نجات پای چوبه دار با اشک های دختر ۷ ساله +عکس
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۴۲۸۶۲
به گزارش امتداد، مظاهر- ۳۰ ساله- مرد متأهلی است که سوم شهریور ۹۳ در جریان درگیری خیابانی در یکی از محلههای کرج پسر جوانی به نام سعید را با ضربه چاقو از پای درآورده بود. عامل قتل پس از دستگیری تحت بازجویی قرارگرفت و گفت که در دفاع از خود و ناخواسته مرتکب قتل شده است. اما با توجه بهحضور مأموران یگان گشت نیروی انتظامی در محل وقوع درگیری ادعای وی دفاع مشروع شناخته نشد و او با شکایت اولیای دم، پس از محاکمه در شعبه اول دادگاه کیفری یک کرج- به ریاست قاضی رنجبر- به قصاص نفس محکوم شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این درحالی بود که تلاشهای طولانی مردم محل و مسئولان واحد صلح و سازش، برای جلب رضایت اولیای دم بینتیجه مانده بود.سرانجام صبح دیروز مرد جوان پس از طی تشریفات قانونی لازم، پای چوبه دار برده شد اما لحظاتی قبل از بهدار آویخته شدن، دخترهفت سالهاش که شاهد این صحنه بود با گریه و التماس از اولیای دم درخواست کرد پدرش را بهخاطر خدا و او ببخشند. سرانجام درحالی که همه حاضران درمحوطه اجرای حکم با شنیدن حرفهای دختربچه متأثرشده بودند ناگهان پدرمقتول دراقدامی خداپسندانه و بدون هیچ چشمداشتی اعلام کرد طناب دار را ازگردن مرد اعدامی بازکنند. اوگفت: «به خاطرخدا واشکهای دخترش از قصاص گذشتیم.»
مقتول
تنها مددکار اجتماعی ندامتگاه مرکزی کرج در این باره گفت: طی این مدت خیلی تلاش شد تا بتوانیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم، اما آنها به هیچ عنوان حاضر به رضایت و گذشت نبودند و فقط خواهان حکم قصاص بودند.
محکوم در این مدت بسیار نادم ناراحت بود و هر وقت وی را میدیدیم یا سر نماز بود یا قرآن بهدست داشت. بچههای سالن هم دوستش داشتند. او ساعتها بهخاطردختر ۷سالهاش گریه میکرد و میگفت: «دخترم بدون پدر چکار کند؟! به خدا از روی عمد نبود. یک لحظه غفلت باعث این حادثه شد.» و…
سرانجام دراوج شکوه انسانی و ناباوری همگان، اولیای دم ازقصاص قاتل فرزندشان گذشتند.
وی درپایان گفت: این نخستین پرونده امسال ندامتگاه ما بشمار میرود که اولیای دم بدون دریافت هیچ مبلغی رضایت دادند و من بهعنوان یک مددکار اجتماعی قدردان این همه بزرگی و بخشش آنها هستم.
مرد نجات یافته که با چشمان اشکبار از بالای چوبه دار پایین آمده بود درحالی که از اولیای دم قدردانی میکرد، دخترکوچولویش را درآغوش کشید و او را غرق بوسه کرد.
اوگفت: من و سعید دوستان صمیمی بودیم. آنروز شوم سعید با دوستاش در پارک بود که به طرفش رفتم تا خبری به او بدهم که ناگهان بیدلیل درگیر شدیم و …
آن موقع من ۲۷ سال داشتم و سعید ۲۳سال.
این مدت در زندان چطور گذشت؟
خیلی سخت، ولی قرآن، نماز، دعا و یاد خدا آرامم میکرد. حتی حافظ یک جزء قرآن شدم. از دوهفته قبل هم خبر داشتم اعدام خواهم شد. با این حال فقط زیارت عاشورا، نماز و قرآن خواندم و توکل به خدا و ائمه کردم.
الان چه حالی داری؟
به خدا شرمنده خانواده دوستم هستم و پایشان را میبوسم .ممنون آنها هستم که نگذاشتند دخترم بدون پدر، بزرگ شود و به من هم عمردوبارهای دادند.
