محسن جعفریمذهب، شهرزاد تاریخنگاری ایران است
تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۷۳۳۷۴۸
به گزارش ایلنا، آیین گرامیداشت زندهیاد محسن جعفری مذهب حقیقی و رونمایی از کتاب «میراث حقیقی» به مناسبت سالروز تولد این تاریخ پژوه و ایرانشناس یک شنبه (اول بهمن) با حضور مجید غلامی جلیسه، مدیرعامل خانه کتاب، منصور صفت گل، گودرز رشتیانی، اعظم هدایتی و مجتبی تبریزنیا در سرای اهل قلم برگزار شد.
مجید غلامی جلیسه در ابتدای این آیین گفت: جای تاسف است که امروز به مناسبت تولد زندهیاد جعفری مذهب گردهم آمدیم اما حضور پرخیر و برکت ایشان در بین ما نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به سابقه دوستی با زندهیاد جعفری مذهب گفت: دوستی من با جعفری مذهب سابقه دیرینهای دارد؛ حدود ۱۵-۱۶سال پیش برای اولین بار در کتابخانه مجلس با ایشان ارتباط گرفتم و بهانههای مشترک برای دید و بازدیدهای دوستانه پیدا کردیم. خیلی زود با ایدهها و نکاتی که داشتند باعث شد کارها و برنامههایی از ایشان یاد بگیرم. جعفری مذهب مانند یک استاد با دقت نظر و حسن توجه کمک میکرد تا گام به گام به چیزهایی که مدنظر من است نزدیکتر شوم. شاید یکی از صحبتهای مشترک ما بحث چاپ و تاریخ آن بود که با علاقمندی زیاد سعی میکرد آن را دنبال کند.
مدیرعامل خانه کتاب ادامه داد: سال ۸۴ من به اتفاق ایشان و دوستان دیگر به کتابخانههای ایران رفتیم و آن زمان بحث ۲۰۰ سال صنعت چاپ مطرح بود. جعفری مذهب علاقمندی زیادی به تاریخها و ضرب و تقسیمهای تاریخ داشت. سعی میکرد به این بهانههای مختلفی اتفاقاتی را مورد کانون توجه تاریخ پژوهان قرار دهد. ۲۰۰ سال صنعت چاپ بهانهای بود تا ۲۰۰ سال کار نکرده و پژوهش انجام نشده را در ایران انجام دهیم. وقتی به درهای بسته میخوردیم ایشان عقب نمیکشید و از ظرفیتهای حداقلی، حداکثر استفاده را میکردند. فکر میکنم طی یک دهه گذشته با همت و تلاشهای ایشان نشستها و جلسههای زیادی با محوریت ۲۰۰ سال صنعت چاپ برگزار شد.
جلیسه افزود: نگاه زندهیاد جعفری مذهب نگاه بلند در عین حال با مناعت طبع بود و با حداقلها کارهای بزرگ خود را انجام میداد. من هم فکر نمیکردم آقای جعفری مذهب این همه کار انجام داده باشد و امروز میبینیم حق بزرگی بر تاریخ و ایرانشناسی و تک تک ما دارد. خوشحالم این شانس را داشتم که با جعفری مذهب دوست و رفیق باشم و در آخرین سفرشان با ایشان همراه بودم. خوشحالم به بهانه تولد ایشان امروز کتاب مجموعه مقالاتشان به همت همسر ایشان گردآوری شده است. حقیقتا این کتاب میراث حقیقت برای کشور و علاقهمندان تاریخ است، امیدوارم این کتاب صدقه جاریه برای آقای دکتر باشد.
در ادامه این نشست، مجتبی تبریز نیا با اشاره به سابقه آشنایی با زنده یاد جعفری مذهب گفت: این سابقه به سال ۱۳۷۶ برمیگردد؛ زمانی که مجموعه کتاب ماه منتشر میشد. ایشان یک شخصیت چندرشتهای داشت و در چند حوزه فعالیت میکرد. تاریخ مسیحیت یکی از حوزههای علاقهمندی دکتر جعفری مذهب بود. در مورد ترجمه کتابهای مقدس کار میکرد. حوزه دیگری که علاقه داشت بحث ایران پژوهی بود زیرا به زادگاهش علاقه داشت.
