Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه هفت صبح - علي اصغر کشاني، کورش جوان: وقتي به جايگاه او در سينماي ايران نگاه مي کنيم، از اين همه نقش هاي متفاوت، متضاد و گوناگون که بازي کرده شگفت زده مي شويم. هنوز که هنوز است بسياري از ما با احساسات کودکانه اکبر عبدي براي بازي در دزد عروسک ها، سفر جادويي و محله برو بيا، کودک مي شويم؛ با خنگ بازي ها و اداهاي او در اجاره نشين ها، اي ايران، نان و عشق و موتور 1000 و تحفه هند از خنده و ريسه مي رويم، با بازي درخشان او در «مادر» علي حاتمي اشک مي ريزم، با شمايل او در دل شدگان، روز فرشته، ناصرالدين شاه آکتور سينما، آدم برفي و آشغال هاي دوست داشتني حيرت مي کنيم و با شعبده او در خوابم مي آد، امام علي و خواب زده ها لب به تحسين مي گشاييم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


اين نشان مي دهد که اکبر عبدي هنرمند پرافتخاري است که از پس دشوارترين نقش آفريني ها برآمده است. حالا که فرصتي پيش آمده تا جشنواره سينمايي امسال به پاس بزرگداشت يک عمر دستاورد درخشان او، آييني به افتخار او برگزار کند ما هم دستي بالا زديم و سراغ اين چهره ماندگار و خاطره انگيز سال هاي دور و نزديک مان رفتيم و با او از خاطرات، نگاه نکته سنج اش به بازيگري، از دلمشغولي هاي او به فرهنگ سنت ها و آيين هاي ايراني، از خانواده و همچنين نگاه او به مردم و کوچه و بازار گفتيم و شنيديم. اين گفت و گوي گرم و صميمي را در اين روزهاي جشن بزرگ سينماي ايران از دست ندهيد.

چه چيزي در طول اين همه سال زندگي، بيش از باقي چيزها شما را تحت تاثير قرار داده است؟
انسان بودن بسياري از کساني که در اين مملکت داريم بيش از هر چيز مرا تحت تاثير قرار داده. آدم بودن، عاشق بودن و صبوري را در مردم مان حس مي کنم و همين است که مرا عشاق ايران و ايرانيان کرده است.
سينما باعث چه نوع ارتباطي بين شما و مردم شده است؟
يک کار نمايشي چه تصويري باشد و چه تئاتر، آينه اي است که مردم را به خود نشان مي دهد؛ انگار عکسي از جايي در اجتماع مي گيريم و روي آن کار مي کنيم و سپس آن را به صورت تئاتر يا سريال يا فيلم سينمايي نشان خود مردم مي دهيم. خب! هر چقدر سوژه اي که انتخاب کرده ايم به مردم نزديک تر باشد و در گفتن آن صادق باشيم آن اثر موفقيت آميز مي شود. اين نه در مورد من بلکه در مورد همه دوستاني که همکارم هستند، صدق مي کند.
اين عشق و علاقه تان به مردم از کجا مي آيد؟
اين چيزي نيست که بتوانيم از بيرون به خودمان اضافه کنيم؛ بلکه چيزي است که از ريشه آدمي و از درون او مي آيد. اگر با مردم مان دوست نباشيم و آنها را نشناسيم که نمي توانيم اداي شان را دربياوريم.
چرا بعضي ها قضاوت مردم را دست کم مي گيرند؟
مردم مي فهمند؛ کم سوادترين افراد بزرگ ترين منتقد ما هستند. اگر در خانه مشغول ديدن تلويزيون باشند، کانال تلويزيون را عوض مي کنند و به آشپزي مي پردازند يا به کار ديگري مي رسند. اگر در تئاتر باشد چرت مي زنند و ممکن است در انتهاي کار با دست و تشويق بيدار شوند و از سالن بيرون بروند. همه اينها به درون يک هنرمند بر مي گردد. فرقي هم نمي کند که اين هنرمند خواننده باشد، عکاس باشد يا شاعر و نقاش باشد؛ هر چقدر راستگو باشد موفق تر است.
