سالک در مسیرسالک در مسیرنیازمند راهبری های استادش است
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۹۸۴۰۷۴
حجت الاسلام مظلومی زاده گفت: سالک در مسیر سلوک نه تنها نیازمند راهنماییهای استاد است، بلکه مهمتر از آن، نیازمند راهبری های اوست.
به گزارش خبرگزاری مهر، به همت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و همکاری دبیرخانه هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره؛ کرسی «لزوم استاد و جایگاه آن در مراحل تربیت عرفانی بر اساس مکتب نجف» با سخنرانی حجت الاسلام کمال مظلومی زاده و نقد حجت الاسلام مرتضی آقاطهرانی و حجت الاسلام احمدحسین شریفی برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه متن مقاله حجت الاسلام مظلومی زاده آمده است؛
مقام معظم رهبری در باب الگوگیری از مکتب نجف میفرمایند: «ما در بین سلسله علمی فقهی و حکمی خودمان در حوزههای علمیه ـ در این صراط مستقیم ـ یک گذرگاه و جریان خاص الخاص داریم که میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد ـ علمای بزرگ و کوچک ـ هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها میتوانند واقعا الگو باشند … همین سلسله مرحوم آقای قاضی مجموعه این بزرگواران که از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود.»(دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سید علی قاضی ۲۶/۴/۱۳۹۱)
لزوم استاد و جایگاه آن در مراحل تربیت عرفانی
یکی از مسائل پرچالش و سؤالات جدی در تربیت عرفانی، بحث استاد است که آیا مسیر سیر الهی نیاز به استاد و مرشدی راه رفته دارد؟ یا انسان به تنهایی میتواند با انجام دستورالعملهایی طی طریق کند؟ مکتب نجف اشرف معتقد است پس از پیامبران الهی و حضرات معصومین عالمان اخلاق و مربیان نفوس، وظیفه طبابت قلب و جان انسانها را برعهده دارند و یکی از اصول اساسی در تربیت عرفانی، وجود استادی شایسته و حاذق می باشد. از این رو لازم است بحث مستقلی درباره استاد مطرح گردد.
بر این اساس در پنج بخش به ادامه بحث می پردازیم:
وظایف و کارکردهای استاد
ویژگی های استاد
چگونگی راهیابی به استاد
جایگاه استاد در مراحل تربیت عرفانی
ضرورت استاد
در این قسمت با دلایل عقلی و نقلی اثبات میشود که همراهی با استادی حاذق و پاک طینت در سیر الی الله لازم و ضروری است.
دلایل عقلی رجوع به متخصص
برای فراگیری هر فن و علمی، عقلا باید به متخصص آن رجوع کنند. فقه، فقیه میخواهد. طب، طبیب میخواهد. اقتصاد، اقتصاددان و به طور کلی همه علوم بشری نیاز به متخصص دارد. بنابراین برای رشد معنوی و تعالی روح که بعد اصلی انسانی است، به طریق اولی باید استاد و متخصص مراجعه کرد.
آیه شریفه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ: اگر خودتان نمیدانید از اهل ذکر و آگاهان بپرسید.» (نحل/۴۳) اشاره به همین قاعده کلی عقلایی دارد که در هر حوزه ای از مسائل زندگی به متخصص آن مراجعه نمائید. از این رو علامه طباطبایی امر در آیه را امر مولوی و دستور تعبدی نمیداند، بلکه معتقد است آیه شریفه ارشاد به یکی از اصول عقلایی دارد که عبارت است از وجوب رجوع جاهل به عالم و خبره در هر فنی.
علی سعادتپرور میفرماید: بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که بدون استاد نمیتوان بر هیچ یک از علوم مادی آگاهی یافت. سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عالیه انسانیت فراتر از هر علمی و مشکل تر از هر هنری است که ممکن نیست بدون استاد و راهنما به پایان رسانید، لذا بر طالبین این راه است که قبل از هر چیز، استاد و مرشدی پاکیزه سیرت و آگاه بر مبانی اسلام را که خود نیز استاد دیده باشد برگزینند تا بتوانند با عمل به دستورات وی راه پر خطر و عظیم الهی را طی نمایند.
