Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-04-19@21:07:07 GMT

سیستم سیاسی امریکا با مسائل جدی مواجه است

تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۹۸۴۷۰

سیستم سیاسی امریکا با مسائل جدی مواجه است

رئیس دانشکده هنر آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیای آمریکا معتقد است که سیستم سیاسی امریکا با مسائل جدی مواجه بوده و این واقعیت یکی از مهمترین دلایل زوال سیاسی در امریکا است.

خبرگزاری مهر: تئوری پایان تاریخ «فرانسیس فوکویاما» در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲ در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بر مبنای این نظریه، امروزه نظام لیبرال دموکراسی به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده ‌است که همهٔ کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. آخرین حد تلاش‌ها و مبارزات ایدئولوژی‌های مختلف در نهایت در قالب ایدئولوژی لیبرال دموکراسی سر برآورده ‌است. بنابراین این تصور وجود دارد که نظام سیاسی بهتر و مناسب‌تری که بتواند جایگزین این نظام شود، وجود ندارد.

در همین راستا خبرنگار مهر مصاحبه ای با پروفسور «کوین ریچاردز» رئیس دانشکده هنر آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیای آمریکا انجام شده است که در ادامه از نظر می‌گذرد. «دریدای دوباره چارچوب‌بندی شده» از جمله آثار ریچاردز است.

«فرانسیس فوکویاما» نظریه‌پرداز برجسته معاصر، زمانی مدافع سرسخت نظام سرمایه‌داری لیبرال بود حال آنکه در سال میلادی ۲۰۱۴، برای نشان دادن تغییر فکری خود، کتاب «نظم و زوال سیاسی» را نوشت. وی به تحولاتی چون انتخابات‌های ریاست جمهوری آمریکا و ظهور خانواده‌هایی چون «بوش» و «کلینتون» در عرصه سیاسی کشور، به عنوان نشانه‌هایی از زوال سیاسی آمریکا استناد کرد که در نهایت موجب سرخوردگی رای‌دهندگان از دموکراسی آمریکایی شد. نظر شما در این‌باره چیست؟

من با نشانه های زوال درونی سیستم سیاسی امریکا موافق هستم اما به نظر من دلیل آن ظهور خانواده های سلطنتی مانند کلینتون و بوش نیست. تاریخ سیاست امریکا به طور کلی با سلسله های خانوادگی از آدامز تا کندی مشخص شده است.

منبع اصلی شرایط نگران کننده حال حاضر که دموکراسی امریکایی را احاطه نموده است نقش شرکت های قانونی، نحوه بانکداری، لابی گراها و کسانی که سرمایه هنگفت دارند است. این منابع مالی باعث پی ریزی نظام دو حزبی شده است که هریک از آنها به روش های خاص خود عمل می کنند.

بنابراین سیستم سیاسی منافع افراد و شرکت های ثروتمند را در نظر می گیرد نه منافع افراد عادی طبقه متوسط و پایین جامعه را. برخی به درستی استدلال می کنند که شرکت ها از افراد (کارمندان، سرمایه داران و دیگر اشخاصی که تحت حمایت این شرکت ها هستند) تشکیل شده است. واقعیت این است که توزیع ثروت خلاف این واقعیت را نشان می دهد زیرا شرکت ها منبع متمرکز قدرت الیگارشی برای ثروتمندان بزرگ امریکا هستند.

با وجود اینکه در امریکا افراد زیادی مخالف این شرایط هستند، مخالفت کمتر صورت خارجی به خود گرفته است، به ویژه با اشغال وال استریت توسط سرمایه داران. زیرا این ادراک در امریکا شکل گرفته که وال استریت بر سیستم سیاسی تاثیر بسیار زیادی دارد. می توان این واقعیت را به وضوح در کابینه ریاست جمهوری های مختلف در امریکا (در گذشته و در حال حاضر ) مشاهده نمود زیرا سرمایه دارانی از این خیابان در کابینه نقش مهمی بر عهده داشته اند. در این وضعیت طبقه متوسط، ولو احساس کند یا خیر، در مقایسه با شرکت های بزرگ و سرمایه داران به نسبت ناتوان بوده و تاثیر کمی بر مسائل سیاسی دارند.

در اینجا من می خواهم به این سوال پاسخ دهم که آیا سیستم سیاسی امریکا با زوال مواجه است همانطور که فوکویاما معتقد است. در دیدگاه هگلی پایان تاریخ فوکویاما، وی ادعا می کند کاپیتالیسم نئولیبرال پیروز خواهد شد و وی دموکراسی آمریکایی در طی اواخر دهه ۱۹۸۰ را تجسم می کند. ایده آلیسم فوکویاما باعث می شود وی نسبت به ظلم و ستم مادی که علیه برخی از افراد در سیستم اقتصادی، حقوقی و رای گیری در سیستم امریکا اعمال می شود و بر تاریخ این کشور سایه افکنده، توجه نکند.