اين سادگي، راستي و صداقتي که ما سال هاست در شخصيت شما ديده ايم، چيزي است که از خانواده به شما ارث رسيده يا در جامعه آن را کسب کرده ايد؟
در همه نقش هايي که بازي کرده ام؛ از باز هم مدرسه ام دير شد و خاله خانم بگيريد تا هتل پياده رو و آدم برفي و... از شخصيت و منش پدرم استفاده کرده ام؛ يعني درون شخصيتي که توسط من و کارگردان پديد آمده بخشي از شخصيت پدرم دخيل بوده.

اين موضوع شامل همه نقش هاي تان مي شود؟
بله! براي مثال لهجه و گويشي که در رسوايي به کار برده ام گويش و لهجه پدرم است.
گويا پدر شما قبل از ازدواج يعني از سن 17 سالگي به تهران مي آيند. ايشان چطور با مادرتان آشنا مي شوند و با او ازدواج مي کنند؟
پدرم که به تهران مي آيد در خانه خواهرش ساکن و پس از مدتي خاطرخواه استاد عمه ام؛ يعني مادرم مي شود. عمه ام نزد مادرم خياطي ياد مي گرفت. مادرم بچه محله تير دوقلو بود. به هر حال پدرم با مادرم ازدواج مي کند و من هم همان محله تير دوقلو به دنيا مي آيم.
تا چه سني در آن محله بوديد؟
تا شش سالگي. وقتي هفت سالم شد و قرار شد به مدرسه بروم و سر کلاس اول بنشينم. به محله نازي آباد رفتيم و درسم را در آنجا خواندم.
چه شد که به نازي آباد رفتيد؟
چون پدرم کارگر کارخانه چيت سازي بود و کارخانه چيت سازي در نازي آباد بود. بنابراين ما هم به خيابان آرامگاه رفتيم و نازي آبادي شديم.
مهم ترين ويژگي پدرتان چه بود؟
به جرات مي توانم بگويم که پدرم در طول زندگي اش حتي يک بار هم دروغ نگفته. اگر از کسي بدش مي آمد درجا به او مي گفت: مثلا مي گفت (با لهجه ترکي) شما حقه بازي، من از شما خوشم نمي آيد. اگر هم از کسي خوشش مي آمد، مي گفت؛ اکبر آقا اين آدم درستي است. در طول عمرمان نديديم پشت سر کسي حرف بزند؛ چون حرفش را جلوي افراد مي زد.
چطور او را قضاوت مي کنيد؟
آدم بسيار خاصي بود. ببينيد! وقتي کسي فقط خودش است، قابل احترام و خاص مي شود. به همين خاطر است که از پدرم اين گونه ياد مي کنم.
شما در فيلم هاي سيرک بزرگ لهجه اصفهاني، در اي ايران لهجه کرماني، در پاکباخته لهجه مشهدي، در اجاره نشين ها، هنرپيشه، آدم برفي و مرد آفتابي لحن تهراني را به کار برده ايد. اين شناخت شما از انواع گويش ها و لهجه هاي مختلف ايران از کجا مي آيد؟
يک هنرمند چه عکاس، چه شاعر، چه نويسنده- فرقي نمي کند- بايد حتما اجتماعي را که در آن زندگي مي کند خوب ببيند. متاسفانه ما اطراف مان را نه خوب مي بينيم و نه به حرف ديگران خوب گوش مي کنيم. فقط حرف مي زنيم و دخالت مي کنيم؛ مثال وقتي دو نفر در خيابان تصادف مي کنند همه مي شوند کارشناس ارشد تصادفات راهنمايي و رانندگي! يک نفر آن وسط مي گويد، آي دندانم و آن وقت همه مي شوند بهترين دندانپزشک و دندان ساز! همه مي خواهند حرف بزنند. اين روزها هم به طنز مي گويند، ما 80 ميليون نفر حرف مي زنيم، هيچ کس گوش نمي کند، ولي ژاپني ها 20 نفر حرف مي زنند، 140 ميليون گوش و به آن عمل مي کنند!