وی عنوان کرد: سکهشناسی مهمترین بخشی بود که زندهیاد جعفری مذهب در طول سه دهه از فعالیت خود روی آن کار کرد. مقالههایی که در این حوزه نوشت بسیار راهگشا بود و دیدگاههای جدیدی را مطرح کرد. در بسیاری از مقالههایش از زاویه سکه نشاسی به زوایایی جدیدی میرسید. مطالعات زندهیاد جعفری مذهب در دهه ۷۰ جنبه تاریخی داشت اما در دهه ۸۰ در کتابخانه ملی صاحب موقعیت اداری شد و به سمت نسخهشناسی رفت. ایشان معتقد بود فهرستنویسیهای ما در بسیاری از مواقع ناقص است و تاکید داشت فهرستنویسی باید به صورت کامل نوشته شود و نمونههایی هم در این زمینه ارائه کرد.
تبریزنیا افزود: جعفری مذهب یک کتابشناس به تمام معنا بود؛ وقتی کتاب را تورق میکرد به جزییات آن پی میبرد و در مورد کتاب نظر میداد. مقالههای کتابی او بر دو نوع نقد و معرفی بود. به لحاظ نقد، ایشان یک منتقد حرفهای و متبحر بود. در بخش معرفی کتاب همیشه یک کتاب جدید ارائه میکرد تا اطلاعات افزوده داشته باشد. مستعارنویسی یکی از دغدغههای او بود. در مقالههای خود سعی کرد با نظریهپردازی به آن موجودیت دهد. او همچنین تمام رویدادهای روزانه خود را یادداشت میکرد که امیدواریم روزی منتشر شود.
وی بیان کرد: زندهیاد جعفری مذهب بسیار دقیق، باریک بین و مستندنگر بود و بدون استناد صحبت نمیکرد؛ بسیاری از مقالاتش مستند به تصویر بود. بر روش تجربی و میدانی بسیار تاکید داشت و سخت کوش، پرکار، نکته گو، نکتهنویس و در ارائه ایدههایش جسور بود. زندهیاد جعفری مذهب موفق نشد کتابهایش را منتشر کند و کارنامهاش محدود به مقالههایش شد.
تبریزنیا در مورد کتاب میراث حقیقی بیان کرد: ایده انتشار این کتاب اول آبان امسال از سوی آقای جلیسه مطرح شد. مجموعه مقالات دکتر جعفری مذهب فنی و پر از ارجاع است، ۲۱۵ مطلب در این مجموعه چاپ شده است. عنوان کتاب پیشنهاد همسر دکتر بود، کتاب تقدیم به ۲ دختر دکتر شده است، پیوست کتاب هم تعدادی از تصاویر دکتر جعفری مذهب است.
منصور صفتگل از دیگر سخنرانان این آیین گفت: امیدوارم کتاب میراث حقیقی تبدیل به مرجعی برای تحقیقات تاریخی و ایرانشناسی شود. در دوره جدید تاریخینویسی ما چندین شاخه تحقیقات تاریخی شکل گرفت و در حال حاضر خیلی هم وسعت پیدا کرد. در ایران مطالعات تحقیقاتی دو وجه عام و خاص دارد. از آنجایی که همه ما به تاریخ علاقه داریم و به طور معمول علاقه به تاریخ ایران، شهرها و سرزمینها گویی همزاد آدمی است و ما هر لحظه در تاریخ زندگی میکنیم. این وجه عام، تحقیقات تاریخی را شکل میدهد و ما در گروههای مختلف اجتماعی این تحقیقات ر ا میبینیم. بنابراین تاریخ بازار گرمی دارد و مورد علاقه طبقات مختلف جامعه است.
صفتگل ادامه داد: وجه دوم تاریخ نگاری در ایران وجه خاص است که تاریخنگاران حرفهای و با تجربه معمولا آن را انجام میدهند. فعالیت تاریخ نویسی زندهیاد جعفری مذهب عمدتا در بخش دوم قابل تجزیه تحلیل است نه اینکه دیگران یعنی مخاطب عام نتوانستند از نتیجه تحقیقات جعفری مذهب بهره ببرند اما به دلیل ویژگیهای خاصی که این تحقیقات دارد آنها را در گروه تحقیقات مورخان حرفهای دستهبندی میکنیم. در فضای تاریخنگاری معاصر بعضی از مورخان و علاقمندان به تاریخ این وجه را ترجیح میدهند که مباحث نظری را بر عمل مورخانه غلبه دهند این امر مفید است اما نتایج حرفهای تاریخنگاری آن خیلی قابل اعتنا نیست. یکی از خصوصیات تاریخنگاری جعفری مذهب پرهیز از کلان گوییهای نظریهپردازانه بیربط به عمل مورخانه بود بیشتر ترجیح میداد مانند مورخ حرفهای عمل کند.
وی عنوان کرد: ایشان علاقمند به این بود که روی عمل مورخانه تاکید کند و همین امر منجر به تولید آثار مفیدی شد. وجه دیگر تاریخ نگاری او در بستر تاریخ نگاری معاصر، ریز تاریخنگاری است. معمولا مورخان یا حوزه تحقیق تاریخنگاری را روندی انتخاب میکنند یا موضوعات منفرد را انتخاب میکنند که از لحاظ زمانی بسیار محدود هستند و از نظر حوزه عمل مورخ کوچک و مختصر هستند؛ انتخاب موضوع بسیار کوچک و انجام تحقیقات ژرفا نگر در مورد آن کار سختی است. گفتههای او از نوشتههای او بیشتر است. علاقه بیپایانی داشت و تحقیقات او مانند جستوجوی بیپایان بود. جعفری مذهب یک تاریخنگار بین رشتهای بود و به تاریخ، سیاست، اجتماعی، فرهنگ و... محدود نمیشد؛ مجموعه این حوزهها مورد علاقه او بود. در حوزههای گوناگون سرک میکشید و بیقراری تاریخنگارانه داشت و این باعث میشد هیچ حوزهای او را اقناع نکند و شهرزاد تاریخنگاری ایران محسوب میشد و از جنبههای مختلف سراغ موضوعات تاریخی میرفت.
صفتگل در پایان گفت: او آرمان خواه و آرمان گرا بود و برای کار و فعالیت خودش احترام زیادی قائل بود و میل داشت از سوی دستگاهها و نهادهای پشتیبان فعالیتهای مورخان مورد توجه قرار بگیرد. او مورخ علاقمند به ایران بود. برای او ایرانشناسی یک رشته درسی نبود بلکه با او عجین بود.
در ادامه این آیین؛ اعظم هدایتی در سخنانی گفت: جعفری مذهب مرد نوشتن بود؛ شغلش معلمی نبود اما عاشق این بود که چیزی را به کسی یاد دهد. کتابخانه شخصی او را به سازمان اسناد و کتابخانه ملی اهدا کردیم. جعفری مذهب بینهایت نوشته دارد و کارهای زیادی انجام داد و همت زیادی را میطلب تا بتوانیم آنها را چاپ کنیم. جعفری مذهب در سخنرانیها و نشستهای زیادی شرکت کرد و امیدوارم بتوانیم گفتوگوها و سخنرانیهای او را در جایی چاپ و منتشر کنیم. همچنین تصمیم داریم جایزهای به نام جعفری مذهب دایر کنیم.
گودرز زشتیانی نیز در این آیین گفت: پس از درگذشت دکتر جعفری مذهب دو کتاب «محسن نامه» و «میراث حقیقی» در مورد ایشان منتشر شده است. در سرای اهل قلم در پنج برنامه در کنار ایشان بودم و اکنون جای ایشان بسیار خالی است. تنوعی در آثار ایشان دیده میشود اما مغولان کانون محوری مطالعات جعفری مذهب است. ایدهپردازی خلاقانهای در مطالب و مقالههای ایشان است. در هر مقاله ایدهای را مطرح میکند و سعی میکرد این ایده را در قالب نشست، سمینار و... مطرح کند.
وی گفت: تلاشی که جعفری مذهب در واژه گزینی و واژه آفرینی تلاش زیادی میکرد. ما در علوم انسانی کسانی که اصطلاح سازی و واژهسازی میکنند، کم داریم. ویژگی دیگر ایشان که برای همه محققان درس آموز است کوتاه حرف زدن و پرهیز از زیادهنویسی است. ایشان در نشستها و جلسههای زیادی شرکت داشتند که باید تلاش کنیم فهرستی از آنها تهیه و منتشر کنیم.
در پایان این آیین از کتاب «میراث حقیقی؛ مجموعه مقالات زندهیاد دکتر محسن جعفری مذهب» رونمایی شد.
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۷۳۳۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقنقنویسی داستان اجتماعی نیست
این رمان توانسته است با روایتی جذاب و توجه به جزئیات، مخاطب را به خوبی با حال و هوای سالهای پیش از انقلاب آشنا کند. فصل توتهای سفید از انتشارات شهرستان ادب بهعنوان رمان برگزیده سومین دوره جایزه کتاب سال شهید اندرزگو و یکی از آثار مرحله پایانی جایزه ادبی جلال آل احمد و از کتابهای موفق سال گذشته بود. سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب در این گفتوگو درباره کتابش و چند و چون نگارش آن صحبت کرده است.
با توجه به اینکه در پایان کتاب تاریخهایی درباره نگارش و بازنگارش کتاب ذکر کردهاید، لطفا از فرآیند رسیدن به این داستان و نهایی شدن کتاب بگویید.
راستش زمانی که تاریخها را ثبت میکردم، هرگز فکر نمیکردم اینقدر درباره آنها در معرض پرسش قرار بگیرم. حقیقت این است که هدفم از ذکر آنها ماندن در تاریخ (اگر ماندنی اتفاق بیفتد) بود و اینکه مخاطب را متوجه کنم که نوشتن «فصل توتهای سفید»، چه زمانی دغدغه من بوده و حاصل چه زمانی از زندگی من است. مسأله این است که نسخه اولیه این اثر از تابستان تا زمستان ۱۳۹۳ نگارش یافت، ولی پیش آمدن برنامههایی در زندگی شخصی و اشتغال به نگارش آثار دیگر، باعث شد تا فصل توتهای سفید کمی از مرکز توجهم دور شود. در سالهای ۹۴ تا ۹۶ مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بودم و تا زمان انتشار این اثر، دو رمان نوجوان از من منتشر شد. پس از فراغت از تحصیل، فرصتی فراهم شد تا دوباره به فصل توتهای سفید رجوع و آن را بازنویسی کنم، ولی روند کند انتشار، موجب شد تا کتاب در بهمن ۱۴۰۱ منتشر شود.
داستان سوژه ملتهبی دارد. نوشتن درباره موضوعی مثل «شهر نو» که نوعی تابوست و حتی نویسندگان روشنفکر کمتر جسارت نوشتن از آن را دارند، شجاعت میخواهد. چرا بهدنبال این سوژه پردردسر رفتید؟
میتوانم فرمایش شما را به خود بگیرم و بگویم که برای نوشتن این داستان، شجاعت و شهامت به خرج دادهام، ولی اگر بخواهم صادقانه برخورد کنم، میگویم شجاعتی در کار نبوده و من فقط به تعهد حرفهای خود عمل کردهام. شهر نو برای من بستری برای روایتگری و قصهگویی بود. قرار بر رفتن به شهر نو و باقی ماندن در آن نبود. من قصد نداشتم بهواسطه ایجاد جاذبههای کاذب، مخاطب خود را سرگرم و بهعبارتی دستبهسر کنم. قصد نداشتم یک داستان زرد و تاریخمصرفدار بنویسم. همچنین باید بپذیریم که شهر نو بخشی از ساختار اجتماعی ما در جغرافیای پیش از بهمن ۵۷ بود که در فرآیند انقلاب دستخوش تحول شد و نسبت به آن واکنش نشان داد. نادیده گرفتن و بیتوجهی به پدیدههایی از این دست، بیفایده است.
ضمن اینکه تجربه سالها نوشتن به من آموخته چطور بنویسم که به ورطه پردهدری نیفتم؛ حرمت کلمه را نشکنم و آن را به ابتذال نکشانم. بنابراین واهمهای از نوشتن داستان خود نداشتم.
راستش را بخواهید خیلی دنبال پیدا کردن اشتباهات تاریخی و فضاسازی بودم، ولی چیزی نیافتم. این نشان میدهد برای نوشتن داستان، پژوهش خوبی کردهاید. از فرآیند پژوهش و از سختیهای آن در داستاننویسی بگویید. خوشحالم که این اتفاق افتاده و برداشت شما از مطالعه کتاب چنین است. این نکته برایم خوشحالکننده است و مرا در مسیر خود مصممتر میکند. مسأله این است که پژوهش بخشی از فرآیند نوشتن است. هر اثری فارغ از گونه و موضوع، نیاز به یک پیشینه مطالعاتی و پژوهشی دارد ولی این پیشینه و بازه زمانی لازم برای اثری که به تاریخ پرداخته، گستردهتر است.یک اثر تاریخی به دو نوع پژوهش نیاز دارد؛ پژوهشی پیش از نگارش اثر و پژوهشی حین نگارش اثر. مطالعه آثار پژوهشی، تاریخ شفاهی، رجوع به مستندها، انجام مصاحبه، قرار گرفتن در مکانهای مرتبط با موضوع داستان و مطالعه رمانها و داستانهایی که با آن موضوع نوشته شدهاند، میتواند بسیار کمککننده و راهگشا باشد که البته بسیار زمانبر است و انجام آن کار سادهای نیست. من هم برای نوشتن این اثر، ساعتها مطالعه و تحقیق کرده و تلاش کردهام تا جایی که ممکن است به موضوع نزدیک شوم. تا آنجاکه نزدیکتر شدن بیشتر به موضوع برایم مقدور نبوده. برای درک بهتر واقعه ۱۷شهریور، جز مطالعه تاریخ، بخشی از خاطرات شاهدان آن حادثه و روزهای پس از آن را رصد کردم و برای شناخت مؤثرتر شهرنو و ماجرای حضور لهستانیها در ایران، به مستندهایی که در قالب فیلم، عکس، کتاب و مصاحبه تهیه و منتشر شده بود، رجوع کردم و به قبرستان مسیحیان در دولاب تهران رفتم.
قبول دارید که آپارتمانی شدن بسیاری از داستانهای امروز نویسندگان بهدلیل فرار از پژوهش و وقت گذاشتن برای ساختن جهان داستانی است؟
حقیقت این است که همواره شمار ورودیها به مسیر نویسندگی بسیار زیاد است و افراد زیادی هستند که مایلند اقبال خود را در راه نوشتن محک بزنند ولی درصد کسانی که در این مسیر میمانند، بسیار کمتر است چون اساسا نوشتن و خلق کلمه، کار سادهای نیست و اصلا مبتنی بر شانس نیست. شاید پاسخم به پرسش قبل شما تا حدود زیادی روشن کند که چرا تعداد نویسندگان رمانها و داستانهای تاریخی مانند داستانهای آپارتمانی که داعیه داستانهای اجتماعی را دارند، زیاد نیست. برخی تصور میکنند با نشستن در پشت رایانه و ثبت غرنالهها و نقنقهایی که گوش فلک از آنها پر است، یک داستان روشنفکرانه بهروز و امروزی نوشتهاند ولی این داستانها نه اجتماعیاند، نه روانشناسانه زیرا در سطح باقی ماندهاند و گاهی حتی از حقیقت اجتماع دورند.