از دیدگاه ایده آلیسم فوکویاما دموکراسی امریکایی بهترین سیستم سیاسی بوده و یکبار در تاریخ ایجاد شده است. در این وضعیت برخی موضوعات و مسائل سیستمی در دموکراسی امریکایی نادیده گرفته می شوند. این بدان معنی است که سیستم سیاسی امریکا همیشه دارای معایبی بوده خلاف نظریه ایده الیسم فوکویاما.

واقعیت این است که منع زنان و آمریکایی – آفریقایی ها از شرکت در انتخابات برای یک قرن و نیم بر بخش بزرگی از تاریخ امریکا سایه افکنده است. حتی بعد از قانون رای ۱۹۶۵ نیز ما شاهد تلاش های متعدد و گاهی اوقات سرکوب های گسترده حقوق رای به ویژه در جنوب امریکا بوده ایم. حزب جمهوریخواه تلاش نموده از طریق قانونی حقوق رای اعطاء شده به تمامی افراد در جامعه امریکا را خنثی نموده و دیگر قانون گذاران در کنگره تلاش کرده اند رای گیری در مناطقی که به طور معمول به حزب دموکرات رای می دهند را با مشکل مواجه کنند.

در این وضعیت بیشتر امریکایی – آفریقایی ها و مهاجران از کشورهای همسایه لاتین توسط منافع محافظه کاران هدف سرکوب قرار می گیرند. در واقع سرکوب رای دهندگان قانونی، انتخابات ۲۰۱۶ امریکا را به میزان قابل توجهی نسبت به ادعاهای ساختگی تقلب در انتخابات از سوی ترامپ و هوادارانش، تحت تاثیر قرار داد.

رقابت میان نخبگان شمال شرق آمریکا و پوپولیست‌های جنوب این کشور که به ظهور ترامپ منجر شد، حاکی از آن است که شعارهای سنتی احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، دیگر خریداری ندارد. با توجه به بحث فوکویاما، آیا این به منزله زوال سیاسی آمریکا است؟

فوکویاما حق دارد این زوال را در سیستم سیاسی امریکا درک کند، اما این زوال صرفا به علت شکاف میان نخبگان شمال شرقی و پوپولیست های جنوبی نیست. در حالی که استراتژی جنوب باعث می شد کمپین انتخاباتی جمهوریخواهان در جنوب در دهه ۱۹۶۰ هماهنگ شود، انتخاب اوباما در سال ۲۰۰۸ به وضعیتی اشاره نمود که در پایان قرن بیستم آشکار شده بود.

این بدان معناست که پراکندگی و میزان جمعیت از دهه ۱۹۶۰ زمانی که استراتژی جنوب، پایه فرضیه فوکویاما، تا دهه ۱۹۹۰ توسعه می یافت تغییر چشمگیری داشته است. در آغاز قرن بیست و یکم یکی از مشخصه های جامعه امریکا وجود مراکز شهری بسیار بزرگ که از تنوع بسیار زیادی برخوردار بوده و مناطق روستایی وسیع که تنوع چندانی نداشتند، بود.

به نظر می رسد این مشخصه با دوگانگی جنوب/ شمال که فوکویاما مطرح می کند ارتباط داشته باشد و نرخ رشد جمعیت در مناطق شهری بسیار بیشتر از نرخ رشد جمعیت در مناطق روستایی است. البته این وضعیت برای سیستم های سیاسی که مردم به طور مستقیم رئیس جمهور را انتخاب می کنند مشکل چندانی ایجاد نمی کند.

با این وجود امریکا از سیستم سیاسی رای الکترال استفاده می کند، سیستمی که مناسب با نوع جمعیت کشور در گذشته دور بود و اطلاعات در آن زمان به سرعت به اشتراک گذاشته نمی شد، این در حالی است که پراکندگی و میزان جمعیت حال حاضر امریکا بسیار متفاوت از گذشته است.

سیستم رای الکترال در قرن نوزدهم شکل گرفت و با توجه به تکنولوژی و نوع جمعیت حال حاضر، این سیستم قطعا مشکل ساز می شود. در این سیستم نامزدی که در مرحله اول انتخابات پیروز شده حتما پیروز مرحله الکترال نخواهد بود.

