Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-27@04:59:29 GMT

حکايتِ شير در اساطير

تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۹۰۲۱۸۵

حکايتِ شير در اساطير

خبرگزاري آريا - هفته نامه کرگدن - شروين وکيلي: نکته جالب آن که فردوسي لقب شير براي پهلوانان و جنگاوران را در بخش نخست شاهنامه که به روايت هاي اساطيري سيستاني مربوط مي شود، بسيار بيش از نيمه دوم به کار گرفته است.
در آغازگاه داستان رستم و سهراب، وقتي تهمينه به خوابگاه رستم مي رود و زادن فرزندي از پشت او را آرزو مي کند، اشاره مي کند که رستم را به خاطر نيرومندي و دليري اش برگزيده است و در ضمن توصيفي دقيق و روشن از او به دست مي دهد که يکسره با رمزگان جانوري درآميخته است:
«به کردار افسانه از هر کسي/ شنيدم همي داستانت بسي// که از شير و ديو و نهنگ و پلنگ/ نترسي و هستي چنين تيزچنگ// شب تيره تنها به توران شوي/ بگردي بران مرز و هم نغنوي// به تنها يکي گور بريان کني/ هوا را به شمشير گريان کني// هر آن کس که گرز تو بيند به چنگ/ بدرد دل شير و چنگ پلنگ// برهنه چو تيغ تو بيند عقاب/ نيارد به نخچير کردن شتاب».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



اين بيت ها را اغلب به اين شکل خوانده اند که گويي تهمينه مشغول توصيف درگيري هاي رستم با جانوران وحشي است. يعني مي گويد رستم پهلواني است که در بيشه ها و محيط هاي وحشي با جانوراني مانند پلنگ و شير مي ستيزد و از آن ها بيمي ندارد و در مقابل مايه هراس آن ها هم مي شود.
در نگاه نخست چنين تفسيري هم معقول و معنادار مي نمايد؛ اما در اين سياه از جانوران نام دو موجود را مي بينيم که بسيار بعيد است مردان دلير هنگام پرسه زدن در جنگل و بيابان با آن ها رو به رو و درگير شوند.
يکي نهنگ است که در گذشته براي اشاره به همه جانوران درنده دريازي از جمله تمساح به کار گرفته مي شده است، ديگري عقاب است. هم نهنگ و هم عقاب در محيط هايي زندگي مي کنند که خارج از دسترس آدميزاد است.
يعني بسيار نامحتمل است که يک پهلوان در داخل رودخانه يا دريا با نهنگ درگير يا به شکلي در هوا شناور شود که بتواند با عقاب ستيزه کند. جالب آن که در اين سياهه نام «ديو» را هم مي بينيم که در فرهنگ ايراني کهن به واي يا بهرام اشاره مي کند که هر دو ايزد پشتيبان جنگاوران هستند.
از اين رو حدس من آن است که تهمينه در اين بيت ها مهارت هاي رزمي رستم را در رويارويي با جنگاوران ديگر مي ستايد و اشاره هايش ارتباطي با جنگل و جانوران واقعي پيدا نمي کند.
يعني «که از شير و ديو و نهنگ و پلنگ/ نترسي و هستي چنين تيزچنگ» را مي توان چنين خواند که «از جنگاوراني که نماد رزمي شان شير و نهنگ و پلنگ است نمي ترسي و از پهلواناني که ديوها (بهرام و واي) حامي شان هستند نمي هراسي».
با اين شيوه از تفسير، بسياري از بيت هاي دشوارياب شاهنامه به آساني رمزگشايي مي شود. مثلا وقتي مي خوانيم: «ز شاهين وز باز و پران عقاب/ ز شير و پلنگ و نهنگ اند آب// همه برگزيدند پيمان اوي/ چون خورشيد روشن بدي جان اوي»
آشکار مي شود که جانوران جنگلي و دريايي با شاهنشاه پيمان نکرده اند، بلکه اين اشاره ها به رسته هاي جنگاوراني مربوط مي شود که شيوه رزمي شان با اين جانوران رمزگذاري مي شده است.