شما را به عنوان يک هنرمند مردمي مي شناسيم. بارها شنيده ام شما راحت در کوچه و خيابان با مردم گرم برخورد مي کنيد و همه را از خودتان مي دانيد. ارتباط تان با مردم چرا اين قدر گرم و صميمي است؟
ممکن است از نظر بعضي از دوستان اين آشنايي يک طرفه باشد؛ مثلا بگويند ما که لزوما آنها را نديده ايم، آنها ما را ديده اند. بايد هميشه اين حس را داشته باشيم که به هر حال هميشه از راه تئاتر، تلويزيون و سينما مردم را ديده ايم و مهمان شان بوده ايم و آنها را مي شناسيم. جايگاهي بالاتر از آنها نداريم. به همين دليل با ضعيف ترين و قوي ترين آدم ها به يک نحو بايد برخورد کنيم. به هر حال ما به نوعي الگو و معلم هستيم. بنابراين نمي توانيم غيراخلاقي رفتار کنيم. پس قبل از آن که آنها به ما احترام بگذارند، ما بايد به آنها احترام بگذاريم و عرض ادب کنيم تا ترس و رودربايستي شان بريزد و زودتر به ما نزديک شوند. اين موارد ممکن است در بعضي ها گم شده باشد يا اصلا اجرا نشود اما ما قديمي ها به لحاظ تجربه به آنها رسيده ايم. به نظرم هرچه با اجتماع مان دوست و صادق باشيم در کارمان موفق تر خواهيم بود.
زماني در مدرسه، فيزيک شما را براي نمايش نامناسب مي دانستند و به همين دليل هم اجازه ندادند بازي کنيد. پس چطور شد برخلاف نظر آنها يکي از موفق ترين بازيگران شديد؟
من چاق بودم و مي گفتند يک بازيگر بايد نرمش فيزيکي داشته باشد. البته از جهتي هم درست است. مي گفتند فردي ممکن است سنگين وزن هم باشد، ولي بدن بسيار نرمي داشته باشد. در مدرسه به من مي گفتند؛ تو خيلي تپل و چاقي، اصلا نمي تواني تکان بخوري. با اين حال، به فاصله چند ماه رييس گروه تئاتر مدرسه و به اکبر نمايشي معروف شدم و تئاترمان در مدرسه اول شد. جالب است، همان آقايي که به من راه نمي داد، مي گفت، نقشي هم براي من بگذارد!
ما اجازه نداريم براي کسي تصميم بگيريم يا بخواهيم آينده او را بسازيم، چون آفريننده آن آدم که نيستيم. حتي به بچه هاي خودمان هم بايد اجازه بدهيم که خودشان اين تصميم را بگيرند. فقط به عنوان بزرگ تر، مي توانيم راه را به آنها نشان بدهيم. اگر غير از اين رفتار کنيم آدم ها از ما دور مي شوند. تماشاچي هم همين است؛ اول بايد با درون ما آشنا شود تا بتواند به هنر ما پي ببرد.
گفتيد که بچه يکي از قديمي ترين محله هاي تهران؛ يعني نازي آباد بوديد. نازي آباد در آن دوره چه نوع محلي بود. بچه هاي هم سن و سال شما چگونه بودند؟
همه آن محل جزو طبقه کارگر و ضعيف جامعه بودند و همه جوان ها به خصوص پسرها تلاش داشتند در هر رشته اي نفر اول آن بشوند تمام تلاش جوان هاي آن موقع اين بود که به جايي از کار و زندگي برسند که بتواند به خانواده شان کمک کنند.

