Web Analytics Made Easy - Statcounter

طرح بستن و مبارزه با چایخانه ها هیچ نوع پیوست فرهنگی نداشت. این باعث می شود ما شاهد پدیده ای به نام فست دود باشیم و از طرفی هم چایخانه های زیرزمینی روز به روز زیادتر می شوند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صدای سلامت؛ قلیان موضوعی است که امروزه کانون توجه مسئولان بهداشتی است. همان طور که در قسمت نخست پرونده قلیان به بررسی شیوع قلیان در سطح مکان های عمومی و چایخانه ها و همچنین به فواید و عواقب حذف قلیان از چایخانه ها پرداختیم(از این جا مطالعه کنید)، از این پس به سراغ مسئولان برای پاسخگویی درباره قلیان و گزارش هایی از سطح شهر می پردازیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قلیان مدتی بود در سطح چایخانه های کلانشهر اصفهان عرضه می شد که با تصمیم مسئولان جمع آوری آن از سطح این مراکز در دستور کار قرار گرفت که کنترل استفاده از این نوع دخانیات هدف اصلی بود. شاید از نگاه دیگری به این موضوع نگاه کنیم، گسترش چایخانه های زیرزمینی در این تصمیم امری منطقی به نظر برسد که برخی مسئولان موافق و برخی دیگر مخالف این امر هستند.

اظهار نظر دقیق درباره این موضوع نیازمند مطالعه بیشتر و تحقیقات میدانی است که در دومین قسمت از پرونده قلیان، به گفتگو با جواد محمدی فشارکی، مدیر بازرسی و نظارت بر اصناف استان اصفهان رفتیم تا از قلیان و موضوعات مربوط به آن بیشتر بدانیم. شما هم در این گفتگو همراه ما باشید.

صدای سلامت: قلیان های صنعتی معضل بزرگی در زمینه سلامت است. تنباکوهای قدیمی جای خود را به مواد صنعتی مواد مخدر با نام تنباکو داده اند.  این گونه لوازم در استان هم وجود دارد؟ کشفیاتی در این زمینه ها داشتید؟

جواد محمدی فشارکی: بسیار زیاد؛ این وسایل از زمانی زیادتر شد که چایخانه ها تعطیل شدند.

و شما هم تنها مسئول مخالف در استان بودید.

بله بنده با این روش کار مخالف بودم.

چرا مخالف بودید؟

این روش کار تبعات داشت که امروزه این تبعات را می بینیم. چایخانه ها پروانه کسب داشتند و کارگزار رسمی جمهوری اسلامی به آن ها پروانه کسب داده بود. ما نمی توانیم این پروانه ها را باطل کنیم و حداقل تا آخرین تاریخ باید از آن استفاده کرد.

ما بدون این که کار زیر ساختی کنیم، پیوست فرهنگی را آماده کنیم و کارهای مطالعاتی کنیم نباید تعطیلی چایخانه ها را شروع می کردیم. امروزه چایخانه های زیر زمینی زیادی شکل گرفتند.

مگر از قبل چایخانه های زیر زمینی نبود؟

وقتی یک کاری انجام می شود چه لزومی داشت که زیر زمینی با آن همه مشکلات و مخفی کاری باشد. در خوش بینانه ترین حالت باید بگوئیم که از زمان برخورد به این روش، چایخانه های زیر زمینی رشد چشم گیری داشتند.

برخی مسئولان معتقدند چون مصرف این چنینی قلیان علنی بود قبح کار را می شکست.

این یک فرهنگ چند صد ساله در کشور بود. نمی شود به این صورت برای مقابله با آن اقدام کرد. قلیان ضرر دارد و ما هم از دود و قلیان دفاع نکرده و از چیزی که به انسان ضرر می زند دفاع نمی کنیم. نفس برخورد با قلیان کار خوبی است. ما پل و جاده هم می خواهیم بسازیم با ای که تبعات فرهنگی ندارد برای آن مطالعه و تحقیق می کنیم. قلیان یک معضل اجتماعی است و برای این معضلات رفتارهای این چنین جواب نمی دهد.

فروردین سال 92 مصوبه ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که در مقدمه مصوبه عنوان شد هر نوع طرحی اعم از سیاسی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و … که مربوط به مردم و جامعه و خانواده هاست، باید پیوست فرهنگی داشته باشد. طرح مبارزه با چایخانه ها هیچ نوع پیوست فرهنگی نداشت. این باعث می شود ما شاهد چیزی به نام فست دود باشیم و می بینیم که قلیان روشن را درب منازل تحویل می دهند و می روند.

نحوه برخورد با قلیان در استان اصفهان بدون مطالعه و بدون زیر ساخت بود و تبعات آن هم پیدایش و گسترش چایخانه های زیر زمینی بود. وقتی که چایخانه های رسمی داشتیم هم متصدی، هم بازرسی اصناف و هم اماکن آن ها را کنترل می کرد و اداره بهداشت هم نظارت داشت. وقتی کسی مجوز می خواست حتّی باید قانون های متراژ و سقف واحد صتفی را رعایت می کرد. سر شلنگ قلیان باید با شرایط بهداشت خاصی استفاده می شد. بازرسی ها شدید بود، هم قیمت بازرسی می شد و هم مسائل بهداشتی مورد ارزیابی قرار می گرفت.

