Web Analytics Made Easy - Statcounter

در آمریکا مهم‌ترین مشکلی که من با دانشجویان دارم ایجاد انگیزه است. تقریباً دانشجویان حوصلۀ هیچ مطلبی را ندارند. وقتی در ایران از جامعۀ مدنی صحبت می‌کنید برایشان تازگی دارد و این‌ها در دانشجو ایجاد انگیزه می‌کند؛ اما در اینجا هیچ‌چیز تازگی ندارد جز اسلام؛ بنابراین مجبور شدم اسلام تدریس کنم. من دو درس در مورد اسلام در سیراکیوز می‌دهم، یکی تاریخ اندیشه‌های سیاسی در اسلام و درس دیگر جنبش‌های اسلام‌گرای امروز.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ایران آنلاین/ گروه اندیشه:

حسین بشیریه استاد سابق اما نام‌آشنای علوم سیاسی دانشگاه تهران که بسیاری او را پدر جامعه‌شناسی سیاسی ایران می‌دانند، چند سالی است که ترک وطن کرده است. بسیاری او را تئوریسین اصلاحات در ایران می‌دانند که شاگردان بسیاری نیز در این راه تربیت کرده است. اگرچه خود ادعای چندانی در این جریان‌سازی ندارد، اما کسانی هستند که مدعی‌اند نسل روشنفکر کنونی ایده‌هایشان درباره توسعه سیاسی، نوسازی نظام و دموکراتیزاسیون را مدیون بشیریه هستند؛ علی میرسپاسی* از آن جمله افراد است. او چندی پیش در دانشگاه نیویورک نشستی با حضور ایرانیان برگزار کرد و به گفت‌وگو با حسین بشیریه نشست و با او در باب تجربیاتش از دوران دانشجویی و استادی در دانشگاه تهران و دوران دانشجویی و استادی در انگلیس و آمریکا پرسش کرد. در ادامه گزیده ای از صحبت های بشیریه ارائه می شود:

***

---

 

 

گریز از سیاست:

من علاقه شخصی به زندگی سیاسی نداشتم. به‌اصطلاح آن زمان، من دانشجوی خرخوانی بودم، من حتی خوابگاه که مرکز فعالیت سیاسی بود، نرفتم. من در درخونگاه نزدیک توپخانه اتاقی اجاره کردم و در انزوا به سر می‌بردم. صبح تا شب می‌نشستم در درخونگاه و کتاب می‌خواندم، ولی واقعاً خواندن آن کتاب‌ها اتلاف وقت بود. مبانی علم سیاست که ترجمه شده بود و به‌عنوان تألیف منتشر شده بود و معلوم نبود سروته آن چیست، می‌خواندم. این را هم بگویم از این منزوی بودن راضی نیستم، اما رویه‌ای بود که بعدها وقتی به انگلستان رفتم هم ادامه دادم. من در یکی از دهات انگلستان بودم و با هیچ گروهی هیچ ارتباطی نداشتم. یادم است که در شب‌هایی که انقلاب اسلامی در حال پیروزی بود بنده در بهت و تنهایی کامل بودم.

 

ادامه تحصیل در خارج از ایران

در نتیجۀ همان مطالعات زیاد و دود چراغ خوردن نمراتم خوب شده بود، شاگرد اول شدم. به شاگرد اول‌های آن زمان بورس می‌دادند، به من هم بورس دادند وگرنه خانواده‌ام از لحاظ مالی متمول نبودند که بتوانند پسرشان را به خارج بفرستند. گفتند کجا می‌خواهی بروی، گفتم می‌روم انگلیس. البته بعد از انقلاب هم بورس‌ها قطع شد و چیزی به ما نرسید و ما مجبور شدیم در آنجا با همان وضعیت سر کنیم. من عید ۱۹۷۶ رفتم اسکس. البته من دانشگاه‌های زیادی تقاضا کردم ولی قبول نشدم. دانشگاه اسکس کتابی برای من فرستاد که من خلاصه بکنم. یک ماه به من فرصت دادند، من هم آن را یک خلاصۀ انتقادی کردم و بعد پذیرفته شدم.