وجوب دفع ضرر محتمل
دلیل دیگر آنکه، تربیت عرفانی مسیری است دقیق، حساس و پرپیچ و خطر و طبق قاعده وجوب دفع ضرر محتمل، وجود استاد برای رفع خطورات و القائات شیطانی و خطرهای احتمالی در این طریق ضروری به نظر میرسد.
وظایف و کارکردهای استاد
کارکردها و وظایفی که استاد برعهده دارد میتواند دلیل دیگری بر نیاز و ضرورت استاد باشد. اگر وظایف استاد را نتوان مستقیما به عنوان دلیل عقلی ذکر کرد، ولی میتواند مؤیدی برای آن باشد.
دلایل نقلی
نیاز به استاد و مرشد در آیات و روایات متعددی مورد تأکید و ارشاد قرار گرفته است. امام سجاد(ع) در این باره می فرمایند: «هَلَکَ مَن لَیسَ لَهُ حَکیمٌ یُرشِدُه: کسی که حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک میشود.»(اربلی، کشف الغمه من معرفه الائمه، ج۲، ص ۱۱۳) حضرت در اینجا به طور صریح بیان میکنند که انسان بدون استاد و راهنما نابود میشود و به مقصد نخواهد رسید.
امام صادق(ع) نیز می فرمایند: «مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه: کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش باز دارنده ای نداشته باشد و همچنین در کنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است.»(شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۲)
امام باقر(ع) به ابوحمزه فرمودند: «یَا أَبَا حَمْزَهَ یَخْرُجُ أَحَدُکُمْ فَرَاسِخَ فَیَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلِیلاً وَ أَنْتَ بِطُرُقِ اَلسَّمَاءِ أَجْهَلُ مِنْکَ بِطُرُقِ اَلْأَرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِکَ دَلِیلاً: ای اباحمزه! گاهی یکی از شما برای اینکه چند فرسخ بپیماید، برای خود راهنمایی میجوید. تو که به راه های آسمان ناآگاهتری تا به راههای زمین، پس برای خود راهنمایی جستوجو کن.»(کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۸۵)
امام عسکری(ع) نیز در این باره میفرمایند: «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا علی هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَهِ لا کُلَّهُم: هر فقیهی که مفس خود را از زشتیها باز دارد و دین خود را حفظ کند و با هوای نفس خویش مخالفت کند و مطیع دستورهای مولای خود باشد، توده مردم باید از او تقلید کنند. این امر مربوط به برخی از علمای شیعه است نه همه آنها.»(شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱)
وظایف و کارکردهای استاد
استاد سه وظیفه عمده برعهده دارد. یکی ارتقاء سطح معفتی متربی نسبت به مؤلفه های نظری اخلاق و عرفان؛ دیگر ایجاد شوق و انگیزه در مسیر سیر و سلوک و سوم جنبه رفتاری و دستگیری عملی است. بنابراین وظایف استاد در سه بخش بینشی، گرایشی و رفتاری خلاصه میشود.
بینشی
معرفتافزایی سالک و جهتدهی نظری، بخشی از وظایف استاد است: مطالعه روایات و کتابهای اخلاقی و عرفانی بدون مراجعه به استاد و تسلط به مبانی مسیر تهذیب نفس، نه تنها راهگشا نیست، بلکه گاهی موجب انحراف فکری یا روحی و یا روانی و جسمانی میشود. به همین دلیل یکی از وظایف استاد، تبیین صحیح مبانی نظری این مسیر است.
انگیزشی
یأس و ناامیدی، یکی از حربههای شیطان است که با آن بسیاری از سالکان را از طریق کمال محروم میسازد. از آنجا که انسان در مسیر تهذیب نفس، افت و خیزهایی دارد و حالت قبض، سستی و کسالت بر او دست میدهد، لذا روح یأس بر او عارض گردیده، او را از حرکت بازمیدارد. در این هنگام است که انسان نیاز به استادی شایسته دارد تا او را تحریک و ترغیب به ادامه راه کند.
