رهاکردن پسربچه در سرویس بهداشتی بیمارستان!
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۰۵۱۲۲۷
هوا سوز سردی داشت و پسرک در ملحفه نازک بیمارستان، روی زمین سخت از تنهایی و سرما گریه سوزناکی سر داده بود اما هیچ آغوشی پذیرایش نبود. لحظاتی بعد مردی با شنیدن صدای گریه وارد سرویس بهداشتی شد و در حالی که شوکه شده بود به سمت نوزاد رفت. او صدا را از لحظاتی پیش شنیده بود اما حتی تصورش را هم نمیکرد که نوزاد تازه متولد روی زمین سرویس بهداشتی رها شده باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باید او را تحویل بیمارستان میداد اما برق چشمهای نوزاد چند روزه و یادآوری گریههای سوزناک او در کف زمین، آنقدر دل مرد را به درد آورده بود که در یک لحظه تصمیم گرفت او را با خود به خانه و نزد همسرش ببرد.
نوزاد بیپناه برای مرد و زن میانسال که بچهای هم نداشتند و سالها در کنار هم به تنهایی زندگی کرده بودند، آنقدر شیرین بود که آنها بدون حتی یک لحظه تأمل تصمیم گرفتند او را به فرزندخواندگی قبول کنند. از طرفی آنها قرار گرفتن این نوزاد بر سر راهشان را به فال نیک گرفته و دوست نداشتند که تقدیر این کودک طوردیگری رقم بخورد.
زن و مرد میانسال، آن شب تا دیروقت بهدنبال اسمی برای نوزاد میگشتند و سرانجام نام «علی» را برایش برگزیدند. فردای آن روز مرد برای گرفتن شناسنامه برای نوزاد دست به کار شد و پس از چند روز دوندگی سرانجام 18 دی سال 1380 توانست با نام خانوادگی خودش برای علی کوچولو شناسنامه بگیرد.
«علی» کم کم بزرگ شد و زبان باز کرد و مردی را که او را پیدا کرده بود پدر و همسر او را مادر صدا کرد، پس از آن دیگر این خانواده یکی از خوشبختترین خانوادههای روی زمین بودند و از کنار هم بودن، لذت میبردند تا اینکه اوایل سالجاری پدر خانواده از دنیا رفت.
«علی» که 16 سال داشت، بعد از رفتن پدر با مادرخواندهاش تنها شده بود و احساس مسئولیت زیادی نسبت به مادر میکرد. مدتی بعد اما مادر خواندهاش نیز به سرطان مبتلا شد و پزشکان از او قطع امید کردند. به همین خاطر مادر تصمیمش را گرفت تا قبل ازمرگ، رازبزرگ زندگیشان را برای پسرخواندهاش فاش کند.
با خودش فکر کرد شاید برای «علی» که حالا در دبیرستان درس میخواند خیلی آسان نباشد که بعد از سالها بفهمد مرد و زنی که به آنها عشق میورزید، پدر و مادرخواندهاش بودند. اما این حق پسرنوجوان بود که حقیقت زندگیاش را بداند.
حالا «علی» نه مشکل مالی دارد، نه موضوعی که ادامه زندگی را برایش تلخ کرده باشد. او تنها میخواهد پدر و مادر واقعیاش را بشناسد و بداند که هویت واقعیاش چیست و والدین اصلیاش چه کسانی هستند؟
افرادی که با خواندن ماجرای زندگی «علی» 16 ساله، موفق به شناسایی او و خانوادهاش شدند، میتوانند برای کمک به پسر نوجوان در یافتن پدر و مادر واقعیاش با بخش جویندگان عاطفه روزنامه ایران به شماره 88761621 021 تماس بگیرند.
منبع: میزان
منبع: آخرین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۵۱۲۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
به گزارش «تابناک»، روزنامه اعتماد در گزارشی در خصوص جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلالهای نوشت: با توجه به اینکه مادر یسنا نمیتواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به «اعتماد» میگوید: «پدر یسنا معلول است و نمیتواند راه برود. روز حادثه مادر یسنا طبق معمول فرزندانش را سر زمین برده بود تا نخودفرنگی برداشت کنند. خواهر و برادر یسنا هم مشغول کار بودند. یسنا به مادرش میگوید که آب میخواهد. مادر یسنا از همسایهشان یک لیوان آب میگیرد و به یسنا میدهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم میشود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمیشود. بعد از نیم ساعت متوجه میشود و اهالی شروع به جستوجو برای یافتن یسنا میکنند. هر جا را میگشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از ۵ روز یک کایتسوار داوطلب هلالاحمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد.»
این فرد در ادامه میگوید: «دو، سه نفر در این رابطه بازداشت شدند، اما کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر میشود. او قصد فروش یسنا را داشته است. غیر از این فرد یکی، دو نفر دیگر هم به عنوان مظنون بازداشت هستند.»
این فرد در واکنش به این سوال «اعتماد» که با توجه به اینکه یسنا ربوده شده و در حال حاضر در بیمارستان کلاله بستری است آیا امکان آزار و اذیت یا تعرض از سوی متهمان وجود داشته، میگوید: «هیچگونه آزار و اذیتی صورت نگرفته است. یسنا فقط از نظر روحی و جسمی تضعیف شده که فعلا باید در بیمارستان بستری باشد.»