نگاهی به زندگانی آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۹۳۳۹۹۱
ایران آنلاین /
میراث ماندگار مرجع مؤسس
مجید گرشاسبی
روزنامه نگار
حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال 1238 هجری شمسی در شهر مهرجرد میبد یزد، متولد شد. او در اردکان و یزد تحصیلات مقدماتی و سطوح فقه و اصول را به پایان برد. در 10 سالگی پدرش روی در نقاب خاک کشید و عبدالکریم مدتی نتوانست درس را ادامه داده و مجبور شد خانواده را اداره کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مقاومت در برابر موج دین ستیزی
موسی حقانی
استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مطالعات دینی خود را بسیار زود آغاز کرد. او بهعنوان یک شخصیت بارز در حوزههای علمیه کشور مطرح بود و مخصوصاً وقتی حوزه علمیه قم را تأسیس کرد، نقش او برجستهتر شد. در 18 سالگی به عتبات عالیات رفت و به تهذیب و تحصیل پرداخت. از جمله استادان ایشان میتوان به علامه محمدحسین فاضل اردکانی معروف به آخوند اردکانی، میرزا محمد تقی شیرازی، آیتالله شیخ فضلالله نوری، میرزا محمدحسن شیرازی، سید محمّد اسپهانی فشارکی، آیتالله آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی اشاره کرد.
مرحوم حائری پس از ترک عراق به اراک سفر میکند و مدتی در آنجا ساکن میشود، در سال 1301 هجری شمسی راهی قم میشود و به اصرار علما در قم ماندگار شده و حوزه علمیه قم را تأسیس میکند. این یک اتفاق بزرگ در تاریخ تشیع و حوزههای دینی ایران و جهان بود. نباید فراموش کرد که تاریخ بنیانگذاری حوزه علمیه قم، فاصله زیادی با زمان کودتای 1299 نداشت و با توجه به فضای سیاسی کشور پس از کودتا و حرکت حکومت پهلوی اول در راستای مبارزه و مخالفت با مذهب و روحانیت و از بین بردن نهادهای مذهبی و اسلام حوزوی میتوان به اهمیت بنایی که مرحوم حائری یزدی بنا گذارد، پی ببریم و ماهیت کار ایشان را درک کنیم.
حوزه علمیه قم نهاد نوپایی بود که دقیقاً در پایان سلسله قاجاریه و آغاز حکومت پهلوی وبعد از پایان جنگ جهانی اول حیات خود را آغاز کرد. در آن مقطع شاهد تحولات بسیار گستردهای در منطقه غرب آسیا بودیم. پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، منطقه داشت بین نیروهای اشغالگر تقسیم میشد؛ آنها به طور جدی بهدنبال مستعمره کردن ایران بودند و حتی عراق امروز هم قرار بود به هندوستان ملحق شود. اما با ایستادگی و مبارزات مردم و روحانیون در ایران، تغییر تاکتیک داده و با طرح کودتا، فردی را که وابسته به آنها بود روی کار آوردند. از دیگر سو و در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم ما شاهد یک قیام بزرگ و گسترده در عراق به رهبری علمای شیعه هستیم که به انتقاد از ملک فیصل پادشاه وقت عراق پرداختند و حضور انگلیس در عراق را محکوم کردند و مانع از آن شدند که عراق مستعمره هند شود، کمااینکه خود هندوستان نیز مستعمره بریتانیا بود.
همین اتفاقات باعث شد که حوزه علمیه نجف آسیب ببیند و درگیری علما با فیصل که توسط انگلیسیها روی کار آمده بود موجب شد که گروهی از برجستهترین علما و فضلای نجف، در روز چهارم محرم 1342 هجری قمری به قم مهاجرت کنند و حوزه علمیه به یک مرکز مهم دینی و علمی تبدیل شد.
مرحوم آیتالله حائری بنا را بر این گذاشته بود که حوزه را تقویت کند و آرامشی بر فضای حوزوی و علمی حاکم باشد تا بتوانند استادان و شاگردانی را که استعداد دارند جذب کنند. این حرکت مصادف شده بود با به قدرت رسیدن حکومتی که ملیت ایرانی و تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام را ارج مینهاد و نقش اجتماعی دین و روحانیت را منکر میشد. رضا شاه اگرچه پیش از به قدرت رسیدن با روحانیت و علمای دین، کجدار و مریز رفتار میکرد ولی پس از تاجگذاری در سال ۱۳۰۵ تکلیف خود را با علما کاملاً روشن کرد و انواع و اقسام محدودیتها را برای روحانیت و حوزههای دینی به کار برد. از درس و بحث گرفته تا دریافت مجوز پوشیدن لباس روحانیت از سوی حکومت.
در همین مقطع شاهد ورود رضاه شاه با چکمه به حرم مطهر حضرت معصومه(س) و ضرب و شتم مرحوم شیخ محمد تقی بافقی یزدی بهدلیل اعتراض ایشان به حجاب نامناسب خانواده سلطنتی در زیارت ازحرم حضرت معصومه(س) در نوروز سال 1306 هستیم. عدم رعایت حریم حرم، ضرب وشتم وسایر اعمال دین ستیزانه، هر کدام این اقدامات میتوانست قم و کشور را حتی به آتش بکشد. اما مرحوم حاج شیخ حائری یزدی با درایت جلوی آن را گرفت چرا که میدانست اینها مقدمهای است برای تحقق هدف نهایی که همانا نابودی تشیع و روحانیت شیعه بود. از اینرو این بحران را بسیار مدبرانه مدیریت کرد.
