کرملین خود را آماده دوره چهارم پوتین می کند/ مردی با میراث تزار و با سابقه کمونیسم
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۰۵۷۸۷۵
دیپلماسی ایرانی: پوتین چهارم در کرملین است، و اولین در روسیه. در سرسرا قدم می زند در حالی که مارش تزار با قوت و قدرت تاریخی اش به صدا در می آید. روسیه از دوران تزاری تا زمان کمونیسم هیچ وقت به حالت «رئیس» به سر نبرده است، به عبارت دیگر مسئولیتی به این اسم در آن جا وجود ندارد. تزار با قدرت عالی ترین فرد حکومت کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بعد از انقلاب بلشویکی در همه چیز انقلابی شگرف روی داد؛ در زندگی اجتماعی و سیاسی و شکل حکومت. مرکزیت کامل در امپراطوری گسترده و در امتداد ایدئولوژی و سلطه ای بود که کشورهای مجاور را هم در بر می گرفت.
دوره خونین استالین از اتحاد جماهیر شوروی حکومتی متفاوت از گذشته و حتی بعد از آن به وجود آورد. حزب کمونیست حاکم با ترکیب متعدد روسا رهبری می شد: دفتر سیاسی، کمیته مرکزی، دبیر کل حزب که راس نظام بود. از (رئیس) اسمی نبود و مرکزیتی هم نداشت. در مرحله گورباچف و به ویژه در روزهای آخر حیاتش نظام کمونیستی متزلزل شد. نه رئیسی بود و نه رهبری و نه فرمانده ای. قدرت در روزهای آخر روزهای سیاسی اش از دستش در رفته بود. یلتسین از اطراف حزب کمونیسم از راه رسید، دست های لرزانش نمی توانست قدرت را قبضه کند، در این کشور گسترده که عادت کرده بود در برابر قصر پر رمز و راز خشن (کرملین) سر تعظیم فرود آورد کاری از دستش بر نمی آمد.
لرزه های فروپاشی به همه چیز در کشور ضربه زد، محیط های پیرامون کشور جدا شدند، و درگیری هایی در دور و نزدیک درگرفت، مافیاها رخنه کردند، و کشور نمی دانست به کدام جهان تعلق دارد، سوم یا چهارم یا باید فضای سیاسی جهانی جدیدی را کشف کند تا به سمت آن برود و خودش آن را طبقه بندی کند. امپراطوری هسته ای، کهکشانی شد که در فلک قدیم می بایست به دنبال آن گشت. از سزاریسم تا لنین انقلابیِ مارکسیستِ اشتراکیِ بلشویکی، تا استالینِ مخوفِ قاتل هر کس که با او بود و علیه او بود، تا خروشچفِ به ظاهر رهبر از دست رفته، تا برژنف رهبر خشن ماجراجو با رهبران پیر و نظام فرسوده همه دوره هایی بودند که بر روسیه گذشت. تا این که شخصیت جوان گورباچف که اتحاد جماهیر شوروی جدیدی را در ذهنش می پروراند که به روشنی رویایی بود ظهور کرد، او می خواست ساختار سیاسی و اقتصادی فرسوده به دلیل ایدئولوژی بسته تحت عنوان کمونیسم را بازسازی کند، اما دوران و رویای او با ریاست جمهوری کسی در امریکا هم زمان شد که چهره ای شیطانی از اتحاد جماهیر شوروی ترسیم کرده بود.
رئیس جمهور رونالد ریگان این جوان رویاپرداز را به اصلاح وا داشت و از او خواست که با شفافیت رقابت تسلیحاتی را کنار بگذارد و به اقتصاد فرسوده کشورش برسد. دوره های روسی کمونیستی و بعد از آن، با نگرانی و دگرگونی ها و بی ثباتی در چارچوب سیاسیِ تعریف شده و محدودیتش در ابزارهای رهبری عالی گره خورده است. اما پوتین نامی جدید و گذری جدید در روسیه است. دوره ای که روسیه در طول دوران تاریخی خود آن را نمی شناسد.
منصب یا شخصیتی (رئیس جمهور) با این توصیفات تازگی دارد. پوتین امروز کشور را با نقشه های سیاسی و اقتصادی جدید بازسازی کرده است. در عرصه بین المللی با دیدگاه استراتژیک جدید و کاملی حرکت می کند، و مفهوم واقعی نظام ریاستی ویژه ای را برای روسیه پایه گذاری کرده است. سازمان های سیاسی در جهان با یکدیگر متفاوت هستند اگر چه عناوین مشابهی دارند. دموکراسی پارلمانی مبتنی بر احزاب و سازمان های ریاستی در کشورهای مختلف با هم فرق می کنند. هر کشوری به شیوه خود آن را تعریف و ساختاربندی و اجرا می کند. دموکرسی با مفهوم و مسیر تاریخی خود هیچ گاه در روسیه قدیم و جدید مشاهده نشده است. پوتین می خواهد تجربه سیاسی ای را در روسیه مستقر کند که برگرفته از دوران شوروی است و میراث سیاسی ای را به ارث برده که قائم بر فرد کاریزماتیکی است که در مرکز همه تصمیم گیری ها قرار دارد و همه چیز به او ختم می شود، ثقل سیاسی ر هبری داخلی دارد و نقش فعال در عرصه بین المللی.
پوتین در حالی به دوران چهارم ریاست جمهوری خود قدم می گذارد که روسیه در ثبات اقتصادی و سیاسی مناسبی به سر می برد. و به عرصه سیاسی بین المللی با حالت تدافعی بی سابقه ای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد باز گشته است.
او در انتخابات به عنوان یک فرد مستقل و نه یک نامزد از حزب روسیه یکپارچه شرکت می کند. خودش شخصا به کمیته انتخابات رفت تا اسمش را به عنوان یک شهروند عادی روسی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند. این کار پیام های متعددی در خود دارد که به آن چه پوتین از چارچوب سیاسی دموکراتیک روسیه به هم وصل می کند، مرتبط است. در بریتانیا، دو حزب اصلی ستون ثابت حاکمیت هستند و همیشه حرکت سیاسی پیرامون آنها می گردد؛ حزب محافظه کار و حزب کارگر. در ایالات متحده امریکا، حزب جمهوریخواه و حزب دموکرات احزاب اصلی کشور هستند. در اروپای غربی احزاب دموکرات مسیحی نهاد سیاسی را در کشورهای مختلف بعد از جنگ جهانی دوم رهبری کرده اند. پوتین فکر می کند که خودش چارچوب سیاسی حکومت ریاستی در روسیه است، خودش و هر آن چه به او مربوط است، رئیس جمهور شهروندی فراحزبی است، رهبری که در قدرت ملی و کشور روسیه مجسم می شود.
ظرفیت محلی و بین المللی روسیه به او کاغذ و قلم را می دهند تا حروف دیدگاهش را روی آن بنویسند. در داخل روسیه هیچ رقیب حقیقی در انتخابات پیش رو وجود ندارد. حزب کمونیسم اسم و شعاری بی خاصیت است که به موزه تاریخ پیوسته است. نسل جدید نیز نام بارزی ندارند تا بتواند با او رقابت کند.
آلکسی ناوالینی، شخصیتی بیشتر مشکل ساز است تا چهره سیاسی ملی جاه افتاده ای که طرحی داشته باشد که می تواند پاسخگوی بسیاری از خواسته های شهروندان روسی باشد تا بتواند تحول اقتصادی و اصلاح اداری و قضایی به وجود آورد و توانایی رویارویی با فساد را داشته باشد، کسی که بتواند کشور را در معرکه های سیاسی بین المللی شبه مسلحانه رهبری کند. به این ترتیب تنها پوتین است که می تواند قبای رهبری بر تن کند، کسی که تجربه و جایگاه و خبرگی نظامی و سیاسی داشته، میراث دار تزار است و دوره کمونیسم را در مشت خود دارد و حضوری گسترده در عرصه جهانی داشته است.
سوریه برای روسیه آرای بسیاری را در انتخابات ریاست جمهوری این کشور جمع می کند. دفاع نظامی روسیه در بازی پرافت و خیز سوریه، پرش ناپلئونی حساب شده ای است. تاریخی گذر کرده از دوره های توانای زمان، اما فعال در وجدان ملی و میهنی. روسیه در گذر از تاریخ در عرصه بین المللی فعال بوده است، بعد از جنگ جهانی دوم از مهندسان فعال در ایجاد دنیای جدید بود، قدرت کوبنده ای داشت که جامعه جهانی گوش به فرمان دستوراتش بود، دنیا را با ایالات متحده و اروپای غربی در رهبری جهان سیاسی و نظامی تقسیم کرد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی احساس شکست به علاوه مشکلات اقتصادی و احساسات سرخورده بلکه ناامیدوار روسیه را در نوردید.
امپراطوری ای که خارج از مرزهایش نفوذ نداشته باشد ارزش ندارد. بعد از این که پوتین موفق شد وضعیت داخلی روسیه را بازسازی کند و سلامتی اش را بازیابد، می بایست وجود خود را تا خارج می گسترد، می بایست تا پشت خط ها فرود سیاسی می داشت، با همه اینها تا به حال به جز در سوریه، ورود نظامی نداشته است. نیروهایش در این سرزمین رویکرد دفاعی دارند، هواپیماهایش فضا را پوشش می دهند، موشک هایش مسافت ها طی می کنند تا مخالفان مسلح سوری را در موقعیت ها و عقاید مختلف هدف قرار دهند. این جنگ سیاسی منطقه ای و بین المللی استثنائی است.
سوریه در موقعیت جنگ بین المللی داغ و سرد است. خطوط دنیای جدید در هم تنیده شده اند: اسرائیل، ترکیه، ایران، وجود امریکایی و همچنین عراق به جا مانده از صدام. تصمیم روسیه به ایجاد پایگاه هوایی در حمیمیم و پایگاه دریایی در طرطوس یعنی این که جبهه رویارویی دائمی و بازی برای جنگ آن در اوکراین وجود دارد، همچنین رویاروی گسترش حضور نظامی ناتو در مرزهای روسیه است، و همچنین باید با اروپا و امریکا بر سر پرونده تحریم های اعمال شده علیه روسیه معامله کند. پوتین مرد نظامی امنیتی است که در جمهوری آلمان شرقی در عصر کمونیسم فعال بوده برای همین رویارویی از نزدیک را درک می کند، و رهبری روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به او یاد داد که چگونه برای مبارزه از این من بعد مانور دهد. او گفت که این دو پایگاه در سوریه برای دفاع از امنیت روسیه هستند. امروز در دوره چهارم او با قدرت در برابر انتخاب های قدرتمند و هم زمان نرم است، که عناوین و علامت های چارچوب روسیه در هویت میهنی و نظام حکومت مبتکرانه را در خود دارد.
منبع: الشرق الاوسط
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۵۷۸۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینسایدر: برنامه پوتین جنگ همهجانبه با ناتو نیست، تضعیف درونی است
تحلیلگران نظامی غربی بر این باورند که پوتین به جای حمله بهدنبال تضعیف ناتو از درون است تا نقاط ضعفی ایجاد کند که در صورت تمایل بتواند در آینده به آنها حمله کند.
به گزارش ایسنا، برخی از کشورهای غربی مانند آلمان و لهستان نسبت به برنامههای احتمالی روسیه علیه سایر کشورهای اروپایی هشدار میدهند، اما اینکه آیا ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه واقعا قصد حمله به ناتو را دارد و حمله ممکن است چگونه باشد، هنوز مشخص نیست.
اعضای ائتلاف ۳۲ عضوی ناتو هر کدام سوگند یاد کردهاند که بر اساس ماده ۵ پیمان واشنگتن از یکدیگر در برابر حمله محافظت کنند. این بدان معناست که حمله روسیه به یک عضو میتواند جرقه جنگی با چند کشور مجهز به سلاح هستهای را ایجاد کند.
این در حالیست که پوتین در ماه مارس هرگونه برنامهای برای حمله به اعضای ناتو را رد کرد و چنین ادعاهایی را «کاملا بیهوده» توصیف کرد. با این حال، روسای نظامی غربی متقاعد نشدهاند. یک ماه پیش از آن، پوتین غرب را با احتمال حمله اتمی به دلیل حمایت از اوکراین تهدید کرد. او به پیشنهاد اخیر امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه مبنی بر اینکه ناتو میتواند برای حمایت از کییف به اوکراین نیرو بفرستد، اشاره کرد.
در همین حال تحلیلگران در گفتوگو با «بیزنس اینسایدر» گفتند که پوتین در حال انجام یک بازی طولانی است و نتیجه جنگ اوکراین و تلاش طولانی مدت روسیه برای تضعیف و فرسایش ناتو عوامل کلیدی در تصمیمگیری در مورد حمله روسیه خواهد بود.
فیلیپ اینگرام، افسر سابق اطلاعات نظامی انگلیس به این رسانه آمریکایی گفت پوتین یک مزیت کلیدی نسبت به غرب دارد. در حالی که رهبران غربی برای دورههای انتخاباتی حدودا چهار ساله برنامهریزی میکنند، پوتین رهبری است که هیچ رقیب جدی برای قدرت خود ندارد. این بدان معناست که او میتواند چندین دهه نگاه به جلو داشته باشد.
اینگرام گفت: «او در حال حاضر خواهان رویارویی مستقیم با ناتو نیست. اما او به شیوهای متفاوت فکر میکند و به شیوهای متفاوت از ما در غرب برنامهریزی میکند و بنابراین، روشی جدا از متد کشورهای ناتو برای انجام کارها دارد.»
فیلیپ اینگرام گفت: «بنابراین، جاهطلبی او در رشد این نیست که سال آینده به کشورهای ناتو و ناتو حمله کند. اما او شرایطی را برای این کار تعیین خواهد کرد.»
تحلیلگرانی مانند اینگرام بر این باورند که پوتین به دنبال تضعیف ناتو از درون خواهد بود تا نقاط ضعفی ایجاد کند که در صورت تمایل میتواند در آینده به آن حمله کند. برای انجام این کار، پوتین احتمالا به اصطلاح «جنگ هیبریدی» روسیه علیه کشورهای ناتو را تشدید خواهد کرد.
آنطور که ناتو میگوید، جنگ هیبریدی «اغلب در مناطق خاکستری زیر سایه یک جنگ متعارف انجام میشود. ابزارها یا ابزارهایی که برای راه انداختن جنگ ترکیبی به کار میروند و با هم ترکیب میشوند، اغلب به سختی قابل تشخیص، نسبت دادن و تایید هستند.» آنها میتوانند شامل گسترش تئوریهای توطئه و اطلاعات نادرست، تقویت احزاب افراطی در برخی کشورها، دامن زدن به تهدیدات تروریستی و راهاندازی حملات سایبری برای تضعیف بنیان جوامع غربی باشد.
روث دیرموند، کارشناس حوزه ارتش روسیه در کینگز کالج لندن در این باره میگوید: «خطری که روسیه برای ناتو ایجاد میکند، بعید است که یک تهاجم باشد، بیشتر احتمال دارد که ناشی از طیفی از تهدیدات نظامی و غیرنظامی دیگر باشد؛ آنچه اغلب تهدیدات ترکیبی نامیده میشود.»
