریاپرتاب تاماهاوک دارای کلاهک هستهای، سرمایه گذاری کند. داریل کیمبال مدیر موسسه کنترل تسلیحات، تصمیم به ساخت سلاحهای هستهای جدید را خطرناک و در چارچوب تفکر جنگ سرد دانسته است.
از جمله موضوعات دیگری که در این سند به آن اشاره شده و نگرانی فعالان خلع سلاح هستهای را در پی داشته، طرح پیشنهاد ساخت سلاحهای هستهای کوچکتر است که احتمال استفاده از آن در جنگ جدیتر است.
در سند جدید همچنین حمله غیرهستهای که سبب تلفات شدید در آمریکا شود و یا این که هدف آن زیرساختهای حیاتی و یا مراکز فرماندهی و کنترل آمریکا باشد، به عنوان وضعیتهایی که از این پس ممکن است آمریکا در پاسخ به آنها به سلاح هستهای متوسل شود، مطرح شده است.
در عین حال، جان ولفستال دستیار ویژه اوباما در امور خلع سلاح و عدم اشاعه، به گاردین گفته است که پیشنویسی که اکنون منتشر شده، از نسخه قبلی که مد نظر مقامات دولت ترامپ بوده است، نرمتر است. در پیشنویس قبلی به ساخت سلاحهای هستهای مبتنی بر فناوری لغزش بسیار سریع و همچنین پرهیز از اطمینان دادن به کشورهای غیرهستهای مبنی بر عدم استفاده از سلاح هستهای علیه آنان نیز اشاره شده بوده است.
سند آرایش هستهای آمریکا درباره ایران چه میگوید؟
در چندین بخش از پیشنویس 64 صفحهای منتشر شده به ایران اشاره شده است.
در بخش مربوط به اعلام سیاست آمریکا در قبال عدم اشاعه و کنترل تسلیحات آمده است که «پیمان عدم اشاعه هستهای (انپیتی) محور رژیم عدم اشاعه هستهای است. این پیمان نقش مثبتی در ایجاد اجماع بر سر عدم اشاعه و تقویت تلاشهای بینالمللی در جهت تحمیل هزینه به آنانی که قصد دارند با نقض این پیمان به سلاح هستهای دست یابند، دارد. با این وجود، عدم اشاعه اکنون با چالشهایی مواجه است. به طور خاص، کره شمالی مسیری هستهای را در پیش گرفته است که در تناقض آشکار با انپیتی و همچنین چندین قطعنامه شورای امنیت است. علاوه بر کره شمالی، چالش ایران نیز در حال بروز است. اگر چه برجام برنامه سلاحهای هستهای ایران را محدود کرده است ولی تردید کمی وجود دارد که اگر ایران اراده آن را داشته باشد، قادر است به سرعت به قابلیت هستهای دست یابد»
در بخش دیگری از سند که به تهدیدات هستهای متوجه آمریکا پرداخته شده است، موضوع «اشاعه و ترویسم هستهای» نیز مورد توجه قرار گرفته است. در این بخش آمده است که «ایران نیز یک تهدید اشاعهای است. آیتالله خامنهای رهبر ایران، اخیرا آمریکا را دشمن شماره یک ایران نامیده است. اگر چه ایران طبق برجام با برخی محدودیتها بر برنامه هستهای خود موافقت کرده است ولی بیشتر این محدودیتها در سال 2031 به پایان خواهد رسید. علاوه بر این، ایران توانایی فنی و بیشتر ظرفیتهای ضروری برای ساخت سلاح هستهای در عرض یک سال از زمان تصمیم خود برای این کار را حفظ کرده است. توسعه قابلیت موشکهای دوربرد ایران با بردی فزاینده، استراتژی تهاجمی این کشور و فعالیتهای ثباتزدای ایران در کشورهای همسایه، تعهد طولانی مدت این کشور به دست کشیدن از سلاح هستهای را با تردید همراه کرده است. اگر ایران با پایان یافتن محدودیتها پس از برجام، برنامه سلاحهای هستهای خود را پیگیری کند، فشار بر سایر کشورهای منطقه برای به دست آوردن سلاح هستهای افزایش خواهد یافت».