 

فضای فکری و آکادمیک انگلستان بالأخص دانشگاه اسکس

من اصلاً اطلاع نداشتم که اسکس مرکز مارکسیسم است، ولی وقتی رفتم، دیدم آقایانی چون ارنستو لاکلائو در آنجا بودند. در آن زمان که من رفته بودم یک منازعۀ فکری بین دو نحله وجود داشت، یکی مارکسیست‌های غربی یا اروپایی بودند که عقاید آلتوسر و گرامشی را تدریس می‌کردند؛ اما یک جریان آمریکایی رفتارگرایی هم پیدا شده بود که در ارقام و اعداد و به روش پوزیتیویستی بحث می‌کردند. این‌ها در دپارتمان ما در رقابت بودند؛ در نتیجه من مجبور شدم هم درس‌های لاکلائو را بگیرم و هم درس‌های گروه پوزیتیویستی را. رساله‌ام هم تلفیقی از این‌ها بود؛ مثلاً هم نظریۀ برینگتون و دیویس را آوردم، هم از اندیشۀ ادموند برک استفاده کردم.

 

 

---

ورود به لیورپول و نوشتن رساله

بعد از اسکس به لیورپول رفتم. این بار من با انتخاب خودم به لیورپول رفتم، چون یک دپارتمانی داشتند با عنوان تئوری سیاسی؛ البته اپلیکیشن هم داشت، ولی تأکیدشان بر تئوری بود. نگارش رساله‌ام را هم زمانی شروع کردم که انقلاب به پیروزی رسیده بود و سه سال بعد از انقلاب یعنی در سال ۱۹۸۲ تمام شد. در آن زمان چون بورس را قطع کرده بودند مجبور بودم در اتمام تحصیلم تعجیل کنم تا در هزینه‌ها صرفه‌جویی شود. روزی ۱۰ ساعت کار می‌کردم. چند بار هم به ایران رفتم و چند مصاحبه انجام دادم و اسنادی را دیدم. یک بار زمانی رفتم که بنی‌صدر داشت در سفارت آمریکا سخنرانی می‌کرد، یک بار هم روز رفراندوم جمهوری اسلامی بود، یک بار دیگر هم رفتم که مقدار زیادی کتاب و جزوه گردآوری کردم چون اینترنتی در کار نبود.

 

بازگشت به ایران

دلیل اصلی برگشت من به ایران این بود که می‌خواستم هرچه سریع‌تر ملک پدری‌ام را که به دلیل بورس تحصیلی در وثیقۀ دولت بود آزاد کنم. البته وقتی برگشتم به سهولت آن را آزاد نمی‌کردند، می‌گفتند باید دو برابر آن خدمت بکنی. وقتی من برگشتم همۀ دانشکده‌های علوم سیاسی را تعطیل کرده بودند غیر از دانشگاه ملی و دانشگاه تهران. بعد به من گفتند کجا می‌خواهی بروی، من هم تهران را ترجیح دادم. این‌طور نبود که به سهولت جذب شوم، من را به‌عنوان اینکه بایستی دوران مشمولیت خود را طی بکنم به دانشکده راه دادند.

 

 در سال‌های اولی که من وارد دانشگاه تهران شدم و جو تندروی هم در دانشگاه زیاد بود، من دو واحد را درس می‌دادم یکی «اندیشۀ سیاسی در اسلام» و دیگری «نظام‌های اقتصادی تطبیقی یا ارتش و سیاست». آن‌ها روش تدریس مرا در اندیشۀ سیاسی نپسندیدند و گفتند این روش تدریس این درس نیست، یک درس دیگر به من دادند. بعد از سال‌ها یکی از دوستان من که بعدها یکی از رهبران جنبش اصلاحات شد به من گفت یک روز رئیس دانشکده گفت تکلیف بشیریه روشن نیست، نه از سیاست ما دفاع می‌کند نه انتقاد، بنابراین به درد ما نمی‌خورد. دوست من هم در جواب گفته بود بشیریه هرچه که هست حداقل چارچوب‌های نظری را درس می‌دهد.

