Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه هفت صبح - صوفيا نصراللهي: از برندگان اسکار تا بازي هاي مخوف با کاراکترهاي سرزنش گر، کمدي هاي سطح بالا تا درام هاي ضربه زننده و هر چيزي که بين اينها مي گذرد، اين بازيگران استعداد خارق العاده خودشان را در آثار قرن بيست و يکم نشان داده اند.
درباره کميابي و قحطي نقش هاي زنانه قوي در سينماي معاصر زياد نوشته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تصوير غامض و گيج کننده زنان در بسياري از فيلم هاي اخير هم مورد نقد قرار گرفته است اما در دو دهه گذشته نقش هاي زيادي وجود داشتند که مثال نقض براي اين موارد هستند که براي زنان کاراکترهاي خوب در سينما وجود ندارد.
در حالي که باز مسئوليت اين کاراکترها بر عهده فيلمنامه نويسان و کارگردانان است تا شخصيت هاي زن قوي شکل بدهند. اين بازيگران زن هستند که به اين شمايل بايد جان ببخشند. آنها دليل اصلي ديده شدن دوباره و دوباره اين فيلم ها هستند. بدون هيچ ترتيبي فهرست بهترين بازي هاي بازيگران زن قرن بيست و يکم را بخوانيد.
ليلا حاتمي، جدايي
داستان ايراني اصغر فرهادي از عداوت و دشمني والديني که در ميانه جدايي هستند و تاثيري که روي زندگي فرزندشان مي گذارد، اگرچه براي کارگردان فيلم اسکاري به ارمغان آورد که شايسته اش هم بود اما واقعيت اين است که ليلا حاتمي هم به صورت جداگانه شايستگي دريافت يک اسکار را داشت. او نقش زني را بازي مي کند که مشتاق به مهاجرت از کشورش است و وقتي شوهرش حاضر نمي شود به همراه او تن به اين نقل مکان بدهد، تصميم مي گيرد خودش به تنهايي و به هر ترتيبي شده از کشور برود. دادگاه بايد براي شان رأي صادر کند اما اين تازه اول مسير مشکلات شان است.

در حالي که نمايشي شوم و کابوس گونه با زني که براي کمک استخدام کرده اند شروع مي شود که سايه تاريکي روي سر خانواده مي اندازد و مسائل بغرنج و پيچيده اين خانواده وارد سطح جديدي مي شود. حاتمي به عنوان زن مصمم مشتاقي که مي خواهد کنترل اوضاع اطرافش را به دست بگيرد، حکمران و مرکز فيلم است. با اين وجود اوضاع کم کم از دستش خارج مي شود.
او نااميدي هايش را بيرون مي ريزد اما هيچ وقت آنها را به مرزهاي هيستريک نمي رساند. بيشتر درباره موفقيت اجراي اوست که از نگاه هاي خشمگين و واکنش هاي دستپاچه اي که در دادگاه دارد و بعد در قبال کساني که به فشار آوردن روي او ادامه مي دهند، فراتر مي رود و گسترش پيدا مي کند. به هر حال، قابليت ارتجاع و انعطاف او ابعاد بيشتر و برتري به نقشي مي دهد که فيلمنامه ظريف و دقيق فرهادي روي کاغذ خلق کرده است. او موتور اصلي فيلمي درباره طغيان و خشم است.
ايزابل هوپر، او
فيلم پل ورهوفن با صداهاي ساديستيکي آغاز مي شود. ايزابل هوپر در فيلم نقش زن ميانسالي به نام ميشل را بازي مي کند که مورد تعدي واقع مي شود. در تمام طول فيلم معلوم نيست او از لحاظ رواني چه آدمي است. زخم خورده است يا مي خواهد دسيسه کند. هوپر نشان مي دهد يکي از بزرگ ترين بازيگران معاصر سينماست. آن خنده آخر، ميشل هوپر را سلطان پرده مي کند.

اوما تورمن، بيل را بکش
درباره کاراکترهاي فانتزي کوئنتين تارانتينو زياد نوشته شده اما يکي از استعدادهاي بزرگ او نوشتن نقش براي بازيگراني است که تحسين شان مي کند و يکي از اين بازيگران هم اوما تورمن است. او براي تورمن در «بيل را بکش» نقشي نوشت که بتواند جنبه هاي تا آن روز ناديده اش در بازيگري را نشان دهد. تورمن در نقش زني به دنبال يک انتقام خونين، درخشان است.

ساندرا هولر،توني اردمان
شايد بهترين بازي ميان همه اين بازي هاي درخشاني که در اين صفحه اشاره شد نباشد اما تقريبا به چنين چيزي خيلي نزديک مي شود. بازي او که با تمام قلب و روح و جسمش انجام مي دهد باعث مي شود حضور شعفناکي روي پرده داشته باشد. هولر در نقش زن جدي که بايد با بازيگوشي هاي پدر سرخوش اش کنار بيايد به طرز شگفت انگيزي لايه هاي مختلف کاراکترش را مي شکافد.

