Web Analytics Made Easy - Statcounter

جامعه > خانواده - خراسان گزارش مراجعه یک زن به یکی از کلانتریهای مشهد را منتشر کرده است.

در این گزارش امده است:

زن 65 ساله که برای شکایت از همسرش وارد کلانتری شده بود با بیان این که دیگر تحمل رفتارهای زشت همسر 75 ساله اش را ندارد با چشمانی گریان و دستانی لرزان به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: 15 ساله بودم که به خواست خانواده ام پای سفره عقد نشستم و در یک ازدواج سنتی زندگی مشترک با «ایوب» را آغاز کردم که 10 سال از من بزرگ تر بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
آن زمان من هم مانند خیلی دیگر از دختران روستا کنار دست پدر و مادرم در زمین های کشاورزی کار می کردم اگرچه درس خواندن را خیلی دوست داشتم ولی شرایط تحصیل برای دختران روستا فراهم نبود و بیشتر اوقاتم را برای جمع کردن علوفه و دیگر امور مربوط به دام می گذراندم. وقتی شنیدم همسرم در روستای محل زندگی شان چند راس گاو دارد خیلی خوشحال شدم و به ایوب پیشنهاد کردم در امور مربوط به گاوداری به او کمک کنم. همسرم از این موضوع خیلی خوشحال شد چرا که من آشنایی کاملی با دامداری داشتم و او پول یک کارگر را پس انداز می کرد. از آن روز به بعد علاوه بر انجام امور خانه داری در گاوداری همسرم نیز کار می کردم. یک سال بعد وقتی اولین فرزندم به دنیا آمد دیگر نمی توانستم مانند سابق کار کنم به همین علت رفتارهای ایوب به کلی تغییر کرد و توهین ها و فحاشی هایش شروع شد. اگرچه رفتارهای او تاثیر بدی در روحیه ام گذاشته بود ولی فکر می کردم این حرکات او به دلیل خستگی و تنهایی اش در امور دامداری است. اما آرام آرام فهمیدم او با زن دیگری ارتباط دارد. وقتی این موضوع را مطرح کردم همسرم به شدت مرا کتک زد! از آن روز به بعد با چشمان خودم کثافت کاری هایش را می دیدم اما دم برنمی آوردم چون نمی خواستم خانواده ام آزرده خاطر شوند. خیلی زود وضع مالی همسرم رو به راه شد و املاک زیادی خرید. با این وجود وقتی می دیدم ایوب به من و فرزندانم توجهی ندارد، آستین همت را بالا زدم و شروع به کسب درآمد کردم. از بافتن لباس  گرفته تا جمع آوری و خشک کردن میوه در باغ های دیگران، کارهایی بود که برای تامین هزینه های زندگی ام انجام می دادم. چهار فرزندم را با مشقت بزرگ می کردم به طوری که گاهی برای تامین هزینه هایشان دچار مشکل می شدم ولی ایوب فقط به دنبال خوشگذرانی و ثروت اندوزی بود. حالا که 45 سال از زندگی مشترکمان می گذرد و همسرم چندین مجتمع مسکونی و کارخانه تولیدی دارد اما هنوز نفقه ای به من نمی دهد و من با کمک فرزندانم که ازدواج کرده اند روزگار می گذرانم از سوی دیگر ایوب نه تنها تعادل روحی ندارد بلکه به من سوءظن پیدا کرده است و در منزل را به رویم قفل می کند. او از رفت و آمد فرزندانم به منزلمان جلوگیری می کند و می گوید چرا باید من کار کنم و دامادها و عروس ها بیایند و بخورند .
17302

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۲۱۶۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افشای راز زن دوم مرد میانسال بعد از مرگش

زن جوانی در تماس با پلیس اعلام کرد شوهرش بر اثر برق‌گرفتگی جان باخته اما کسی از ازدواج آنها خبر ندارد.

به گزارش ایران، به دستور بازپرس جنایی، تیم تحقیق راهی محل شده و با جسد مرد میانسال در کنار کولر آبی روی پشت بام مواجه شدند. معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی در محل حکایت از آن داشت که مرد میانسال هنگام تعمیر کولر دچار برق‌گرفتگی شده و جانش را از دست داده است.

زن جوان که موضوع را به پلیس اعلام کرده بود، در تحقیقات اولیه گفت: من همسر صیغه ای بهروز بودم. سال ۹۶ به عقد موقت او درآمدم و راز این ازدواج را کسی نمی‌دانست. او در هفته چند بار به من سر می‌زد. روز حادثه به او گفتم هوا گرم شده و بهتر است کولر را راه بیندازیم. می‌خواستم به تعمیرکار زنگ بزنم، اما همسرم گفت خودم آن را درست می‌کنم.

زن جوان ادامه داد: بهروز برای تعمیر کولر به پشت‌بام رفت. ساعتی گذشت و از او خبری نشد. هرچه به تلفن همراهش زنگ زدم، جواب نداد. با نگرانی راهی پشت‌بام شدم، اما در کمال ناباوری دیدم همسرم کنار کولر افتاده و جان باخته است.

بدین ترتیب با مرگ مرد میانسال راز ازدواج دوم او که مخفیانه انجام شده بود، برملا شد. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت، جسد برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.

دیگر خبرها

  • ماجرای مالیات بر عایدی سرمایه چیست؟/ ببینید وقتی قانون تصویب شود چقدر باید مالیات بدهید؟ (فیلم)
  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • معلمان مشق عشق را در مکتب‌خانه‌ها تدریس می‌کنند
  • گروگانگیری ۳۰ روزه برای اخاذی ۱۰ میلیاردی | راز ناپدید شدن یک ماهه جوان گمشده فاش شد
  • کارگاه آموزشی مهارت های زندگی با موضوع پیشگیری از اعتیاد برگزار شد
  • افشای راز زن دوم مرد میانسال بعد از مرگش
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم