علی تاجرنیا: آقای باهنر عذرخواهی کنید!
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۰۰۶۰۱۵
«راي سياه در كشورمان يعني كسي كه نظام و اسلام را قبول ندارد و طرفدار آمريكا و اسراييل است. شايد پنج ميليون باشد.» این پاسخ محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصولگراست که در گفت وگوی با روزنامه قانون به زبان آورده است. وقتی از او سوال شده است که چه می توان کرد که تا افرادی که پای صندوق های رای نمیآیند با نظام همراه شوند؟ می گوید 30 درصدی که در انتخابات رای نمیدهند را نباید تحلیل کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب هم همین نظر را دارد. او به فرارو میگوید: من بیان این صحبت ها را از فردی که در عرصه سیاست باسابقه است عجیب و غیرمنتظره می دانم. بدترین نوع مواجهه نخبگان و سیاستمداران این است که نگاه آنها به مردم کشورشان بیگانه انگارانه باشد؛ چیزی که متاسفانه در سخنان آقای باهنر کمی مشهود است.
او ادامه می دهد: متاسفانه ما این نوع ادبیات و رفتارهای تحقیرآمیزی را این روزها از چهره های اصولگرا، بعضی از چهره های مذهبی و ائمه جمعه زیاد می بینیم. این نوع ادبیات بدون شک شکاف بین مردم و مسئولان را بیشتر می کند. اگر واقعا آقای باهنر معتقدند در ایران 5 میلیون نفر طرفدار آمریکا و اسرائیل هستند باید از ایشان پرسید که این 5 میلیون نفر، چه ترکیب جمعیتی دارند. آیا این 5 میلیون نفر کسانی نیستند که در زمان جمهوری اسلامی متولد شده اند یا پرورش یافته اند؟ اگر این گونه باشد بیشتر از آنکه باید 5 میلیون نفر را مقصر دانست باید نظام را مقصر دانست که نتوانسته است شهروندانی که در بدو تولد تحویل گرفته را به آرمان های کشور خود وفادار تربیت کند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب می گوید: چنین سخنانی درست و صحیح نیست. بخش عمده ای از افرادی که در انتخابات شرکت نمیکنند، ممکن است اینگونه تصور کنند که حضور دیگران در انتخابات کفایت می کند. الزاما اینگونه نیست که افرادی که در انتخابات شرکت نمی کنند معاند باشند یا نظام را قبول نداشته باشند. بخشی از آنها نیز منتقد به حساب می آیند. متاسفانه در سالهای اخیر از هر حضور مردم، چه در انتخابات، چه در راهپیمایی ها تفسیر به رای شده و این اصلا برای مردم قابل پذیرش نیست که حضورشان به نفع جریان خاصی مصادره شود. حتی افرادی در کشورند که ممکن است به نظام معتقد نباشند اما این افراد هم شهروندان ایران هستند و باید از حقوق برابر با دیگر شهروندان برخوردار باشند. به این ترتیب این گونه سخنان، نه تنها برداشتی کاملا نادرست و بیان آن نیز خطایی بزرگ است بلکه نشان دهنده یک نوع شکاف بین مسئولان و مردم است.
تاجرنیا با بیان اینکه دوره استفاده از این ادبیات گذشته است می گوید: این سخنان برای آقای باهنر یک امتیاز منفی به حساب می آید. خصوصا آنکه ایشان یکی از سابقه داران جناح اصولگرا محسوب می شود. یادمان باشد که ایشان یکی از افرادی بودند که آقای احمدی نژاد را به جناح اصولگرا تحمیل کردند و هشت سال سیاه را برای کشور رقم زدند. بهتر است آقای باهنر به جای آنکه مردم را به طرفداری آمریکا و اسرائیل متهم کند به خاطر حمایت و مطرح کردن احمدی نژاد که دولتش نتیجه ای جز انهدام ظرفیت های اقتصادی، مالی و انسانی کشور نداشت از مردم عذرخواهی کند.
منبع: آخرین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۰۶۰۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روزنامه اطلاعات: ملت در چه فکریه؟ دولت در چه کاریه؟
به گزارش «تابناک»، روزنامه اطلاعات نوشت: یکی از مشکلات اساسی در موضوع رابطه دولت، ملت شکاف قابل توجه عمیق یا بهتر بگوییم تفاوت نمایان در دغدغههای حکومت و دولت و اکثریت ملت است.
اگر جامعهای احساس کند که حاکمانش با دغدغههای او بیگانهاند، قدر مسلّم احساس خوشی و نزدیکی و مودّت با حکومت دولت ندارد و این احساس بیگانگی و دوری یا بیتفاوتی میآورد یا بغض و نافرمانی...