سخن آخر؟
میخوام بگم توروخدا خشم و ناراحتی خودتان را کنترل کنید. به خدا یک لحظه عصبانیت یک عمر پشیمانی دارد و…
true برچسب ها :این مطلب بدون برچسب می باشد.
trueمنبع: امتداد نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۴۲۸۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این مردان شیطان صفت ورامین به اعدام محکوم شدند/ آزار سیاه ۲ دختر دانش آموز توسط ۲ برادر و پسرعمویشان
به گزارش صدای ایران، رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل با شکایت دختر ۱۷ سالهای به نام آیناز آغاز شد. وی که همراه مادرش به پلیس آگاهی رفته بود به ماموران گفت: مدتی قبل در راه مدرسه با پسر جوانی به نام راستین آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و یک روز از من خواست برای تفریح بیرون برویم. من هم پذیرفتم و همراه دوست صمیمیام درسا به ملاقات راستین رفتم. آن روز راستین همراه برادر بزرگش که ۲۰ سال دارد به نام متین و پسر عمویش پدرام و یکی از دوستانش به نام آریا دنبالم آمده بود. ما با هم سوار ماشین شدیم و به سمت ورامین رفتیم. آنها به بهانه تفریح من و دوستم را به بیابانهای حاشیه ورامین بردند و آزارمان دادند. من وقتی شب به خانه بر گشتم سر و وضعی آشفته داشتم. به همین خاطر مادرم به ماجرا پی برد و تصمیم گرفتیم از آنها شکایت کنیم. اما دوستم درسا از ترس خانوادهاش سکوت کرده و به کسی حرفی نزده است.
ردیابی ۴ شیطان
با این شکایت ماموران به ردیابی پسران شیطان صفت پرداختند و دو برادر و پسر عموی ۱۸ ساله و آریا ۱۷ ساله را ردیابی و بازداشت کردند. در این میان درسا نیز به پلیس آگاهی رفت و از ۴ شیطان شکایت کرد.
وقتی پزشکی قانونی آثار ضرب و جرح و شکنجه روی بدن دو دختر نوجوان را تایید و اعلام کرد آنها وحشیانه مورد آزار قرار گرفته اند، برای چهار پسر کیفرخواست صادر و پروندهشان به شعبه پنجم دادگاه کیفری یکی استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در جلسه دادگاه آیناز که اشک میریخت روبه روی قضات ایستاد و گفت: من فریب حرفهای راستین را خوردم و به او اعتماد کردم. به همین خاطر همراه دوست صمیمیام سر قرار رفتم. اما راستین به همراه برادرش و پسر عمویش و دوستشان در بیابانهای ورامین ما را آزار دادند. آنها به التماسهایمان هیچ توجهی نکردند. ما را به شدت کتک زدند و نقشه شومشان را اجرا کردند. به همین خاطر برای آنها اشد مجازات میخواهم.
درسا نیز اظهارات دوستش را تایید کرد و گفت: من آن شب از ترس نمیخواستم به خانه مان برگردم، اما به ناچاره به خانه رفتم ولی حقیقت را به خانوادهام نگفتم. بعد از چند روز که فهمیدم آیناز شکایت کرده و چهار پسر دستگیر شدهاند به پلیس آگاهی رفتم و حقیقت را گفتم. این چهار متهم زندگی ما را تباه کردند. به همین خاطر برایشان حکم اعدام میخواهم.
سپس سه متهم که از زندان به دادگاه منتقل شده بودند یک به یک به دفاع پرداختند. اما اتهام تجاوز به عنف را گردن نگرفتند. آنها مدعی شدند با میل دختران نوجوان با آنها رابطه برقرار کردهاند.
آریا ۱۷ ساله که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود نیز اتهامش را نپذیرفت و مدعی شد دختران نوجوان را آزار نداده است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده و اظهار نظر کارشناسان پزشکی قانونی ۲ برادر و پسر عمویشان را به اعدام محکوم کردند.
آریا نیز که زیر ۱۸ سال سن دارد به ۵ سال زندان محکوم شد.