سیدمهدی طباطبایی: برخی به احمدینژاد بخاطر منافع خودشان پروبال دادند
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۸۸۰۱۱۶
سیاست > احزاب و شخصیتها - عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز گفت: همانهایی که به دفتر احمدینژاد رفت و آمد داشتند کمک کردند رئیس جمهور شود و همانها هم در قدرت رفت و آمد داشتند. آنها به احمدی نژاد پروبال دادند تا از او برای منافع شان استفاده کنند
فائزه عباسی: هربار که درباره مشکلات و معضلات کشور با او به صحبت می نشینیم چهره اش در هم می رود؛ از رفتارها و منش هایی که در پیش گرفته شده دل پردردی دارد و در عمق صدایش افسوس را می توان حس کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی که به گفته خودش احمدی نژاد را از زمان شهرداری می شناخته است از پشت پرده های دیگری هم روایت کرد او گفت افرادی پشت احمدی نژاد بودند که برای رسیدن به اهداف خودشان او را جلو می انداختند. او از رفت و آمدهای نیروهای نظامی و انتظامی و البته سیاسی به دفتر احمدی نژاد گفت؛ رفت و آمدهایی که پشتش منفعت طلبی هایی وجود داشت.
وقتی صحبت ها به جدال قوه قضائیه و احمدی نژادی ها رسید، این استاد اخلاق گفت: قوه قضائیه مجریه عدالت باید باشد. من برای ایت الله املی احترام زیادی قایلم اما حکمت، مصلحت یا هرچیزی که حق را پایمال کند جایش در قوه قضاییه نیست.
مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید؛
****
حاج آقا! نگاه تان به رفتارهای این روزهای احمدی نژاد و اطرافیانش چیست؟ چقدر شما را متعجب و شوک زده می کند؟ چون فضای سیاسی که به نوعی درگیر شوک رفتارهای گاه و بیگاه او و اطرافیانش شده است؟
بنده از روزی که آقای احمدی نژاد را دیدم و شناختم به نظرم رسید که فردی دارای قدرت و انرژی است ولی متاسفانه تجربه های ناشی از معاشرت با انسان های ارزشمند و والا را نداشت در واقع از بی نظمی و بدنظمی اوضاع کشور به یک مقامی رسید. اینطور آدم ها پرورش قارچ گونه یعنی ناگهانی دارند و برایشان یک قدرت ناگهانی پیش می آید. از آنجایی که ما به صورت ذاتی در انجام کارهای مهم کم جرات هستیم آدم جری جلوتر می افتد. آدم جری غالبا پختگی لازم را ندارد اما چون زمینههایی برای اقدامات او وجود دارد در نتیجه خیلی جاها موفق می شود.
برخورد قوه قضائیه کاملا در تضاد با عدالت است. قوه قضائیه مجریه عدالت باید باشد. من برای ایت الله املی احترام زیادی قایلم اما حکمت، مصلحت یا هرچیزی که حق را پایمال کند جایش در قوه قضاییه نیست.
نکته دیگر این است که فرهنگ جامعه در هر زمانی براساس اضطرار نیاز به تغییر دارد لذا هر کسی که بتواند قدرت را برای تغییر به کار بگیرد جلو می افتد. یعنی از احساسات جامعه استفاده می کند. برخی برای آنکه به منافع خود برسند چنین افرادی را جلو می اندازند. آقای احمدی نژاد دارای همین خصلت ها بود. اوایل که من او را در شهرداری شناختم همین خصوصیات امروزش را داشت. عده ای آمدند به او پروبال و احساس قدرت دادند تا از او برای منافع خود استفاده کنند.