براي رد فرضيه پيشنهادي ام راهي به نسبت آسان وجود دارد، آن هم بررسي نام و نشان موجوداتي است که گفتيم و بررسي درگيري پهلوانان شاهنامه اي با ايشان. يعني اگر در صحنه هايي از شاهنامه ببينيم که جنگاوراني با پلنگ و نهنگ و عقاب در مي آويزند، اين ديدگاه که اين ها خودِ جانوران را نشان مي دهند تاييد مي شود و گفتاري که گفتيم نادرست از آب در مي آيد؛
اما چنين نيست. يعني نه در شاهنامه و نه در متون ديگر اشاره اي نمي بينيم که پهلوانان براي نماياندن قدرت و دليري خويش با جانوراني مثل پلنگ و نهنگ و عقاب و گرگ درگير شده باشند. حتي درگيري با شير هم که در منابع کهن آشوري و هخامنشي نمودِ فراوان دارد و نشانه مردانگي جنگاوران شمرده شده، در شاهنامه به هفت خوان رستم و اسفنديار و آزمون تاج گيري بهرام گور منحصر مي شود که همگي شان دلالتي نمادين و مهرپرستانه دارند و به گذر از محک مهرِ خشمگينِ شيرسان دلالت مي کنند.
در يک صحنه شاهنامه رويارويي رستم نوجوان با پيل سپيد و در خواني رويارويي اسفنديار با گرگ را هم داريم که حدس من اين است که آن ها نيز ماهيتي رمزي و نمادين داشته باشند. گذشته از اين چند مورد که بي شک نيمي شان (در هفت خوان ها) خصلتي نمادين دارند، جايي نداريم که پهلواني با جانوري واقعي جنگيده باشد.
حتي نبرد با جانوراني افسانه آميز مانند اژدها و سيمرغ هم به همين بافت مربوط مي شود و تنها اژدهاست که موضوع نبرد پهلوانان فراوان است و انگار با زمينه اي طبيعي پيوند خورده است و آن نيز دلالت اسطوره شناسانه روشني دارد و بيش از آن که به «مار بزرگ» واقعي اشاره کند به نيروهاي سرکش و ويرانگر طبيعي و به ويژه عناصر شبانه مربوط مي شود. به اين ترتيب فرضيه اي که پيشنهاد کرديم در برابر محک هاي ابطال کننده استوار باقي مي ماند.
از سوي ديگر اگر حدس من درست باشد، بايد کارکرد نام هاي جانوري را در پيوند با موقعيت هاي جنگي ببينيم. يعني اگر به راستي اين ها نام سبک ها و شيوه هاي گوناگونِ جنگيدن باشند و به مهارت هاي رزمي پهلوانان اشاره کنند، بايد نامشان را جداي از محيط هاي طبيعي و در بافتي جنگي و در ارتباط با شيوه هايي خاص از رزم آوري ببينيم.
اين سنجه نيز درباره حدسي که زديم برآورده مي شود. يعني نام جانوراني مانند شير و پلنگ و نهنگ و عقاب و پيل اغلب در بافتي ارتشي و جداي از زمينه بوم شناختي شان به کار گرفته مي شوند.
نمونه اش آن که وقتي رستم در خوان چهارم تنبور به دست مي گيرد و همچون گوساني داستاني زندگي خويش را روايت مي کند، مي نالد که «هميشه به جنگ نهنگ اندر اس/ وگر با پلنگان به جنگ اندر است» و روشن است که از اين نام هاي جانوري رده هايي خاص از جنگاوران را در نظر دارد، وگرنه رستم در شاهنامه نه با نهنگ و نه با پلنگي واقعي درگير نمي شود.
براي آزمودن حدسي که درباره رمزگذاري سبک هاي گوناگون رزمي ايراني با نمادهاي جانوري دارم، از اشاره به سبک هنر جانوري سکاها و رمزپردازي به کار گرفته شده در آراستن سپر و زره و دسته شمشير و تبرزين چشم پوشي مي کنم و در اين نوشتار کوتاه تنها بر يک جانور يعني شير و يک بافت متني يعني شاهنامه تمرکز مي کنم.

