عاشق ترانه شدم ولی او در دوبی مانکن بود! / هر شرطی گذاشت قبول کردم تا اینکه ..!
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۷۶۸۴۱
رکنا: حالا که دیگر به فردی سابقه دار تبدیل شدم و در پی یک عشق کور همه زندگی ام را به آتش کشیدم دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارم. این شیفتگی دیوانه وار مرا به جایی رساند که دست به سلاح بردم و برای فرار از چنگ قانون به سوی ماموران انتظامی شلیک کردم. امروز می خواهم حقیقت ماجرا را بازگو کنم شاید سرگذشت من درس عبرتی برای دیگران باشد که چون من به تباهی کشیده نشوند و سال های زیبای جوانی را پشت میله های زندان سپری نکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سارق مسلحی که پس از درگیری با پلیس Police در چنگ قانون Law گرفتار شده بود در حالی که به پابندهای آهنین خود نگاه می کرد و به سرنوشت تاریک خود می اندیشید به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: من به اصرار خودم در اتاق مشاوره حضور یافتم تا به دیگر جوانان هم سن و سال خودم بگویم چگونه عشق و عاشقی های اینترنتی می تواند از یک مرد زحمت کش، سارق مسلح بسازد و زندگی اش را به نابودی بکشاند.
شاید هم افرادی که سرگذشت مرا می خوانند همانند من تصور کنند که این گونه اتفاقات فقط برای دیگران رخ می دهد و آن ها هیچ وقت به چنین سرنوشتی دچار نمی شوند اما...
جوان 24 ساله در حالی که سرش را به نشانه پشیمانی و تاسف تکان می داد، رشته خاطراتش را به چند سال قبل گره زد و ادامه داد: خدمت سربازی را که به پایان رساندم با کمک مالی پدرم یک دستگاه پراید خریدم و به مسافرکشی مشغول شدم پولی را که با زحمت به دست می آوردم خیلی برایم ارزش داشت قصد داشتم با کمی پس انداز ازدواج کنم اما درست یک سال قبل بود که از طریق شبکه های اجتماعی با دختری آشنا شدم. تصویر زیبای او مرا از خود بی خود کرده بود و به چیزی جز رسیدن به آن دختر نمی اندیشیدم. او یک دختر ایرانی بود اما به عنوان یک مانکن در یکی از شرکت های پوشاک دبی کار می کرد.
آن قدر شیفته او شده بودم که شغلش برایم مهم نبود. تصمیم گرفتیم یکدیگر را در ایران ملاقات کنیم. 2 ماه قبل در فرودگاه به استقبالش رفتم انگار دختر آرزوهایم را در خواب می دیدم. چند روز بعد از او خواستم با من ازدواج کند و به دبی نرود در واقع نمی خواستم ناموس من در معرض دید چشمان دیگران قرار گیرد اما او قبول نکرد و گفت: تو نمی توانی درآمد زیادی را که در دبی دارم برایم فراهم کنی. او راست می گفت. اما عشق او مرا کور کرده بود. نمی خواستم «ترانه» را از دست بدهم من با مسافرکشی تنها هزینه تحصیل و مخارج خودم را تامین می کردم این بود که به فکر سرقت Stealing خودرو افتادم. بار اول پول خوبی نصیبم شد و با آن پول توانستم یک ماه دیگر «ترانه» را در ایران نگه دارم. اما وقتی در حال سرقت خودروی دوم بودم به محاصره ماموران درآمدم و برای فرار Escape اقدام به تیراندازی کردم که باز هم ناکام ماندم و دستگیر شدم. وقتی از کلانتری با «ترانه» تماس گرفتم او گفت می خواهد به دبی برگردد چرا که با این درآمدها زندگی اش نمی گذرد تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم و این گونه به سارق مسلحی تبدیل شدم که...
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۷۶۸۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مربی سرشناس عاشق هندوانههای ایران شد | از اینکه ایرانیها کنار غذاهایشان خیارشور میگذارند تعجب کردم!
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، یاناس ویچیچ، مربی بدنساز لهستانی سابق تیم ملی والیبال ایران در گفتوگو با یک رسانه لهستانی درباره زندگی در ایران و شرایط تمرینی ملیپوشان صحبت کرده است. او در گفت و گو با رسانه Przegląd Sportowy Onet از پشتصحنه کارش و زندگی در ایران گفت.
یاناس ویچیچ یک شخصیت بسیار ارزشمند در جامعه والیبال لهستان است. او سالها با تیمهای ملی والیبال لهستان همکاری داشته است. او همچنین در پلاس لیگا کار کرده و در آنجا با تیم اسکرا به موفقیت دست یافت.
او در صحبتهایش درباره حضور در ایران گفت: از من استقبال خیلی خوبی شد همه چیز در ایران برای من خوب بود. بعد از رسیدن تعجب کردم چون با وجود اینکه هوا بسیار گرم بود، نیمی از کشور سرسبزی زیبا داشت. کوه و دریا در ایران زیبایی را بیشتر کرده و غذاها در ایران نیز ساده اما بسیار خوشمزه هستند.
او اعتراف کرد که بهترین هندوانه عمرش را در ایران خورده است. با این حال از خیارشور در بشقاب غذایش تعجب کرد چون در لهستان نیز همینگونه است. این تنها مشترکات لهستان و ایران از دید این مربی نیست.
ویچیچ در بخش بعدی صحبتهایش گفت: من فکر می کنم که ایران و لهستان به عنوان دو کشور مشترکات زیادی دارند. درست مثل ما تا جایی که بتوانیم محبت میکنیم ولی به سرعت ممکن است از دست هم عصبانی شویم.
اقامت او در ایران زیاد طول نکشید اما این حضور کوتاه خاطرات خوبی برای این مربی به جای گذاشت. پس از دو یا سه هفته آمادهسازی، او همراه بازیکنان ایرانی به مسابقات و کشورهای مختلف رفت.
"انجام تمرینات صبحگاهی در ایران سخت است"ایران تیمی است که سالها در بین بهترینهای جهان قرار دارد. همچنین استعدادهای جوان بسیاری دارد.
او در بخش پایانی صحبتهایش گفت: بازیکنان جوان به سرعت در ایران "ستاره" میشوند. باید خیلی بیشتر روی جوانان کار شود. قطعا پتانسیل انسانی در ایران بیشتر است. همه بچهها دوست دارند یا سمت فوتبال بروند یا والیبال. کشتی هم در رده سوم است. در مقایسه با لهستان، تعداد کودکان و نوجوانان مشتاق به والیبال بیشتر است. البته نباید تعجب کرد چون فقط بیش از ۱۲ میلیون نفر در پایتخت زندگی میکنند.
یاناس در پایان درباره تفاوت همکاری با بازیکنان لهستانی و ایرانی صحبت کرد و گفت: تفاوت اصلی این است که در ایران تمرین صبحگاهی سخت است. به دلیل هوا و گرما، زندگی در ایران از غروب شروع میشود و در اواخر شب به پایان میرسد. به همین دلیل است که صبحها بیدار شدن سخت است.
کد خبر 847186 برچسبها ویژه ورزشی والیبال - تیم ملی والیبال - ایران چهرههای مشهور