ازدواج موثرترین راه برای یک زندگی شادمانه است/ زندگی مرفه دنیای کنونی خشنودی به همراه ندارد
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۸۲۱۱۳۳
استاد دانشگاه سیدنی گفت: ازدواج موثرترین راه برای یک زندگی شادمانه است و خود به عنوان امری زنده هویت دارد که اگر به آن توجه نکنیم میمیرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، علی صاحبی شب گذشته در سمینار "ازدواج بدون شکست" به میزبانی دانشگاه نوشیروانی بابل اظهار کرد: ما باید بدانیم در زندگی اولویتمان چیست، خانواده، پیشرفت شغلی و تحصیلی، اکثر حاضرین در این جلسه حتما خواهند گفت خانواده زیرا انسان هر چیزی داشته باشد اما بدون خانواده زندگی کند قطعا شادمان نخواهد بود، وگرنه انسان به راحتی میتواند قهرمان شود، مدارج علمی پیدا کند اما بدون خانواده موفق نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: بسیاری از افراد هستند که ثروت زیادی هم دارند اما در خانواده موفق نیستند، حتی در سفر و بهترین هتلها نیز باهم دچار مشکل میشوند بنابراین خانواده باید در راس امور زندگی ما باشد، آیا خانوادههای ما اینگونه هستند؟ پدر و مادر آیا جلسات کاری خود را برای بیماری فرزند یا همسر خود رها میکنند؟ ما اولویت نخستمان خانواده است اما بیشترین زمان و انرژی خود را برای خانواده نمیگذاریم، نگوییم اگر کار میکنیم برای خانواده است پس افراد مجرد که ساعتهای طولانیتر کار میکنند چه؟ دلیلش این است که کار بخشی از هویت ماست و اگر خانواده هم نباشد ما همه کار خواهیم کرد.
این روانشناس بالینی ازدواج را مهمترین راه رسیدن به خشنودی دانست و ادامه داد: ما باید از خود بپرسیم اساسیترین راه برای دستیابی به خشنودی و رضایت پایدار در زندگی چه میتواند باشد زیرا رضایتمندی دلیل انجام هرکار ماست، خشنودی مهم است زیرا رضایتمندی از زندگی نقدینگی نهایی و در واقع دلیل اصلی ما برای زندگی کردن است،ما دست به هر تصمیمی از قبیل ادامه تحصیل، ازدواج و حتی جدایی که میزنیم به دنبال احساس خشنودی هستیم، در روز اربعین پای پیاده به سمت کربلا میرویم زیرا این عمل موجب رضایمندی ما میشود.
استاد دانشگاه سیدنی تصریح کرد: اینکه ما در زندگی به دنبال چه هستیم و چه هدفی داریم در دستیابی به خشندی و رضایتمندی تاثیر دارد، اما خواستههای اشتباه ما را خشنود نمیسازد، ما میتوانیم در زندگی ثروت، زیبایی و جذابیتهایی زیادی داشته باشیم اما قطعا بدون خانواده شادمان نیستیم، افراد ثروتمند، مشهور و به اصطلاح این روزها سلبریتیها حاضرند این شهرت و یا ثروت را نداشته باشند اما خشنود باشند و در زندگی آرامش داشته باشند، در صورتی که شاید برای ما جذاب باشد که همه ما را بشناسند و با ما عکس بگیرند.
صاحبی خاطرنشان کرد: در زندگی مشترک و ازدواج نیز همینگونه است که گاهی امکان دارد ما احساس خشنودی نکنیم، اما باید بدانیم برداشت ما از زندگی مشترک مانند داستان فیل مولانا است و هرکدام از ما تصوری از ازدواج داریم که درست نیست، بسیاری از افراد بیدلیل از هم جدا میشوند تنها به خاطر اینکه زندگی را یاد نگرفتند، در عصر جدید شاید ما اطلاعات زیادی از عوامل بیرونی داریم اما برای زندگی خود خیر، شاید از کوچکترین قطعه در خودروی BMW اطلاعات داشته باشیم اما این اطلاعات به چه درد زندگی ما میخورد.
وی یادآور شد: ما چرا خشنود نیستیم و چرا زندگی در عصر کنونی اینقدر برایمان غمبار است، برای درک میزان این غم کافی است تنها نگاهی به آمارها و میزان خودکشی، افسردگی، طلاقها و شکست افراد توجه کنیم، با اینکه اکنون از قبل مرفهتر هستیم اما شاد نیستم، تکنولوژی و حقوق بشر رشد کرد اما ما از نسلهای گذشته شادتر نیستم، دادگاهها شلوغتر، جرایم، طلاق و مصرف قرصهای ضدافسردگی بیشتر شد، در واقع زندگی مرفه دنیای کنونی خشنودی به همراه ندارد.
استاد دانشگاه سیدنی افزود: زمانی در یک شهر شاید تنها یک مورد طلاق وجود داشت اما الان چه، مردم الان از سر دلخوشی طلاق نمیگیرند، اگرچه شاید ظاهر زندگیها مرفه باشد اما شادمان نیستند، آمار طلاق بسیار وحشتناک شده است به گونهای که بسیاری از تالارهای عروسی با علم به عدم استحکام آن ازدواج پیشنهاد برگزاری مراسم سالگرد ازدواج به صورت رایگان میدهند، زیرا میدانند افرادی که برای یک شب عروسی چند صد میلیون خرج میکنند نخواهند توانست تنها یک سال در کنار هم زندگی کنند، روابط ما دیگر مانند گذشته کیفیت ندارد و بسیار پرتنش است، متاسفانه هرچه ما رفاهمان بیشتر شد روابطمان پرتنشتر و راه به جایی نبردیم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: یکی از مهمترین دلایل در شکست ازدواج عدم آگاهی افراد از علت ازدواجشان است، برخی آرامش، استقلال و کامل شدند بیان میکنند اما در واقع ما به دو دلیل ارضای نیازها و خواستههای خود ازدواج میکنیم، دقت کنیم که نیاز و خواسته باهم تفاوت دارند، نباید تصور کنیم که برای خوشبخت شدن باید ازدواج کرد، این تصور اشتباهی است زیرا اگر کسی میتواند ما را خوشبخت کند در قدم اول باید خود خوشبخت باشد، برخی نیز ادعا میکنند میخواهند سنت رسولالله را اجرا کنند در صورتی که هیچ جای زندگیشان مانند ایشان نیست، سن ازدواج، نحوه انتخاب و زندگیشان با پیامبر شباهتی ندارد، الان دیگر افراد تمام جذابیتهای طرف مقابل خود را میسنجند و بعد ازدواج میکنند، این سنت رسولالله نیست، پس خود را گول نزنیم، ما برای ارضای نیاز و خواستههای خود ازدوج میکنیم و باید باور داشته باشیم نیاز و خواسته هر دو فرد مهم است و باید ارضا شود.
صاحبی ادامه داد: در زندگی مشترک دو نفر باید در خدمت هم باشند، نباید در ازدواج تنها خواستههای « من » مهم باشد، ما و همسرمان به یکی از علتهای عشق تفریح، بقا، قدرت و موقعیت و آزادی ازدواج میکنیم، نباید فکر کنیم اگر همسرمان عاشقمان بود نیازهای دیگر او نباید تامین شود، این نیازها در وجود ما نهادینه است و حتی اگر دلیل ازدواجمان نباشد باید به آنها توجه کنیم، همسران در زندگی باید این اطمینان را داشته باشند که به خواستههای دیگر خود نیز خواهند رسید و قرار نیست شریکشان مانع برآورده شدن نیازها باشد و یا انتخاب، استقلال و آزادیهای فردیشان را محدود کند.
وی گفت: در مواجه افراد با یکدیگر است که تعارض بوجود میآید، در واقع تعارض طبیعیترین اتفاق برای انسان است اما آنچه مهم است نحوه برخورد ما با تعارض است، در این حالت برخی دست به کنترلگری میزنند، یعنی طرف مقابلشان را مجبور میکنند کاری را خلاف میلشان انجام دهند زیرا فکر میکنند مالک او هستند، رفتارهای کنترلگرانه مانند تحقیر، تنبیه و سرزنش ارتباط را از بین خواهد برد، افرادی که بیشترین سطح خشنودی را در زندگی تجربه میکنند کمترین میزان از این رفتارهای به اصطلاح کشنده را از خود بروز میدهند.