در جريان نبردهاي کين خواهي سياوش، زماني که گيو پسر گودرز به صف تورانيان مي زند، اين توصيف را از او مي شنويم: «همه يک سر از جاي برخاستند/ بسان پلنگان بياراستند// بدان گونه شد گيو در کارزار/ چو شيري که گم کرده باشد شکار».
از اين جا روشن مي شود که سپاهياني که به پلنگ مانند بودند و قاعدتا بدنه پياده ها را بر مي ساخته اند، در ميان خود پهلواناني شاخص را همراه داشته اند که صفت شير ستوده مي شده اند.
در جاهاي ديگري از همين بخش از شاهنامه نيز تقابلي ميان شير و پلنگ مي بينيم که به در ضمن همراهي و همدوشي اي را هم نشان مي دهد: «کسي را نبد پاي با او بجنگ/ اگر شير پيش آمدي گر پلنگ».
وصف شير در شاهنامه بارها و بارها براي اشاره به پهلوانان به ويژه رستم به کار گرفته شده است. کليدواژگان و مفاهيم همنشين با شير در شاهنامه عبارتند از نرينگي، تيزچنگالي و خشم آوري. يعني مرد جنگي اي که به شير مانند است با بي پروايي و جنگاوري رويارو، تيزي چنگال و خونريزي و نرينگي و مردانگي از ساير رزمجويان متمايز مي شود.
براي فهم رمز شير در نظام جنگي کهن ايراني بايد نخست اشاره هاي اسلحه شناسانه مربوط به او را تحليل کرد. در شاهنامه شير آشکارا به جنگاوري اشاره مي کند که سواره، سنگين اسلحه و شمشيرزن است.
در زمان فر و شکوه جمشيد و هنگامي که طبقه هاي اجتماعي تعريف مي شوند، مي بينيم که طبقه جنگاوران با لقب شيرمرد شناخته مي شوند: «کجا شيرمردان جنگ آورند/ فروزنده لشکر و کشورند».
با توجه با اين که شير جانور مقدس مهرپرستان قلمداد مي شده و خودِ مهر هم نماد خورشيد بوده و هم ايزد پشتيبان سپاهيان، اين بيت شاهنامه معناي دقيق تري به خود مي گيرد. به ويژه که خودِ جمشيد هم صورتي زميني و انساني از مهر است.