در سال ۲۰۰۰ جرج بوش در مرحله اول انتخابات از رقیب خود عقب بود اما در مرحله الکترال پیروز انتخابات شد. ترامپ نیز در انتخابات ۲۰۱۶ در مرحله الکترال برنده شد علی رغم میزان بالای رای که کلینتون در مرحله اول انتخابات کسب کرده بود.

علاوه بر مشکلات سیستم رای الکترال به عنوان یک سیستم انتخاباتی در قرن بیست و یکم مشکلاتی در مورد نحوه تعیین مناطق رای گیری وجود دارد. جمهوریخواهان تاکنون از تکنیک های تقسیم بندی غیر عادلانه استفاده کرده اند تا مطمئن شوند که کرسی های کنگره و کابینه را کنترل می کنند.

تقسیم بندی غیر عادلانه نمایندگی سیاسی اقلیت را تضعیف می کند. این امر می تواند منجر به ایجاد حس بی اعتمادی به رای دادن شود زیرا آنها حس می کنند رای آنها در ناحیه یا در انتخابات ملی نقشی ندارد.

در نهایت و شاید مهمتر از همه، زوال سیستم سیاسی امریکا می تواند به مشکلات درون سیستم دو حزبی مرتبط باشد. با توجه به روشی که دو حزب با عناصر افراطی خود در سیستم دو حزبی مذاکره می کنند، مسائلی به وجود می آید.

هر حزب عناصر افراطی و حاشیه ای خود را به روش های متفاوتی هدایت می کند. نامزدهای جمهوریخواهان از لفاظی های افراطی جهت جذب عناصر افراطی در جامعه امریکا استفاده می کنند. ترامپ دقیقا از همین روش استفاده نموده و با سخنان جنون آمیز، نژادپرستانه و جنسیتی خود عناصر افراطی و حاشیه ای نژادپرست را که به طور معمول در انتخابات شرکت نمی کردند (زیرا احساس می کردند خارج از حزب سیاسی و سیستم سیاسی امریکا هستند ) را جذب کرد.

از سوی دیگر دموکراتها از عناصر چپ گرای حزب خود استفاده نموده و نگران این موضوع هستند که اصطلاح لیبرال چگونه توسط محافظه کاران مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال برنی سندرز نشان داد که هر کسی می تواند به عنوان یک سوسیالیست فعالیت کند و به عنوان رقیب جدی مطرح شود.

بسیار محتمل بود -اگر مجمع نمایندگی فوق العاده نبود- کلینتون نامزدی خود را از دست داده و سندرز نامزد نهایی حزب دموکرات شود. حزب دموکرات در دهه ۱۹۸۰ مجمع فوق العاده را ایجاد کرد به عنوان وسیله ای جهت انتخاب نامزد نهایی حزب.

این در حالی است که حزب جمهوریخواه مجمع فوق العاده نداشته و به افرادی بیرون از حزب مانند ترامپ اجازه می دهد وارد حزب شده و از طرف حزب جمهوریخواه برنده انتخابات ریاست جمهوری شود. نقش مجمع فوق العاده یا فقدان آن نقش بسیار مهمی در تعیین سرنوشت انتخابات ۲۰۱۶ امریکا داشت و جمهوریخواهان توانستند از فردی خارج از حزب بهره مند شده و برنده انتخابات شوند.

این در حالی است که دموکراتها نتوانستند از این فرصت استفاده نموده و مجمع فوق العاده بسیاری از کسانی را که می توانستند در انتخابات پیروز شوند را کنار زد. بنابراین من موافقم که سیستم سیاسی امریکا نشانه های زوال را نشان داده اما این زوال بیشتر با مسائل سیستمی مرتبط باشد تا خانواده ها و شخصیت های سیاسی در حال گذر. این زوال همچنین با مسائل حل نشده نژادی و جنسیتی که باعث ظلم مداوم علیه اقلیت ها و زنان می شود نیز مرتبط است. در عین حال این مسائل سیستمی می تواند به روش های جایگزین انتخابات در امریکا و حتی اشکال مستقیم دموکراسی با توجه به قابلیت های تکنولوژی امروزی منجر شود.

آیا ظهور و تقویت احزاب راست افراطی در کشورهایی چون اتریش، آلمان و فرانسه به معنای این نیست که اروپا نباید به تداوم محبوبیت لیبرال دموکراسی خوش‌بین باشد؟ مسئله‌ای که فوکویاما آن را پایان تاریخ می‌دانست!