استراتژی هستهای آمریکا در قبال ایران
پیشنویس سند آرایش هستهای آمریکا، برای هر یک از کشورهایی که به لحاظ داشتن سلاح هستهای و یا برنامه هستهای از نظر آمریکا تهدیدی در نظر گرفته شدهاند، یک استراتژی پیشنهاد داده است. در استراتژی ارائه شده در خصوص ایران آمده است:
ایران نفوذ آمریکا در خاورمیانه را مهمترین تهدید برای هدف خود برای تثبیت خود به عنوان قدرت مسلط منطقه میداند. ایران خود را به افزایش نفوذ در کشورهای همسایه و مقابله با نفوذ آمریکا متعهد میداند. این هدف، به طور مستقیم، متحدان و شرکای آمریکا را تهدید میکند و سیاست دفاعی، استراتژی و ساختار نیروهای ایران نشاندهنده تلاش برای ایجاد مزیتهای نظامی قابل بهرهبرداری است. ایران به سرمایهگذاری در بزرگترین برنامه موشکی منطقه ادامه میدهد و در آینده با انقضای دوره برجام اگر با تخطی از انپیتی به سلاح هستهای دست یابد، میتواند آن را به سوی هدف خود پرتاب کند. ایران همچنین در حال ایجاد قابلیتهای نظامی غیرهستهای مانند موشکهای کروز و قابلیتهای جنگ سایبری برای عملیات تهاجمی است. همچنین ممکن است که ایران به سرمایهگذاری برای ساخت سلاح شیمیایی و بیولوژیک ادامه دهد.
بسیاری از محدودیتهای برجام بر برنامه هستهای ایران در سال 2031 منقضی خواهد شد و زمان لازم برای تولید مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای توسط ایران کوتاه خواهد شد.
توسعه موشکهای دقیقتر و پیچیدهتر، به ایران این امکان را میدهد که نیروهای آمریکایی، متحدین و شرکای آن را در منطقه و خارج از آن تهدید کند. تصمیم ایران برای ساخت سلاح هستهای، فشار را بر دیگر کشورها در این راستا افزایش خواهد داد.
استراتژی بازدارنده ما برای این طراحی شده است که رهبری ایران بداند که هر حمله استراتژیک غیرهستهای توسط ایران به ایالات متحده، متحدان و شرکای آن شکست خواهد خورد و هزینه آن بیشتر از فایده آن است. هیچ سناریوی ممکنی وجود ندارد که در آن ایران از یک حمله استراتژیک نفع ببرد. در نتیجه استراتژی بازدارنده آمریکا شامل قابلیتهایی خواهد بود که قابلیتهای استراتژیک غیرهستهای ایران را شکست دهد. از جمله قابلیتهای تهاجمی و تدافعی آمریکا باید بتواند بر تهدید موشکی ایران فائق آید. ایالات متحده به تقویت این تواناییهای خود ادامه خواهد داد تا همواره از تهدیدات ایران جلوتر باشد.
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۱۰۰۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاشیسم با یک سلاح جدید بازگشته است: نظریه توطئه!
فرارو- جهان در حال آغاز یک تغییر است. سیاستها و ایدئولوژیهای راست افراطی از حاشیه طیفهای سیاسی بیرون میآیند و در حال قرار گرفتن در متن و جریان اصلی سیاست هستند. این یک تغییر خطرناک است به ویژه با دانستن مسیری که به فاشیسم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی منتهی شد. فاشیسم مدرن که اغلب از آن تحت عنوان نئوفاشیسم یاد میشود علیرغم ارتباط با میلیتاریزاسیون (نظامی سازی) و فتوحات سرزمینی، ایدئولوژیهای امپریالیستی را کنار گذاشته است. در عین حال، به نظر میرسد که نئوفاشیسم سلاح کاملا جالبی را در دست گرفته است: نظریههای توطئه.
به گزارش فرارو به نقل از فِرآبزرور، رهبرانی مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان و "دونالد ترامپ" رئیس جمهور پیشین ایالات متحده نظریههای توطئهای را تداوم میبخشند که باعث قطبی شدن پایگاه رای دهندگان میشود و بر شدت دفاع از ایدئولوژیهای ملی گرایانه افراطی میافزاید. به نظر میرسد که فاشیسم چهره جدیدی به خود گرفته است. دیگر نظریه پردازان توطئه و نئوفاشیستها محصور در گوشههایی از فضای مجازی نیستند. مقامهای منتخب اکنون به طور فزایندهای ایدههای راست افراطی را عادی سازی کرده و آن را تبدیل به جریان میسازند. در سرتاسر عرصه بین المللی گروههای راست افراطی بی سر و صدا به جریان اصلی نفوذ کرده اند بدون آن که باعث ایجاد خشم ناگوار ناشی از یک کودتا شوند.