از اين رو جنگاوران که لقب شيرمرد به خود گرفته اند، همچون مهر که خورشيد هم هست، لشکر و کشور را روشن مي کنند و به اين ترتيب رمز خورشيدي و جانوري مهر را با هم يکي مي سازند.
نکته جالب آن که فردوسي لقب شير براي پهلوانان و جنگاوران را در بخش نخست شاهنامه که به روايت هاي اساطيري سيستاني مربوط مي شود، بسيار بيش از نيمه دوم به کار گرفته است. نمونه اش توصيف زال است، هنگامي که براي بار نخست به دربار شاه ايران مي رود: «بيامد کمربسته زال دلير/ به پيش شهنشاه چون نره شير».
اين را مي دانيم که منابع بخش سيستاني شاهنامه متوني هستند که در دوران اشکاني تدوين شده اند و اين زماني است که سکاها و آيين مهرپرستانه شان در ايران زمين و به ويژه در ميان پهلوان نامدار همين گروه محسوب مي شود.
در مقابل در نيمه دوم شاهنامه که بخش تاريخي است و بدنه اش را تاريخ شاهان ساساني تشکيل مي دهد، بافت کلي سخن متفاوت است و جالب آن که فردوسي در اين بخش با بسامدي بسيار کمتر از استعاره شير براي ناميدن پهلوانان استفاده مي کند. گويي نمايد شير و سبک رزمي مربوط به آن در دوران اشکاني رواجي تمام داشته و بعدتر در عصر ساساني افولي را تجربه کرده باشد.
پيوند استعاره شير و هنرهاي رزمي وابسته بدان با سکاها و آيين مهر را مي توان در بيت هايي فراواني از شاهنامه رديابي کرد. همچنين تنش ميان بخش سيستاني و بخش ساساني نيز در بافت ارجاع هاي ديني نمايان است.
دست کم در چارچوب زرتشتي مهر و شيري که نماد اوست گرامي داشته نمي شده است؛ طوري که زرتشتيان شير را رييس خاندان جانوران اهريمني و خرَفستَران1 مي دانسته اند و باقي ماندن نقش شير و برجستگي و احترامي که در مقام نماد کشور ايران دارد آشکارا وزنه سنگين باورهاي مهري و باقي ماندنشان در دل آيين زرتشتي را نشان مي دهد.
در شاهنامه هم اشاره هايي داريم که سويه تاريک و غيراخلاقي شير را نشان مي دهد. مثلا در داستان ضحاک مي بينيم که او به نره شير تشبيه مي شود: «که فرزند بد گر شود نره شير/ به خون پدر هم نباشد دلير»؛ و بعدتر که اهريمن براي فريفتن ضحاک پا به ميدان مي گذارد، او را با خوراکي ساخته شده از خون مي پرورد که ماده اي نجس است و باز وي را به شير همسان مي سازد: «به خونش بپرورد بر سان شير/ بدان تا کند پادشاه را دلير».

از اشاره هاي ديگري هم بر مي آيد که ويژگي پهلوان شيرنشان در آوردگاه آن بوده که بي احتياط و انديشه و مستقيم به دشمن يورش مي برده و در اعمال خشونت و خشم آوري حد نمي شناخته است.
افراسياب بعد پس از برخورد با رستم مي گويد: «يکي پيلتن ديدم و تيزچنگ/ نه هوش و نه دانش نه راي و درنگ». خشونت و ستيهندگي پيوسته با سبک شير در ضمن با روز بازوي فراوان و ضربه وارد آوردن با دست ارتباط داشته است.
نمونه اش را در کردار رستم هنگام نبرد با ارژنگ ديو در خوان ششم مي بينيم: «سر و گوش بگرفت و بالش دلير/ سر از تن بکندش چون کردار شير» يعني حرکتي که تنها با زور بازوي شگفت انگيز و در ضمن خشونت مهيب ممکن مي نمايد.
از مرور گاهان نمايان مي شود که در زمان زرتشت جنگاوراني که قاعدتا اغلبشان مهر را ايزد بزرگ خويش مي شناختند، خشم را نيرويي نيک و ارزشمند مي دانستند و آن را در جريان نبرد ياور و کمک رسان خويش قلمداد مي کردند.
اما زرتشت با خشم نيز مانند دروغ و ترس دشمني مي ورزيد و هر سه را نوعي ديو مي دانست که خوي و اخلاق جنگاوران را مسخ مي کند و ايشان را به خشونت و ويرانگري وا مي دارد که خواست اهريمن است. به همين خاطر پسوندهايي مانند ژيان و غران که مرد جنگي شيرسان به خود مي گيرد اغلب در بافتي کهن تر از آيين زرتشتي معنادار و پذيرفتني هستند.
همچنين بيت هايي وجود دارد که مي توان آن را در بافت سلسله مراتب آيين مهر و اين ايده کلي ارتشتاران پريستار مهر فهم کرد که توانايي و ارجمندي امري درجه بندي شده است که پيشرفت در آن پله به پله و با پشت سر گذاشتن آزمون هايي ممکن مي شود. نمونه مشهور آزمون هايي که اين گذارهاي پياپي را نشان مي دهد همان ماجراي هفت خوان است که بعدتر در قالب هفت شهر عشق در متون عرفاني ايران تثبيت شده است.
به احتمال زياد در ابتداي کار اين اشاره ها به سلسله مراتب يادگيري هنرهاي رزمي و مسلط شدن بر مهارت هاي سوارکاري و نيزه گيري و شمشيرزني مربوط مي شده است. چنان که در شاهنامه هم اشاره هايي هست که تثبيت قدرت جنگي شير را با عبور از آزمون هايي پيوند مي دهد. مانند آن بيت مشهوري که فريدون فرخ به مادرش مي گويد: «چنين داد پاسخ به مادر که شير/ نگردد مگر ز آزمايش دلير».
در شاهنامه شير مهم ترين جانوري است که همچون استعاره اي نظامي به کار گرفته شده است. در حدي که در بخش روايت هاي سيستاني مي توان کمابيش اين واژه را با مرد جنگي مترادف دانست.
با اين همه با مرور بيت هايي که در آن پهلوانان به شير تشبيه شده اند، مي توان تصويري از سبک رزمي ويژه شير به دست آورد و نشان داد که اين کلمه با وجود رواج و گستردگي دايره معنايي اش از دقت و روشني چشمگيري برخوردار بوده است.
نخستين نکته آن که سبک رزمي شير به سوارکاران مربوط مي شده و نه پياده ها. بيت هاي فراواني داريم که نشان مي دهد پهلواني که به شير تشبيه مي شود، بر اسب سوار است و اغلب سواره مي جنگد. در نبرد سهراب و گردآفريد مي خوانيم که: «فرود آمد از دژ به کردار شير/ کمر بر ميان بادپايي به زير».
در نبرد بيژن و فرود هم شيرمرداني که با هم رويارو مي شوند سواره اند و اشاره روشني به شيوه رزمي شير هم در ميان است: «يکي نعره زد کاي سوار دلير/ بمان تا ببيني کنون رزم شير» گيو هم در نبرد با پيران ويسه «بپوشيد درع و بيامد چو شير/ همان باره دستکش را به زير».
از اين رو روشن است که شير سبک رزمي پهلواناني زره پوش و سواره بوده است. با اين همه در يک جاي مشهور مي بينيم که رستم وقتي با اشکبوس رويارو مي شود پياده بودنش را ناسازگار با شيربودنش نمي بيند و مي گويد: «به شهر تو شير و نهنگ و پلنگ/ سوار اندر آيند هر سه به جنگ؟»
اما بيشتر به نظر مي رسد در اين جا به شوخي و ريشخند کردن اشکبوس پرداخته و نام اين استعاره هاي رزمي را با جانوران واقعي همتا انگاشته است. وگرنه از بيت هايي ديگر مي دانيم که نهنگ به وصف پهلوانان سواره اختصاص دارد، هرچند پلنگ در مقابلش به پياده ها مربوط مي شده است.