بله، قبلا این مسئله در مورد توسعه مطرح بود اما پیروزی ترامپ این عناصر را بیشتر جسور کرد. بیانیه های جنون آمیز و نژادپرستانه ترامپ توسط شخصیت های راست افراطی در اروپا مورد تمجید قرار می گیرد.

واقعیت این است که برخی شخصیت های سیاسی در اروپا می توانند از شعارهایی که ترامپ در دوره مبارزات انتخاباتی خود بیان می کرد استفاده نموده و او را به عنوان رهبر دنیای آزاد محسوب کنند. این واقعیت جاه طلبی این گروههای افراطی در اروپا را تقویت کرده است. ما می بینیم که حزب سیاسی Golden down در یونان از سیاست های ضد مهاجرتی ترامپ استفاده نموده تا بتواند دیدگاه افراط گرایانه خود در مورد مهاجرت را تقویت کند. در اروپا رشد گروههای سیاسی افراطی خطرناک است به ویژه برای اجتماعاتی که در معرض خطر قرار دارند مانند پناهندگان و این امر موجب تشدید بحران های فعلی جهان می شود.

تمامی این موارد متاسفانه منجر به افزایش خشونت علیه پناهندگان و مردم خاورمیانه شده است. در امریکا این موضوع نه تنها به خشونت علیه مسلمانان بلکه به خشونت علیه کسانی که به اشتباه مسلمان نامیده می شوند نیز شده است از جمله سیک ها، هندوها و دیگر گروهها. ترامپ با سیاست های نژادپرستانه همچنین باعث افزایش خشم و غضب دیگر گروهها از جمله آمریکایی – آفریقایی ها شده و گروههای نژادپرست سفید پوست را جسورتر کرده است.

اینکه ترامپ افراط گرایان را نه تنها در اروپا بلکه در آسیا و مناطق دیگر مانند فیلیپین تحریک نموده نیز هشدار دهنده است. حتی تکنیک های سیاسی او مانند متهم کردن رسانه های اصلی به انتشار اخبار ساختگی پیامدهای فاجعه آمیزی داشته است.

این امر به خوبی در مورد مسئله تجدید حیات تجارت برده در تونس مشاهده شده است. مسئله ای که رهبران آنرا به عنوان اخبار ساختگی که از سوی رسانه ها مطرح می شود مورد تکذیب قرار می دهند. ترامپ تاثیرگذارترین کشور جهان را به روشی اداره می کند که در خور دیکتاتوری کشورهای جهان سوم است.

رقیب نظم لیبرال دموکراسی در حال حاضر و آینده چیست؟

فاشیسم رقیب اصلی دموکراسی لیبرال است. فاشیسم از فرایند دموکراتیک و زبان پوپولیسم استفاده می کند اما شرایط مادی افراد را تغییر نمی دهد. سوسیالیسم و آنارشیسم توانایی موفق شدن درون یک سیستم دموکراتیک را دارند، همانطور که در برخی از کشورهای اسکاندیناوی اخیرا دیده شده است.

البته رشد جناح راست در اسکاندیناوی موضوعی است که با پیروزی ترامپ در امریکا تشدید شده است. صرف نظر از این، جایگزین های سرمایه داری مانند سوسیالیسم می توانند درون یک نظام دموکراتیک به خوبی کار کنند در همان حال که آنها به دنبال تغییر شرایط مادی افراد هستند.

سوسیالیسم از ابزار دموکراسی استفاده می کند تا بتواند به جامعه به عنوان یک کل کمک کند. فاشیسم در طرف دیگر از ابزار دموکراسی استفاده می کند تا به سمت حکومت خودکامه و دیکتاتوری حرکت نموده و قدرت را در دستان چند نفر متمرکز کند.

لینک کوتاه خبر: farda.fr/003FK4

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۹۸۴۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

لیلاز: اسرائیل می خواهد ما را وارد یک درگیری بزرگ کند

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه اعتماد، سعید لیلاز گفت: یک اقتصاددان، اقتصادخوانده و یک تحلیلگر متوجه می‌شود که سقوط ۲۱ درصدی GDP یعنی چه؟ اگر امریکایی‌ها بلافاصله داربست زیر سقف اقتصاد اسراییل نزده بودند، این سقف تا حالا چندبار فرو ریخته بود. حتی می‌توانم بگویم نتانیاهو، اعتماد حزب لیکود را هم با خود ندارد. موضوع نتانیاهو باقی ماندن در حاکمیت نیست، چون بلافاصله پس از برکناری، باید در دادگاه محاکمه‌اش حاضر شود. او برای فرار از زندان تلاش می‌کند، بحران را به خارج از اسراییل صادر کند. در این شرایط، پیچیده‌ترین کاری که ممکن بود انجام شود، حمله به کنسولگری ایران بود. چون هم پاسخ ایران غیرقابل اجتناب بود و هم اگر ایران پاسخ می‌داد در دام اسراییل افتاده بود! متوجه هستید.
 
