خاطرات حسین موسویان از آیتالله هاشمی؛ وزیر خارجه آلمان گفت «رییس جمهوری به تیزهوشی آقای هاشمی ندیدهام»
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۱۷۹۴۱
به گزارش جماران؛ سید حسین موسویان ، سفیر سابق ایران در آلمان و مذاکره کننده ارشاد هسته ای در دوران اصلاحات که این روزها پژوهشگر دانشگاه پرینستون نیز است، خاطرات جالبی از سال های همکاری با آیت الله هاشمی رفسنجانی دارد.
او در این یادداشت خاطرات جالبی از تیزهوشی مرحوم ایت الله هاشمی به زبان آورده که برای نخستین بار است، مطرح می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موسویان در این یادداشت نوشته است: ایام سالگرد آیت الله هاشمی است. در این یکسال بسیاری در مورد شخصیت و خدمات این مرد بزرگ نوشتند وگفتند اما هنوزتا ادای حق مطلب ، فاصله زیاد است. همه متفقند که او در زمره چند شخصیت اول تاریخ ٣٨ ساله انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. اما نکته مهمتر جایگاه ایشان در تاریخ روحانیت شیعه است.
روحانیت تشیع در طول تاریخ خودفقهاء، عرفا، فیلسوفان ، مجتهدین و مراجع عظیم الشأن بسیاری بخود دیده است اما چهره هایی که بتوان انها را در زمره سیاستمداران بزرگ تاریخ سیاست، کشورداری و دیپلماسی جهانی ثبت کرد، بسیار کم دارد زیرا که حوزه های علمیه شیعه درطول تاریخ خود عمدتا مرکز فراگیری علوم دینی بوده و نه علوم سیاسی ، کشورداری و دیپلماسی.
مرحوم ایت الله هاشمی رفسنجانی جزء نادر شخصیتهای تاریخ روحانیت تشیع است که براساس استانداردهای جهانی ، بدون اینکه درس سیاست و کشورداری خوانده باشد،ازنوابغ سیاسی جهانی تلقی میشود.
مرحوم گنشر که برجسته ترین وزیر خارجه المان بعد از جنگ جهانی دوم است، بعد از یک ملاقات ٩٠ دقیقه ای با مرحوم ایت الله هاشمی درسال ٧٠-١٣٦٩به من گفت که در طول ١٦ سال مدیریت دستگاه دیپلماسی المان با برجسته ترین روسای جمهور عالم ملاقات کرده ام اما رییس جمهوری به تیزهوشی اقای هاشمی ندیده ام.
در ایامی که مدیر کل اروپای وزارت خارجه بودم، در أواخر دهه ٦٠ ، بهمراه یکی از وزرای صنعتی به دیدار اقای هاشمی رفتیم. کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و اطریش در وین را در پیش داشتیم. وزیر مذکور که رییس کمیسیون مشترک بود، یک گزارشی از کلیه پروژهای صنعتی جدید،در دست اجراء و یا نیمه تمام کشور بصورت جدول و در قالب یک کتابچه ای تقدیم کرد که شامل صدها پروژه کوچک و بزرگ در اقصی نقاط کشور بود و قرار بود به طرف اطریشی ارائه شود تا انتخاب کنند. اقای هاشمی کتابچه ای که شاید حدود یکصد صفحه جدول اماری از پروژه ها بود را ظرف چند دقیقه تورق کرد و به وزیر فرمود این گزارش شما اشتباهات زیادی دارد و سپس نمونه هایی از اشتباهات درمورد درصد پیشرفت و میزان ارزبری چند پروژه را نشان وزیرداد. وزیر گیج و مبهوت وشرمنده ازاتاق رییس جمهور بیرون امد و از دفتر رییس جمهور به معاونینش زنگ زد و تک تک ایرادات اقای هاشمی را سئوال کرد. معاونین مربوطه حضور ذهن نداشتند. وزیر گفت من اینجا می نشینم تا بررسی کنید و جواب دهید. مدتی طول کشید تا جواب دادند و نهایتا تمام ایرادات اقای هاشمی را بدون استثناء تایید کردند. وزیر بافریاد پشت تلفن به معاونینش گفت که شش ماه است همه با هم جدول اماری پروژهای کشور را در اورده ایم و درشورای معاونین بررسی کرده ایم اما اقای هاشمی با یک تورق چند دقیقه ای فهمید که ما گند زده ایم! اقای وزیر که بقدری عصبانی بود و نای بلند شدن نداشت، رو به من کرد وگفت : این شیخ از عجائب خلقت است. حضور ذهن و تسلطش بر امور صنعتی و اقتصادی و وضعیت پروژها از من و همه وزرای صنعتی و اقتصادیش بیشتر است بطوریکه هروقت نزد او امدیم، شرمنده از اتاقش خارج شدیم.
در ایام سفارتم در المان، روزی صبح سحر از دفتر صدراعظم المان تماس گرفتند و احضارم کردند. گیج و نگران رفتم. وزیر صدراعظم هنگام ورود با من دست نداد! در حالی که روی صندلی نشستم، او راه میرفت و سیگار میکشید! بعد از چند دقیقه گفت شما دیشب خواب کردید و من تمام شب را بخاطر شما در این اتاق بیدارماندم. دیشب نیروهای ناتو کشتی ایران کلاهدوز را در بندر انتورپ بلژیک توقیف و محموله خمپاره یا موشک به مقصد المان را کشف و ضبط کرده اند. انگاه با لحنی تند از من پرسید چرا دست از این کارها برنمیدارید؟
من که واقعا روحم از این ماجرا خبر نداشت، جزئیات واقعه را از پرسیدم. در نهایت هم او به من گفت که امریکاییها این موضوع راکشف وضبط کرده اند، کار از دست المان خارج است، این کار به معنی تهدید خاک ناتوست و ممکن است کشورهای عضو ناتو جملگی سطح روابط دیپلماتیک را با ایران کاهش دهند. اخر جلسه هم به من گفت: ضمنا شما هم از این به بعد میتوانید در المان با همسرتان در اقامتگاه تان والیبال بازی کنید چون احدی از مقامات این کشور با شما ملاقات نخواهد کرد تا تکلیف این موضوع روشن شود. در حقیقت با زبان محترمانه گفت که ماموریت تان خاتمه یافته است!
عازم تهران شدم. به دیدار اقای هاشمی رفتم. قبل از اینکه حرفی بزنم فرمود: میدانم برای چه امده اید. من سفر استان فارس بودم. خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. فرمودند گزارش سفر استان فارس بماند برای بعد. هرچه سریعتر و قبل از هر کاری، موضوع خمپاره را پیگیری و روشن کنید. دیروز هم درجلسه شورایعالی امنیت ملی بحث کردیم و هیچکس چیزی نمیدانست. بنابراین برای رهبری ، شورایعالی امنیت ملی و من این مهمترین دستور کار است تا مشخص شود عوامل این خیانت به منافع و امنیت ملی کشور از خارج هستند یا از داخل چون ما تردید نداریم این اقدام توطئه ای علیه امنیت ملی ایران است. خدمتشان عرض کردم که من دیگر به آلمان برنمیگردم چون در عمرم اینقدر تحقیر نشده بودم که یک مقام خارجی به من بگوید برو باهمسرت در منزل والیبال بازی کن!
اقای هاشمی فرمود تکلیف شرعی شماست که هر چه زودتر برگردید وقبل از اینکه این باد به طوفانی درروابط خارجی ما تبدیل شود، انرا مهار کنید. این موضوعی است که امریکاییها و صهیونیستها میتوانند بر ان سوارشده ،کل روابط ما با جهان غرب را معلق و حتی با اقدامات ایذایی بین المللی، روند بازسازی کشور بعد از جنگ را معلق کنند.امیدمان بعد از خدا به شماست. لذا فورا برگردید و تلاش کنید تا بحران پیش رو مدیریت شود. توقع مقام معظم رهبری هم همین است و لذا برای اینکار اختیار کامل به شما میدهم. برای یافتن راه حل مفصل مشورت کردیم، همراه با اقای دکتر ولایتی و اقای دکتر محمود واعظی فرمولی را جمعبندی کردیم که با اجرای ان بحران مهار و مدیریت شد.
در این مقاله قصد تشریح کم و کیف فرمول مذکور را ندارم اما همین مقدار بگویم که اجرای ان نیازمند یک مجموعه سلسله اقداماتی سریع وشجاعانه در سطح داخلی ، منطقه ای و بین المللی بود که بدون همت ، پیگیری ، تدبیر، ،ریسک پذیری و مدیریت مستقیم آقای هاشمی هرگزبه نتیجه نمی رسید. درخلال این پروسه، از نزدیک شاهد بودم که او از یک تیز هوشی باورنکردنی در تشخیص معادلات بین المللی برای مدیریت چنین بحرانهایی در عالم دیپلماسی برخوردار است.
من باور دارم که او نه تنها از مدیران سیاسی کم نظیر تاریخ معاصر ایران بلکه افتخار تاریخ روحانیت تشیع است. خدایش او را رحمت نموده و به بازمانده گان سیاسی کشور هم لیاقت ثبت این افتخار در تاریخ سیاست ایران و جهان را عطاء فرماید.
انتهای پیاممنبع: جماران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۱۷۹۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!