فوقدکترای روانشناسی افزود: افراد در دوران نامزدی به دلیل اینکه همدیگر ار نقد، تحقیر و تنبیه نمیکنند، بسیار از هم خرسندند، حافظ میگوید که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها، این مشکل از اساس رابطه و ازدواج به وجود نمیآید بلکه مشکل از ماست که فکر میکنیم طرف مقابل از املاک ماستغ در دوران نامزدی هم چون افراد خود را مالک کامل نمیدانند مراقبند اما با شروع زندگی این را از خاطر میبرند، در صورتی که همان گونه که ما ماشین امانت دوستمان را میگیریم و همواره مواظبش هستیم تا مبادا آسیب ببیند باید در زندگی نیز مراقب باشیم.
استاد دانشگاه سیدنی اظهار کرد: ازدواج موثرترین راه برای یک زندگی شادمانه است و خود یک به عنوان امری زنده هویت دارد که اگر به آن توجه نکنیم میمیرد، زن و شوهر وقتی باهم به تعارض میرسند، فکر میکنند مشکل در انتخابشان است و مشکل را حل نمیکنند، در این حالت رابطهشان میمیرد، در صورتی که تعارض یک امر طبیعی میان همسران است، ما تا وقتی زندهایم با یکدیگر تعارض خواهیم داشتف تنها زوجی باهم تعارض ندارند که یکی شان مرده باشد.
صاحبی در پایان گفت: زندگی مشترک چهار پله دارد، از نامزدی، ماه عسل و تعارض تا سازگاری، در هر پله تعارضات بیشتر نمود خواهند یافت زیرا چشم افراد در زندگی باز خواهد شد و آن شوق روز اول را ندارند اما با اتخاذ رفتارهای درست و عدم کنترل و پرخاشگری است که این مراحل با موفقیت طی خواهد شد. انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۸۲۱۱۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط افرادی که در خانوادهای سمی بزرگ شدهاند این ۷ مورد را درک میکنند
نحوه بزرگ شدن شما تا بزرگسالی، چه خوب و چه بد، بر رفتارتان تأثیر میگذارد تجربیات مخرب اولیه زندگی زخمهای عاطفی ماندگاری از خود به جای میگذارند.
آنها اغلب روابط شما را به گونهای تحت تاثیر خود قرار میدهند که درک آن دشوار است.
در ادامه، به بررسی ۷ چیز در زندگی میپردازیم که طبق اصول روانشناسی، افرادی که در خانوادهای با روابط سمی بزرگ شده اند درکشان میکنند.
۱) زندگی در تنش مداوم
بزرگ شدن در یک خانواده سمی میتواند به معنای زندگی در یک تنش دائمی باشد. هرگز نمیدانید که درگیری بعدی چه زمانی رخ خواهد داد روانشناسان خاطرنشان میکنند که اعضای سمی خانواده ممکن است معتاد به درگیریهای مداوم باشند در نتیجه، آنها از نظر احساسی بیش از حد واکنش نشان داده و در جمع یا در فضای خصوصی عصبانیتشان را نشان میدهند.
بزرگ شدن در چنین محیط ناآرامی مانند حرکت در میدان مین بوده که در آن هر قدم مملو از خطر است از لحظهای که از خواب بیدار میشوید، تا زمانی که به رختخواب میروید، یک حس تنش وجود دارد؛ مانند طوفانی که در حال وقوع است.
شما در چنین شرایطی مجبور هستید که همیشه رفتارها و سخنان خود را بررسی کنید و هرگز نمیدانید که یک نظر ظاهراً بی ضرر چه زمانی طوفانی را برمی انگیزد این حالت حتی پس از مستقل شدن به سختی از بین میرود.
۲) احساس میکنید که در افت و خیز احساسی هستید
اعضای سمی خانواده همیشه در آستانه انفجار نیستند گاهی اوقات، آنها آرام، دوستداشتنی و خوب به نظر میرسند. درست پیش از اینکه بدون هیچ هشداری وارد حالت سمی خود شوند.
این دقیقاً همان چیزی است که باعث میشود احساس کنید که انگار در یک ترن هوایی احساسی هستید درست زمانی که فکر میکنید در امانید، یک طغیان شما را به قلمروی دلواپسی پرتاب میکند این تغییرات سریع خلق و خو باعث ایجاد حس بی ثباتی میشوند.
بچههایی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند و نمیدانند که چه چیزی انتظارشان را میکشد، ممکن است دچار اضطراب شده و دائماً خود را برای حمله عاطفی بعدی آماده کنند.
۳) مراقبت از دیگران
کودکان در خانوادههای سمی ممکن است خود را در نقشهایی بیابند که معمولاً برای بزرگسالان تعریف شده اند؛ مانند نقش مراقب، این امر آنها را وادار میکند که خیلی سریع بزرگ شوند و کودکی و معصومیت آنها را میرباید.
بر اساس اصول روانشناسی، اگر مجبور باشید از همان ابتدا نقش مراقب را بازی کنید، این احتمال وجود دارد که هویت خود را با انجام کارهایی برای دیگران پیوند دهید.
در حالی که کمک کردن خوب است، با داشتن چنین ذهنیتی این کار را بیش از حد و بدون تعیین مرزهای سالم و توجه به نیازهای خود انجام میدهید.
در این صورت، عزت نفس شما آسیب میبیند. به خصوص اگر این باور را داشته باشید که تنها در صورتی شایسته عشق و احترام هستید که بتوانید به دیگران کمک کنید.
۴) عزت نفس پایین
افرادی که در خانوادههای سمی بزرگ شده اند، اغلب در دوره بزرگسالی با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم میکنند اگر در دوران کودکی خود مجبور بودید که با انتقادات بی وقفه کنار بیایید، همان افرادی که باید به شما عشق بیقید و شرط میدادند، باعث شدند که احساس بی ارزشی کنید.
هنگامی که متقاعد شدید بی ارزش هستید، از بین بردن این باور دشوار است. حتی در موقعیتهایی که به طور عینی موفق هستید، ممکن است دچار احساس بی کفایتی و شرم شوید.
بنابراین، اهداف بزرگ تری را برای خود تعیین کرده و اگر نتوانستید به آنها دست یابید، خودتان را سرزنش میکنید.
۵) کمالگرایی
فرزندان خانوادههای سمی میتوانند دچار کمالگرایی شوند. شاید پدر و مادرتان اشتباهات شما را به عنوان یک نقص، به جای بخشی از زندگی عادی تلقی میکردند.
بنابراین، ممکن است این رفتار باعث شده باشد که شما در دوره بزرگسالی فکر کنید که باید از اشتباهات به هر قیمتی اجتناب کرد و تلاش برای کمالگرایی یک هنجار است؛ نه یک استثنا.
تمایل به کمالگرایی همچنین میتواند ناشی از نیاز به کسب تایید یا اجتناب از انتقاد در یک محیط خانوادگی سمی باشد که در درازمدت باعث استرس مزمن و نارضایتی از زندگی خواهد شد.
۶) سرکوب احساسات
محیطهای سرکوبکننده عاطفی در دوران کودکی، بیان آشکار احساسات را برای افراد چالشبرانگیز میکنند.
روانشناسان خاطرنشان کرده اند که سرکوب احساسات یک راهبرد معمول مقابلهای است که توسط اعضای خانوادههای سمی استفاده میشود.
کودکان در چنین خانوادههایی این باور را دارند که ابراز احساسات میتواند منجر به نادیده گرفته شدن یا حتی خشونت و شرمندگی شود؛ بنابراین آنها احساسات خود را سرکوب میکنند که باعث میشود ایجاد روابط عمیق در دوره بزرگسالی چالشبرانگیزتر شود.
اگر نتوانید به طرف مقابل بگویید که واقعاً چه احساسی دارید، چگونه میتوانید به او نزدیک شوید؟
۷) مکانیسمهای مقابلهای ناسالم
بزرگ شدن در یک شرایط سمی میتواند باعث شود مکانیسمهای مقابلهای دیگری در شما شکل گیرند:
کنارهگیری از تعاملات اجتماعی به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر رنجهای عاطفی بیشتر
سوء مصرف مواد مخدر برای از بین بردن درد عاطفی یا مقابله با استرس
انجام رفتارهای خودآزاری در تلاش برای مقابله با احساسات طاقتفرسا یا به دست آوردن حس کنترل
صرف زمان بیش از حد در شبکههای اجتماعی یا خیالبافی به عنوان وسیلهای برای فرار از واقعیتهای زندگی ناکارآمد خانوادگی
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی خواندنیها