به گفته آنها، هدف اصلی این است که ایالات متحده را از «تعهد» خود برای «دفاع از متحدان اروپایی» خود دور نگه دارد، چه با این امید که در یک کمپین نظامی پرهزینه دیگر در جاهای دیگر درگیر شود، یا اینکه از پروژه ناتو خسته شود.
برایدن اسپرلینگ، تحلیلگر شرکت رند به بیزنساینسایدر گفت: «به همین دلیل، من انتظار دارم که روسیه از تمام ترفندها و قابلیتهای موجود در دست خود برای تضعیف وحدت غرب در سالهای آینده استفاده کند.»
برخی اشاره میکنند که روسیه در حال حاضر درگیر جنگ با ناتو است، البته به صورت پنهانی.
رابرت دوور، استاد امنیت بینالملل در دانشگاه هال در بریتانیا هم میگوید این سوال که آیا روسیه به ناتو حمله خواهد کرد یا نه، بیهوده است. او گفت: «روسیه در حال حاضر درگیر درگیری معنادار با کشورهای ناتو و متحدان آنهاست.
جنگ اوکراین محدودیتهای جدی برای قدرت نظامی ناتو ایجاد کرد. این ائتلاف نظامی برای تولید گلولههای توپخانه و مهمات کافی برای اوکراین به تقلا افتاده است. در جریان بنبست در آمریکا بر سر کمک به کییف، کشورهای اروپایی ناتو قادر به جبران این کمبود نبودند و نیروهای اوکراین به ازای هر ۱۰ شلیک نیروهای روس، یک بار پاسخ میدادند و همین هم در بخشهایی از خط مقدم نزدیک به فروپاشی بود.
اسپارلینگ، تحلیلگر شرکت رند گفت، ایالات متحده اخیرا این کمکهای چند میلیارد دلاری به اوکراین را نهایی کرد، اما مشکلاتی که این وضعیت آشکار کرد، عمیق است. او گفت این نقطه ضعفی است که روسیه ممکن است در صورت عدم رفع آن، از آن بهرهبرداری کند.
او افزود: «این درگیری نشان داد که ارتشهای غربی تا چه اندازه برای جنگی که مطابق با شرایط آنها نیست، آمادگی لازم را ندارند. در حالی که ما این شکنندگی را حفظ میکنیم، خطر بیشتری وجود دارد که روسیه فکر کند میتواند دست به چنین کاری بزند.»
دیرموند، کارشناس حوزه ارتش روسیه در کینگز کالج لندن به این رسانه آمریکایی گفت: «تصور یک سناریوی کوتاه مدت یا میان مدت که در آن دولت روسیه منابع لازم برای درگیر شدن در جنگ دیگری در مقیاس اوکراین را داشته باشد، دشوار است. جنگ با ناتو روسیه را نابود میکند، همانطور که پوتین به خوبی میداند، و حتی اگر فکر میکند این احتمال وجود دارد که ایالات متحده برای دفاع از یکی از اعضای ناتو در برابر تهاجم روسیه اقدام نکند، او هیچ نشانهای از تمایل به این موضوع از طریق بازی با رولت هستهای روسی نشان نمیدهد.»
اینگرام، افسر سابق اطلاعات نظامی انگلیس هم گفت، اما هر چقدر هم که طول بکشد، پوتین مصمم است به نوعی پیروزی در اوکراین دست یابد تا بتواند از آن بهعنوان یک پلتفرم برای برنامهریزی کمپین بعدی روسیه استفاده کند. پس از اوکراین، پوتین این میدان را بررسی خواهد کرد و مشتاق بهرهبرداری از فرصتهای بیشتر برای گسترش قدرت روسیه خواهد بود. همانطور که اینگرام میگوید: «او میخواهد اتحاد جماهیر شوروی به دست یک رهبر روسیه بازگردد و این هدف نهایی اوست.»
انتهای پیام