نقطه اتصال بین نئوفاشیسم و نظریه توطئه"بنیتو موسولینی" ایدئولوژی فاشیسم را در دهه ۱۹۲۰ معرفی کرد. فاشیسم پاسخی ارتجاعی به کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بود. نئوفاشیسم تکرار مدرن آن است. نئوفاشیسم طیفی از باورها و عملکردهای ملی گرایانه افراطی را در بر میگیرد و مواضع چپ، چپ میانه و راست میانه را رد میکند. این شکل مدرن فاشیسم با برتری نژادی، پوپولیسم، اقتدارگرایی و بومی گرایی مشخص میشود. نئوفاشیسم به شدت با لیبرال دموکراسی، مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم مخالف است و اغلب ایدههای بیگانه هراسانه و دیدگاههای مهاجرستیزانه را ترویج میکند. نئوفاشیستها تمرکز متعصبانهای بر کشور خود و مسائل آن دارند و مهاجران، لیبرالها و افراد دارای هویتهای نژادی مختلف را مقصر معضلات کشورشان قلمداد میکنند.
ابزار رایج نئوفاشیسم نظریه توطئه است. نظریه پردازان توطئه معتقدند که یک موقعیت یا رویداد نتیجه یک نقشه مخفیانه توسط بازیگران تاثیرگذار است که اغلب با انگیزههای سیاسی انجام میشود. هر نظریه در مورد توطئه یک نظریه توطئه نیست. بلکه این اصطلاح حاکی از تکیه بر تعصب یا شواهد ناکافی است. اغلب نظریههای توطئه با استدلالهایی تقویت میشوند و جایی که شواهدی با نظریه توطئه مغایرت دارند از ان استدلالها به عنوان پشتیبان تفسیر نظریه توطئه استفاده میشود.
بسیاری از جناحهای نئوفاشیست از نظریههای توطئه برای افراطی کردن افراد و تقویت دستورکار و برنامههای شان استفاده میکنند. سپس در فرایند رادیکالیزه یا افراطی کردن فرد ایدههای مرتبط با وجود خطر و ضرر به فرد القا میشود. نئوفاشیستها به دنبال متقاعد کردن افراد به پذیرش این باور هستند که شیوه زندگی انان در معرض خطری فوری قرار دارد.
نظریه "جایگزینی بزرگ" "رنو کامو" نویسنده فرانسوی مبتنی بر این فرض است که "نخبگان" در حال تنظیم جایگزینی اروپاییهای سفیدپوست با غیراروپاییها هستند.
"برنتون تارانت" ۲۹ ساله پیش از تیراندازی در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به سوی مسجد النور و مرکز اسلامی لینوود واقع در کرایست چرچ در نیوزیلند نظریه "جایگزینی بزرگ" را در قالب یک مانیفست مورد تاید قرار داده بود. "جایگزینی بزرگ" با روایت "نسل زدایی سفیدپوستان" پیوند پیچیدهای دارد که بر برتری نژاد سفیدپوست تاکید میکند و ترس از جابجایی جمعیتی را ترویج مینماید.
گروههای نئوفاشیست از این نظریه استفاده میکنند تا با تداوم ایجاد ترس افراد را به طور مستقیم رادیکالیزه کنند. احزاب جناح راست اغلب این ایدهها را پرورش میدهند و تبلیغ میکنند تا حمایت رای دهندگان را از یک دولت قدرتمند برای ایفای نقش ناجی تضمین نمایند.
بنابراین، نئوفاشیسم و ترویج نظریههای توطئه دست به دست یکدیگر میدهند. آنها یکدیگر را برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بین دو گروه تقویت میکنند: بخشی از جامعه که با ترس به جهان لیبرال دموکراتیک مینگرد و احزاب سیاسی که بازگشت نئوفاشیسم را تنها راه توقف انحطاط و هرج و مرج جهان میدانند.
بازگشت فاشیسم در اروپاحزب فیدز تحت رهبری اوربان از سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت بوده است. تحت رهبری او مجارستان نه تنها به یکی از ضد اروپایی ترین، طرفدار روسیهترین و طرفدار چینترین کشورهای اتحادیه اروپا تبدیل شده بلکه به یکی از محافظه کارترین و ضد مهاجرتترین کشورها نیز تحت دفاع فرضی از ارزشهای سنتی و کاتولیک تبدیل شده است.