 

ترک ایران و تجربۀ تدریس در آمریکا

سال ۲۰۰۵ بود که به آمریکا آمدم، به مدت ۱۰ ماه به‌عنوان استاد مهمان در واشنگتن تدریس کردم، بعد به مدت ۶ ماه به ایران برگشتم و جریانات سیاسی پیش آمد، دوباره برگشتم و از سال ۲۰۰۶ در سیراکیوز هستم. من نمی‌خواستم برگردم به آمریکا، اما اخراج شدم. در آمریکا مهم‌ترین مشکلی که من با دانشجویان دارم ایجاد انگیزه است. تقریباً دانشجویان حوصلۀ هیچ مطلبی را ندارند. وقتی در ایران از جامعۀ مدنی صحبت می‌کنید برایشان تازگی دارد و این‌ها در دانشجو ایجاد انگیزه می‌کند؛ اما در اینجا هیچ‌چیز تازگی ندارد جز اسلام؛ بنابراین مجبور شدم اسلام تدریس کنم. من دو درس در مورد اسلام در سیراکیوز می‌دهم، یکی تاریخ اندیشه‌های سیاسی در اسلام و درس دیگر جنبش‌های اسلام‌گرای امروز.

در درس اول از بعثت می‌گویم تا قرن نوزدهم، در درس دوم قرن بیستم را تدریس می‌کنم. البته من با فلسفۀ سیاسی اسلام که از یونان گرفته شده کاری ندارم، چون آن‌ها شناخته‌شده هستند، با فارابی و ابن‌سینا و غزالی و ابن‌باجه حرف تازه‌ای نمی‌شود زد، چیزی که من به آن می‌پردازم طرز فکر سیاسی پیامبر است، همچنین در مورد محتوای سیاسی قرآن صحبت می‌کنم، در مورد تفاوت‌هایی که در آیات مکی و مدنی هست سخن می‌گویم./ فرهنگ امروز

 

*علی میرسپاسی استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه در دپارتمان گالاتین دانشگاه نیویورک و و رئیس مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه نیویورک است.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۷۱۱۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا کشوری مثل مصر سریال «حشاشین» را ساخت؟

نشست نقد و بررسی سریال حشاسین با حضور حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، حجت‌الاسلام سید علی بطحایی مدیر کل پژوهش دانشگاه ادیان و مذاهب، فرقه‌شناس و پژوهشگر جریان‌های اسلامی و مهدی علمی دانشور استادیار ادیان شرق دانشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.

بطحایی بحث خود را با موضوع جریان‌های فکری مصر آغاز کرد و گفت: سریال حشاشین نسل جدید را درگیر کرده است. نسل جدید بر خلاف ممانعت‌ها این سریال را دیدند. نظر کلی بنده از سریال همان ضرب المثل معروف است که گفت «بعضی‌ها کج گفتند، اما رج گفتند.» کج گفتنش با آقای دکتر فرمانیان و دانشور است و رج گفتنش با من. رج گفته یعنی برنامه و هدف دارد و کار او روی حساب است. روی جریان‌های فکری، این سریال را ارائه داده است. این سریال را در قد و قواره سریال تاریخی نبینیم بلکه این فیلم، یک نبرد جریانی است که صحنۀ آیندۀ جهان اسلام را تشکیل می‌دهد. نبرد جریان‌های فکری در این اتفاق رخ می‌دهد. به چه معنا؟ جریان شناسی جهان اسلام حوزه مغفولی است. آینده پژوهیِ آن، مغفول‌تر است و از همه مغفول تر، نبرد بین جریان‌هاست که صحنه آینده جهان اسلام را شکل می‌دهد. در مصر و تونس و مغرب و ترکیه همین گونه است. تلاقی جریان‌ها صحنه آینده جهان اسلام را می‌سنجد.