لیلاز افزود:نهایت هوشمندی جمهوری اسلامی در این بود که این پاسخ را داد، قدرتمندانه هم داد، اما به صورت سمبلیک... بدون اینکه آسیب جدی به مردم اسراییل بزند. اگر ایران می‌خواست، قطعا می‌توانست موشک‌های بیشتری را در خاک اسراییل فرود بیاورد و تلفات بیشتری وارد سازد. این اقدام ایران، ۳ ویژگی و دستاورد مهم داشت؛ ۱) بازدارندگی ایجاد کرد. ۲) اقدام اسراییل در حمله به کنسولگری را تلافی کرد. ۳) باعث قدرت‌نمایی ایران شد. اتفاقا مخاطب این قدرت‌نمایی، اسراییل نبود و کلیت غرب مخاطب این حمله بودند. در همین ماجرای حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل، اگر امریکا، بریتانیا و فرانسه تمام‌قد وارد قضیه نشده بودند، خسارت اسراییل بسیار بیشتر می‌شد.
 
او گفت: بدون شک، نتانیاهو (نه اسراییل) از رویارویی که با ایران خواهد داشت، منافعی برداشت می‌کند، اما منافع کلان ایران این است که وارد این دام و این بازی نشود، چراکه ایران به هر حال قدرت‌نمایی خود را انجام داده است. شاه‌کلید حرف من این است، ما در صحنه خاورمیانه برد ژئوپلیتیک داشته‌ایم، نباید این برد ژئوپلیتیک را با یک باخت تاکتیکی تعویض کنیم. این خواسته مهم اسراییل است که برد ژئوپلیتیک ایران را با یک باخت تاکتیکی عوض کند. ایران نباید تن به این اشتباه دهد و تن هم نخواهد داد.
 
توجه داشته باشید ایران، کل دریای سرخ را برده است، فراموش نکنید، رویای محمدرضا پهلوی تسلط بر باب‌المندب بود (نه دریای سرخ)، اما ایران امروز کلیت بازی قدرت در دریای سرخ را برده است. وقتی ایران یک چنین دستاوردی را کسب کرده، دلیلی ندارد که در حد اسراییل بازی کند. از اینجا به بعد اسراییلی‌ها به دنبال تحمل باخت تاکتیکی به ایران هستند. ما نباید برد ژئوپلیتیک‌مان را به خواسته اسراییل تغییر دهیم.
 
خواسته اسراییل ایجاد یک درگیری بزرگ با ایران است تا امریکا به میدان بیاید. به من ثابت شد که اسراییل به تنهایی، هرگز حریف ایران نیست. این حرف‌هایی که امریکایی‌ها می‌گویند در هیچ حمله اسراییل به خاک ایران مشارکت نمی‌کنند، دروغ محض است. به صراحت از قول من بنویسید که این ادعا دروغ محض است.
 
اسراییل بدون کمک پشتیبانی، اطلاعاتی و حتی عملیاتی امریکا قادر به حمله به ایران نیست. اسراییل امیدوار است که ایران را وارد درگیری در منازعه بزرگ‌تری کند و غرب را ناگزیر کند که وارد کارزار شود. امریکا، چون در دو نقطه درگیر است نمی‌خواهد میدان تازه تنازعی را باز کند.

دیگر خبرها

  • «هدفی» که ایران با حمله به اسرائیل زد!
  • وتو امریکا در برابر 12 رای مثبت به عضویت فلسطین در سازمان ملل (فیلم)
  • وتو امریکا در برابر 12 رای مثبت به عضویت فلسطین در سازمان ملل
  • نیویورک تایمز : اشتباه محاسباتی اسرائیل باعث تنش شد / عصبانیت امریکا بعد از حمله اسرائیل به دمشق
  • تله تل‌آویو برای واشنگتن/ آیا اسرائیل، آمریکا را وارد تنش با ایران می‌کند؟
  • لیلاز: اسرائیل می خواهد ما را وارد یک درگیری بزرگ کند
  • خودم را محدود به هیچ عرصه‌ای نمی‌کنم!/ علاقه‌مند به مسائل سیاسی روز هستم
  • جنجال ایکس در هند
  • ایکس در هندوستان دردسر درست کرد
  • ایکس در هندوستان دردسر درست کرد/ نافرمانی از دستور کمیسیون انتخاب