کتاب درمورد دوران پیش از انقلاب اسلامی است، ضرورت ویژهای برای نوشتن درباره این دوره تاریخی احساس میکردید؟
نخستین دلیلم برای پرداختن به این موضوع، خودخواهانه است. موضوع این است که به تاریخ علاقهمندم و همواره از خواندن آن لذت بردهام، بنابراین نوشتن از آن نیز برایم دلپذیرتر است ولی فارغ از این مسأله، آنچه مرا واداشت تا به حوادث دهههای ۴۰ و ۵۰ ایران و نیز وقایع پس از جنگ جهانی دوم بپردازم، این است که احساس کردم در این برهه از تاریخ، دستم برای قصهپردازی بازتر است. داستانهایی وجود دارد که نویسندگان نسبت به آنها غافل بودهاند، کمتر به آنها پرداختهاند و نخنما و کلیشهای نشدهاند. اساسا تاریخ ایران سرشار از ناگفتههاست و شاید همان سختی نوشتن داستان تاریخی یا داستان انقلابی موجب شده نویسندگان در برابر آنها سکوت کنند. بنابراین زمینه برای نوشتن هر نویسنده، دغدغهمندی فراهم است.نکته دیگر این است که من خود را در برابر پرداختن به موضوع انقلاب، متعهد و مسئول میدانم و از بیان آن هیچ ابایی ندارم. تصورم این است که بخشی از سهم خود در برابر انقلاب را با نوشتن میپردازم، هرچند ناچیز باشد. شاید این حرف از نظر برخی شعار باشد، ولی من از این تصور هم ابایی ندارم. نادر ابراهیمی در یک عاشقانه آرام میگوید: «شعاردادن و شعارها را برنامه کاری قرار دادن، دوای تمام دردهای ماست. آنها که شعار نمیدهند، فقط بهخاطر آن است که میترسند پای شعارهایشان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفهمند شوند. هر شعار اخلاقی، یک تعهد است نسبت به جهان. بزدلها و معتادان جرأت نمیکنند هیچ تعهدی را نسبت به جهان بپذیرند و به همین علت هم شعاردهندگان را مورد بیحرمتی قرار میدهند.»ادبیات در ماندگار کردن ارزشها و اندیشهها سهم بزرگی بر دوش دارد و در این میان داستان و رمان از جایگاه ویژهای برخوردار است. شاید برای اینکه داستان برشی از زندگی است و مخاطب میتواند آنچه را که بر شخصیت اصلی و قهرمان داستان رفته است، در خیال تجربه کند. بنابراین امکان بسیار مناسبی است تا فرد (نویسنده) بتواند آرمان، اندیشه و نوع نگاهش به هستی را با او به اشتراک بگذارد.
برخلاف بسیاری از کتابهایی که درباره دوران قبل از انقلاب نوشته شده، داستان شما سیاسی نیست و به روابط میان گروههای سیاسی، مبارزات و خطکشیهای مبارزان قبل از انقلاب نپرداخته است. چه شد که ترجیح دادید وارد این فضا نشوید؟
مساله من در اینجا انتخاب میان ورود یا وارد نشدن به سیاست و خطکشیهای سیاسی نبود. فروغ هیچ نسبتی با سیاست ندارد. او یک مبارز با آرمانهای بلند انقلابی، سیاسی، دینی و اجتماعی نیست. او یک قربانی است. بااینحال فردی منفعل و واداده نیست تا دست روزگار او را به هر طرف که میخواهد بکشد. امیر نیز نماینده مردم انقلابی در معنای عام خودش است. او متعلق به هیچ دسته و گروهی نیست. بنابراین داستان درگیر خطکشیهای سیاسی نمیشود.
داستان شما تصویری عریان، تلخ و درعینحال باورپذیر از فقر در برابر چشم مخاطب میآورد؛ درصورتیکه شاید در ذهن برخی مخاطبان که دوران قبل از انقلاب را ندیدهاند، آن زمان دوران رفاه اقتصادی تصویر شده است. آیا از نشاندادن این فقر و آسیبهایش تعمدی داشتهاید؟
تاریخ، زمین بازی مستبدان وقدرتهای استعمارگراست. منفعت ایشان در قطع رابطه ملتها با تاریخ و «انهدام هویت تاریخی»شان است. آنها نخست حافظه تاریخی ملتها را پاک میکنند و سپس آنچه را که مایلند و میپسندند، مینویسند. درواقع تاریخ را جعل میکنند و با بزک کردن چهره ظالمان و جنایتکاران، صورت دیگری از آنها تصویر میکنند. دلیل تصور عدهای درباره رفاه اقتصادی در دوران پهلوی دقیقا همین است.البته نمیتوان نادیده گرفت که بخشی از تصور اشتباه مردم به تصویر فانتزی و کاریکاتوریای برمیگردد که در فیلمها و سریالها از گذشته ارائه شده است. معتقدم که اطلاع ناآگاهان از تاریخ، درک آنها را از گذشته و حال و دیدشان را درباره آینده اصلاح میکند. گزاف نیست اگر ادعا کنم که برای هر گزارهای که در فصل توتهای سفید مطرح کردهام، «بودک» تاریخی دارم. من در برابر آنچه که مربوط به تاریخ است، عمیقا صادق بوده و برای کشف حقیقت ساعتها مطالعه کردهام. حقیقت این است که فقر و بیچارگی مردم در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن بههیچوجه انکارپذیر نیست. من برای ساخت عقبه فروغ و حال مادر و ماجان، ناگزیر از پرداخت به آن برهه تاریخی بودم و بخشی از این تاریخ، فقر و فلاکت فراگیر ملت ایران بود، وگرنه قصد انتقامکشی از کسی یا تلخکردن کام مخاطب را نداشتم.