رفتاری
سالک در مسیر سلوک نه تنها نیازمند راهنماییهای استاد است، بلکه مهمتر از آن، نیازمند راهبریهای اوست. در ذیل به پاره ای از راهبریهای استاد اشاره میکنیم:
الف) دستگیری عملی
مهمترین بخش در تربیت عرفانی دستگیری عملی از سالک است که در اصطلاح عرفان عملی گویند. اساس تربیت که به فعلیت رساندن استعداد بالقوه می باشد در این مرحله انجام می گیرد. حاج سید هاشم حداد در این باره میفرمایند: «نفوس بشر در تکامل خود نیاز به تربیت استاد دارد که باید آنها را از حالت استعداد محض به فعالیت برساند. خوف و سرور، قبض و بسط، وعده و وعید و اشتغال به اعمالی که موجب رفع حجابهاست، حتما برای آنها باید تحقق پیدا کند تا به مرحله توحید کامل برسند و این با تدبیر و تعلیم و تربیت استاد کامل در مدت دراز امکانپذیر است وگرنه آن نفوس همین طور به حالت اولیه خود و یا به تبدلات و تغیرات بی رویه و اصول باقی میمانند تا مرگ آنها را دریابد.
ب) مصون ماندن از خطرهای طریق
هدف به هر مقدار که ارزشمندتر و با اهمیتتر باشد، آفتها و خطرهای بیشتری طالبان آن را تهدید میکند و انسان به هر میزان که به کمالات عالی انسان نزدیکتر شود، دقت راه و حساسیت آن بیشتر میشود و سقوط از آن سخت تر و دشوارتر خواهد بود. استاد راه و راهنمای طریق، اگر خود راه رفته و کامل باشد، میتواند سالک را از گذرگاه های صعب و دشوار سلوک عبور دهد و او را در برابر حوادث مسیر یاری رساند. عرفا از انسان کاملی که ضرورتا باید همراه نوسفران باشد گاهی به «طایر قُدس» و گاهی به «خِضر» تعبیر می کنند:
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
یکی از خطرهایی که سالک را تهدید میکند، افراط و تفریط در امور معنوی است. تنها استاد حاذق میتواند با راهنمایی و اشراف بر روحیات شاگرد، او را کنترل کرده و از این خطر برهاند. امیرمؤمنان(ع) می فرمایند: «جاعل را نمی بینی، مگر زیادهروی کننده و یا کوتاهیکننده.»
خطر دیگری که متوجه سالک میشود این است که روح انسان همانند جسم، در معرض آسیبها و بیماریها قرار دارد که نیازمند درمان و رسیدگی است. حضرت علی(ع) خطاب به امام حسن(ع) میفرمایند: «یا بُنَیَّ اِنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَهَ وَ اَشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ البَدَنِ وَ اَشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ القَلبِ: ای فرزندم! نداری و تنگدستی از بلاهاست و سخت تر از آن، مرض بدن و شدیدتر از آن مرض قلب است.»
یکی از وظایف عالمان اخلاق و مربیان نفوس آن است که هر بیماری را متناسب با ظرفیت و شرایطش، با تکیه بر قرآن و سنت مداوا مینمایند، به همین دلیل علامه طباطبایی آگاهی از مصالح و مفاسد و منجیات و مهلکات را از شرایط و ویژگی های استاد معرفی میکند.
همان گونه که قبلا اشاره شد یکی از کارکردهای استاد، راهنمایی سالک درباره شهودات و تشخیص القائات شیطانی از شهودها و القائات رحمانی است. استادی که با پیچ و خم راه آشناست، میتواند برخی شهودها یا بعضی حالتها که برای سالک رخ میدهد را علتیابی کند.
مدد از خاطر رندان طلب ای دل! ورنه کار صعبی است، مبادا که خطایی بکنیم
در مجموعه معارف اسلامی، برنامه ها و دستورهای بسیاری برای تکامل معنوی و رشد ملکوتی انسان ارائه گردیده است، اما همه آنها در یک سطح نیستند. برخی برای عموم و برخی دیگر برای کسانی مناسب است که مراحلی از کمال را طی کردهاند. یکی از امور خطرآفرین برای سالک، نحوه استفاده از اذکار و برنامه های معنوی است که تنها با توصیه استاد آگاه و ورزیده میتوان از آن بهره مند گردید.
علامه طباطبایی در بحث اذکار و اوراد میگوید: کیفیت و کمیت آن منوط به نظر استاد است، چه آن حکم دوائی را ماند که بعضی را نافع و دیگری را مضر است و گاه اتفاق میافتد که سالک به دو ذکر مشغول میشود که یکی او را به کثرت توجه میدهد و دیگری به وحدت و در صورت اجتماع نتیجه هر دو خنثی میگردد و نتیجهای عائد نمیشود.
د) تبدیل توصیههای کلی به برنامههای جزئی
اراده به امر کلی تعلق نمیگیرد و توصیههای کلی هیچ تعینی در وجود شخص ندارد، به همین دلیل توصیههای ملی باید تبدیل به دستورات جزئی شود. دستورالعملهای سلوکی مانند نسخهای است که طبیبی حاذق برای مریض مینویسد و توصیههای ملی را تبدیل به نسخهای جزئی میکند. یکی از وظایف استاد نیز آن است که توصیه های دین و سخنان عالیه اخلاقی را تبدیل به برنامهای جزئی کند تا اراده آن امکانپذیر شود و عمل به آن آسان گردد. این شیوه در مکتب اهل بیت(ع) فراوان دیده میشود. به طور مثال روزی ابو ولاد حناط درباره مصادیق «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً: به پدر و مادر احسان کنید.» از امام صادق(ع) سؤال کرد. حضرت این توصیه کلی را تبدیل به مصادیق و دستورات جزئی کردند و در دو بخش دستورات گفتاری و رفتاری به جزئیات آن پرداخته، فرمودند: «اَلْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لاَ تُکَلِّفَهُمَا أَنْ یَسْأَلاَکَ شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجَانِ إِلَیْهِ وَ إِنْ کَانَا مُسْتَغْنِیَیْنِ: نیکی به پدر و مادر این است که با آنها خوشرفتاری کنی و نیاز آنها را قبل از درخواست آنها برطرف کنی تا مجبور به درخواست نشوند، هر چند که بی نیاز باشند» و در ادامه فرمودند: «إِنْ ضَرَبَاکَ فَقُلْ لَهُمَا غَفَرَ اَللَّهُ لَکُمَا اگر تو را زدند بر آنها دعا کن و بگو خداوند شما را بیامرزد.»، «لاَ تَمْلَأْ عَیْنَیْکَ مِنَ اَلنَّظَرِ إِلَیْهِمَا إِلاَّ بِرَحْمَهٍ وَ رِقَّهٍ وَ لاَ تَرْفَعْ صَوْتَکَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا: با نگاه عطوفت و مهربانی بر آنان بنگر و هرگز صدایت را در محضرشان بلند نکن.»(کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۵۸)
ه) تربیت هرمی
با توجه به نکاتی که در ضرورت استاد مطرح شد، نباید تصور شود که از همان ابتدای راه باید استادی کامل دستگیر انسان باشد. تربیت هرمی، یکی از اصولی است که در مکتب نجف اشرف به آن اهمیت میدهند. تربیت هرمی به گونهای است که افراد در ابتدا با شاگردان استاد کامل یا شاگرد شاگردان او ارتباط برقرار میکنند و پس از انجام مراحل ابتدایی و مقدماتی به محضر استاد راه مییابند.
یکی از وظایف استاد ارجاع این افراد نزد مربیانی است که توان رشد و تربیت آنان را در سطح مقدمات دارند. از میرزا جواد ملکی تبریزی نقل است که میفرمود: «روزی استاد به من فرمود: مقام تربیت فلان شاگرد به عهده شماست. آن شاگرد همتی فراوان داشت و عزمی راسخ. مدت شش سال در مراقبت و مجاهدت کوشش نمود تا به مقامی رسید.» این امر ریشه در سیره ائمه معصومین(ع) دارد که در امور مختلف مردم را به شاگردان خویش ارجاع میدادند. امام باقر(ع) به سُلیم بن ابی حَیَّه میفرمایند: «به سراغ ابان بن تغلب برو که احادیث بسیاری از من شنیده است. آنچه او برایت روایت کرد تو نیز آن را از جانب من روایت کن.» همچنین امام صادق(ع) عبدالله بن ابی یعفور را به محمد بن مسلم و زید شَحّام را به ابی یعفور و حُمران بن اَعین و همچنین برخی را به ابو بصیر اسدی و زراره ارجاع میدادند. همچنین در روایت است که علی بن مسیّب از امام رضا(ع) درخواست مرجعی نمود تا از او معارف دین را دریافت نماید. حضرت رضا(ع)، زکریا بن آدم قمی را معرفی نمودند و فرمودند: «او امین ما در مسائل دین و دنیاست.» علی بن مسیب میگوید: «به نزد زکریا بن آدم رفتم و هر آنچه نیاز داشتم از او سؤال نمودم.»
ویژگی استاد
استاد باید تمام ویژگیهای عام و خاص لازم در تربیت عرفانی را داشته باشد. این ویژگیها عبارتند از: شایستگی علمی و عملی، توانایی در تربیت، تربیت یافته استاد، پای بندی به شریعت و اعتقاد به اهل بیت(ع).
شایستگی علمی و عملی
استاد در مرحله اول باید اسلامشناس باشد و آگاهی لازم به علوم دینی از جمله عقاید، اخلاق و فقه را داشته باشد. مربی، تنها آموزگار نیست، بلکه اسوه تربیت و الگوی عملی متربی است. بنابراین در مقام عمل نیز باید متخلق به اخلاق الله باشد تا سخنانش بر جانها تأثیر گذارد. در قرآن و سنت بر این امر تأکید فراوان شده است. خداوند متعال در این باره میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ: شما که کتاب آسمانی میخوانید چگونه مردم را به نیکی فرمان میدهید و خودتان را از یاد میبردید، چرا به عقل در نمیآئید.»(بقره/۴۴) و همچنین میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ*کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ: هان ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزهایی که خود عمل نمیکنید به مردم میگوئید؟ خشم بزرگی نزد خدا منتظر شماست؛ اگر بگوئید آنچه را عمل نمیکنید.»(صف/ ۲ و ۳) از این آیات استفاده میشود کسی که به علم خود عمل نکند عاقل نیست و مورد خشم و نفرت خداست. چنین کسی صلاحیت تربیت دیگران را نخواهد داشت. امیرمؤمنان(ع) نیز در این باره میفرمایند: «کسی که خود را پیشوای مردم سازد پیش از تعلیم دیگران باید به ادب کردن خویش پردازد.» همچنین میفرماید: «چگونه دیگری را اصلاح کند کسی که خود را اصلاح نکرده است.»
توانایی در تربیت
استاد باید در مراتب و مقامات سلوک به مرحلهای رسیده باشد که توانایی در تربیت را داشته باشد. علامه طباطبایی در این باره تصریح میکند که استاد باید توان دستگیری زمام امور سالک را داشته باشد و پیدا شدن تجلیات ذاتیه ربانیه و گذشتن از مقام فنا و راه یافتن به بقاء بالله را از ویژگیها و شرایط استاد میداند.» در مکتب نجف این مرحله با اجازه استاد محقق میشود و تا استاد اجازه تربیت ندهد، شخص حق تربیت ندارد و این اجازه طبق ملاک تربیت هرمی صورت میپذیرد، یعنی برخی اجازه تربیت سطوح ابتدایی را دارند و بعضی تربیت در مراحل عالیه به آنها محول شده است.
تربیت یافته استاد
از ویژگیهای مهم مربی در تربیت عرفانی آن است که خود تحت تربیت یک استاد به این مقام رسیده باشد. علی سعادتپرور میگوید: «بر طالبین این راه است که قبل از هر چیز، استاد و مرشدی پاکیزه سیرت و آگاه بر مبانی اسلام را که خود نیز استاد دیده باشد برگزینند.»
نکته مهم در اینجا، سلوک روشمند بر اساس مبانی، اصول و روشهای سلوکی است که در مکتب نجف اشرف این امر، سینه به سینه نقل شده است. هر چند برخی بدون استاد به سیر و سلوک اقدام نموده اند، ولی تنها اندکی به مقاماتی دست یافته اند. این افراد چه بسا اگر تحت نظر استادی راه میپیمودند سلوکشان سریعتر و مقاماتشان عالی تر میشد.بیشتر افرادی که بدون استاد قدم در این مسیر میگذاردند ممکن است دچار مشکلات و کجرویها شده و متربیان خویش را نیز گرفتار کنند. از این رو امام صادق(ع) میفرمایند: «کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارندهای نداشته باشد و همچنین در کنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است.» چنین افرادی به تحقیق نمی توانند مربی دیگران شوند.
پایبندی به شریعت
التزام به شریعت یکی از مسائلی است که مکتب نجف بر آن اصرار دارد. التزام به احکام عملی دین، اصلیترین محک و مهمترین معیار برای شناخت مربی صالح از مدعیان دروغین است. بنابراین مربی باید متشرع به احکام شرع باشد و اگر خلاف شرعی مرتکب شود صلاحیت تربیت ندارد. اهل بیت(ع) که عارفان حقیقی، اشرف مخلوقات و سرسلسله عالم هستی هستند تا آخرین لحظات عمر شریفشان پای بند به دستورات شریعت بوده اند و هرگز به بهانه وصول به حق، خود را بی نیاز از شریعت ندانستند. علامه طباطبایی میگوید: «پوشیده نماند که از ابتدای سیر و سلوک تا آخرین مرحله از آن، سالک باید در تمام امور ملازم شرع انور باشد و به قدر سر سوزنی از ظاهر شریعت تجاوز ننماید.
پس اگر کسی را بینی که دعوی سلوک کند و ملازم تقوی و ورع نبوده و از جمیع احکام الهیه شرعیه متابعت ننماید و به قدر سر سوزنی از صراط مستقیم شریعت حقه انحراف نماید، او را منافق میدان، مگر آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زند.» با توجه به مبانی هستیشناختی و انسانشناختی، رسیدن به مقامات عالیه بدون اعتقاد و توسل به حضرات معصومین(ع) غیرممکن است. سید هاشم حداد میفرماید: مرحوم قاضی قائل بودند که محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نشود. وصول به توحید فقط از ولایت است و ولایت و توحید یک حقیقت میباشند. بنابراین بزرگانی که از معروفین و مشهورین عرفای اهل سنت بودهاند یا تقیه میکردهاند و در باطن شیعه بودهاند و یا به کمال نرسیده اند.
چگونگی راهیابی به استاد
یکی از مسائل مهم که ذهن انسانهای حقیقتطلب را به خود مشغول کرده چگونگی راهیابی به استاد اخلاق است. آیا باید به دنبال استاد رفت؟ یا باید کاری کرد که استاد به سراغ انسان بیاید؟ در هر صورت راهکار دستیابی به استاد چیست؟ با استفاده از نظام تربیتی نجف اشرف و همچنین با مصاحباتی که در این زمینه انجام گرفت، میتوان سه مرحله برای دستیابی به استاد بیان کرد که عبارت است از: ۱- مراقبه و جدیت در شرعیات ۲- توسل به خداوند متعال و اهل بیت(ع) ۳- جستجوی استاد
مراقبه و جدیت در شرعیات و همچنین مناجات صادقانه در خلوت شبانه و توسل به اهل بیت(ع) تأثیر ویژه ای در این راه دارد. انسان مشتاق باید طلب خود را صادقانه در عمل نشان دهد و با جدیت تمام پایبند به شرعیات باشد تا مشمول وعده الهی «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا: و کسانی که در اقامه دین ما مجاهده کنند ما به سوی راههای خود هدایتشان میکنیم» قرار گیرد. ملاحسینقلی همدانی در این باره میگوید: تکلیف مریض رجوع به طبیب است و اطاعت او و تکلیف طبیب معالجه حال … اگر مریض مطیع باشد خداوند رحیم او را لابد به طبیب حاذق خواهد رسانید و اگر مطیع نباشد سکوت کردن با او اولی است.»
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
پس از این مرحله لازم است انسان از طریق انسانهای آگاه به جستجوی استاد باشد. همان گونه که در امر تقلید از طریق شهرت مفید علم و یا با اعتماد به دو یا چند نفر انسان خبره و عادل، مرجع تقلید خویش را انتخاب میکنیم، در این زمینه نیز از راه حسن سابقه استاد در میان ارباب معرفت یا پرس و جو از انسانهای آگاه در این باره می توان به استادی حاذق دست یافت. همچنین مصاحبت با استاد و ویژگی هایی که برای استاد برشمردیم میتواند کمکی در این راه باشد. علامه طباطبایی مصاحبت و مرافقت با استاد در خلوت و جلوت را راهی برای شناخت او میداند و تأکید میکند که نباید راه شناخت استاد مبتنی بر کرامات، خوارق عادت، طی الارض و خبر از غیب باشد، زیرا تمام این حالات در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل میشود و از آنجا تا سر حد وصول به حضرت حق راهی به نهایت دور است. اگر با انجام این مراحل راهیابی به استاد ممکن نشد باید توکل بر خداوند متعال کرد و طبق دستورات شرع عمل نمود. اگر توکل او خالصانه باشد شیطان به او راه پیدا نمیکند. خداوند متعال در این باره میفرمایند: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ*إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ: که او را بر کسانی که ایمان دارند و به پروردگار خویش توکل می کنند تسلط نیست تسلط وی فقط بر کسانی است که دوستدار اویند و کسانی که به خدا شرک آورند.» در این آیه شریفه تصریح شده که شیطان به انسانهای با ایمانی که توکل به خداوند سبحان میکنند راه نمییابد.
پس از بیان ضروت استاد، سؤالی مطرح میگردد که آیا وجود استاد از ابتدای مراحل تربیت عرفانی لازم است؟ در بخش مراحل تربیت عرفانی که بحثی جداگانه میطلبد، مراحل تربیت عرفانی به دو دسته مرحله تمهیدیه و مرحله سلوک تقسیم میشود. با توجه به مطالبی که در بخش مراحل مطرح می گردد، باید ضرورت و نیاز به استاد به نحو تشکیکی در نظر گرفته شود. بدین صورت که وجود استاد در برخی مراحل مطلوب است، ولی لازم نیست. در برخی مراحل وجود استاد ضرورت دارد و در برخی موارد بدون حضور استاد ادامه سیر بسیار سخت و آسیبزا میباشد. بنابراین ضرورت و نیاز به استاد در مراحل تربیت عرفانی در سه مرتبه قابل تنظیم است: مرتبه اول: مربوط به مرحله تمهیدیه میشود که استاد نقش راهنما دارد و اگر استاد خاصی هم وجود نداشته باشد شخص میتواند این مرحله را طی کند. مرتبه دوم: مربوط به مرحله اول(توبه) و دوم(مرابطه) مرحله سلوک میباشد و همچنین سه مرحله از مراحل اولیه مراقبه سلوکی را نیز شامل میشود که عبارت بودند از: ۱- مراقبت بر اعمال به نیت آثار آخرتی ۲- مراقبت بر اعمال به نیت رضای الهی و ۳- مراقبت بر اعمال با توجه به حضور حضرت حق. همان گونه که در توضیح این مراحل در بخش مراحل تربیت عرفانی بیان شده، چه بسا حالاتی به سالک دست دهد که کنترل و جهتدهی آن نیاز استاد است.
مرتبه سوم: مربوط به مرحله چهارم از مراقبه سلوکی است که بحث توجه به نفس و مراحل آن مطرح می گردد. حساس ترین و مهمرترین مرحله از مراحل تربیت عرفانی مربوط به این بخش میباشد که وجود استاد لازم و ضروری است. همانگونه که در بخش مراحل بیان شد نقطه شروع معرفت حقیقی به نفس و شهودات قلبی از این مرحله آغاز میشود. در این مرحله دستورات خاصی وجود دارد که لازم است تحت نظر استاد انجام گیرد. با توجه به بحث تربیت هرمی میتوان گفت برخی از شاگردان استاد میتوانند عهدهدار مرتبه اول و دوم باشند، ولی مرتبه سوم نیازمند استاد خاص میباشد.
بعضی معتقدند که مسیر سیر و سلوک نیاز به استاد ندارد. سیدحسین حسینی طهرانی، ادله پنجگانه آنان را مطرح می کند و پاسخ می دهد. ر.ک: حسینی طهرانی، روح مجرد، ص ۴۱٫
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۸۴۰۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این نقاشی تاریخ پارچه «جین آبی» را تغییر داد؟
منشا یکی از محبوبترین انواع پارچه جهان به تازگی موضوع بحث شده است، چون بر اساس جزییات موجود در یک نقاشی قدیمی، منشاأ جین به ایتالیای قرن هفدهم بازمیگردد، یعنی ۲۰۰ سال قبل از «اختراع» آن در آمریکا!
به گزارش فرادید، جین آبی که تقریبا به نمادی از زندگی سنتی آمریکایی تبدیل شده، در حال حاضر از جهت منشاء و سرآغازهای شکلگیریاش محل بحث واقع شده است؛ خیلیها هنوز هم معتقدند یک مهاجر آلمانی به نام لِوی اشتراوس، نخستین بار ایده درست کردن لباس کار از این پنبه محکم را در سانفرانسیسکو ئ در حدود ۱۵۰ سال پیش مطرح کرده است. اما نظرات دیگری هم وجود دارند.