خيلي از بچه هاي نازي آباد آدم هاي سرشناسي شدند. اين بچه هاي قديمي چطور تربيت شدند که در رشته خودشان بهترين شدند؟
ببينيد! رزمنده خوب، شهيد خوب، جانباز خوب، مسئول خوب، ورزشکار خوب، نويسنده معاصر خوب، تراشکار و قالب ساز خوب، نجار خوب و هر رشته ديگري در نازي آباد خوبش هست. خب! اين بر مي گردد به اين که پدر و مادر آنها را آزاد مي گذاشتند و بچه ها خودشان پويا بودند و آنها هم مثل شناگري که براي نخستين بار در آب شيرجه مي زند، شدند. ما در حقيقت در زندگي و جامعه شيرجه زديم و کم کم در جهتي که بايد مي رفتيم، مي رفتيم. خود من ابتدا هم تراشکاري و قالب سازي کار مي کرديم و هم بازيگري را پي مي گرفتم. پيش خودم مي گفتم در هر کدام از اين رشته ها پررنگ شوم آن ديگري را کنار مي گذارم. وقتي متوجه شدم حين کار هنري همزمان سر سه تا کار ديگر مي روم، تراشکاري و قالب سازي را کنار گذاشتم.
اولين کار سينمايي تان جنجال بزرگ بود و بعد بلافاصله با اجاره نشين ها در سينما محبوبيت پيدا کرديد. نخستين حس و حال جلوي دوربين رفتن در سينما چطور بود. فکر کنم براي شما خيلي عادي بوده، نه؟
همين الان هم قبل از اين که بخواهم نقشي را اجرا کنم دو، سه روز مضطرب و نگران مي شوم تا وقتي که چند روز از اجراي نقش بگذرد و به حالت عادي برگردم. بازيگر هر نقشي را بخواهد بازي کند بايد احساس کند کلاس اول است؛ چون براي نخستين بار است که مي خواهد آن نقش را بازي کند. پس يک بازيگر هيچ وقت نمي تواند بگويد، خب! ديگر تمام شد؛ مدرکم را گرفتم و الان سرهنگم!
يکي از نقش هايي که چندين بار تکرار کرده ايد نقش جاهل بوده. جاهل ها از نظر شما چه تيپ و شخصيتي داشتند؟
چندين تيپ جاهل در فرهنگ مان داريم؛ يک جاهل که از فيلم هاي فارسي قديمي مي شناسيم، يک جاهل که از قصه ها و حکايت هاي قديمي که بزرگ ترها به ما گفته اند، براي ما به يادگار مانده. يک جاهل هم داريم که امروزي و شکي و جديد است. البته تا يادم نرفته؛ يک جاهل مثل رابين هود هم داريم. به هر حال همه اينها ويژگي هاي خاص خودشان را دارند.
آخرين کار تئاتري که از شما ديدم نمايش مش اکبر و دخترانش در سالن دزاشيب بود. قبل از نمايش سرپيري و معرکه گيري را به مدت خيلي کوتاهي اجرا کرده بوديد. مي خواستم بدانم اين نوع نمايش ها چه ويژگي هايي دارند که غالب مردم ايران به آنها علاقه نشان مي دهند؟
چون براي آنها آشناست. مردم اين شخصيت ها را مي شناسند؛ يا قديم ترها در همسايگي شان بوده اند يا حتي اين روزها آنها را دور و بر خود مي بينند. نمايش مش اکبر و دخترانش را که در سالن دزاشيب اجرا کرديم، سالن مملو از جمعيت شد. فکر مي کنيد چرا؟ چون که تماشاچي در اين گونه نمايش ها تصوير عمو، عمه يا شوهر خاله يا شوهر عمه خودش را مي بيند.