پولينا گارسيا، گلوريا
قهرمان فيلم سباستين ليلو نام خودش را به فيلم وام داده و پولينا گارسيا هم در تجسم بخشيدن به آن و خشم هايي که در طول زندگي متوسطش دارد، مسحور کننده است. او زن تنهاي مطلقه اي است که حالا در چهارراه زندگي اش قرار گرفته و بايد انتخاب کند که از کدام راه برود. گارسيا درون کاراکتر نفوذ مي کند که ترکيبي از تاسف و تحسر و آرزو و اشتياق است.

ژئون دو يئون، نور مخفي آفتاب
فيلم لي چانگ دونگ با بازي هاي درخشانش است که منحصر به فرد مي شود. بازي اشک انگيز ژئون دو يئون تجسم اندوه و تاثر است و يادآور آن نوع از تراژدي ها که تصور مي کنيد فقط مختص آدم هاي ديگر است و شما هيچ وقت به دام شان نمي افتيد. بازي او در جشنواره کن مورد توجه منتقدان قرار گرفت و توانست جايزه بهترين بازيگر زن را بگيرد. او بازيگر محبوب کره جنوبي است.

وايولا ديويس، حصارها
ديويس يکي از آن معدود بازيگراني است که مهم نيست نقشي که بازي مي کند چه باشد، آن را روي پرده تبديل به يک موفقيت بزرگ مي کند. چقدر خوب که در اين فيلم بالاخره او را در نقش زني قوي و باهوش ديديم. شاه نقش ديويس البته همچنان در سريال «کنار آمدن با جنايت» است اما روبروي دنزل واشنگتن هم موفق مي شود همه احساساتش را به نمايش بگذارد.

دنيلا وگا، زن شگفت انگيز
در تاريخ سينما تعدادت نقش هاي تاثربرانگيزي که قلب تان را مي شکند بخصوص براي زنان زياد نيست و دنيلا وگا توانسته در يکي از اين نقش ها بازي به يادماندني از خودش به جا بگذارد. او تصويري مسحور کننده از قاطعيت زنانه نشان مي دهد. زني که خانواده اش طردش کرده اند. او در تمام طول فيلم موفق مي شود روح مستقلش را حفظ کند. وگا واقعا اين نقش را به زن شگفت انگيز بدل مي کند.

نائومي واتس، جاده مالهالند
تعداد فيلم هايي که درباره روياي هاليوود و واقعيت گزنده اش ساخته شده اند در شمار نمي آيد اما هيچ کدام از آنها به اندازه اجراي عميق نائومي واتس در فيلم شاهکار ديويد لينچ آنقدر بي نقص در تصوير اين جريان موفق نبوده اند. واتس مي خواهد در فيلم تبديل به يک ستاره بزرگ شود، در نتيجه بيشتر اوقات تصوير زني محکم و قوي از خودش نشان مي دهد، نقشي که يکي از درخشان ترين نوشته هاي لينچ است.

الن برستين، مرثيه اي براي يک رويا
هر چند وقت يک بار به بازيگري از آن فرصت ها داده مي شود که به استعدادهايش وسعت بيشتري ببخشد. نقشي که تشخيص و گذاشتن مرز ميان آنچه در زندگي واقعي مي گذرد و آنچه بازي است، کار خيلي دشواري است. اينجا بازيگر در آشفتگي هاي نقش گم مي شود و هيستري آغاز مي شود که معلوم نيست برستين کجا تمام مي شود و نقش سارا کجا آغاز مي شود.

لاراليني، مي توني روي من حساب کني
فيلم اول کنت لونرگان اثر غمگيني است که منتقدان و تماشاگرانش را با ديالوگ هاي درگير کننده و توانايي کارگردان در به تصوير کشيدن کاراکترهاي رنج کشيده جلا داد. يک نمايشنامه نويس با سابقه از اهميت بازيگر باهوش سر کار آگاه است و لاراليني هم چنين بازيگري است. چيزي مجذوب کننده در بازي او وجود دارد و رابطه اش با برادرش در اين فيلم گاهي ترسناک مي شود.

امانوئل ريوا، عشق
ريوا از چند دهه پيش يک اسطوره در زمينه بازيگري بود. وقتي کمک کرد تا فيلم «هيروشيما عشق من» تبديل به بخشي از تاريخ سينما شود. او با «عشق» هانکه ثابت کرد که گذر سال ها و پا گذاشتن به دوران پيري حتي ذره اي از استعدادهايش را کم نکرده است. او در نقش زني بيمار که در سکوت از شوهرش تقاضاي مرگ مي کند، در درام درخشان هانکه سنگ تمام مي گذارد.

ماريون کوتيار، زندگي ايده آل
زندگي خواننده اسطوره اي فرانسوي، اديت پياف، خيلي راحت مي توانست تبديل به يکي از آن آثار بيوگرافيک سانتي مانتال تلويزيوني بشود اما کوتيار به تنهايي سطح و مرتبه هر سکانس از فيلم را بالاتر برد. نقشي که براي کوتيار اسکار به ارمغان آورد و نشان داد چطور اين کاراکتر از دل فقدان هاي نابود کننده اش به اوج مي رسد. پياف نماد احساسات خالص است و کوتيار هم اين را تصوير مي کند.

اسکارلت جوهانسون ، زير پوست
به ندرت پيش مي آيد که استعداد براي ساختن و نگهداشتن کارنامه يک بازيگر در هاليوود کافي باشد. کليد اصلي در اين است نقش هايي پيدا کنيد که استعدادتان را ثابت کند. در مورد اسکارلت جوهانسون او هر چند وقت يک بار يکي از اين نقش ها را بازي مي کند و آخرين اش همين فيلم «زير پوست» جاناتان گليزر است، در نقش زني عجيب و غريب و بيگانه با زمين.

چارليز ترون، هيولا
هر کسي که به فيلم «هيولا» فکر کند اولين چيزي که در نظرش مي آيد بازي چارليز ترون است. با آن گريم مهيب که به او کمک کرد راحت تر به دل کاراکتر نفوذ کند. ماجرا ولي فقط آن گريم نيست. ترون کاري مي کند که نااميدي و خشم آن هيولا را حس کنيم، نقشي که براي ترون اسکار به ارمغان آورد و هنوز نقش ديگري به آن خوبي بازي نکرده است.

کريستن دانست، ملانکوليا
بازيي در فيلم روانشناختي لارس فون تريه واقعا کار دشواري است. درامي که هم مي تواند يک فيلم آخرالزماني تعبير بشود و هم يک رويا و همه اينها در گرو کاري است که کريستين دانست انجام مي دهد. او دائم در فيلم با بازي اش، تغيير لحن و فضا مي دهد. فيلمي که باعث شد دانست بتواند خودش را به عنوان يک بازيگر خوب ثابت کند.

بري لارسون، موقتي 12
لارسون هر کاري مي کند که کاراکتري روي پرده خلق کند که تماشاگر شيفته اش شود و خيلي هم خوب اين کار را انجام مي دهد. در نقش گريس که کارش مراقبت از کودکاني است که مشکل جسماني يا رواني دارند. زني که جهان سختي دارد، اما سختي اصلي همچنان که هر چه فيلم پيش تر مي رود بيشتر متوجه مي شويم در گذشته گريس است.

هالي بري، توپ هيولا
شايد آن را به عنوان فيلمي به ياد بياوريد که باعث شد اسکار بهترين بازيگر نقش اول زن براي اولين بار به يک زن سياهپوست داده شود. جايزه اي که به هالي بري اين فرصت را داد که آن سخنراني جاودانه را در اسکار انجام بدهد اما واقعيت اين است که خود نقش چندان چيز درخشاني نبود. اين هالي بري بود که از آن نقشي به يادماندني ساخت.

آن مارسن، دختر تمام روز راه مي رود
آن مارسن در اين فيلم حتي يک کلمه هم نمي گويد. حتي يک ديالوگ هم ندارد. حالا تصور کنيد چه کار سختي در پيش داشته است. کار او منبعي براي يک اثر هنري است. مارسن همه احساساتش را در حرکاتش به تصوير مي کشد. نقش اش قرار نيست فراتر از يک آرکتيپ برود و با اين وجود با بازري مارسن قابل لمس و يکتا مي شود.

کونژانه واليس، هيولاهاي جنوب وحشي
اولين فيلم بن زايتلين يک اتفاق بود. راه يافتنش به فصل جوايز اتفاق عجيب تر. درباره رابطه يک پدر و دختر که در يک شهر حاشيه اي زندگي مي کنند. با تصاويري که حتي سورئال به نظر مي رسيد. نقش آن دختر شش ساله را واليس بازي مي کرد. او با اين نقش تبديل به کم سن ترين نامزد تاريخ اسکار شد. چالش او با نقش در عين اعتماد به نفس زيادي که دارد حيرت برانگيز است.

کاتالينا ساوردا، نديمه
کمدي سياه سباستين سيلوا داستان خارق العاده يک رقابت خانوادگي است. فيلمي که از داستان يک زن خدمتکار تبديل به کمدي شبيه به «تنها در خانه» مي شود. ساوردا خيلي آرام کيفيت عجيبي به فيلم مي دهد و مرثيه آن را بالاتر مي برد. بازي در سطح دارد اما در لايه هاي عميق تر کارش ديدني تر مي شود. فيلم متاسفانه چندان ديده نشد تا بازي ساوردا قدر ببيند.