در مقابل جریان وهابیت که توسط رضا شاه صورت گرفته بود مرحوم حائری باتقویت بنیانهای علمی حوزه این بحران را هم توانست پشت سر بگذارد. ویهمچنین نظام آموزشی دینی در کشور را موازیسازی کرد. حرکتی که از سوی حکومت پهلوی اول برای مهار کردن حوزه علمیه قم صورت میگرفت که باتأسیس مؤسسه وعظ و خطابه و جامعه معقول و منقول، قرار بود جایگزین حوزه شود و از مجرای غیر شیعه صورت گیرد و به مرور زمان به سمت غربگرایی پیش رود، اما مرحوم حائری با شناخت این حرکت، توانست جلوی رشد آن را گرفته و بحران خزنده را مدیریت کند.
مدیریت مرحوم حائری یزدی را حتی در ماجرای کشف حجاب و واقعه کشتارمسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ نیز میتوان مشاهده کرد. رضا شاه قصد داشت در گیرودار این درگیریها بساط حوزه علمیه قم و سایر حوزههای دینی سراسر کشور را جمع کند. در همان زمان هم حاج شیخ کریم حائری یزدی، اعتراض مکتوبی را برای رضا شاه ارسال میکند و با اینکه باعکسالعمل او مواجه میشود اما میتواند ماجرا را به خوبی کنترل کند.از ابتدایی که مرحوم حائری یزدی حوزه علمیه قم را بنا گذارد و مسئولیت آن را برعهده گرفت، شاهد رشد و شکوفایی شاگردان بزرگی چون حضرت امام خمینی(ره)، آیتاللهسیدمحمدرضا گلپایگانی، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، آیتالله سیدکاظم شریعتمداری و... هستیم. از دستاوردهای مهم ایشان افزایش قابل توجه مدرسین و شاگردان حوزه است که به تعداد 870 نفر رسیده و هر روز هم رو به رشد بود. سهسال بعد از فوت او، تعداد طلاب حوزه علمیه قم به 300نفر کاهش پیدا میکند. این امر وجود و حضور مؤثر مرحوم حائری یزدی را در هنگامه حرکتهای جدی حکومت جهت نابودی دین و حوزه نشان میدهد.
مرحوم حائری یزدی به غیر از بحث دینی وعلمی، کارهای عمرانی بسیاری را برای شهر قم انجام داده و محبوبیت بسیاری بین مردم پیدا کرده بود، نخستین بیمارستان در قم نیز توسط وی تأسیس شد.
تأسیس بیمارستانهای سهامی و فاطمی، تأسیس دارالاطعام قم برای تأمین غذای نیازمندان، ایجاد قبرستان، بنای سیل بند و تأسیس سد برای رودخانه قم و احداث واحدهای مسکونی و... از جمله اقدامات وی در شهر قم است. وجود او باعث تقویت حوزه و تربیت طلاب و شاگردانی بود که هر کدام از آنان بعدها توانستند اصول دینی و تشیع را بخوبی انجام دهند.
در عرصه سیاسی او یکی از پیشتازان مبارزه با تأسیس و شناسایی رژیم نامشروع اسرائیل بود و در این خصوص روشنگری بسیاری داشت.
مرحوم آیتالله حائری یزدی یک مدیر عالم بود، او انسان بزرگی بود و با وجود او اموردینی مردم سامان گرفت.
خاطرهای شگفت از میرزایشیرازی
منوچهر صدوقیسها
حقوقدان، عرفانپژوه
استادی به نام سید حسن فریدهزاوهای داشتیم، استاد فرید، مردی حکیم، ریاضیدان، خوشنویس و اهل سلوک بود و زمانی که شیخعبدالکریم در اراک اقامت داشت، سیدحسن شاگرد وی بوده است. استاد خاطرهای از آقاشیخ نقل کردند که من این خاطره را در کتاب «تاریخ حکما و عرفای متأخر» به طور مفصل ثبت کردم که خلاصهای از این خاطره را نقل میکنم.
سیدفرید از قول خود شیخعبدالکریم حائری روایت کردند که روزی شیخ در اراک بیمار بودند و مدتی بستری شدند، طبیبی به نام فضلالله خان بر بستر وی حاضر شد و وی را معاینه کرد و گفت چیزی نیست و بیماری به آن صورت ندارید، اما چون چُپق (شَتق) زیاد میکشید و چایی نیز زیاد مینوشید، دچار این وضعیت شدهاید. اگر چپق و چای را کم کنید، حالتان خوب خواهد شد. آقاشیخ پرسیدند: ضرر این دو چیست؟ شنیدهام که گفته شده عمر را کم میکند. طبیب در پاسخ میگوید که بله عمر را کم میکند و فرنگیها یک جدولی درست کردند که نشان میدهد که گویا مصرف این دو، یک سوم از عمر را کاهش میدهد. پس از شنیدن سخنان طبیب، آقا شیخ فرمودند صد سال که بیشتر نمیتوان عمر کرد و من نیز عمرم را کردهام. بعد گفتند که برایش چای و چپق بیاورند. پس از آنکه چای را نوشید و چپق را کشید، خاطرهای را برای حسن فریدهزاوهای نقل کرد که روزی در عتبات در حجرهای در محضر میرزامحمدتقی شیرازی (میرزای کوچک و بانی استقلال عراق) به همراه شیخ فضلالله نوری نشسته بودیم که یک آخوندی با سرو وضع نامطلوبی وارد شد در حالی که معلوم بود در آب رفته و پارچه لنگ مانندی را به تنش و پارچهای نیز به سرش بسته بود و کفشی پاره به پا داشت، با وضع خیلی غیرمتعارفی وارد شد و در حجره نشست و پرسشی مطرح کرد که سؤالی فقهی بود. پرسش این فرد به نظرم (شیخ) خیلی پیش پاافتاده و ابتدایی آمد، بنابراین پاسخ ندادم.