اکنون یک گالری به مدیریت مائوریتزیو کانسو، دلال بینالمللی آثار هنری، برای کمک به شناسایی نقاش ناشناسی که متخصص صحنههای خیابانی بوده و افراد فقیر شمال ایتالیا را با لباسهای جین آبی به تصویر میکشیده، تحقیقات بیشتری انجام داده است.
یکی از ده تابلوی این استاد ناشناس که لقبش را «استاد جین آبی» گذاشتهاند، «زن گدا با دو بچه» نام دارد. شخصیت مرکزی این تابلو، چیزی به تن دارد که به نظر یک دامن جین فرسوده است.
وِرونیک دامیان از گالری کانسو در پاریس گفته است: «متأسفانه، ما هیچ نظریه جدیدی در مورد اینکه استاد شلوار جین آبی چه کسی بوده، نداریم. سرنخها هنوز نشان میدهند این هنرمند بیشتر دوران حرفهای خود را در اواخر قرن هفدهم در لمباردی گذرانده، هرچند دلایلی وجود دارد که فکر کنیم او جای دیگری آموزش دیده است».
شش ماه پیش، شهر ساحلی جنوا که ادعا میکند مهد شلوار جین است، ادعای خود را با نمایشگاه بزرگی به نام «جنوا جین» به نمایش گذاشت. مارکو بوچی، شهردار این شهر گفت: «ما در جنوا آمادهی میزبانی رویدادی هستیم که منجر به کشف مجدد یکی از معروفترین پارچهها و لباسهای جهان خواهد شد که ریشههای آن به طور جداییناپذیری با شهر ما مرتبط است.».
اما داستان آمریکایی شلوار جین به ساخت راهآهن در آمریکای شمالی و رشد معدنکاری و کار دامداری برمیگردد. طبق برخی روایتها، شلوار جین آبی روز ۲۰ می۱۸۷۳ متولد شد؛ زمانی که لِوی استراوس و جیکوب دیویس، خیاط نوادایی، حق ثبت اختراع ایالات متحده را برای به کار بردن پرچ برای شلوار کار مردان به دست آوردند. این محصول اکنون صنعتی به ارزش ۹۱ میلیارد دلار در سال است. شلوارهای جین بعداً به رنگ آبی معروف تولید شدند و شرکت لیوایز تا سال ۱۹۶۰ آنها را شلوار کار کمری مینامید نه جین.
برد پیت در فیلم «روزی روزگاری هالیوود»؛ لباس جین بخشی جداییناپذیر از فرهنگ غیررسمی آمریکایی به حساب میآید
اما از طرف دیگر فرانسویها هم ادعاهای خودشان را دارند؛ آنها استدلال میکنند جین از شهر Nîmes میآید، جایی که یک پارچه پنبهای ترکیب شده با پشم و ابریشم بهعنوان «serge de Nîmes» شناخته میشد. طبق این داستان، این پارچه برای بادبان کشتیها و لباس ملوانان به اندازه کافی محکم بود.
این کشمکش فرهنگی در حالی رخ میدهد که جین آبی هنوز و همراه در تمام صفحات مد دیده میشود. این علاقه هرگز از بین نمیرود، حتی برخی از استایلیستها یا طراحان مد در حال حاضر برای نشان دادن اعتقاد واقعیشان به جین آبی، نه تنها از پوشیدن جین دوتکه (بالاتنه و پایین تنه از جنس جین آبی)، بلکه از جین سه تکه هم حمایت میکنند.
فقط در کره شمالی شلوار جین برای همیشه از مد افتاده است. در این کشور کمونیستی، زمان پخش یک قسمت از یک برنامه بیبیسی با موضوع باغبانی که آلن تیچمارش مجری آن بود، شلوار جین او به دلیل ارتباطی که با فرهنگ آمریکا و غرب داشت، تار نشان داده شد.
یک بار یک طراح فرانسوی به نام ایو سن لوران گفته بود: «کاش شلوار جین آبی را من اختراع کرده بودم، چون دارای روح، تواضع، جذابیت، سادگی و همه چیزهاییست که من دوست دارم در تمام لباسهایم ببینم.»