ژوليت بينوش، کپي برابر اصل
يکي از باور نکردني ترين نکات درباره فيلم عباس کيارستمي اين است که چطور فيلمساز ايراني اين قدر دير بازيگري را پيدا کرد که مناسب ايفاي نقش در فيلم هايش بود. کيارستمي استعداد خاص و نايابي در اين داشت که کشف کند کدام بازيگر مي تواند اين قدرت را روي پرده به فيلم هايش بدهد که تماشاگران احساساتي را که کارگردان مي خواهد درک کنند. بينوش در نقش زني بي نام در اين فيلم چنين قدرتي داشت.

کيم هياجا، مادر
نقشي که هياجا در اين فيلم بازي مي کند فراتر از يک مادر است. فيلم بونگ جون هو اثري ترسناک درباره هيولا و اين چيزها نيست. با اين حال درنده خويي به قهرمان زن فيلم مي دهد که در کمتر اثر سينمايي شاهد آن هستيم. کيم موفق مي شود توجه مخاطبان را به خودش جلب کند و باعث شود اين بهترين فيلم جنايي بونگ جون هو شود.

ناتالي پورتمن، جکي
با هر متر و معياري فيلم «جکي» ساخته پابلو لورن اثر خارق العاده اي است اما قطعا هيچ کدام از عوامل موفقيتش به پاي بازي ناتالي پورتمن نمي رسد. او در نقش بانوي اول آمريکا و همسر جان اف کندي در بدترين و تراژيک ترين دوران زندگي اش بازي مي کند و با همه جکي کندي هايي که پيش از اين ديده ايم متفاوت است. درباره لهجه اش هم بحث نکنيد، بي نقص است.

بيورگ، رقصنده در تاريکي
خالص ترين و وحشيانه ترين فيلم لارس فون تريه با حضور بيورگ است که جاودان مي شود. سلما (بيورگ) زن جواني از تبار چک است که از همسرش جدا شده. او براي امرار معاش در کارخانه اي در يک منطقه روستايي در آمريکا کار مي کند. بيتابي وي رفته رفته کمتر مي شود و پسرش نيز در وضعيتي مشابه وي قرار دارد. تنها دلخوشي او که در تحمل مصائب زندگي را آسانتر مي کند، موسيقي است.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۸۱۶۰۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قاب مشترک بهترین‌های استقلال در 1402 (عکس)

به گزارش ورزش سه، آرمین سهرابیان و ابولفضل جلالی با همکاری یکدیگر تک گل سه امتیازی استقلال را در بازی با هوادار به ثمر رساندند و با همین گل به عنوان بهترین گلزن و گلساز استقلال در پایان سال 1402 تبدیل شدند.

آرمین سهرابیان با گلی که مقابل هوادار به ثمر رساند با 4 گل در کنار مهرداد محمدی و کوین یامگا عنوان برترین گلزن فصل استقلال را به دست آورد، سهرابیان در بازی با ذوب آهن، نساجی، پیکان و هوادار گلزنی کرد و گل او مقابل ذوب آهن با یک ضربه از راه دور زیبا به ثمر رسید.

این شرایط برای ابولفضل جلالی هم اتفاق افتاد و با پاس گلی که در بازی با هوادار ارسال کرد تعداد پاس های خود را به عدد 5 رساند و بالاتر از مهدی‌ مهدی پور به عنوان برترین گلساز استقلالی ها در پایان سال 1402 تبدیل شد.

این دو بازیکن علاوه بر گلی که شب گذشته با همکاری یکدیگر برای استقلال به ثمر رساندند در بازی با نساجی و پیروزی پرگل این تیم هم نقش پررنگی داشتند، جلالی در آن مسابقه یک پاس گل برای سهرابیان ارسال کرد و سهرابیان هم پاس گل او را بی‌جواب نذاشت و زمینه گلزنی مدافع چپ استقلال را فراهم کرد.

دیگر خبرها

  • سقوط بلینگام: او دیگر شماره یک رئال نیست
  • تراکتور سه امتیاز عیدی از قزوین برد
  • قاب مشترک بهترین‌های استقلال در 1402 (عکس)
  • تساوی مس رفسنجان برابر ذوب آهن
  • خلاصه بازی بارسلونا و اتلتیکومادرید + فیلم
  • طهماسبی: حداقل تیم‌مان دوست داشت فوتبال بازی کند!
  • اینتر - ناپولی؛ ترکیب رسمی
  • آرمین سهرابیان سریعترین گل فصل را به ثمر رساند
  • (ویدئو) پوشش جنجالی ناریمان الصالحی و هاله العادل بازیگران عراقی سریال «آمرلی» در خیابان‌ های تهران
  • خلاصه بازی الهلال و ضمک+ فیلم