خود میرزامحمدتقی رو به وی کرد و در پاسخ به سؤالش، شرحی ارائه داد و اضافه کرد که علما اینگونه میگویند. شخصی که سؤال پرسیده بود، خود تقریر دیگری کرد که میرزایشیرازی بیاناتش را نوشت و برای تأیید به دستش داد و گفت اینطور فرمودید که وی گفت بله، همینطور است. پس از آن فرد به من اشاره کرد و از میرزا پرسید که ایشان کیست؟ میرزا در پاسخ گفت که ایشان، شیخعبدالکریم یزدی و از فضلا هستند. آن فرد با نگاه کردن به من گفت که چند سال بعد بیرق اسلام در قم بر دوش شیخعبدالکریم نامی بلند میشود و تو نباشی! سپس به شیخ فضلالله نوری اشاره کرد و از میرزامحمدتقی، نام و نشان ایشان را نیز جویا شد. میرزا، ایشان را نیز معرفی کرد. آن فرد نیز گفت چند سال بعد شیخ فضلالله را در تهران بر دار میکشند، تو نباشی! این سخنان را بر زبان آورد و بلند شد که برود، میرزا دوید و کفشهایش را مقابل پایش جفت کرد. وقتی آن فرد رفت، میرزامحمدتقی برگشت و بر ما عصبانی شد که چرا ما احترام وی را بجا نیاوردیم؟ ما پرسیدیم که ایشان که بودند؟ میرزا پاسخ داد که وی، آخوند ملافتحعلی سلطانآبادی از عرفای بزرگ عصر خویش است. این خاطره را خود شیخ عبدالکریم حائری برای استاد فرید بیان کرده بودند و استاد نیز برای من نقل کرد، البته زمانی که استاد، این خاطره را برایم روایت کردند، دکترسید حسن امین نیز حضور داشت و وی نیز این خاطره را از زبان استاد شنید و آن را در جایی ثبت کرده است.
پرچمدار استقلال حوزه از سیاست
آیتالله محمدتقی فاضل میبدی
استاد حوزه علمیه قم
زمانی که مشروطیت در ایران شکل گرفت عمده عالمانی که مدافع مشروطیت به حساب میآمدند درنجف بودند، البته در ایران هم عالمانی که از مشروطیت پشتیبانی میکردند، وجود داشتند، مثل آیتالله بهبهانی یا طباطبایی و... ولی آنهایی که بهعنوان مراجع تقلید بزرگ شناخته میشدند، همچون مرحوم آیتالله خراسانی، مرحوم نائینی و مازندرانی و... در نجف بودند، یعنی حوزه نجف اهمیت بیشتری نسبت به مراکز ایران داشت و به لحاظ فکری جلوتر بود. به هر حال آنجا مستعمره انگلستان بود و بعد هم عثمانیها در آنجا نفوذ داشتند که در نتیجه رفت و آمد روشنفکران یا کتب روشنفکری در عراق و حوزههای عراق بیش از ایران بود و این موارد در عالمان عراق هم تأثیراتی گذاشته بود، به هر حال حوزه علمیه قم حوزهای در آن معنا نبود.
وقتی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی به ایران میآمد احساس میکرد که در ایران و بویژه قم نیاز به حوزه علمیه وجود دارد، البته در ایران حوزههایی به صورت پراکنده و متفرق وجود داشت و بیشتر اصفهان مرکزیت داشت و مدرسه فیضیه قم در قدیم یک محل قابل قبولی نبود یا دارالشفایی که امروز در کنار مدرسه فیضیه است چندان قابل توجه نبود.
مرحوم شیخ عبدالکریم حائری وقتی وارد قم میشوند با دو پدیده روبه رو میگردند، یکی اینکه در ایران و در قم حوزهای و تمرکزی وجود ندارد و همچنین شخصیتهای برجستهای که در عراق بودند، در ایران تمرکزی نداشتند. مرحوم حائری بهعنوان شخصیتی که شاگرد مرحوم میرزا شیرازی و مرحوم فشارکی و... بود وقتی وارد قم میشوند، برخی از علما ایشان را در قم حفظ میکنند، از طرفی دیگر عبدالکریم حائری با ظهور پدیده پهلوی اول مواجه میشوند، البته در زمان تأسیس حوزه علمیه قم هنوز حکومت قاجار سر کار بود، خود رضاخان درابتدا مرحوم آقای حائری را بهعنوان یک شخصیت دینی و برجسته قبول داشت، لذا در زمانی که زمزمههای انقراض قاجار و بحث جمهوریخواهی مطرح شد، برخی به قم آمدند تا نظر علما را درباره جمهوری بدانند.
مرحوم حائری و نائینی و مرحوم اصفهانی با جمهوری مخالفت میکنند که در رأس این مخالفان شیخ عبدالکریم حائری بود. درنتیجه رضاخان هم با احترام به مرحوم حائری اعلام میکند که جمهوری منتفی است و مسأله پادشاهی کمافیالسابق مطرح است. ناگفته نماند که شیخ عبدالکریم حائری سعی میکرد در کارهای سیاسی وارد نشود. به هر حال او میخواست حوزه علمیه را حفظ کند، حتی در پارهای از موارد که از او درخواست میشود در مسائل ورود کنند، ایشان دخالتی نمیکنند. یک مثال تاجگذاری رضاخان پهلوی است، معمولاً از قدیم رسم بود که در تاجگذاری پادشاهان، علما هم شرکت کنند، در ابتدا از شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواسته میشود که در این تاجگذاری شرکت کند که در نهایت ایشان نمیپذیرند.
