Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا و سيما؛ نماينده جنجالي اسبق آمريکا در سازمان ملل، دولت اوباما را به سياست زدگي نهادهاي اطلاعاتي و روند جمع آوري و تجزيه و تحليل اين اطلاعات متهم کرد.
«جان بولتون» در مقاله اي با عنوان « سياسي سازي سياست منع گسترش سلاح هاي کشتار جمعي» که در پايگاه اينترنتي «موسسه گيت استون» منتشر شده است نوشت: کره شمالي سال گذشته پيشرفت خود را هم در بخش سلاح هاي هسته اي هم در بخش موشک هاي بالستيک تسريع کرد و نگراني هايي را درباره توانايي هاي اطلاعاتي آمريکا ايجاد کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روزنامه نيويورک تايمز اخيرا در گزارشي نوشته بود زماني که دوره دولت باراک اوباما به پايان رسيد جامعه اطلاعاتي آمريکا در تحليلي به اين ارزيابي رسيد که پيونگ يانگ حدود چهار سال با دستيابي به علم پيچيده و فن آوري ضروري براي شليک کلاهک هاي هسته اي و هدف قرار دادن اهداف در قاره آمريکا فاصله دارد. بعد مشخص شد که اين ارزيابي درست نبوده است و کره شمالي سلاح هاي هسته اي و موشک هايي جديدي را آزمايش کرد و روزنامه نيويورک تايمز هم نوشت اين پيشرفت کره شمالي نشانه شکست نهادها و سازمان هاي اطلاعاتي و موضوعي جدي است. اما علت واقعي بسيار بدتر بود. اسنادي که در گزارش نيويورک تايمز ارائه شده اند نشان مي دهند که تيم باراک اوباما به شکلي خطرناک مسئله جمع آوري و تجزيه و تحليل اطلاعات را سياسي کرده بود چون مقام هاي ارشد تلاش کردند که برداشت نهادهاي اطلاعاتي را درباره پيشرفت هاي واقعي کره شمالي بپذيرند. اوباما در دوران رياست جمهوري خود سياست موسوم به تحمل راهبردي را در قبال کره شمالي پيگيري کرد که در واقع مترادف انجام ندادن هيچ اقدامي بود. تا زماني که نهادهاي اطلاعاتي ارزيابي مي کردند که تهديد کره شمالي تهديدي نزديک نيست اين ارزيابي در چارچوب راهبرد اوباما مبني بر انجام ندادن هيچ اقدامي قرار مي گرفت و اوباما هم مي توانست استدلال کند که توجيهي براي انجام دادن اقدامات جدي تر ضد کره شمالي وجود ندارد. نهادهاي اطلاعاتي در دوران اوباما به راحتي چنين تصويري را هم درباره ايران ارائه کردند. چون اوباما به شدت علاقمند به توافق هسته اي با ايران بود و بعد هم آن را دستاوردي همچون طرح خدمات درماني خود موسوم به اوباما کِر در دور اول رياست جمهوري اش، دانست. همچون کره شمالي چون برنامه ايران هم تهديدآميز نبود به همين علت تصور بر اين بود که خطري در مذاکرات طولاني و دستيابي به توافقي ناقص وجود ندارد. اما در هر دو مورد واقعيت بسيار پيچيده تر بود و اکنون هم شاهد هستيم که کره شمالي اکنون اين وضع خطرناک را به تدريج به نمايش مي گذارد. در دوره انتقال رياست جمهوري، اوباما به صراحت به ترامپ اعلام کرد که پيونگ يانگ مهم ترين چالش سياست خارجي وي خواهد بود. اما چگونه بود که اين واقعيت بعد از خروج اوباما از کاخ سفيد به بدترين چالش براي ترامپ تبديل شد. براستي اين همزماني به راحتي نشان مي دهد که دولت اوباما تا چه حد موضوع جمع آوري و تجزيه و تحليل اطلاعات را به مسئله اي سياسي تبديل کرده بود. اوباما که در دوران رياست جمهوري خود رويکرد تحمل راهبردي را در قبال کره شمالي اتخاذ کرده بود بعد از رفتن از کاخ سفيد به ترامپ اعلام کرد که کره شمالي بدترين چالش در سياست خارجي وي خواهد بود. افراد مطلع در دولت آمريکا مي دانند که سياست زدگي از طريق دستور کتبي از مقام ارشد و درخواست وي براي دستيابي به نتايج خاص در يک تحليل اطلاعاتي حاصل نمي شود بلکه برعکس اين سياست زدگي زماني حاصل مي شود که جامعه اطلاعاتي به اين نتيجه مي رسد که بايد اطلاعات و تحليل هايي را ارائه کند که خوشايند سياستمدران و تصميم گيران سياسي است. ارشدترين مقام هاي اطلاعاتي در دولت اوباما مانند رئيس سيا هم، چنين ديدگاهي درباره کره شمالي داشتند و تنها اطلاعاتي را که بنظر آنها خوب بود مي پذيرفتند و اطلاعاتي را که متناقض بود به کنار مي گذاشتند.
جان بولتون نماينده سابق آمريکا در سازمان ملل در پايان مقاله خود نوشته است قبل و بعد از جنگ دوم عراق، منتقدان جورج دبليو بوش و معاون وي ديک چني اتهام سياست زدگي را مطرح کردند زيرا چني و ديگران با سوالات سختي از سوي مسئولان بخش تجزيه و تحليل اطلاعات مواجه مي شدند. اما چنين سوالاتي براي کساني که به اطلاعات خود و تحليل خود از اطلاعات اطمينان دارند و ديدگاه هاي دقيقي را به تصميم گيران سياسي مي دهند کاملا عادي است. آن چه در دوران اوباما به وقوع پيوست کاملا متفاوت بود و در آن دوران تلاشي موذيانه و ايدئولوژيک انجام مي شد که نتايج تحليل هاي اطلاعاتي تغيير داده شود. بعد از اوباما کاخ سفيد در دوران ترامپ تلاش هاي زيادي براي ترميم امنيت ملي آمريکا انجام داد که از جمله اين اقدامات افزايش بودجه نظامي و تشديد اقدامات ديپلماتيک بود. در هر حال، از ميان برداشتن عواقب سياست زدگي بخش هاي اطلاعاتي، بايد در صدر دستورکار وي باشد.

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۳۲۴۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • امیرعبداللهیان با هیأت اندیشه ورز وزارت امور خارجه دیدار کرد
  • جاده‌های خراسان شمالی بارانی و لغزنده است
  • سه رکن اساسی برای اجرای سیاست های توسعه دریامحور
  • وضعیت راه‌های کشور؛ ترافیک سنگین در جاده‌های شمالی
  • روایت حسن روحانی از مخالفت امام خمینی با مرتبط کردن سازمان اطلاعاتی با رهبری و بیت ایشان
  • ویژگی‌های ژئوپلیتیکی کشورهای شیخ‌نشین؛ از اختلافات پیچیده سرزمینی تا همگرایی در ساختارهای اجتماعی ـ تاریخی
  • مسافران آخر هفته بخوانند ؛ محدودیت‌ های ترافیکی جاده های شمالی
  • سیاست همسایگی دولت سیزدهم
  • به پایان عمر سیاسی رژیم غاصب صهیونیستی نزدیک می‌شویم‌
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