داستان از نظر من با وجود اینکه تاریخی است و از عشق و مبارزه سخن میگوید، درونمایهای به نام انتخاب دارد. جایی که فروغ از خانه دوستش فرار میکند، به نظر من نقطه اوج داستان است. خودتان با این برداشت چقدر موافقید؟ بهنظر خودتان درونمایه اصلی داستان چیست؟
بهنظرم برداشت درستی داشتهاید. نقطه عمل فروغ برای خارج شدن از انفعال همین جاست. فروغ باید یکجا آن انرژی ذخیره شده در وجودش را بیرون میریخت و خود را نجات میداد وگرنه میتوانست مانند آنیا و زری و تمام زنهای شهر نو که خود را دستبسته و ناچار میدانستند، در آن چاه بمانند و یکی از آنها شود. بهانهاش را هم داشت ولی انتخاب فروغ، آزادگی بود.
نظر شما درباره مخاطبان داستان امروز چیست؟ از دیده شدن و خوانده شدن داستانتان چقدر راضی هستید و فکر میکنید برای افزایش مخاطبان چه باید کرد؟
باید بپذیریم که در ایران، خرید کتاب و بهدنبال آن مطالعه، جزو اولویتهای اول مردم نیست. کتاب در سبد خرید خانوارها جایگاه کوچکی دارد و این موضوع برای نویسندگان که گاهی سالها از عمر خود را صرف نوشتن کتاب کردهاند، راضیکننده نیست.
نکته دیگر این است که نویسنده یک وظیفه دارد و وابستگان به صنعت چاپ و سپس فروش و بازار کتاب، یک وظیفه. قرار نیست نویسنده هم نوشتن داشته باشد، هم چاپ و هم دغدغه فروش ولی میبینیم که برخی نویسندگان ناچارند بار تبلیغ کتاب را خودشان به دوش بکشند و آن را به جامعه معرفی کنند. این چرخه معیوب است. متولیان امر باید به وظیفه خود واقف شده و از طریق رسانههای مختلف به تبلیغ و معرفی کتاب بپردازند تا کتاب خوب جایگاه خود را بین مخاطبان بیابد.
مهمترین تأثیر جایزههای ادبی
برگزیده شدن در جوایز ادبی، بخش عمدهای از تأثیر خود را درپرداخت منتقدان به اثروانتشار یادداشت ومعرفی کتاب،ساخت رسانههای تصویری و نیز انجام مصاحبههای گوناگون نشان داد.همچنین در میان گروههایی جمعخوانی و بررسی شد. برخی از مخاطبان از طریق فضای مجازی و گاهی رودررو احساس خود درباره کتاب را به اشتراک میگذارند که اتفاق خوشایندی است. بیشتر منتظر دیده شدن کتاب در نمایشگاه کتاب امسال هستم.هر جایزه زمانی که بتواند با انتخابهای درست، اعتماد مخاطبان را به خود جلب کند، میتواند جریانساز باشد. وقتی مخاطبان -چه نویسندگان و چه خوانندگان- ببینند اثری که برگزیده شده واجد امتیازات قابلتوجه و قابلدفاع است، ترغیب میشوند از آن حمایت کرده و تأثیر بپذیرند. اگر جایزهای بتواند بهخوبی به معرفی و حمایت از آثار ارزشمند و برگزیده بپردازد، نویسندگان تشویق به خلق آثار همراستا با اهداف جشنواره میشوند. به مرور این اتفاق باعث ارتقای سطح کیفی آثار و از طرف دیگر رضایت مخاطبان میشود. بهنظرم مؤثرترین کار در این زمینه، تقویت پشتوانه علمی و ادبی جشنوارهها و جایزههای ادبی و انتخاب آثار خوب در یک بستر استاندارد است.
آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر