Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-05-04@08:20:55 GMT

معلم ریاضی به فرمول شهادت رسید+عکس

تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۸۴۰۷۵۱

معلم ریاضی به فرمول شهادت رسید+عکس

به گزارش جهان نيوز،‌ محمدحسن عسگری همان پسربچه هفت ساله‌ای است که این شعر را با صدای رسا پشت میکروفن می‌خواند، همان پسربچه‌ای که این روزها در فضای مجازی فیلم کوتاه یک دقیقه‌ای‌اش با یک عنوان اختصاصی دست به دست می‌شود: «شعرخوانی فرزند روشندل شهید مدافع حرم مجید عسگری»

محمدحسن همان پسر بچه توی فیلم است، همین که حالا کنار عمو نشسته و دلش بدجوری برای بابا تنگ شده و عمویش، سعید عسگری، این را خیلی خوب می‌فهمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ما 60 روز بعد از شهادت مجید عسگری جمکرانی، پای صحبت‌های برادرکوچک‌ترش می‌نشینیم و از مردی می‌گوییم که به عشق اهل بیت، لباس رزم پوشید و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد. یک معلم باسابقه آموزش و پرورش که فقط هفت سال تا بازنشستگی فاصله داشت، اما درگیرو دار روزمرگی‌های زندگی، دلش را پر داد سمت حرم حضرت زینب(س) و مسیر زندگی‌اش برای همیشه عوض شد.

آقای عسگری وقتی خبر شهادت برادر شما منتشر شد، خیلی‌ها به فرهنگی بودنش اشاره کردند.
بله همین‌طور است، برادرم معلم رسمی آموزش و پرورش بود و 23 سال سابقه تدریس داشت. بجز برادرم دو معلم مدافع حرم شهید هم در کشور هستند، اما آنها بازنشسته بودند و برادرم اولین معلم شاغل و شهید مدافع حرم است.

معلم چه درسی بود؟
معلم کامپیوتر و ریاضیات.

کدام مدرسه؟
در هنرستان شهدای چهارمردان قم تدریس می‌کرد.

در این سال تحصیلی هم کلاس داشت؟
بله. اتفاقا بسختی از آموزش و پرورش مرخصی سه ماهه گرفت تا به سوریه اعزام شود، بالاخره مدارس شروع شده بود و وقتی نوبت اعزام برادرم رسید، دوماه از شروع سال تحصیلی می‌گذشت.

بحث اعزام به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب‌(س) از کی برای برادر شما مطرح شد؟ همان‌طور که گفتید ایشان معلم بودند.
بله برادر من معلم بود، اما همیشه می‌گفت من به عنوان معلم الگوی دانش‌آموزانم هستم. می‌گفت من به عنوان یک معلم وقتی به دانش‌آموزانم درس می‌دهم، وقتی از دوران دفاع مقدس صحبت می‌کنم، اگر بچه‌ها از من بپرسند تو از دفاع مقدس و انقلاب حرف می‌زنی، چرا الان خودت به آن عمل نمی‌کنی چه جوابی دارم بدهم؟ من اگر زمان جنگ سن وسالی نداشتم و از دفاع مقدس خودمان جا ماندم، اینجا که می‌توانم حضور داشته باشم.

متولد چه سالی بودند؟
متولد سال 1353.

خب چطور می‌شود که یک معلم کامپیوتر و ریاضیات برای دانش‌آموزانش از دفاع مقدس صحبت می‌کند؟
این بحث همیشه دغدغه برادرم بود. یعنی یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش همین بحث فرهنگی بود. بجز معلمی، برادرم در سال هشتم خارج طلبگی را به‌صورت افتخاری درس می‌خواند، خادم افتخاری حرم حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران هم بود. در حلقه صالحین سه پایگاه بسیج هم فعال بود و مربی حلقه صالحین بود. یعنی از بحث بسیج و دفاع دور نبود و براساس همین اعتقادی که داشت تصمیم به رفتن گرفت.

با شما از همان اول موضوع را مطرح کرد؟
بله. وقتی از موضوع باخبر شدم حقیقتش را بخواهید گفتم داداش شما سه تا بچه‌داری و از بین این سه تا یکی هم که روشندل است و احتیاج به حضور شما دارد.

یعنی مخالفت کردید؟
شرایط خاصی را که داشت برایش مرور کردم. اما برادرم با آرامش زیادی گفت، مگر بچه‌های من خدا ندارند؟! اصلا همیشه ذکرش همین بود که مگر ما خدا را نداریم؟! ایمانش خیلی قوی بود و این را واقعا در عمل هم نشان می‌داد. مثلا خیلی کم شده بود که نمازش را به جماعت نخواند، برای نماز جماعت ارزش زیادی قائل بود و حتی وقتی برای آموزش به پادگان هم اعزام شده بود، از مسئولان آموزشی‌اش با التماس خواهش کرده بود شب‌ها را به او مرخصی بدهند که ساعت 2 شب از پادگان بزند بیرون و برسد قم و نماز صبح را در حرم حضرت معصومه‌(س) به جماعت بخواند. همیشه می‌گفت اگر من در قم یا نزدیک قم باشم و نمازم را در حرم نخوانم انگار یک گم کرده دارم. آنقدر این حضورش در حرم تکرار شده بود که خود خادمان داخل حرم وقتی یک روز هم نمی‌رفت سراغش را می‌گرفتند.

از وقتی موضوع علاقه‌اش به مدافع حرم شدن و تصمیمی را که گرفته بود با شما مطرح کرد تا وقتی که اعزام شد چقدر طول کشید؟
حدود دوسال. مجید دوسال دنبال کارهایش بود و واقعا با سختی پذیرفته شد و با علاقه و پشتکاری که داشت مورد قبول قرار گرفت. وقتی هم که بالاخره با اعزامش موافقت کردند، از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجید. عشقش، آرزویش شهادت بود و به دلش افتاده بود که در این راه حتما شهید می‌شود. حتی خیلی از دوستانش که بعد از شهادت مجید ما را دیدند گفتند ما از شنیدن خبر شهادت مجید خوشحال شدیم چون حقش بود، اگر شهید نمی‌شد مثل آدمی بود که یک فرصت خیلی باارزش را در زندگی‌اش از دست داده و قطعا همیشه حسرت این فرصت را می‌خورد.

در چه تاریخی اعزام شد؟
برادرم یکشنبه 28 آبان از قم اعزام شد، شام شهادت امام رضا(ع) بود که رفت سوریه. یک هفته بیشتر هم آنجا نبود، اما اینقدر تشنه شهادت بود که در هفتمین روز حضورش در سوریه، شهادت نصیبش شد و ششم آذر در سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) به شهادت رسید.

کدام منطقه بود؟ وقتی سوریه بود با هم صحبت می‌کردید؟
بله، در منطقه حلب بود. ما در همان مدت کوتاهی که او در حلب بود مدام با هم در ارتباط بودیم، از حضورش احساس رضایت داشت و خوشحال بود که برای زیارت به دمشق رفته. دوستانش می‌گفتند در زیارتی که داشت از خدا دوچیز خواسته بود، اول از همه شهادت و دوم شفای چشم‌های فرزندش محمدحسن را، که به خواسته اولش رسید و امیدواریم عنایتی بشود و آرزوی دومش هم تحقق پیدا کند.

از نحوه شهادتش خبر دارید؟
آن‌طوری که به ما گفته اند محل شهادتش دورالزیتون بوده، ما قضیه شهادتش را هم از زبان همرزمانش شنیده‌ایم که گفتند مجید با ترکش‌های خمپاره شهید شده، اما اگر مجید جلوی این خمپاره را نمی‌گرفت، تعداد بیشتری از بچه‌ها به خاطر اصابت ترکش‌ها شهید یا مجروح می‌شدند و پیکر مجید تمام ترکش‌ها را به خودش گرفته بود. دوستانش می‌گفتند روز قبل از شهادت مجید، می‌شد شب شهادت امام حسن عسکری(ع) و بچه‌ها در سوریه مراسم روضه گرفته بودند و آخر مراسم روضه هم، روضه حضرت فاطمه زهرا(س) را خوانده بودند. یکی از دوستانش می‌گفت مجید درست روبه روی من نشسته بود و وقتی مراسم تمام شد سر به سجده گذاشت و وقتی سر از سجده برداشت دیدم که تمام محاسنش از اشک خیس شده، همان موقع به مجید گفتم حاج مجید بدجوری نوربالا می‌زنی‌! درست فردای همان شب برادرم ساعت 9 صبح در عملیات شهید می‌شود. دوستانش می‌گفتند با این که مجید خونریزی زیادی داشت، اما تا وقتی که شهید بشود، ذکر یازهرا(س) از لبش نیفتاد و این به خاطر ارادت زیادی بود که به اهل بیت داشت. این ارادت آنقدر زیاد بود که قبل از این که برود سوریه، اینجا همه کارهایش را کرده بود و از همه حلالیت خواسته و به همه گفته بود برای شهادت من دعاکنید. برادرم آنقدر طالب شهادت بود که می‌گفت من اگر در سوریه شهید نشوم، باید در قدس شهید بشوم.

خبر شهادت ایشان چطور به شما رسید؟ انتظار شنیدن این خبر را داشتید؟
برادرم روز دوشنبه شهید شد، روز چهارشنبه صبح وقتی پیکر ایشان به ایران رسیده بود، دوستانش از لشکر با من تماس گرفتند و بعد در یک ملاقات حضوری جریان را توضیح دادند. بعد هم که پیکرش به قم منتقل شد و روز پنجشنبه 9 آذر تشییع شد. واقعیتش برادرم طالب شهادت بود و ما این را می‌دانستیم، حالا هم به آرزویش رسیده‌. هیچ کسی نمی‌گوید ان‌شاءا... من مریض بشوم و از دنیا بروم، ان‌شاءا... در جاده تصادف کنم و از دنیا بروم، اما شهادت آنقدر مرگ بزرگ و ارزشمندی است که خیلی‌ها آرزویش را دارند و برادر من هم همین آرزو را داشت و بالاخره هم با عزت از دنیا رفت.
این عزت نصیب هرکسی نمی‌شود و واقعا آدم‌هایی که شهید می‌شوند، انتخاب شده هستند؛ آدم‌های خاصی که یک دل پاک خدایی دارند و واقعا با دلشان با خدا معامله می‌کنند. اتفاقا دوست دارم اینجا یک حرفی را بزنم و آن هم بی انصافی‌هایی است که بعضی‌ها در حق مدافعان حرم می‌کنند و حرف‌های نادرستی است که پشت سرشان می‌زنند. وقتی برادر من شهید شد، وقتی پیکرش را به گلزار شهدا آوردند، همین پسرروشندل برادرم، بالای تابوت پدرش با بی تابی تمام گریه می‌کرد، من تصویری را از این اتفاق ثبت و در فضای مجازی منتشر کردم و زیر عکس نوشتم: شما بگویید این لحظه قیمتش چند است؟ ای آنهایی که می‌گویید مدافعان حرم برای پول می‌روند، شما بگویید چه کسی می‌آید برای پول فرزند روشندلش را تنها بگذارد و برود؟! من به روح برادرم قسم می‌خورم که تا همین الان که با شما مصاحبه می‌کنم و دوماه از شهادت برادرم می‌گذرد، نه تنها پولی به آنها داده نشده که حتی یارانه خانواده‌اش هم قطع شده چون برادرم سرپرست خانواده بوده و الان از دنیا رفته. برادر من 23 سال سابقه آموزش و پرورش داشت، حقوق بگیر بود، خیلی از همسن و سال‌هایش از الان برای روزهای بازنشستگی لحظه شماری می‌کنند، اما او به خاطر عشق و ارادتی که به اهل بیت و آرمان‌هایش داشت به‌صورت کاملا داوطلبانه، قید یک زندگی آرام را زد و قدم در مسیر دیگری گذاشت.

همسر شهید مدافع حرم، مجید عسگری جمکرانی از علاقه همسرش به شهادت می‌گوید
دوست داشت خودش شهید بشود و من هم شهیده
محمدحسن یادش نمی‌رود؛ اصلا مگر می‌شود یادش برود که بابا نیست؟! که بابا رفته، حتی اگر بابا را هیچ‌وقت ندیده باشد؟! یادش برود که دلش تنگ شده،مثل مادرش، مثل فاطمه خواهر بزرگ‌ترش که کلاس دهم است، مثل محمد مهدی که کلاس هشتم است. جنس دلتنگی محمدحسن اما حتی با خواهر و برادرهایش هم فرق می‌کند. او با چشم‌هایی که نمی‌بیند، با چشم‌هایی که ندارد، برای بابا مجید اشک می‌ریزد، برای بابایی که مدافع حرم حضرت زینب‌(س) شده. بابایی که شهید شده و از شهادتش دوماه می‌گذرد؛ بابایی که فرزند روشندلش را به خدا سپرده و رفته سوریه، سینه سپر کرده مقابل تکفیری‌ها، شده فدایی زینب‌(س)... محمدحسن هفت ساله اما هنوز به این جدایی عادت نکرده و مادرش هر روز شاهد این دلتنگی هاست. شاهدی که خودش هم دلتنگ است و این دلتنگی انگار تمامی ندارد.

خانم عسگری، با شهید عسگری قبل از ازدواج هم نسبت خانوادگی داشتید؟
بله دختر عمو و پسرعمو بودیم.

چند سال با هم زیر یک سقف زندگی کردید؟
20 سال‌. حاصل این زندگی هم سه‌بچه است، یک دختر و دو پسر، که پسر سومم محمدحسن، از بدو تولد روشندل است.

همسر شما، اولین معلم شهید مدافع حرم کشور لقب گرفته است، مسیر او چطور به سوریه رسید؟
مجیدآقا مسیرش را از خیلی سال پیش انتخاب کرده بود و در این مسیر هم قدم برمی‌داشت، از همان اوایل که ما باهم ازدواج کردیم همسرم عضو فعال بسیج پایگاه صالحین بود و این همکاری سال‌های سال ادامه داشت. بعد هم که عضو بسیج فرهنگیان شد . در همین پایگاه بسیج بود که فهمید اعزام داوطلبانه به سوریه وجود دارد و از همان موقع، به این فکر افتاد به سوریه اعزام شود، فکر کنم حدود دوسال پیش بود که با من تماس گرفت و گفت برای این موضوع اعلام آمادگی کرده است.

واکنش شما چه بود؟
واقعیتش را بخواهید اول من کمی مخالفت کردم، آن هم فقط به خاطر شرایط خاصی بود که محمدحسن داشت؛ چون هم روشندل است و هم هرچندوقت یک بار با مشکل تشنج درگیر است. من گفتم وقتی تو نیستی اگر محمدحسن تشنج کرد، اگر به مشکل خورد من تنهایی چکار کنم؟ همسرم هم جواب داد تو تنها نیستی، تو خدا را داری، امیدت به خدا باشد، من همه شما را به خدا می‌سپارم.

و شما هم راضی شدید؟
من از علاقه‌اش به شهادت خبرداشتم. همیشه می‌گفت اگر لیاقت داشته باشم شهید می‌شوم. هروقت با هم صحبت می‌کردیم حتی خیلی سال قبل از ماجرای جنگ سوریه، همسرم می‌گفت ما نباید به مرگ طبیعی از دنیا برویم، می‌گفت دوست دارم شهید بشوم و شما هم شهیده، می‌گفت زندگی آن دنیای ما باید آبادتر از این دنیا باشد. معتقد بود این دنیا هیچ ارزشی ندارد و واقعا هم به این اعتقاد پایبند بود و زندگی خیلی ساده‌ای داشتیم. مجید اصلا اهل مال و منال دنیا نبود. آن موقعی هم که موضوع اعزام به سوریه را مطرح کرد، چون شرایط اعزام راحت نبود من گفتم شاید اعزام نشود، اما بالاخره این اتفاق افتاد و وقتی روز اعزامش مشخص شد و من و آقا مجید با هم صحبت کردیم، من گفتم شما را می‌سپارم به خدا، هر اتفاقی که بیفتد حتما صلاح خدا در آن است. صلاح خدا هم در این بود که همسرم شهید بشود و به آرزویش برسد. الان هم ناشکری نمی‌کنم. مجید خیلی شهادت را دوست داشت، تکیه‌کلامش این بود که دعا کنید شهید بشوم. من از خدا شهادت می‌خواهم.

ماجرای شعری که محمدحسن خوانده و این روزها خیلی در فضای مجازی دست به دست می‌شود، چیست؟
این شعر یک نوحه معروف است که قبل از شهادت همسرم همیشه می‌خواند. آن را در دوران آموزشی‌اش یاد گرفته بود و همیشه وقتی درخانه بود آن را زیر لب زمزمه می‌کرد و به گوش همه ما آشنا بود. یعنی در آن مدت یک ماهی که از قطعی شدن اعزامش باخبر شده بود، همیشه این را می‌خواند. خالصانه و از ته دل هم می‌خواند و من هربار که می‌شنیدم، حال غریبی پیدا می‌کردم، چون می‌دیدم چقدر هوایی رفتن به سوریه شده. پسرم محمدحسن هم این را چندباری شنیده بود. اما بعد از شنیدن خبر شهادت همسرم، ما این موضوع را فراموش کردیم تا این که چندروز پیش در مراسم چهلمش، وقتی همرزمانش در مراسم حاضر شدند، همگی این شعر را زمزمه کردند و پسرم وقتی آن را شنید به من گفت مامان ببین! این همان شعری است که بابا می‌خواند. بعد هم اظهار علاقه کرد آن را یاد بگیرد. من هم متن کامل شعر را پیدا کردم و کمک کردم یاد بگیرد و بخواند. این شعر الان قصه دلتنگی محمدحسن برای بابای قهرمانش است.
منبع: جام جم آنلاین

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۸۴۰۷۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چهل و ششمین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی کشور در دانشگاه تبریز به کار خود پایان داد

ایسنا/آذربایجان شرقی آیین اختتامیه‌ی چهل و ششمین دوره‌ی مسابقات ریاضی دانشجویی کشور در دانشگاه تبریز برگزار و نفرات و تیم‌های برتر این دوره از مسابقات معرفی شدند.

غلامرضا حجتی، معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز روز جمعه ۱۴ اردیبهشت طی سخنانی در آیین اختتامیه‌ی این مسابقات اظهار کرد: دانشگاه تبریز به‌عنوان دومین دانشگاه قدیمی کشور و مشهدالشهدای دانشگاه‌‍‌های ایران اسلامی بر خود می‌بالد که همواره جزو رتبه‌های برتر علمی در سطح ملی و بین‌المللی بوده است و اکنون با دارا بودن بیش از ۲۱ دانشکده و پژوهشکده و تحصیل بیش از ۲۱ هزار دانشجوی ایرانی و بین‌المللی یکی از قطب‌های علمی کشور محسوب می‌شود.

وی ادامه داد: دانشکده‌ی ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر یکی از دانشکده‌های قدیمی و فعال در برگزاری مسابقات دانشجویی، کنفرانس‌ها و سمینارهای علمی در کشور است و بنده نیز به‌عنوان عضوی از این دانشکده افتخار می‌کنم که تقریباً هر دو سال یک بار وگاهی هر سال شاهد برگزاری این قبیل مراسمات در دانشکده‌ی ریاضی هستیم.

حجتی ضمن تقدیر از حامیان مالی این مسابقه، حمایت‌های صورت گرفته از برنامه‌های علمی را نشان‌دهنده‌ی خرد بالا و علاقه‌ی شدید این حامیان به علم عنوان کرد و افزود: مطالبه‌ی اصلی ما این است که باید برای بهبود وضعیت فعلی علوم پایه و مخصوصاً ریاضی چاره‌اندیشی شود؛ چراکه اکنون حال علوم پایه در کشور چندان خوب نیست و مسئولان مربوطه همانطورکه برای جلوگیری از پیری جمعیت، قانون حمایت از خانواده و جمعیت را تصویب کردند، می‌بایست قانونی نیز برای بهبود وضعیت علوم پایه در نظر بگیرند که حتی مورد تأکید رهبرمعظم انقلاب نیز می‌باشد.

معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه تبریز در خاتمه ضرورت شناسایی، تربیت، شکوفایی و تکریم استعدادهای تحصیلی به ویژه در علوم پایه و ریاضیات را خواستار شد.

مسابقات ریاضی دانشجویی کشور یک فرصت و بستری برای تشویق و ترغیب دانشجویان ریاضی است

رئیس دانشکده‌ی ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر دانشگاه تبریز نیز طی سخنانی گفت: دانشگاه تبریز و دانشکده‌ی ریاضی برای دومین بار میزبانی مسابقات ریاضی دانشجویی کشور را برعهده گرفت و این افتخار بزرگی برای ما است که میزبان یکی از معتبرترین مسابقات ریاضی دانشجویی در سطح جهان بودیم و انجمن ریاضی ایران با افتخار از سال ۱۳۵۲ تاکنون این مسابقات را در بالاترین سطح کیفی و استاندارد برگزار می‌نماید.

سیدحمید رضا مراثی ادامه داد: برندگان مسابقات ریاضی دانشجویی کشور همواره جزو سرآمدان و افتخارات این علم در دنیا بودند که از جمله‌ی این افراد می‌توان به مرحومه دکتر میرزاخانی اشاره کرد که یکی از مدال آوران این مسابقات بود.