البته علمایی هم در این مراسم شرکت کردند و برخی علما هم پیامهایی برای این تاجگذاری دادند، اما مرحوم حائری نه در این مراسم شرکت کرد و نه پیامی داد. به هر حال ایشان در سیاست وارد نمیشدند، یا مثلاً محمد تقی بافقی که از علمای اهل یزد بود و همشهری مرحوم حائری به حساب میآمد، وقتی در یکی از اعیاد، خانواده پهلوی به قم و به حرم میآیند و حجاب درستی نداشتند، مرحوم بافقی در قم مخالفتهایی میکنند، اما مرحوم حائری هیچ موضعی له یا علیه بافقی نمیگیرد. این است که مرحوم آقای حائری سعی میکرد که با زیرکی تمام و براساس مبنایی که برای او دارای اهمیت بود حوزه را از مسائل سیاسی دور نگاه دارند.
حتی در آن سالهایی که پهلویها در برخی مسائل تندی زیادی نشان دادند، از قبیل منع روضه خوانیها یا کشف حجاب و... گرچه مرحوم حائری اعتراضاتی کردند اما علناً وارد درگیری و نزاع سیاسی با حکومت پهلوی نشدند (بر خلاف مرحوم مدرس) ایشان سعی میکردند شخصیت مستقل خودشان را حفظ کنند. البته مرحوم حائری به لحاظ مالی هم وضع خوبی نداشت و حتی پهلویها به ایشان پیشنهادهایی در مسائل مالی میکنند که او به هیچ وجه قبول نمیکند. بنابراین سعی میکرد خودش را از دستگاه سیاسی، مستقل نگه دارد، مثل مرحوم آیتالله بروجردی که ایشان هم سعی میکردند مبنا را بر عدم ورود به مسائل سیاسی بگذارند و مرجعیت را مستقلاً حفظ کنند.
نکته دیگر درباره مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری، عرفگرایی او در مسائل فقهی بود، یعنی آنچنان نصگرا نبود و بیشتر متأثر از مرحوم شیرازی بود و ایشان هم متأثر از مرحوم شیخ مرتضی انصاری بودند. در واقع مکتب شیخ انصاری یک مکتب عرفگرا به حساب میآمد و عقلگرا بود که در اجتهاد مسائل فقهی مهم است، بنابراین میتوان گفت انتقال دهنده مکتب شیخ مرتضی انصاری به قم با یک واسطه مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند.ایشان را باید احیاگر حوزههای علمیه دانست.
عمارت باشکوه دانش روی ستونهای اخلاق
دکترعمادالدین فیاضی
عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه یادگار امام(ره) شهرری
تاریخ کشور ما بخصوص تاریخ معاصر ایران ناظر حوادث، جریانها و شاهد ظهور شخصیتهای برجسته در زمینههای مختلف بوده است؛ شخصیتهایی که در مقطعی از تاریخ به مردمان و اطرافیانشان درسهای علمی و عملی در زمینههای گرایش به اخلاق و معنویات دادند و با وجود گذشت دهههای متمادی هنوز هم یاد خاطره و عملکرد صادقانه آنها در عرصههای اخلاقی و اجتماعی در یادها مانده و هنوز هم میتوانند الگوها و نمونههای خوبی برای جامعه اخلاق مدار باشند.
اهمیت حاج شیخ عبدالکریم حائری نه فقط بهعنوان کسی که یک پایگاه علمی- مذهبی را پایهگذاری کرد بلکه اهمیت و اعتبار وی بیش از هر چیز بهعنوان یک رهبر مذهبی در پرتو کمالات علمی و اخلاقی او نهفته بود و به لحاظ برخوردهای مثبت اجتماعی به گونهای عمل میکرد که در دلهای مردم جای داشت و درست در زمانی که به کار تعلیم و تعلم مشغول بود به امور مردم نیز رسیدگی و در حوادث زمانه همچون تکیهگاه و ملجأ مردم عمل میکرد. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا ویژگیهای اخلاقی شیخ عبدالکریم نسبت به سایر وجوه او آنقدر حائز اهمیت است؟ پاسخ واضح است، برای اینکه اساساً اگر دین داران گردهم آیند و تکالیف دینی خود را به جای آورند، اما فاقد فضایل و تکالیف اخلاقی باشند، آن جامعه دینی، فضیلتی ندارد و نمیتوان برای آن ارزشی قائل بود. بنابراین نه تنها امروزه بلکه در طول تاریخ ملاک بزرگ برای یک جامعه دیندار، جامعهای است که اخلاق مدار بوده و استانداردهای اخلاقی در آن رعایت شود مگر نه اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) هدف بزرگ رسالت خود را تکمیل و پیروی از مکارم اخلاقی قلمداد میکرد(1) و اتفاقاً حاج شیخ عبدالکریم از این زاویه است که میتواند الگویی برای هم سلکان خود و سایر مردم باشد، بویژه برای جامعهای مانند جامعه ایرانی که در همه زمانها بالاخص در زمان کنونی سخت نیازمند داشتن چنین الگوهای وارسته اخلاقی است. بزرگترین ویژگی حاج شیخ اخلاق مدار بودنش بود و نقل میشود که به حدی خوش اخلاق و خوش مجلس بود که وصف نتوان کرد. (2)
حاج شیخ همچنان که خود به مسائل اخلاقی عنایت کامل داشت، به طلاب نیز پیوسته توصیه میکرد که به مسائل اخلاقی توجه کنند و در این راه از مرحوم حجتالاسلام حاج میرزا علی اصفهانی که از وعاظ معروف بوده و در تشریح خصوصیتهای اخلاقی تبحر داشت دعوت کرد که یک دهه برای طلاب درس اخلاق بگوید و آنان را موعظه کند، او نیز سراسر آن 10 روز را برای طلاب از مقوله اخلاق سخن گفت. (3)
حاج شیخ بسیار ساده و بیتکلف بود و همچون یک طلبه معمولی در بین سایر طلاب روی زمین مینشست و با آنان درد دل میکرد، بگونهای که اگر کسی از خارج وارد میشد نمیتوانست او را که رئیس حوزه بود از دیگران تمیز دهد. هر وقت میهمان در منزل داشت تا زمانی که از همه خدمتکارها و زیردست ها بر سر سفره حاضر نمیشدند با میهمانان خویش غذا نمیخورد. او همیشه به فکر رسیدگی به فقرا و بیماران بود، هر روز به بیمارستان و دارالایتامی که خود ساخته بود میرفت و از بیماران عیادت میکرد. یکی از طلاب که به علت بیماری در بیمارستان حاج شیخ بستری بود مینویسد: حاج شیخ برای سرکشی بیمارستان آمدهاند و ظاهراً مرا هم عیادت کرده و در پایین محوطه بیمارستان در سایه درختها روی صندلی نشسته بود و عدهای هم اطرافش بودند و سینی توت هم جلوی آنهاست و پرستارها ایتام را میآورند و ایشان به لباس و نظافت آنان رسیدگی میکند و بعضی از آنان که بزرگترند راجع به غذا و مواظبتهایی که از ایشان میشد، مطالب زیادی از حاج شیخ میپرسند. دیدن این منظره چنان حالم را دگرگون ساخت که قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد. (4)
یکی از بزرگان نقل میکند که به یاد دارم زمانی یکی از طلاب بیمار شد، حاج شیخ شخصاً دارویش را تهیه کرد و به منزل برده به خانوادهاش دستور داد که آن را آماده سازند و سپس خودش دارو را به حجره آن طلبه برد و حتی به خادمش نداد که ببرد. (5)
شیخ محمد صادق تهرانی شاگرد شیخ، مطالب جالبی درباره خصوصیات اخلاقی ایشان نقل میکند. وی میگوید: حاج شیخ علاوه بر اینکه بهطور کلی خوش اخلاق و بیتکبر بود، برای طلبهها پدری مهربان و دلسوز بود و خیلی به آنها محبت میکرد. یکی از کارهای جالب ایشان، تعیین شهریهای برای طلاب بود. هرکس به اندازهای که زندگیاش بگذرد، شهریهای داشت. از کارهای دیگر او اینکه به کسبه و مغازهدارهای اطراف حرم سفارش کرده بود که به طلبهها نسیه بدهید، اگر آنان پولتان را ندادند، من پرداخت آن را ضمانت میکنم. از این رو، هر طلبهای که پولش تمام میشد، احتیاجات خود را به طور نسیه از کسبه خریداری میکرد. طلبهها هم دفترچهای داشتند، هر چه را نسیه میخریدند، در آن یادداشت میکردند و در آخر ماه قرض خود را پرداخت میکردند. حاج شیخ وقتی شهریه طلاب را میپرداخت اگر پولی باقی میماند دستور میداد قرض طلبهها را - که به ضمانت ما بوده - بپردازید. این پشتوانه طلبهها بود که دغدغه فکری نداشته باشند. (6) البته این رسیدگی مختص به طلاب نبود بلکه نقل میکنند با لباس مبدل به خانه فقرا و همسایگان میرفت و برای آنان غذا یا سایر مایحتاج زندگی میبرد.(7) به افراد درمانده شهریه میداد، شبهای عید برای فقرا عیدی در نظر میگرفت، در یکی از سالها که قحطی سایه شوم خود را افکنده و فقرا در سختی و رنج به سر میبردند، دارالاطعامی تأسیس کرد که دائماً فقرا را اطعام میکرد. (8)
حاج عبدالکریم حائری در مورد علم آموزی تأکید بسیار داشت، او میگفت: وظیفه ما همین است، آقایان اسلام رفت، ما باید با درس خواندنمان کاری کنیم که اسلام دیرتر برود، (9) او طلاب کسل و بیحال را تشویق میکرد و محصلان جدی را تحسین و ستایش میکرد و با کثرت مخارجی که داشت و طلاب بسیاری که اداره میکرد، هرگز دیده نشد که طلبهای را رد کند یا خاطری را افسرده سازد یا انسانی را خجلت دهد و از اینرو همه به او عنوان یک پدر مهربان نظر میکردند. (10)
حاج شیخ به مسائل اخلاقی حساسیت فراوان داشت و بسیار در تهذیب اخلاق طلاب سعی و کوشش میکرد و به محض اینکه سوء اخلاقی از طالب علمی دیده میشد، شهریه او قطع میکرد و میفرمود: «به درد من نمیخورد و مایل نیستم در حوزه باشد ولو خوب هم تحصیل کند.»
حاج شیخ هرگز پول بیحسابی را که از سوی مردم به عناوین گوناگون شرعی به دستش میرسید، به مصرف رفاه و آسایش خانواده و بستگان خویش نمیرساند. او اندکی پیش از مرگ وجوه شرعی را در حضور علمای برجسته آن زمان توزیع کرد که پس از درگذشت وی به وسیله بستگانش یا دیگران به مصرف نادرست نرسد. (11) زمانی یکی از بزرگان عبای ظریف قیمتی برای یکی از دو فرزند ایشان به رسم یادبود و هدیه فرستاد، حاج شیخ به فرزند خود رو کرد و گفت: پسرم این عبا برای تو زیاد است برای اینکه بعضی از طلاب اصلاً عبا ندارند، آن را فروخته و پول آن را چند دست عبا متوسط خرید یکی را به فرزند خود بقیه را به طلاب مستمند داد. (12)
چنانچه گذشت، ایشان هیچ وقت وجوهی که سهم امام بود برای صرف خود استفاده نمیکرد و به اصطلاح از وجوه ارتزاق نمی کرد. روزی مادر مرحوم دکتر محمد مصدق معروف به نجم السلطنه که مقلد حاج شیخ بود، به ایشان گفت: من علاقهمندم که مخارج شخصی شما را بپردازم و او گفت: اگر میخواهد بهعنوان سهم امام مخارج مرا بپردازی قبول نمیکنم، چرا که برای من این همه پول آوردند و من یک شاهی را نصیب خود نمیکنم. (13)
وسعت نظر فراوان حاج شیخ عبدالکریم حائری از عمده ویژگیهای او بود، زمانی یکی از علمای ساوه به حضورش رسید که من مردم ساوه را از تقلید آقای مامقانی - از علما و مراجع نجف - برگردانده و به شما توجه دادهام و اینک آنان از شما تقلید میکنند، مرحوم حاج شیخ سخت ناراحت شد و برآشفت و گفت: «چرا چنین کردی مگر وزن کرده بودید که علم مرا از ایشان بیشتر دیدید و مردم را از ایشان برگردانیدید.» (14)
آیتالله حائری چنانچه گذشت تقوای زیادی در مصرف اموال عمومی و وجوه شرعی داشت و حتی هنگام وفات، همه اثاثیهاش به 1500 تومان نمیرسید و نیز مبالغی مقروض بود و حاضر نبود بدهیهای خود را از بیت المال بپردازد. (15) او حتی جهت ازدواج پسرانش یا برای شوهر دادن دخترانش قرض کرده بود و در زمان وفات ایشان، چنانکه میخواستند از اموال او طلب خود را بردارند همه زندگی و اثاثیه منزل او باید بابت قرضهایی که داشت پرداخت میشد، چنین بود که طلبکاران بدهیهای حاج شیخ را بخشش کردند و از طلبهایی که داشتند چشم پوشیدند. حاج شیخ حتی خانهای از آن خود نداشت. (16) او از حقوق همسر اولش که بینایی خود را از دست داده بود غفلت نمیورزید و حتی در مواقع لزوم با وجود کهولت سنی و پیری او را در جهت رفع احتیاجات طبیعی به دوش میکشید و این توجه به گونهای بود که موجب حسادت همسر دوم و سایر اعضا خانواده او نگردد.
با وجود تفکرات اصلاحطلبانه حاج شیخ در امور حوزه باز هم برخی از افراد با نظارت وی به مخالفت برخاستند و به جهت تنگ نظریهای فکری و فرهنگی که در نوع بینش این افراد بود، پیوسته موانعی برای او ایجاد میکردند. برای نمونه ایشان به فکر افتاده بودند که یک عده از طلاب را به زبانهای خارجی و بعضی مقدمات علوم جدید مجهز کنند تا بتوانند اسلام را نه تنها نزد قشر تحصیلکرده کشور بلکه در کشورهای خارج نیز تبلیغ کنند اما وقتی که این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام از تهران به قم رفتند و اتمام حجت کردند که این پولی که مردم به منزله سهم امام میدهند برای این نیست که زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند ما چنین و چنان خواهیم کرد!!! آیتالله حائری هم دید که ادامه این کار، باعث انحلال حوزه و خراب شدن اساس کار است موقتاً از نظر خود صرف نظر کرد. (17)
آیتالله طالقانی در مقالهای درباره موانعی که بعضی از افراد متعصب در برابر اقدامات آیتالله حائری ایجاد میکردند سخن گفتهاند و این گونه افراد را در واقع همچون سدی در برابر اصلاحات واندیشههای مترقیانه وی شمردند و اینکه اشخاصی به ظاهر مقدس، در موقعیتهای حساس خود را به منزله واسطه مردم و علما قرار میدادند و باعث میشدند که اندیشههای اصلاحی برخی از روحانیون روشنفکر بتدریج فراموش شود، آیتالله حائری نیز، تحت فشار چنین اشخاصی قرار داشت و چنانچه نظر اصلاحی و جدیدی را مطرح میکرد نگران برخورد نامناسب این گروه بود. (18)
آیتالله حائری هر چند نظرات مترقیانهای درباره تقسیم علوم حوزوی یا ارتباط دادن و آشنایی طلاب با علوم جدید داشت، اما در اکثر مواقع این نظریات به مرحله عمل نمیرسید و به جهات یاد شده مجبور بود از نظرات خود صرف نظر کند، اما در مجموع طرح چنین مسائلی حکایت از دیدگاه روشن و تحول پذیر حاج شیخ داشته است. آیتالله حائری یک شخصیت کاملاً اخلاق مدار بود و هرگز در عمر خود بهدنبال سیاست بازیهای غیراخلاقی نبود و از این نظر میتواند الگوی قابل قبولی برای پیروی باشد.
پی نوشت:
1-»إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ» من برای تکمیل مکارم اخلاقی برگزیده شدم
2- محمد شریف رازی، آثار الحجه یا تاریخ و دائره المعارف حوزه علمیه قم، جلد اول، ناشر کتابفروشی برقعی، قم شعبان 1373ه.ق، ص 54
3-مجله حوزه، ش 58، مهر و آبان 1372، مصاحبه با آیتالله سید اسماعیل هاشمی، ص 55
4-زندگی فردی ناشناخته، مؤلف، نامعلوم، تاریخ نشر سوم شعبان 1401 قمری، ص 83. (این کتاب هر چند مؤلف آن مشخص نیست اما از آنجایی که مطالب ارزندهای را داراست و در بعضی از موارد مطالب بدیعی دارد مورد استناد واقع شده است)
5- رضا مختاری، سیمای فرزانگان، مرکز انتشارات اسلامی
6- مجله یاد، ش4، ص 41
7- گفتوگوی اختصاصی نگارنده با دکتر مهدی حائری، تهران، درمنزل شخصی ایشان، دیماه 1375
7-عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، قم، رجب 1405ه.ق، ص 439
9- یاد، پیشین، ص 42
10- کریمی، آیتالله مؤسس، ص 76، به نقل از جلد سوم نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ص 1164
11- عبدالهادی حائری، آنچه گذشت...، ص 14
12- محمد رازی، آثار الحجه، ص 57
13- گفتوگوی اختصاصی نگارنده با دکتر مهدی حائری، تهران، درمنزل شخصی ایشان، دیماه 1375
14- کریمی، آیتالله مؤسس، ص 66
15-مختاری، سیمای فرزانگان، ص 420
16-مجله یاد، ش 4، ص42
18/ 17-مجله حوزه، ش 46، مهر و آبان 1370، به نقل از آیتالله طالقانی
نوآوری در حوزه با سه ابتکار
آیتالله محسن غرویان
مدرس فلسفه اسلامی در حوزه علمیه قم
این که مرحوم «آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی» درمیان عالمان دین و مورخان به «آیتالله مؤسس» معروف شدهاند، علاوه بر تأسیس و اداره حوزه علمیه قم، ناظر بر ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی ایشان نیز هست.در این بین، سه ویژگی برجستگی بیشتری دارد. نکته اول به اندیشهها و افکارنوین ایشان در زمان اداره حوزه علمیه بازمی گردد.حاجشیخ عبدالکریم معتقد بود که طلاب، در هنگام تحصیل علوم دینی باید ملزم شوند که یک یا دو زبان زنده دنیا را هم فرا بگیرند. ایشان دو دهه پیش از مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، به ضرورت یادگیری زبان خارجی توسط طلاب جوان پی بردند و در این زمینه گامهایی نیز برداشتند. آشنا شدن طلاب و فضلا با زبانهای خارجی به معنای آشنایی با آثار علمی خارجی، علوم روز و جهان خارج است و این خود یکی از تفاوتهای عمده حوزه علمیه قم تحت نظارت ایشان و حوزه علمیه نجف در آن زمان بود.
مسأله بعدی تأکید شیخ عبدالکریم بر تخصصی شدن دروس حوزه بود و اینکه این نهاد بتواند محقق و مجتهد متخصص در ابواب مختلف فقهی یا همان «مجتهد متجزی» را به نحو احسن پرورش دهد. یعنی بخش قابل توجهی از خروجی حوزه، فضلایی باشند که در یک باب خاص به شیوه تخصصی مسلط باشند. نکته دیگری که نباید فراموش کرد، توجه ویژه ایشان به اهمیت علوم عقلی در حوزه بود. آیتالله حائری تحت تأثیر استادشان «مرحوم میرزای شیرازی» در تدریس پیرو «مکتب سامراء» بودند.در این شیوه، مسألهای طرح میشد و شاگردان نظرات و نقدهای خود را ابراز میکردند و در پایان استاد نظر خود را ارائه کرده و در معرض نقد میگذاشت. اما درآنچه امروزه سرفصلهای درسی مینامیم، به نسبت حوزه سامرا و نجف نگاه بازتری داشتند. تا حدی در محتوای دروس تغییراتی را به نفع علوم عقلی و فلسفه اعمال کردند. با در نظر گرفتن مکاتب متعدد فلسفی و تفاوت فلسفه و فقه، میدان را برای بحثها، مکاتب و اندیشههای فلسفی در قم بازکردند؛ در حالی که در حوزه نجف فقط تدریس فقه و اصول و علوم نقلی در دستورکاربود.زمینههای توجه بزرگان حوزه به علوم عقلی از زمان شیخ عبدالکریم حائری یزدی فراهم آمد که البته با مخالفتهایی هم رو به رو شد. امروز هم میبینیم که در قم دروس و مباحث فلسفی به نسبت نجف و مشهد قوت بیشتری دارد. این وضعیت در دوران زعامت آیتالله بروجردی خود را بیشتر نشان داد. آیتالله بروجردی هم یک بینش باز جهانی داشتند.
آن زمان علامه طباطبایی چراغ فلسفه و مکاتب فلسفی را با وجود سنگاندازیهای فراوان روشن نگه داشتند. شاگردان فراوانی تربیت کردند و با چهرههای بینالمللی همچون «هانری کربن» مباحثات علمی داشتند. آیتالله بروجردی با بزرگان اهل سنت همچون «شیخ محمد شلتوت» یا شخصیتهای علمی جهانی ملاقات میکردند.
زمینه چنین رویکردها و اقداماتی در حوزه علمیه قم که بتدریج به علوم عقلی پرو بال داد، با اندیشهها واقدمات «آیتالله مؤسس» امکانپذیرشد. پس درخصوص وجه تسمیه مؤسس بودن ایشان این موارد را باید در نظرگرفت.این نکات مهم نشان میدهد که آیتالله حائری یزدی در پی یک تحول اساسی در نحوه مدیریت سنتی حوزههای علمیه در قالب حوزه تازه تأسیس قم بودند.
