Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-08@23:26:26 GMT

قرار شوم نوعروس با جوان غریبه!

تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۹۹۶۳۴۵

حوادث رکنا: تلفن های مشکوک به تلفن نوعروس کافی بود تا جنایتی رخ بدهد!

حالا که پشت میله های تاریک زندان قرار گرفته ام و با کابوس های وحشتناک طناب دار از خواب بیدار می شوم، هر لحظه به گذشته تأسف می خورم و آرزو می کنم کاش زمان، مدتی به عقب بازمی گشت و من با یک تصمیم سنجیده و عاقلانه مشکلم را حل می کردم اما افسوس که با چند اشتباه پی درپی زندگی خودم را نابود کردم و آینده اطرافیانم را نیز به تباهی کشاندم و حالا.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

جوان ۲۱ ساله ای که به قصد تنبیه یک مزاحم تلفنی دستش به خون آلوده شده و هم اکنون پشت میله های زندان Prison زندگی تلخی را تجربه می کند در حالی که عنوان می کرد دوستی خیابانی و خشم آنی، دو عامل اصلی بدبختی ام بود به تشریح چگونگی تأسف بارترین حادثه Incident زندگی اش پرداخت و گفت: آخرین فرزند یک خانواده ۱۲ نفره هستم و با وجود آن که پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود و تنها با نگهداری چند دام و کشاورزی مخارج ما را تأمین می کرد تا مقطع متوسطه ادامه تحصیل دادم. مادرم هم زن بیسوادی بود که کاری به رفت و آمدهای من نداشت و در واقع به نوعی از آزادی Freedom عمل کاملی در خانواده برخوردار بودم. هنوز حدود ۲ ماه به امتحانات آخر سال باقی مانده بود که روزی زیبایی یک دختر دبیرستانی توجهم را جلب کرد. او پس از خروج از مدرسه در حال بازگشت به منزلشان بو دکه ناخودآگاه او را تعقیب کردم. از آن روز به بعد مدام در مسیرش قرار می گرفتم تا این که وقتی با نگاه ها و خنده های او روبه رو شدم شماره تلفنم را به او دادم و بدین ترتیب آشنایی ما به صورت تلفنی و ملاقات های خیابانی ادامه یافت. پس از گذشت یک سال از این ارتباط، خانواده ام را مجبور کردم تا از «مهوش» خواستگاری کنند. پدر مهوش نیز با شرط رفتن به خدمت سربازی پس از برگزاری مراسم عقد با ازدواج ما موافقت کرد. این گونه بود که من یک ماه بعد از جشن نامزدی عازم خدمت سربازی شدم.

وقتی به مرخصی می آمدم بهترین روزهای زندگی ام را تجربه می کردم چرا که در کنار همسرم احساس خوشبختی می کردم تا این که در یکی از همین روزها وقتی به همراه مهوش و برای خرید لوازم به یکی از مراکز تجاری رفته بودیم مدام تلفن همراه همسرم زنگ می خورد و او با نگرانی و اضطراب تماس را قطع می کرد.

این موضوع سوء ظن در من ایجاد کرد و به طور مخفیانه با بررسی پیام های داخل گوشی همراهش متوجه دریافت جملات عاشقانه شدم. مهوش مدعی شد فرد ناشناسی مدام برایش ایجاد مزاحمت می کند. خشم سراسر وجودم را فرا گرفته بود که به قصد گوشمالی آن جوان به راه افتادم. ابتدا از مهوش خواسته بودم با او قرار بگذارد چرا که تصورم بر این بود همان طور که مهوش با من ارتباط تلفنی برقرار کرد شاید با او نیز ارتباط دارد اما وقتی در محل قرار متوجه بی گناهی همسرم شدم در حال عصبانیت دست به چاقو بردم که با مرگ آن جوان، خودم نیز در آستانه اعدام execution قرار گرفتم. کاش...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