متأسفانه برخی مقامات در ارکان قدرت و در نظام تصمیمگیری به جای پرداختن و توجه به اولویتها، دغدغهها و مشکلات اساسی، اولویتهای دیگری برای خویش و جامعه تعریف میکنند که برای تقویت رابطه دولت، ملت زیانبار است. به عنوان مثال آنقدر که مثلاً درباره لایحه حجاب خبر و مصوبه و اظهارنظر میشنوند و میخوانند و آن را به اصطلاح بولد و گل درشت میبینند، درباره معیشت و تورم و گرانی و مشکلات درمانی، مسکن، حقوق و... این دغدغهمندی را نمیبینند.
یا وقتی میشنوند شهر هزار دغدغه دارد که باید بدان پرداخت و اولویت مقام مسئول فرضاً ساخت مسجد در پارک است، به خوبی این را درک نمیکنند.
به عنوان مثال در هر دو مورد در ظاهر دغدغه دینی مطرح است، اما نسبت به آنچه که در لایههای پنهان و پیدای جامعه و همان شهر به خاطر عدم توجه به اولویتهای اصلی شهروندانش موجبات سلب اعتماد مردم به کارایی و کارآمدی حکومت دینی شده است، بیتوجهند و گاه مردم به این نتیجه میرسند که گویا مسئولان در دنیای دیگری سیر میکنند که با دنیای دغدغهمند آنان نسبت چندانی ندارد. حتی برخی با بدگمانی چنین تعبیر میکنند که حضرات دردها و دغدغهها را میدانند، اما برای انحراف افکار عمومی با طرح دغدغههای فرعی، شرایطی فراهم میکنند که توجهات به سمت دیگری معطوف شود...
فرقی نمیکند کاسب باشید یا تولیدکننده، صادرکننده باشید یا وارد کننده و تاجر. کشاورز باشید یا کارمند، پزشک باشید یا پرستار یا معلم... در هر صنف و گروهی که باشید این فاصله میان دغدغههای خود با دغدغههای نظام حکمرانی را درمییابید. همه با تفاوتهایی میگویند دولت که به فکر ما نیست، درد ما را نمیفهمد و نمیداند و تصمیماتی که میگیرد به نفع ما نیست و گره از کار ما نمیگشاید.
اگر بخواهیم با حسن نیت به مساله نگاه کنیم باید گفت علت اصلی، ظرفیت اندک نظام تصمیمگیری برای حل مشکلات اساسی و درک اولویتهای اصلی ملک و ملت است. اگر سطح هوشیاری و عقل و تدبیر و دانایی نظام تصمیمگیری، اندک یا ناکافی باشد قاعدتاً حتی با وجود نیّت خیر در تشخیص سره از ناسره، درمیماند.و نتیجه کارشان گاه فاجعه به بار خواهد آورد، یا نتیجه عکس میدهد و حداقل گرهی نمیگشاید.
به عنوان نمونه ساعتها و روزها و ماهها وقت برای قانون حجاب میگذارند، اما به جایی نمیرسند. هزاران میلیارد صرف اجرای طرح ازدواج و فرزندآوری میکنند، اما نتیجه نمیگیرند. یا برای کمک به معیشت مردم و جلوگیری از رشد قیمت کالاهای اساسی میلیاردها دلار ارز ارزان و ترجیحی اختصاص میدهند و اثر آن در سفرههای مردم دیده نمیشود، به صدها موسسه و سازمان و نهاد مذهبی و فرهنگی بودجه میدهند تا گرایش به دین و دین باوری بیشتر و بیشتر شود، اما ثمری در بر ندارد. علت آن هم این است که برای هر دردی باید ابتدا زمینههای پیدایی آن را خوب شناخت و تشخیص داد و سپس داروی مفید و موثر آن را تجویز کرد و این کار نیازمند طبیبی با تجربه و عالم و کارآزموده است که خوب تشخیص دهد و سپس درمان را آغاز کند.
توصیهای که میتوان داشت اینکه عزیزان اگر صلاح ملک و ملت که هیچ، حتی اگر رستگاری خود را هم میخواهید به دغدغههای اصلی مردم بپردازید و برای تشخیص و فهم درست اولویتهای اصلی کشور و ملت سطح دانش و آگاهی خود را با استفاده از نخبگان و عالمان دلسوز و نه صرفاً با ظرفیت محدود دانشی خود و همفکران خودتان بالاتر ببرید تا بتوانید تصمیمات درستتری بگیرید و این شرح صدری میخواهد که شوربختانه چندان در نظام تصمیمگیری و به ویژه در دولت شاهد آن نیستیم. هیچ خوب نیست که بخش اعظمی از جامعه با خود بگوید، درد ما چیست و درد این ها چه؟ گویی انگار در جغرافیای دیگری زندگی میکنند و با مردمان خطه دیگری سروکار دارند!