نمايش اکبر آقاي آکتور تئاتر رکورد فروش دوران اجرا در تالار سنگلج را زد و باعث شد سنگلج پس از سال ها مهجوري دوباره مثل گذشته جان بگيرد و بازسازي شود. مهم ترين علت موفقيت و استقبال از آن نمايش چه بود؟
به طور کلي آنچه در وجودم است، در همه کارهايم اعم از نمايشي و سينمايي هم جريان مستتر است. در اين ميان به نظر من بيش از هر چيزي، صادق بودن در بازي دخيل است و البته استفاده از سوژه هايي که براي تماشاچي ملموس و آشنا است.

شما يکي از ارکان اصلي سينماي عامه پسند در سينماي ايران هستيد. به نظرتان کار در سينماي عامه پسند چقدر براي سينماي ايران حياتي و با اهميت است؟
اين نوع سينما همين که تماشاچي را با سينما آشتي مي دهد، خيلي بااهميت است؛ چون هم اکنون و با وجود ماهواره و در دسترس بودن دست کم دو هزار کانال، فروش هاي بالايي مي کند. به همين خاطر است که سينماگران سليقه مخاطب را فهميده اند، هر چند بعضي از فيلم ها متاسفانه سطح پاييني دارند؛ مثلا گاه در برخي از فيلم ها نقش هايي را مي بينيم که براي کار تلويزيوني يا سريال ساخته شده اند!
شما نقش هاي متعددي داشته ايد؛ از قهوه چي و بنگاه دار معاملات ملکي و کارگر بگيريد تا عکاس، هنرپيشه پاسبان، شاگرد کبابي و... برگه برنده شما براي ارائه اين تنوع نقش ها که از بطن جامعه مي آيد چه بوده و فکر مي کنيد چطور مخاطب با اين تنوع نقش ارتباط برقرار کرده است؟
همه اينها افرادي هستند که ما با آنها در اجتماع زندگي کرده ايم و آنها را مي شناسيم البته بايد هم همينطور باشد؛ وگرنه مخاطب با آنها ارتباط برقرار نمي کند.
با وجود اين هميشه خودتان يا همان اکبر عبدي بوده ايد...
اگر نقش پليس را بازي کردم، اکبر عبدي بودم که پليس است. خب! مردم دوست دارند بدانند اگر مثلا اکبر عبدي کارمند اداره بود ،چگونه آدمي مي شود. راز خوب بازي کردن نقش هاي گوناگون در اين است که درون بازيگر و هنرمند بايد حتما در کارش مستتر باشد و ديده شود. اين باعث مي شود صداقت در کار بازيگر بيشتر باشد.
در نوجواني شما را اغلب در نقش پسري سر به هوا مي ديديم اما هميشه بذله گو و حاضرجواب بوديد. مردم چرا و چگونه توانستند با آن شخصيت خوب ارتباط برقرار کنند؟
تماشاچي ها اين گونه نقش ها را دوست دارند. باز هم مدرسه ام دير شد را با همان ويژگي سر به هوا بازي کردم. بعد از اين کار بود که از من خواستند همين نقش را در سينما هم تکرار کنم اما قبول نکردم؛ چون اگر اين کار را مي کردم، ديگر استاد تقوايي جرات نمي کرد با من کار کند. يکي از افتخارات کاري ام اين است که توانستم با اين استاد عزيز کار کنم. خيلي شانس آوردم و از خدا تشکر مي کنم که در رزومه کاري ام؛ آن هم در ابتدا، با استاداني چون: مهرجويي، حاتمي و تقوايي کارکردم.