احمدی نژاد هم برای بالا رفتن خود یک سلسله کمک هایی می کرد. یعنی افرادی می آمدند و امتیاز می گرفتند او نیز این خدمات را به آنها ارائه می کرد. خیلی وقت ها در شهرداری افراد کوچک می رفتند و درخواست هایی می کردند اما به محض آنکه مشکلشان حل نمی شد افراد برجسته تر را پیش قدم می کردند و شاید در یک روز چندین دیدار از این قسم با احمدی نژاد صورت می گرفت، به من هم خبر می رسید که چه کسانی به دفتر او رفته بودند، من اسم اشخاص را نمی گویم، اما به طور کلی باید بگویم نیروهای توانمند نظامی، سیاسی، اجتماعی رفت و آمد داشتند و خبرش به من می رسید. همان موقع من می فهمیدم که این حرکتها برای رسیدن به مقام بالاتر است و می گفتم او می خواهد رئیس جمهور شود.
بعد از مدتی همان هایی که به دفتر احمدی نژاد رفت و آمد داشتند کمک کردند رئیس جمهور شود و همانها هم در قدرت رفت و آمد داشتند. همان زمان هم که من از آقای هاشمی حمایت می کردم رسما به من گفتند حمایت نکن. یک عده نیروهای فرصت طلب و به دنبال یک آدم توانمند می گشتند لذا من معتقدم آقای احمدی نژاد فردی بود که انرژی و استعداد داشت و افرادی سواستفاده گر دور او را گرفتند و او را یاری کردند تا به اینجا رسید. همان آدم ها به همان شکل به شیوه ای دیگر آمدند او را وادار به کاری کردند که آبروی خودشان را حفظ کنند. اگر احمدی نژاد همان اوایل به طور قانونی برخورد می شد اینطور نمی شد. فساد هم ماشالله در کشور ما زیاد است و قوه قضاییه هم خالی از انتقاد نیست.
اصلا صحبتهای احمدی نژاد را نمی شنوند یعنی حتی احتمال هم نمی دهند شاید موضوعی که وی مطرح می کند درست باشد. وی را دروغ گو، دیوانه و..... معرفی می کنند.
با تمام این تفاسیر فکر می کنید چرا احمدی نژاد امروز لباس اپوزیسیون به تن کرده است؟
اگر کسی در باره مشکلات در کشور صحبت کند و ضعف های مسئولین را مطرح کند در تعریف سیاسی در ایران اپوزیسیون می شود انگار اگر در مورد یک مقامی حرف زده شد ویا مشکلاتی را با مردم در میان بگذارید قصد براندازی دارید خود من در مورد احمدی نژاد حرفایی داشتم، در مجلس یکی از نماینگان جلو منو گرفت وگفت مخالفت با احمدی نژاد را تقابل با رهبری می داند و نصیحت میکرد من اپوزیسیون نظام نشوم حالا جالب است امروز شما از من می پرسید چرا احمدی نژاد لباس اپوزیسیون به تن کرده. اشکال از جایی دیگر است چه کسانی اپوزیسیون سازی می کنند.
سخنگوی قوه قضاییه در توجیه عدم برخورد با احمدی نژاد گفت یک حکمتی وجود دارد آیا این با عدالت در تضاد نیست؟
این برخورد کاملا در تضاد با عدالت است. قوه قضائیه مجریه عدالت باید باشد. من برای ایت الله املی احترام زیادی قائلم اما حکمت و مصلحت یا هرچیزی که حق را پایمال کند جایش در قوه قضاییه نیست نیروهای امنیتی نباید بر اساس مصلحت و حکمت عمل کنند. اگر جرمی اتفاق افتاد حقی ضایع شد تهمتی به کسی زده شد و...که یک طرف محل شکایت است نباید بر اساس مصلحت ها و حکمت عمل کرد باید رسیدگی شود. البته نیروهای نظامی، امنیتی و شورای عالی امنیت باید حکمت و مصلحت را در نظر بگیرند اما سخنگوی قوه قضاییه نمیدانم چرا وارد این مطالب می شود. قوه قضاییه محل حکم است، جای مصلحت نیست. اما ، رفتارش مصلحتی است. سبک برخورد قوه قضاییه کاملا روشن است که تبدیل به روش امنیتی شده است تا قضایی. سیستم امنیتی باید مصلحت نگر باشد ولی قوه قضاییه باید تصمیم به عدالت بگیرد.