این مراکز بسته شد و تبدیل به زیر زمینی شد؛ قبلاً ما می گفتیم که ساعت 11 باید بسته می شدند الآن از 11 شب شروع می کنند. درب ورودی کاغذ زده بودند که ورود افراد زیر 18 سال و خانم ها و افراد معتاد ممنوع است، ولی الآن کاغذی وجود ندارد. آن زمان 153 چایخانه پروانه دار داشتیم و الآن زیر زمینی ها چند برابر شدند. درباره فرصت طلب ها مانند این 153 واحد صنفی نمی توان گفت الکاسب حبیب الله؛ چرا که این ها سود جویی می کنند و غیر از قلیان چیزهای دیگری هم در مراکز آن ها رواج پیدا کرد.

زمانی روی چایخانه ها اشرافیت داشتیم ولی امروزه هیچ اطلاعاتی از چایخانه های زیر زمینی که در قالب منزل مسکونی و دامداری، انبار و سوله و باغ هستند نداریم. قطعاً موارد بهداشتی در این مراکز رعایت نمی شود و در کنار سود جویی های مالی و موارد غیر بهداشتی پای مسائل دیگری هم ممکن است به این مراکز غیر قانونی باز شود.

سال 86 قهوه خانه ها هفت ماه بسته شد. در این هفت ماه چه اتفاقی افتاد؟ این شد که قلیان از چایخانه ها بیرون آمد و به پارک ها رفت. قبل از سال 86  قلیان به ندرت در پارک ها دیده می شد و چون این کار در سال 86 بدون مطالعه انجام شد قبح کار ریخته شد و الآن کافی است یک سری به حواشی ناژوان بزنید.

کشفیات شما در زمینه قلیان های کوچک و صنعتی از همین چایخانه های زیر زمینی جمع شده اند؟

خیر؛ این ها خیلی راحت در فضای مجازی تبلیغ می شود و با پیک به خریدار می رسد.

این قلیان های کوچک از کجا می آیند؟ ادعای وجود مواد مخدر صنعتی در این قلیان ها تأیید می کنید؟

این واردات اغلب چینی هستند و در مواردی هم امریکایی مشاهده شده است. قیمتی تا 600 هزار تومان هم دارند و مواد مخدر هم در این محتویاتی که جوانان فکر می کنند تنباکو مصرف می شود وجود دارد. جوان پس از مدّتی حس می کند که معتاد شده و نمی تواند از این جدا شود که بسیار خطرناک است؛ چرا که این جوان دیگر فردا نمی تواند در خط مقدم جبهه های فرهنگی و غیر فرهنگی بجنگد.

 انتهای پیام/ 

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۸۶۸۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری

ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با کارهای شما به خطر نمی‌افتد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با دو تا بمب به خطر نمی‌افتد؛ تا زمانی که ما نوجوانان و جوانان به همراه مادران غیورمان در میدان هستیم، نمی‌گذاریم به وجبی از این خاک نگاهی چپ بیفتد.

زیارت کرمان پر از برکت و همراه با خاطرات خوش معنوی و زمانی برای همدلی است؛ در این هنگام آموختم که جز گفتن شکر در مواقع سختی چیزی بر زبانم جاری نباشد چراکه ما دختران حاج قاسم و پای کار این مکتب هستیم؛ سفرمان را از بهشت روی زمین اصفهان یعنی گلستان شهدا آغاز کردیم؛ ساعاتی پیش از حرکت همه با کوله پشتی‌های سبک اربعینی یکی یکی در خیمه جمع شدیم، بر سر مزار شهدای عزیزمان شهید زاهدی، خرازی، کاظمی و هم رزمانشان رفتیم و اذن رفتن خواستیم.

ساعت موعد فرا رسید و به سوی مقصد راهی شدیم؛ در طی مسیر با سربندهای یازهرا (س)، لبیک یا خامنه‌ای، یا علی‌اصغر و عکس‌هایی از شهیدان خرازی، همت، زین‌الدین، کاظمی و… را به شیشه اتوبوس زدیم تا وجود آن‌ها را کنار خودمان و در طول مسیر حس کنیم؛ کتاب می‌خواندیم، با همسفری‌ها درمورد شهدا، مکتب حاج قاسم، آرمان کشور و مواردی مختلفی صحبت می‌کردیم و سعی داشتیم بهتر به معنویات خود بپردازیم.

پنجشنبه صبح برای اقامه نماز جماعت بیدار شدیم، عجب صحنه‌ای بود و چه جمعیتی از استان اصفهان آمده بود، بیش از چهل اتوبوس و این لحظات آماده می‌شدیم برای آن اجتماع پرشور؛ چفیه‌ها را سر می‌کردیم و یکی یکی با نظم خاصی کنار هم و پشت‌سر هم می‌نشستیم. خادمان پرچم‌هایی با شعار «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» و عکس زیبا حاج قاسم را به دست‌مان می‌دادند تا در مراسم با افتخار آن را دست گرفته و بالا ببریم.

همه جمع شدیم و معرکه بزرگ و حماسی مادر دختری در مصلی کرمان طنین گرفت؛ همه باهم یک صدا شعار می‌دادیم و می‌گفتیم: «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست، وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد و…» عجب صحنه‌ای بود، چقدر دلنشین و پرغرور بود؛ آری باید بگویم که مردم و زنان میهن من چنین دلاوران غیوری هستند که همچون زینب کبری نمی‌گذارند علم این امت و ملت زمین بماند و خود به دل معرکه می‌زنند.

آرام آرم باید برای رفتن به بیت آماده می‌شدیم؛ بار خود را سبک کردیم، برای بغل دستی خود به یاد شهدا و با مداحی «حسین حسین میگیم می‌رویم کربلا» سربند برای هم بستیم، علم یا زهرا، یا مهدی و… را به دست گرفتیم، مداحی در باند پخش شد و پیاده‌روی ما از مصلی تا بیت آغاز شد؛ عجب قاب دشمن سوزی بود، عجب اتحادی بین‌مان موج می‌زد؛ چه مسیری را طی کردیم تا رسیدیم به بیت؛ آسمان اشک شوق می‌ریخت، خیابان‌ها بوی خاک و گل گرفته بودند، جمعیت دو هزار نفره ما ازدحامی را به وجود آورده بود که جای سوزن انداختن نداشت...

به بیت‌الزهرا (س) رسیدیم، جایی که حاج قاسم آن را به عشق حضرت فاطمه ساخت و در آن برای پرورش امت و اسلام، مراسم و فعالیت‌های مختلفی را انجام می‌داد؛ چه جایی بود، چه معنویتی داشت، چه حس و حالی در آن نهفته بود، گویا به چند مکان به طور هم‌زمان سفر کرده بودم… از گلیم پهن شده آبی رنگ زیبا که وصف حال دیدارهای رهبری را داشت گرفته تا فرش حرم امام حسین، حضرت زینب و ضریح قدیمی حضرت رقیه که اطراف تابوت حاج قاسم، همرزمش و شهید گمنام قرار گرفته بود.

پس از گذشت ساعاتی در این بیت نورانی، نوبت به نقطه متفاوت سفر می‌رسد؛ قرارمان ساعت عاشقی ۱:۲۰ در گلزار شهدای کرمان بود؛ همه اتوبوس‌ها آرام آرام رسیدیم که در بدو ورود توفیق دیدار شهید گمنام ۱۹ ساله نصیب‌مان شد؛ چه مهمانی‌ای بود آن شب… جوانی گمنام و هم سن و سال ما به استقبالمان آمده بود و چه لحظه‌ای از این زیباتر؟!ته دلم می‌گفتم «حاجی خوب بلده از دختراش استقبال کنه! شکلات، شیرینی پنجره‌ای، کیک، چایی و…؛ الحمدلله که چنین پدری دلسوز و مهربانی داریم.»

در بین برنامه‌ها یادی کردیم از دختر کوچولویی که به گلزار شهدا رفته بود تا شکلات پخش کند و برای سردار هم شکلات برد و سردار شکلات را با دستان خود در دهان نگین گذاشت؛ آری آن شب نگین هم میزبان ما بود و چقدر گریه کردیم با گریه‌هایش و چه خاطراتی مرور شد...

دقایقی بر سر مزار رفتیم و خوب درد و دل این روزهایمان را برای حاجی گفتیم، عاقبت بخیری خواستیم، توفیق شهادت و…. پس از زیارت مزار او، نوبت به زائرانش رسید و همه ما به‌دنبال مزار دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی می‌گشتیم؛ مزاری که خیلی بزرگ نبود، حوالی قد و قواره یک دختر نحیف ۱.۵، ۲ ساله؛ چه صحنه‌ای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانواده‌اش را در یک روز از دست داده و در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم…

کد خبر 750958

دیگر خبرها

  • اولین لژیونر ایرانی به لیگ برزیل پیوست!
  • راهکار بیژن نوباوه برای حرکت فرهنگی برای حجاب؛ از سخت‌ترین کار شروع کردیم | فیلم
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
  • بیرق دهه کرامت بر سر در خانه‌ها نصب شود
  • دیدار گیتی پسند مقابل نیروی زمینی شهید شاملی کازرون
  • فردا گیتی‌پسند اصفهان میزبان نیروی زمینی شهید شاملی کازرون
  • فرونشست در اصفهان و خوزستان به بیش از ۷تا۱۰ سانتی متر رسید
  • نبرد حساس صدرنشینی در آزادی؛ ذوب آهن، کابوس آبی‌پوشان در خارج از خانه؟
  • در تهران دیگر به ریال و تومان خانه نمی‌فروشند | بیت‌کوین بده خانه بخر! | رونمایی از پدیده عجیب خرید و فروش مسکن در تهران + جزئیات
  • کار کارگران باید پیوست ایمنی داشته باشد