درباره رویکرد سیاسی و مواضع ایشان نسبت به رضا شاه که امروزه یا درهمان زمان شاید منفعلانه به نظر بیاید، باید گفت که حراست از حوزه در آن شرایط شکننده و غیرقابل پیشبینی دوران حکومت رضاشاه برای شیخ عبدالکریم اولویت اول و آخر بود. در نتیجه وارد سیاست و مسائل سیاسی نشدند. دغدغه اصلی آیتالله حائری حفظ درس و بحث بود. درگیری مستقیم با حکومت احتمالاً با ریشه کن شدن این نهال نو رس به دست رضاشاه مواجه میشد. تشخیص ایشان این بود که به مسائل علمی بپردازند. بعدها میبینیم که در همین فضای دور ازسیاست چهرههایی همچون امام خمینی(ره)، مرحوم آیتالله اراکی، شهید مطهری و آیتالله شریعتمداری تربیت میشوند که همزمان در فقه و مسائل سیاسی برای خود وزنههای قابل توجهی هستند. مرحوم امام که تبلور عینی یک فقیه سیاسی هستند از شاگردان ویژه حاج شیخ بودند و همواره از ایشان به نیکی یاد میکردند. پس آیتالله حائری یزدی اگرچه خود از حضور مستقیم در مسائل سیاسی پرهیز داشتند، اما برخلاف حوزه نجف، حوزه قم را به سمت مسائل سیاسی و اجتماعی سوق میدادند.
قابل احترام و بزرگوار، حتی در چشم مخالفان
حسن مجیدی
مسئول صفحه تاریخ
خبر وفات حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ۱۲76- ۱۳۵۵هجری
قمری/ 1238 -1315هجری شمسی، مشهور به آیتالله مؤسس و حاج شیخ، در 10 بهمن ماه سال 1315 هجری شمسی و انعکاس آن در روزنامهها و نشریات آن زمان، با توجه به اختلافات دینی و سیاسی موجود بین حکومت و نهادهای دینی از آغازین روزهای سلطنت پهلوی اول، وقوع حوادث مختلف از جمله اهانت به حریم حرم حضرت معصومه(س) و ضرب و شتم آیتالله محمدتقی بافقی یزدی در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی، واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ هجری شمسی و اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس و... به اوج خود رسیده بود، قابل توجه است. روزنامه کوشش به مدیریت و صاحب امتیازی شکرالله الحسینی صفوی، از نشریات پرشمارگان نزدیک به دولت، روز یکشنبه 11 بهمن 1315
در صفحه اول خود اقدام به چاپ اطلاعیه مجلس ترحیم ایشان میپردازد: «بمناسبت فوت حضرت آیتالله آقای حاجی شیخ عبدالکریم در قم، مجلس ترحیم از طرف دولت در مسجد شاه، امروز از سه ساعت به ظهر تا ظهر منعقد است.» همچنین این روزنامه در همین شماره و در صفحه دوم خود خبر از رحلت آیتالله حائری یزدی میدهد:
فوت آقای حاج شیخ عبدالکریم
راپرت قم حاکی است که شب شنبه 10 بهمن ساعت یازده و نیم حضرت آیتالله آقای حاج شیخ عبدالکریم که از اجله علمای ایران بودند در اثر عارضه کسالت و ضعف مزاج بدرود حیات گفتند و صبح دیروزبر اثر انتشار خبر مزبور تمام اهالی قم برای تجلیل و تشییع جنازه، خود را حاضر ساخته، ساعت 12 ظهر شنبه مراسم تشییع جنازه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم با احترامات کامل معمول شد. چند هزار نفرجمعیت در مراسم تشییع حاضر شدند و جناره پس از اجرای تشریفات مخصوص در مسجد بالا سر واقع در صحن بزرگ به خاک سپرده شد. خبر فوت آیتالله آقای آقا شیخ عبدالکریم نه تنها جامعه روحانی را بشدت متأثر کرده بلکه قلوب همه را قرین تاثر نمود. مرحوم آیتالله با خصایل حمیده و صفات پسندیده و میهن دوستی ونوع خواهی و ترویج دیانت اسلام یک نفر روحانی حقیقی و یک نفر میهن پرست واقعی محسوب میشدند که همواره در راه رواج دیانت اسلام، جاهد و پیوسته خواهان ترقیات و سعادت میهن بودند. مراتب نوع پرستی ایشان بر همه کس واضح بوده و همه میدانند که مرحوم آیتالله در موارد عدیده و واقعی که بلایای ارضی و سماوی موجب بدبختی جمعی از هم میهنان میشد با همت عالی و اخلاق کریم خود به کمک هم میهنان شتافته و به وسایل مادی ومعنوی آلام آنان را تسکین میدادند. ما ازفقدان این مرد بزرگوار و این روحانی حقیقی بشدت متأسف بوده و به عموم هم میهنان و خانواده مرحوم آیتالله
تسلیت میگوییم.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۳۳۹۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسناد ساواک دربارهی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه میگویند؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هرکدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که نشاندهندهی این نظارت است. در ادامه گزارش این مرکز و نیز اسناد پیوست آن را ملاحظه میکنید:
معصومه حائری یزدی روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد. محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتوگو میکردند.[۱]
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲)، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶.۶.۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶.۶.۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسایلش توسط بانویی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱.۷۸۶۹-۴۶.۶.۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم ۴۶.۷.۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵.۴.۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
پینوشت:
۱- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، علی دوانی، ص۳۱۳
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901345