هاشمی گفت انقدر سد می بندند که رئیس دولت نمی تواند کاری بکند بنابراین متهم می شود. هاشمی گفت می ترسم از آن روزی که مردم همه مسولیت ها را به گردن رهبری بیندازند.
در مورد احمدی نژاد هم انچه در بین مردم شایع است این است که نگرانی های اشخاصی مانع از بررسی عملکرد او می شود که این اگر درست باشد بسیار خطرناک است.
فکر می کنید مصلحت و حکمتی که رهبری داشتند و احمدی نژاد را عضو مجمع کردند چقدر از سوی او درک شد و ...
بحث مجمع تشخیص بسیار حایز اهمیت است به نظرم از همه تفکرات و سلایق باید در مجمع تشخیص حضور داشته باشند. البته دوستان ارزشی ما دارند با مسئله احمدی نژاد دوگانه برخورد می کنند این به شایعات در مورد احمدی نژاد و ناگفته هایش قوت می دهد.
مدتی پیش آقای امامی کاشانی پیشنهاد دادند برای رفع این اختلافات یک حکم تعیین شود و از طریق حکم قضیه اختلاف احمدی نژاد با قوه قضاییه حل شود، چقدر ظرفیت این موضوع وجود دارد و چقدر می شود این اختلافات را به حکم سپرد؟
بحث حکمیت در همه جا می تواند اثر گذار باشد لکن در این موضوع مسایل را پیچیده تر می کند به نظر می اید اصلا صحبتهای احمدی نژاد را نمی شنوند یعنی حتی احتمال هم نمی دهند شاید موضوعی که وی مطرح می کند درست باشد وی را دروغ گو، دیوانه و..... معرفی می کنند پس قطعا حکمیت جایی ندارد.
احمدی نژاد زمانی که می خواست رئیس جمهور شود اکثریت اصولگرایان از او حمایت کردند ولی الان به این شدت مورد اعتراض قرار می گیرد و به او عناوین تند و تیز می دهند. آیا آن زمان احمدی نژاد خالی از این خصوصیات بوده است و به یکباره خود را نشان داده یا از اول همین بوده و نادیده گرفته می شده است.
او از همان زمان این زمینه را داشت ولی فرصت بروز پیدا نکرد. ما که می گوییم این بچه دزد می شود نه اینکه الان دزدی می کند، زمینه ای باید باشد تا مشخص شود.. پیشنهاد من این است که در اتاق فکری که احمدی نژاد رشد کرد یک خانه تکانی شود و دوستانی که له نظام و مسئولین مشاوره دادند امروز ثمره عملکرد خود را ببینند. کمی هم به ارای منتقدین احمدی نژاد مراجعه کنند.
احمدی نژاد وقتی می خواست وارد میدان انتخایات ریاست جمهوری شود از تخریب آقای هاشمی شروع کرد. اتفاقا درست ترین پیش بینی ها درباره او را هم همان آیت الله هاشمی کرد که ....
آقای هاشمی جامعه را بهتر از هر کسی می شناخت و پیش بینی می کرد. آقای هاشمی یک قدرت بود و خیلی از موانع را می شناخت. آقای هاشمی خیلی پخته عمل میکرد کسانی که در جلسات خصوصی با ایشان شرکت کرده اند میدانند که ایشان بسیار دلسوزانه مسایل را مطرح می کرد. او می گفت راضی هستم بچه ام زندان باشد .اما قوه قضاییه درست شود. این طیف افراد می دانستند آقای هاشمی یک وزنه مهم در کشور است، برای همین تلاش کردند احمدی نژاد را که جسارت داشت جلو بیندازند و با کمک او هاشمی را بکوبند تا به خیال خودشان او را از نظام و رهبری جدایش کنند.