داده ديگري که از تحليل بيت ها بر مي آيد اين است که سبک رزمي شير به زور بازوي فراوان و چالاکي دستان نياز داشته است. درواقع دست پهلواناني که با شير همتا پنداشته مي شوند، مسلح به چنگال دانسته شده و سلاحي که در دست دارند همسان با چنگ شير وصف شده است.
از بيت هايي ديگر بر مي آيد که سلاح مرسوم شيوه رزمي شير، شمشير بوده است. در حدي که فردوسي نمادهاي مهري را در ترکيبي با هم براي ستودن سلطان محمود به کار مي گيرد و از همين برابري شيرمرد با شمشيرزن بهره مي جويد در آن جا که مي گويد: «جهاندار محمود خورشيدفش/ به رزم اندرون شير شمشيرکش»
و شبيه همين ترکيب مهرآيين را در بخش منوچهر هم مي خوانيم: «بر و بازوي شير و خورشيدروي/ دل پهلوان دست شمشيرجوي». پيوند ميان شير و شمشير در رزم نامه الکوس هم نمايان است، آن جا که: «بدين هم نشان هفت گرد دلير/ کشيدند شمشير بر سان شير» و رستم وقتي که به کيکاووس پيغام مي فرستد همتا انگاشتن شمشير و چنگال شير را تصريح مي کند: «هم از جنگ جستن نگشتيم سير/ به جاي است شمشير و چنگال شير» و در نبرد شنگل و رستم مي بينيم که سلاح شير، شمشير است: «بر او بر گذر کرد و او را نخست/ به شمشير برد آنگهي شير دست».
همچنين گرسيوز وقتي به فتنه گري بر ضد سياوش نزد برادرش افراسياب مشغول است، اشاره مي کند که ويژگي شير آن است که از نبرد با شمشير هراسي به دل راه نمي دهد: «ز دد تيردندان تر از شير نيست/ که اندر دلش بيم شمشير نيست» و رستم در خوان چهارم هنگام رويارويي با زن جادو گويي به جلد شيري فرو مي رود تا از جادوي او رهايي يابد: «زن جادو از خويشتن شير کرد/ جهانجوي آهنگ شمشير کرد».
از اين بيت ها بر مي آيد که نماد شير و شمشير که علامت ملي پرچم ايران است، خاستگاهي ديرينه داشته و از همين پيوند ميان شيوه جنگي شير و هنرهاي رزمي مربوط به شمشيرزني برخاسته است.
در آثار شاعران ديگر نيز اشاره هايي از اين دست به چشم مي خورد. چنان که مولانا در مثنوي معنوي مي گويد: «بر سر اغيار چون شمشير باش/ هين مکن روباه بازي، شير باش» و نظامي در خسرو و شيرين مي گويد: «به سرپنجه شدي با پنجه شير/ ستوني را قلم کردي به شمشير» و هم او در هفت پيکر مي سرايد که: «وانگه آورد عزم آن که چو شير/ برکشد بر مخالفان شمشير» و در شرف نامه در وصف لشرکشي هاي اسکندر مي گويد: «ز شمشير پولاد چون شير مست/ به کشورگشايي کليدي به دست».
با اين همه اشاره هايي هم داريم که اين پهلوانان شيرمرد گاه با نيزه به جنگ مي رفته اند. چنان که فردوسي هنگام وصف جنگيدن توس در کاسه رود مي گويد: «عمود گران برکشيدند باز/ دو شير سرافراز و دو رزمساز».