وی افزود: اسلام سنتی خیلی در تلاقی با جریانات وارد نمی‌شود و حاشیه امنی برای خود دارد. روشنفکری هم بدنه‌ی مردمی ندارد و حضور اجتماعی هم نمی‌تواند داشته باشد؛ منتها سه جریانِ اسلام سلفی با قرائت جامعی که دارد و نیز اسلام سیاسی و اسلام سکولار صحنه‌ی آینده جهان اسلام را می‌سازند که باید در حوزه آینده‌پژوهی به آن توجه کنیم تا به مشکلی برنخوریم. 

سریال حشاشین به نزاریان شام ارتباط دارد

بطحایی گفت: باید به نکته‌ای توجه شود؛ اگر توجه نکنیم، بقیه تحلیل‌ها فایده نخواهد داشت. چون بعضی می‌گفتند این سریال آمده تا ولایت فقیه یا مهدویت را بزند، اما سرحلقه این سریال این است که چرا مصر این دغدغه را داشت؟ چون نزاریان ارتباطی به مصر ندارد. نزار پس از اینکه از خلیفه نهم عزل می‌شود، مدت کوتاهی به اسکندریه مصر می‌رود و مدتی در آنجا می‌ماند. برای اینکه نشان دهد من حکومت دارم، سکه‌ای ضرب می‌کند که ظاهراً در موزه آقاخان تورنتو نگهداری می‌شود. مدت کوتاهی حکومت می‌کند و بعد لشکری می‌آید و او را می‌کشند؛ بنابراین این سریال به مصر مربوط نیست به لوئانته یا نزاریان شام ارتباط دارد و عمدۀ آن به ایران مرتبط است. مصر به خاطر مصرف داخلی و مخالفت با اسلام سیاسی و آمادگی جهان اسلام به این سریال پرداخت. بعید هم نیست در آینده به دیگر جریان‌ها و فرقه‌ها بپردازند و ما با اسلام سیاسی‌هراسی مواجه شویم. پنج قسمت اولش است که به اسلام سیاسی برخورده است.

مصر لیدر جریان فکری جهان اسلام است

وی با طرح این سؤال که در مصر چه اتفاقاتی افتاد، گفت: باید موج‌های تاریخی مصر را یک مرور کنیم و بعد ببینیم اسلام سنتی و سایر جریان‌های فکری چه واکنشی نسبت به این موج‌ها داشتند. از ۲۲۶ سال قبل در ۱۲۱۳ قمری یا ۱۷۹۸ میلادی که ناپلئون حمله می‌کند و می‌گویند توپ‌های ناپلئون مسلمانان را بیدار کرد، تقریباً ۶ موج مصر را فرا گرفت. مصر با بقیه کشور‌های عربی تفاوت دارد. کشور‌های عربی پول دارند، اما مصر پول ندارد. 

بحطایی ادامه داد: کتابی با نام «مصر از زاویه‌ای دیگر» از خانم جمیله کدیور منتشر شده است. سفرنامه ۳۰۰ صفحه‌ای جریانات فکری را در آن بازه زمانی خوب ریشه‌کاوی کرده است. مصر مهم است. شناخت مصر مهم است. این سرزمین، لیدر جریان فکری جهان اسلام است. از ۲۲۶ سال قبل تا الان جریان اول که تاکنون ادامه دارد، محمدعلی پاشا و طهطاوی بود. کتابی با عنوان «تخلیص الابریز فی تلخیص با‌ریز» نوشته شد. یعنی پاکسازیِ آب را بیاور تا چهره مشعشع پاریس را نشان دهیم. در این کتاب اولین واکنش‌هایی که اسلام نسبت به مدرنیته و حمله ناپلئون دارد و علت عقب ماندگی اسلام را خوب تحلیل کرده است. اینها نسل اول هستند که با سخت‌افزار‌های غرب مواجه می‌شوند که چرا غرب از جهت‌های مختلف جلوتر از ما است. این جریان شکست می‌خورد.

این پژوهشگر فرقه‌ها گفت: نسل دوم امثال سید جمال است که بیداری اسلامی را مشخص می‌کند و عبدُه که اسلام انقلابی و بیداری را مطرح می‌کنند. نسل سوم، با جنگ جهانی اول مواجه می‌شود که سعد زغلول است. در این دوران بریتانیا جدا می‌شود. 