مجارستان علیرغم عضویت در اتحادیه اروپا آن اتحادیه را تهدیدی برای چشم انداز ترسیمی اوربان به منظور داشتن یک جامعه و اقتصاد ملی گرا قلمداد میکند. اوربان در طول کارزار انتخاباتی اروپا در سال ۲۰۱۹ میلادی پوستری با چهره "جورج سوروس" سرمایه گذار و کنشگر سیاسی مجارستانی "ژان کلود یونکر" رئیس وقت کمیسیون اروپا راه اندازی کرد. روی پوستر نوشته شده بود:"شما این حق را دارید که بدانید بروکسل در حال برنامه ریزی برای انجام چه کاری است". در آن زمان "مارگاریتیس شیناس" سخنگوی ارشد یونکر دولت مجارستان را به طرح نظریههای توطئه علیه اتحادیه اروپا متهم کرد.
آن پوستر به سهمیههای اجباری جابجایی مهاجران اشاره داشت که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده بود. از دید حزب فیدز تحت رهبری اوربان یونکر از نفوذ و سرمایه خود برای نابودی فرهنگ اروپایی از طریق طرحهایی برای پذیرش دسته جمعی پناهجویان استفاده میکرد. اتحادیه اروپا اخراج مهاجران مجارستان را غیرقانونی اعلام کرد، اما مجارستان اتحادیه اروپا را به حمله علیه ارزشهای آن کشور متهم کرده بود.
شهروندان مجارستان این نگرانی را دارند که ارزش ها، فرهنگ و هویت شان به مثابه یک ملت از سوی اتحادیه اروپا مورد هجمه قرار گیرد. رهبران بروکسل در عمل مجارها را منزوی کرده و آنان را از رهبری اتحادیه اروپا ناامید ساخته اند. آنان از خود میپرسند چگونه میتوانند از رهبری اتحادیه اروپا پیروی کنند در حالی که به نظر میرسد آن اتحادیه از هویت ملی آنان محافظت نمیکند؟ اینجاست که فریبنده بودن رهبری فردی مانند ویکتور اوربان نمایان میشود.
سادگی روایات اخلاقی اوربان جذابیت او را بیش از پیش تقویت میکند و جهت روشنی را ارائه میدهد و اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که هدف پاکسازی هویت قومیتی مجاری را در سر دارد به مردم مجارستان معرفی میکند. این موضوع باعث ایجاد کیش شخصیتی شده که در آن اوربان نماینده کامل هویت مجارستانی است. این امر همراه با شخصیت رهبری قوی اوربان، مجارهای میانه رو را جذب میکند و آنان را به این نتیجه میرساند که او مصمم به حفظ هویت و ارزشهای مجارستان است. از این رو حتی مجارهای میانه رو نیز به سمت جناح راست سوق پیدا میکنند موضوعی که اصول دموکراتیک مجارستان را تهدید خواهد کرد. جذابیت اوربان ناشی از نظریههای توطئه به افراد سرخورده و افراطی اجازه میدهد تا تقصیر را به گردن اتحادیه اروپا انداخته و ان نهاد را برای پاک کردن هویت قومی مجاری مصمم بدانند. اوربان یک بدیل را ارائه میدهد.
او در کنفرانسی با حضور نمایندگان جریانهای راستگرای اروپایی گفته بود: "اگر اثبات شود رهبری بد است باید جایگزین شود". برای یک مجار سرخورده که احساس میکند هویت اش در معرض خطر قرار دارد اوربان راستگرا و نئوفاشیست به مثابه یک پناه قلمداد میشود. فقدان رهبران جذاب شهروندان میانه رو را به سمت رهبران سیاسی شجاع و ضد سیستمی سوق میدهد که راه حلهای تند و تیز و انقلابی برای مشکلات سیستمی ارائه میدهند از آنجایی که تودههای میانه رو بیش تری به سمت رهبران رادیکال و نئوفاشیست روی میآورند دموکراسی در پرتگاهی خطرناک قرار گرفته است.
دموکراسی در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته استپدیده نئوفاشیسم محدود به مرزهای اروپا نیست. علیرغم مشکلات حقوقی بی شمار دونالد ترامپ پیشتاز جمهوری خواهان برای راهیابی دوباره به کاخ سفید است تا تبدیل به چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شود. البته ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات اتفاقات زیادی رخ دهند با این وجود، نتایج تمام نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ از بایدن جلوتر است. او در اکثر ایالتهای نوسانی نامزد پیشتاز است. شرکت کنندگان در نظرسنجی ترامپ را بیش از بایدن در زمینه اقتصاد قابل اعتماد میدانند.