وی در بخش دیگری از سخنان خود، با بیان اینکه در حال حاضر علوم پایه و ریاضیات حال و روز خوبی ندارد، افزود: ریاضیات علم مادر و زیرساخت بسیاری از علوم و فناوری است و علی‌رغم اینکه در اسناد بالادستی بر تقویت علوم پایه تأکید شده است، اکنون در بخش آموزش دستاورد خاصی وجود ندارد و تنها جنبه‌ی پژوهشی مورد توجه قرار گرفته است که ما باید علاوه بر تقویت حوزه‌ی آموزشی، بخش پژوهش را نیز هدفمند و در راستای حل مسائل و مشکلات جامعه انجام دهیم.

رئیس دانشکده‌ی ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر دانشگاه تبریز همچنین تربیت نیروی انسانی کارآمد را یکی از ابزارهای تحول آموزشی و پژوهشی علوم پایه عنوان و تاکید کرد: مسابقات ریاضی دانشجویی کشور یک فرصت و بستری برای تشویق و ترغیب دانشجویان ریاضی است و ما ضمن تقدیر از حامیان مالی این مسابقه، امیدواریم این حمایت‌ها تداوم داشته و انجمن ریاضی و حتی وزارت علوم این قدم را از باب انتفاعی بودن دنبال کنند.

ضرورت حفظ مسابقات ریاضی دانشجویی کشور به‌عنوان یک برند مهم و معتبر

مدیرکل دفتر الگوسازی و تکریم نخبگان بنیاد ملی نخبگان کشور نیز گفت: مسابقات ریاضی دانشجویی کشور یک برند معتبر و مهم محسوب می‌شود که ما باید در حفظ و تقویت این برند تلاش کنیم.

محسن شاهرضایی ادامه داد: بنیاد ملی نخبگان کشور در راستای حمایت از مدال‌آوران و نفرات برتر این مسابقات امتیازات ویژه‌ای را در نظر گرفته است و ما باید برنامه‌هایی را برای خروج علوم پایه و ریاضیات از وضعیت فعلی در نظر بگیریم؛ چراکه اکنون ریاضیات از وضعیت سنتی قبل خارج و به یک علم میان رشته‌ای تبدیل شده است و اهمیتی زیادی دارد.

اختصاص بن خرید کتاب برای ۱۰ نفر اول مسابقه ریاضی دانشجویی کشور از سوی مجله معتبر اشپرینگر

محمد صال مصلحیان، رئیس انجمن ریاضی ایران نیز ضمن تقدیر از تمامی عوامل اجرایی، کمیته‌های علمی و حامیان مالی این مسابقات، از اختصاص بن خرید کتاب برای ۱۰ نفر اول این مسابقه از سوی مجله‌ی معتبر اشپرینگر خبر داد.

به گزارش ایسنا، در پایان چهل و ششمین دوره‌ی مسابقه‌ی ریاضی دانشجویی به میزبانی دانشگاه تبریز، دانشگاه‌های صنعتی شریف، تهران، فردوسی مشهد، صنعتی امیرکبیر و صنعتی خواجه نصیر، عنوان اول تا پنجم بخش تیمی را به خود اختصاص دادند. همچنین دانشگاه صنعتی خواجه نصیر جایزه‌ی دانشگاهی که در سه سال اخیر پیشرفت محسوسی داشته است، دریافت کرد.

در بخش‌ انفرادی نیز جوایز در چهار بخش مدال طلا، مدال نقره، مدال برنز و دیپلم افتخار بین دانشجویان شرکت کننده در این مسابقه توزیع شد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • اجتماع بزرگ صادقیون در مشهد برگزار شد
  • علم‌الهدی: وقتی نیرو‌های نخبه نظام به دنبال اجرای شرع و قانون بیفتند، باید حمایت مردم نیز پشتیبان آنها باشد/ حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل می‌کند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب»
  • یک مرزبان در این شهر به شهادت رسید/ عکس
  • معرفی برگزیدگان مسابقات ریاضی دانشجویی کشور در تبریز
  • چهل و ششمین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی کشور در دانشگاه تبریز به کار خود پایان داد
  • پیکر معلم شهید حجت‌اله یوسفیه پس از ۳۹ سال به ایران بازگشت
  • شهیدی که قهرمان دو سنگر بود
  • پیکر مطهر شهید دفاع مقدس پس از ۴۲ سال شناسایی شد
  • شناسایی پیکر مطهر شهید دفاع مقدس پس از ۴۲ سال
  • تکریم خانواده شهدا کمک به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است