روح فرهنگیِ حاکم بر مصر را تفکرات سکولار شکل می‌دهد

وی با اشاره به اینکه از کنار نسل چهارم و پنجم سه جریان شکل می‌گیرد، افزود: یکی پان عربیسم است به سردمداری جمال عبدالناصر. او ناسیولانیست دیکته‌ای و دیکتاتوری است. دوم، حسن البناء است که در همین دوران، شکل‌گیری اسرائیل را شاهدیم. پان‌عربیسم در مصر خودش را خوب نشان می‌دهد. در کنارش طه حسین است که نباید آن را متعلق به گذشته بدانیم. دقیق‌ترین بسته‌ای که درباره سکولاریزم و لیبرالیسم در مصر ارائه می‌شود، متعلق به اوست. در کتاب‌های «فی الأدب الجاهلی»، «فی التاریخ الجاهلی» و «مستقبل الثقافة فی مصر» اندیشه خود را می‌گوید. تکلیف خودش را مدرنیته مشخص می‌کند. به جهان اسلام نسخه می‌دهد که چه قسمت‌هایی از فرهنگ غرب را بگیریم. وزیر امروزین مصر می‌گوید روح فرهنگیِ حاکم بر مصر، طه حسین است.

بطحایی گفت: الان در مصر دوئلی بین اسلام سیاسی و اسلام سکولار است. تقریباً اسلام سنتی جمع شده است. تنها یکی از مشاوران احمد الطیب گفته بود سریال حشاشین به فرقه‌گرایی منتج می‌شود. اسلام سنتی در مصر اسلام کاملاً کنترل شده است. در هر صورت الأزهر واکنش مطلوبی ندارد. اما میدان‌دار در تمام این صحنه‌ها، خالد منتصر و عکاشه است. اینها افراد تأثیرگذاری هستند. پزشک خالد در خیلی از حوزه‌ها وارد شده و سکولاریزم است. او دو سفر به آلمان و هلند می‌رود. می‌گوید واکنش‌ها را نسبت به حشاشین می‌دانم. با مسلمانان هلند که صحبت کردم، از لحاظ لهجه انتقاد کردند،، اما از نظر جریانی می‌گویند، به نظر ما بهترین فیلمی است که توانسته اسلام سیاسی و تکفیری‌ها را منکوب کند.

وی با تصریح بر اینکه خوراک این فیلم کاملاً جریان‌شناسانه است و تاریخی نبینیم، در بیان راهکار گفت:، اما چکار کنیم؟ به ذهنم می‌آید اسلام سنتی و مراجع تقلید باید سکوت کنند، همچنان که خود اسماعیلی‌ها سکوت کردند. صحبت درباره نزاریان باید متولی داشته باشد. ایران جزو تاریخش است، اما درباره حشاشین که مقداری مسئله دارد، نمی‌تواند صحبت کند. باید امثال آقاخان صحبت کنند. ما انتظار داریم وارد صحنه شود. البته آقای داریوش محمدپور از مؤسسه اسماعیلیه واکنشی داشت.

منبع: تسنیم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • پژوهشگر فلسطینی: اعتراضات دانشجویی، نتانیاهو، بایدن و حتی ترامپ را سردرگم کرده است
  • نگرانی از سرایت اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی به جهان عرب
  • تصویری از حمل پرچم جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه دولتی امریکا
  • بیداری نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی به داخل دانشگاه‌های آمریکا رسید
  • آمریکا خود را به دیوانگی زد و برجام را پاره کرد /واکنش ها به اعتراضات دانشجویی در آمریکا از تریبون نماز جمعه
  • ۳۰۰ رشته در دانشگاه آزاد اسلامی کردستان تدریس می شود
  • جنبش‌های سده‌های دوم و سوم هجری بیش‌تر تقابل ایرانی – ایرانی بود نه ایرانی - عربی
  • کارفرمایان از هرگونه تکبر در برابر کارگران خودداری و دوری کنند
  • چرا کشوری مثل مصر سریال «حشاشین» را ساخت؟
  • ۲۰۰ بازداشت فقط در یکی از دانشگاه‌های امریکا