منبع: رکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۹۶۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطره خاص بلینگام: این زیدان که می‌گی کی هست!‏

به گزارش "ورزش سه"، جود بلینگام که اولین فصل حضور در رئال ‏مادرید را پشت سر می‌گذارد آنقدر درخشان عمل کرده که از او به ‏عنوان یکی از اصلی‌ترین گزینه‌های توپ طلا یاد می‌شود. او به محض ‏پیوستن به رئال از رکورد 20 گل در اولین فصل بازی در این تیم عبور ‏کرده و فعلا یک جام قهرمانی به دست آورده است. ‏

بلینگام فرداشب با پیراهن شماره 5 رئال مادرید، یکی از پیراهن‌های ‏افسانه‌ای این باشگاه، در نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان به مصاف بایرن ‏مونیخ می‌رود. ولی جود در مصاحبه با مویستار از خاطره‌ای عجیب ‏صحبت کرد و گفت در نوجوانی زین‌الدین زیدان، اسطوره رئال، را ‏نمی‌شناخته و حالا پیراهن او را به تن می‌کند. ‏

بلینگام در این مصاحبه گفت: "پدرم وقتی خانه بود همیشه پیراهن ‏رئال تنش بود، پیراهنی که اسم زیدان پشتش چاپ شده بود. یک ‏چیز خنده‌دار بگویم؛ وقتی تابستان به اینجا آمدم پدرم همان پیراهن ‏را به من داد. پدرم همیشه این پیراهن را می‌پوشید و من از او ‏می‌پرسیدم بابا، این کسی که اسمش پشت پیراهنت نوشته شده ‏کیه؟ او در جواب می‌گفت وقتی بزرگتر شدی و اجازه داشتی یوتیوب ‏نگاه کنی با همدیگر می‌بینیم کیه. جالب اینجاست که حالا خودم ‏پیراهن اصلی شماره 5 رئال را می‌پوشم. این پیراهن برایم ارزش ‏خاصی دارد. خیلی خاص". ‏

ستاره انگلیسی در ادامه به ماجرای به دست آوردن پیراهن شماره 5 ‏رئال اشاره کرد و گفت: "می‌خواهم از خسوس والخو تشکر کنم که ‏این پیراهن را به من داد. از او پرسیدم و گفتم می‌شود این لطف را ‏بکنی؟ و او هم که مرد فوق‌العاده‌ای است راحت پذیرفت. من زیدان را ‏خیلی تحسین می‌کنم و این پیراهن به من انگیزه می‌دهد. ‏نمی‌خواهم مثل زیزو باشم چون من فوتبالیست متفاوتی هستم ولی ‏از پوشیدن پیراهنش خیلی خیلی خوشحالم. این برایم افتخار است". ‏

دیگر خبرها

  • مورینیو: پرتغال این بار پیشنهاد بدهد قبول می‌کنم!
  • وقتی قصه «سِر» به سر رسید/ روایت رختکن غمگین شیاطین سرخ در مه ۲۰۱۳
  • وقتی دیگو مارادونا به نحوه شوت زدن هری کین ایراد گرفت / زیرنویس فارسی
  • مورینیو: اشتباه کردم که به خاطر رم، پیشنهاد تیم ملی پرتغال را نپذیرفتم
  • وقتی عکس قیچی برگردان ناموفقت را به عنوان ضربه موفق در پروفایلت قرار می‌دهی! / فیلم
  • رویان، مهیار عیار و چند سریال دیگر
  • خاطره خاص بلینگام: این زیدان که می‌گی کی هست!‏
  • وقتی میسون مانت فکر می کند رونالدینیو است! / فیلم
  • عکس| هاشمی نسب؛خوشحال‌تر از وقتی که به پرسپولیس گل زد!
  • وقتی روبات دروازه بان توپ ستارگان فوتبال را مهار می کند ولی از پوتین گل می خورد / فان