همچنين در وصف جنگيدن بهرام که به شر هم تشبيه شده مي خوانيم: «برآويخت چون شير بهرام گرد/ به نيزه بر ايشان يکي حمله برد». در نبرد گيو و پيران چنين مي نمايد که گرز هم براي پهلوانان شيرسان سلاح ناآشنايي نبوده باشد: «ابا گرز و با نيزه بر سان شير/ بر گيو رفتند هر دو دلير».
اشاره هايي فراوان در شاهنامه و ساير متون ادبي و تاريخي هست که نشان مي دهد درفش هاي شيرنشان يکي از نمادهاي رسمي و رايج جنگي در ايران زمين بوده اند و به همين خاطر هم بوده که شير نماد کشور ايران قرار گرفته است. فردوسي در شرح اين نماد هنگامي که تاختن کيخسرو بر دژ بهمن را روايت مي کند، به روشني مي گويد پرچم شيرنشان به رسته جنگاوراني مربوط مي شود که با شمشير و گرز مي جنگيده اند: «درفش از پس پشت او شير بود/ که جنگش به گرز و به شمشير بود».
در شاهنامه بخشي بسيار مهم از نظر شناسايي نمادهاي ارتشي کهن ايراني هست که به گفت و گوي سهراب و هجير مربوط مي شود. سهراب براي شناختن پدر خود پنهاني به اردوي ايرانيان مي رود و يکايک درفش ها را نام مي برد و از هجير مي خواهد که پهلوان مربوط بدان را معرفي کند.
در اين ميان درفش سپهسالار ايران نقش شير دارد: «يکي شيرپيکر درفشي به زر/ درفشان يکي در ميانش گهر» و درفش رستم که جهان پهلوان است و تبارش به ضحاک ماردوش مي رسد، نقش اژدها دارد اما بر سر نيزه درفشش سرديسي زرين از يک شير را نهاده اند: «درفشي بديد اژدهاپيکر است/ بر آن نيزه بر شير زرين سر است».
آن درفش شيرنشاني را که نماد ارتش ايران است در جريان داستان سهراب نيز باز مي بينيم، وقتي که هجير نام و نشان پهلوانان ايران را براي سهراب بر مي شمرد و وقتي به درفش گودرز رسيد گفت: «يکي شيرپيکر درفشي به زر/ درفشان يکي در ميانش گهر// چنين گفت کان فر آزادگان/ جهانگير گوردز کشوادگان».
در ماجراي نبرد ايرانيان با فرود نيز همين پرچم وصف شده و اين بار فرود است که درفش هاي ايرانيان را مي نگرد: «درفشي کجا شيرپيکر به زر/ که گودرز کشواد دارد به سر//... همه شيرمردند و گرد و سوار/ يکايک بگويم درازست کار»؛ باز در اين جا مي بينيم که اشاره به شيرمرد بودن با سوارکار بودن همراه شده است.
گفتني درباره نماد شير بسيار است. اين اشاره ها تنها براي تاکيد بر اين نکته آمد که رمزپردازي جانوران به ويژه در بافت متون حماسي را مي شود به شکلي يکسره متفاوت از تشبيه سرراست و ساده اي که اغلب پيش فرض گرفته مي شود هم خواند و تفسير کرد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۰۲۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ضرغامی: آخرین آمار حکایت از رشد قابل توجه گردشگری است/ حال مردم خوب است

به گزارش گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ عزت الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری امروز (چهارشنبه) در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران اظهار کرد: امروز گزارشی که در جلسه دولت قرار دادم مورد تأیید همه وزرا و رئیس جمهور قرار گرفت، زیرا مردم دین دار هستند.

وی افزود: یک بخشی از جامعه تشخیص می‌دهد که به روزه داری بپردازند و سفر‌ها و گردشگری خود را به بعد از ماه مبارک رمضان موکول کنند.

ضرغامی گفت: وقتی مردم سفر می‌روند بالاخره در کنار همه مشکلاتی که دارند به گردشگری می‌پردازند نشان دهنده حال خوب مردم است.

وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تأکید کرد: برخی از دستگاه آمار‌هایی ارائه می‌دهند که بسیار غلط است، همه آمار‌ها نشان دهنده افزایش گردشگری است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • (ویدئو) زورخانه پهلوان رستم؛ بنایی کهن در تاریخ شهر مشهد
  • (تصاویر) زورخانه پهلوان رستم
  • قالیباف؛ شمشیر را برای رئیسی از رو بست / پایان دیرهنگام سکوتِ مجلس مقابل دولت!
  • قالیباف؛ شمشیر را برای رئیسی از رو بست
  • زوج شاهنامه‌خوان بام ایران در شهر‌های ایران خوان خرد می‌گسترانند
  • پیام محمدعلی اسلامی ندوشن به خاتمی چه بود؟ / شاهنامه نمی گذارد ایران در خواب غفلت باقی بماند / ادیبان و فیلسوفان بزرگی که عامل تهاجم فرهنگی اعلام شدند
  • هشدار مصر و تشکیلات خودگردان درباره یورش احتمالی به رفح
  • سفر روسای شاباک و ستاد مشترک ارتش اسرائیل به قاهره
  • آخرین آمار حکایت از رشد قابل توجه گردشگری است
  • ضرغامی: آخرین آمار حکایت از رشد قابل توجه گردشگری است/ حال مردم خوب است