هم چنین، واضح است که ترامپ از زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظرش را به خصوص درباره ادعای تقلب انتخاباتی تغییر نداده است. او کماکان از این نظریه دفاع میکند که نتایج انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به سرقت رفته است. ترامپ علیرغم مواجهه با ۹۱ فقره اتهام کیفری از جمله یک پرونده فدرال در مورد سازماندهی توطئه برای کلاهبرداری و فریب درون سیستم انتخاباتی امریکا معتقد است که "قربانی یکی از بزرگترین کارزارهای بدنام کننده افراد در طول تاریخ ایالات متحده" قرار گرفته است.
این در حالیست که هیچ گونه شواهد و مستنداتی وجود ندارند که نشان دهند ادعای او درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ صحت دارد. با این وجود، بسیاری از گروه ها، سازمان ها، پلتفرمهای رسانهای و گروههای شبه نظامی در جناح راست هنوز از این ادعای ترامپ و از شخص او حمایت میکنند. نامزدی ترامپ ریشه محکمی در آرمانها و ایدههای جنبش موسوم به MAGA (امریکا را دوباره عظمت ببخش) دارد. در میان اعضای آن جنبش میتوان طرفداران نظریه جایگزینی بزرگ را یافت که معتقدند یک توطئه بین المللی وجود دارد که هدف آن "مهندسی مهاجرت افراد غیر سفیدپوست به کشورهای از نظر تاریخی با جمعیت سفیدپوست" است. آنان این به زعم خود توطئه را تلاشی برای "جایگزینی" سفیدپوستان با نژادهای دیگر میدانند. ایده آنان این است که در این باره باید بر سوء ظن ناشی از ترس از "دیگران" که متفاوت از "ما" هستند تاکید نمایند.
برای جمعیتی که از قبل عمیقا نگران ریشه کن شدن ازادیهای فردی شان از سوی دولت فدرال امریکا هستند نظریههای توطئه راهی برای فرو نشاندن سرخوردگی راست میانه ارائه میدهد. در این میان بخش عمده خشم اجتماعی مردان سفید پوست محافظه کار به سوی طرفداری از این جریان سوق پیدا کرده است. محافظه کاران از ترس از دست دادن ازادی شان خشم خود علیه دولتهایی که به زعم شان اجاره ورود مهاجران از نژادهای دیگر را به کشور میدهند هدایت میکنند؛ بنابراین برای چنین پایگاه رای دهنده راستگرای آشفتهای دیگر رهبران سیاسی میانه رو مورد علاقه نیستند. ترامپ نامزد مناسبی برای پر کردن این خلاء است.
کاریزمای رهبری مانند ترامپ از ایده اغوا کننده محافظت از پاکی ملت "واقعی" در برابر "انحطاط خارجی" ناشی میشود. رای دهندگان جناح راست در ایالات متحده به طور فزایندهای رهبران سیاسی میانه رو جریان خود را ناتوان از ارائه راه حلهای عملی برای مشکلاتی که در جامعه میبینند تصور میکنند. این وضعیت مسیری عالی را برای رهبران پوپولیست و افراطی مانند ترامپ هموار میکند. برای جناح راست افراطی هیچ گزینه دیگری قابل اجرا نیست.
یک راه رو به جلورهبران افراطی و نئوفاشیست به درگیریهای خشونت آمیز در جوامع از پیش قطبی شده دامن میزنند. بنابراین، چالش اصلی تلاش برای بازگرداندن اعتدال است. محافظه کاری انتقادی، منطقی و بالغ سالم باید از بیعقلی نئوفاشیسم و مردم سرخورده نجات یابد.
دولتها باید نارضایتیهای اجتماعی را جدی بگیرند. ما باید همه چیز را از شرایط ملموس مانند هزینههای دلهره آور زندگی گرفته تا مسائل عمیقی مانند اولویت دادن به سیستمها بر فرد مورد بررسی قرار دهیم. تنها هوشیاری و مشارکت فعال در فرهنگ مدنی و زندگی عمومی میتواند بلایی، چون نئوفاشیسم را سرکوب کند. ما باید از ظهور خطرناک نئوفاشیسم درس بگیریم.