آقای هاشمی همیشه به دنبال اصلاح کشور بود. یادم می آید زمانی که مشکلات ما با عربستان زیاد شده بود ایشان به عربستان رفت و دیداری هم با ملک عبدالله داشت موضوعات بسیار خوبی مطرح شده بود و الگوهایی هم برای همکاری و رفع اختلافات به میان آمده بود که اگر اجرایی می شد خیلی از این مشکلات به وجود نمی آمد. زمانی که به تهران بازگشتند و آن را در مطرح کردند به یکباره احمدینژاد با آن به شدت مخالفت کرد و این شد که اصلا اجازه ندادند آن گفت و گو ها ادامه پیدا کند و آن طرح ها اجرایی شود.
بهمین خاطر هم بود که آیت الله هاشمی نامه خیلی پرمغزی به مقام معظم رهبری داد و در آن نامه نوشت:« سر چشمه شاید گرفتن به بیل. چو پر شد نشاید گرفتن به پیل» منظور او همین خرابی هایی بود که آقای احمدی نژاد به کشور و نظام تحمیل کرد. هاشمی گفت اما مسیر مطلب را عوض کردند مغز و متن حرف را پنهان کردند و به بهانه های کودکانه نامه را از اذهان دور نگه داشتند
با این وجود احمدی نژاد همیشه تلاش می کرد از تقابل با آیت الله هاشمی خود را بالا ببرد
بله امروز هم تقابل جدیدی شروع کرده روی همان ریل که برایش چیدند حرکت میکند اما این دفعه فرماندار و برنامه ریز خودش است.
اینکه برخی رییس جمهورهای ما بعد از اتمام دوران ریاست جمهوریشان مورد عتاب قرار می گیرند اشکال کار کجاست؟
این نکته ای بود که در یک دیدار با مرحوم هاشمی رفسنجانی درباره آن صحبت کردیم، او گفت هرکه روی کار آمد به نوعی در تقابل با نظام قرارش دادند از ریاست جمهوری آقا گرفته تا خود من، خاتمی، احمدی نژاد حالا هم روحانی چرا وقتی اینها روی کار می آیند می گوییم خوب هستند اما بعد نظرها تغییر می کند؟ چه چیز این خوب بودن را تغییر می دهد؟ آیا مکان آنها را رنگ می دهد یا مقام باعث تغییر آنها می شود یا مشورت با مقامات بالا موجب می شود رنگ عوض کنند؟ هاشمی گفت انقدر سد می بندند که رئیس دولت نمی تواند کاری بکند بنابراین متهم می شود. هاشمی گفت می ترسم از آن روزی که مردم همه مسئولیت ها را به گردن رهبری بیندازند.
آقای هاشمی همیشه به دنبال اصلاح کشور بود. یادم می آید زمانی که مشکلات ما با عربستان زیاد شده بود ایشان به عربستان رفت و دیداری هم با ملک عبدالله داشت موضوعات بسیار خوبی مطرح شده بود و الگوهایی هم برای همکاری و رفع اختلافات به میان آمده بود که اگر اجرایی می شد خیلی از این مشکلات به وجود نمی آمد. زمانی که به تهران بازگشتند و آن را در مطرح کردند به یکباره احمدینژاد با آن به شدت مخالفت کرد و این شد که اصلا اجازه ندادند آن گفت و گو ها ادامه پیدا کند و آن طرح ها اجرایی شود.
216
کلید واژهها : سیدمهدی طباطبایی - محمد امامی کاشانی - محمود احمدی نژاد - قوه قضاییه -
منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۸۸۰۱۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جعل نام خلیجفارس کار انگلیسیهاست
بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
به گزارش مشرق، بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیسجمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بیاعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.
انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئلهای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.
ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیجفارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصهای بود تا به مناسبت روز خلیجفارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیجفارس» به گفتوگو بنشیند که در ادامه می خوانید.
نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را بهکار برد، چهکسی یا چه رسانهای بود؟
رسانه انگلیسی بیبیسی بود. جمال عبدالناصر در سالهای ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسیها این نام را بهکار بردند.
انگیزه بیبیسی برای این مناقشه چه بود؟
درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکاییها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحیاش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.
ما ایرانیها برای حفظ منافع ملیمان در این بین چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیجفارس است. نقشههای ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسیها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامهریزی کردند. حتی کوچ خاندانهایی از شبهجزیره نجد و حجاز به جزایر خلیجفارس جزو برنامههای مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.
به تعبیری میتوان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه بهطور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیفهای خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیجفارس کردند و در بحرین حاکمیت را بهتدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامهریزیهای حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه بهوجود آوردند.
جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوهای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟
جمهوری اسلامی ایران به نام خلیجفارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکاییها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکاییها هم پس از انگلیسیها و بعد از انقلاب در دایره ایرانهراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیجفارس مصرانه تأکید دارد.
شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیجفارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال میکرد؟
آنها بهدلیل سلطه انگلیس و آمریکا بیتفاوت از اصل موضوع میگذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه میکردند.
نمونه بارز این مصداق در چه موردی بهطور بارز خودش را نشان میدهد؟
در مورد بحرین. نامهای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا مینویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه مینویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سالهای ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکاییها و انگلیسیها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.
اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره میکند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچکس نمیگوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسیها در بحرین اعتراض میکند.
مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب میشد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسیها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بیتوجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض میکرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع میگرفتند.
بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوههایی دریافت میکرد، روشن است.
سیاست رژیم شاه در قبال خلیجفارس به همینها خلاصه میشد؟
حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خطمشی تعیین میکند. دولت برای آنها چنان بیاهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانهتر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچیک، آن قیود را نداشتند و نمیپذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همینطور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت میکردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها میدیدیم و به جای میآوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بیعرضه و بیلیاقتیاش را در همه امور نشان میداد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمیکرد.
چرا؟
چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت میکردند.
ترامپ ظاهراً نخستین رئیسجمهور آمریکاست که نام خلیجفارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دستکم در گفتار رعایت کردهاند که برای ذکر نام خلیجفارس به نقشهها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصیتان درباره جهتگیری او چگونه است؟
به قول خود آمریکاییها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمیخواهم آن عبارت زشت را بهکار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوریخواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانیشان سخن میگویند.
پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکتهای است که خود حاکمیت به آنها میگوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد میکنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوریخواهان و دمکراتها وجود ندارد.
مطالبی که مطرح میشد، سیاست جاری آنهاست؛ حال میخواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را بهعنوان مدافع صلح جهانی مطرح میکرد یا نیکسون بهگونهای دیگر.
آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمیکنند که به منافع و موقعیتشان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیجفارس با هم مشترکاند؛ بنابراین توصیه میکنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرفها را دیگران در آمریکا بهگونهای دیگر زدهاند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیجفارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی میگویند اما عمدتا منافع اصلیشان را درنظر میگیرند.
بهعنوان مورخ و تاریخدان میخواهم نظر شما را در اینباره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لسآنجلسیها) و مشخصا کسی که ترانهای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، بهرغم موضعگیریهای سیاسی در زمینههای دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ندارد. او اتفاقاً میگوید من آدمی سیاسی نیستم، اما بهخودش اجازه میدهد که درباره سیاستهای خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟
اینها ۳دستهاند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلویاند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیمگیری میکنند و خطمشیشان همین است.
دستهای دیگر، تحصیلکردگان غرب هستند که نسل دومشان مثل ولیرضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخسفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت میکنند.
دسته سوم آدمهای عادی را دربرمیگیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش میکردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کمو بیش تحتتأثیر رسانههای غربی هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.
خوانندهای از این دست در کدام دسته جای میگیرد؟
لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم هستند.
دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان میدهند.
تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیجفارس و خلیج عربی چیست؟
این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور میکنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیجفارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم بهگونهای که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او میگوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال میخواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.
در عین حال که خلیجفارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمیکنیم و پذیرفتهایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپاییها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم میشماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمههای استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.
خلیج فارس خانه ما است
رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.
بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