اکبر عبدي بهمراه پدر و مادرش
لحظه ورود مادر به خانه و بازي درخشان شما به خصوص در آن سکانس فيلم مادر يکي از زيباترين و تاثيرگذارترين لحظات تاريخ سينماي ايران است؛ لحظه اي که چادر مادر را مي گيريد بو مي کنيد، مي بوسيد و رها مي کنيد. چطور چنين حس نفسگيري را در آن سکانس اجرا کرديد؟
استاد حاتمي گفت، اگر مادر را بغل کنيد و ببوسيد، موقع نظارت آن صحنه را حذف مي کنند. گفتم اجازه بدهيد کار ديگري بکنم، نه در تمرين بلکه در زمان فيلمبرداري و برداشت اصلي؛ چون در تمرين ممکن است آن اثري را که بايد از دست بدهد و عادي شود. ايشان قبول کردند. در زمان اجرا، پشت در حياط پنهان شدم که مادر مرا نبيند. بعد که آمد، از پشت چادرش را گرفتم و همان طور بو کردم و سپس آن را رها کردم. چند دقيقه گذشت، متوجه شدم کسي کات نمي دهد. ديدم زنده ياد حاتمي، همسرشان، آقاي کلاري، استاد اسکندري و همه بچه ها دارند اشک مي ريزند.
در نمايش هايي که روي صحنه تئاتر بازي کرده ايد همواره پيوندتان را با عناصر سنتي و مولفه هاي ايراني حفظ کرده ايد. اين تعلق خاطرتان به فرهنگ و سنت از کجا مي آيد؟
20 سال از زندگي ام را در جوار استاد زنده ياد علي حاتمي زندگي کردم. اصلا ايراني بودن را من از ايشان و از استاد خواجه اميري آموختم و مديون آنها و خانواده و محيطي که در آن زندگي کردم، هستم. معتقدم هر هنرمندي در هر رشته اي بايد اجتماعي را که در آن زندگي مي کند خيلي خوب بشناسد. اگر نشناسد نمي تواند عکاس و نقاش و موزيسيني موفقي باشد. ما که براي مخاطب انگليسي بازي نمي کنيم، هر هنري داريم براي مخاطب ايراني است. بنابراين اگر خودمان اين تماشاچي را خوب نشناسيم نمي توانيم کار خوبي به آنها ارائه دهيم. پس بايد خودمان را بيشتر از هر زماني به فرهنگ، مولفه هاي ايراني و سنت هاي ميهني پيوند دهيم.
اداي واقعي!

شما در دوره عبوس و بي خنده دهه 60 مردم را خيلي خندانديد. چطور توانستيد در آن دهه کم انعطاف اينقدر به مردم انرژي بدهيد؟
برادرم به من مي گفت، خجالت مي کشم در محله مان بايستم؛ چون هر کدام از رفقايم را مي بينم رفته اند جبهه يا جانباز يا شهيد شده اند. مادرم گفت اکبر چون نان آور خانواده است و کمک مي کند اگر شده باشد پنهانش مي کنم و نمي گذارم برود. به همين دليل برادر کوچک مان جور ما را کشيد و در سال 1381 بعد از 15 سال جانبازي شهيد شد. بعدها به ما گفتند شما هم مسئوليت شادکردن خانواده همان افرادي را که جبهه رفتند، داشتي. خب! اين هم مسئوليت کمي نبود، چون از رسول اکرم هم نقل شده که اگر مسلماني، مسلماني را شاد کند ارج و نزديکي زيادي پيش خداوند دارد.
خنداندن آن نسل در آن فضا کار سختي بود؟
سعي خودمان را مي کرديم. وقتي بيرون با مردم برخورد مي کرديم متوجه مي شديم که راضي اند؛ مثلا خيلي ها که مجموعه هاي تلويزيوني و فيلم هاي ما را مي ديدند بسيار گرم و صميمي ما را در آغوش مي گرفتند. خب! اينجا بود که متوجه مي شدم که کارم را درست انجام داده ام.
از شما نقش هاي زنانه متعددي ديده ايم، پيرزنِ «خوابم مي آد»، نقش درنا در آدم برفي و همين اواخر در دو نقش زن ميانسال و پيرزن در فيلم خواب زده ها. مي توان گفت: شايد تنها بازيگري باشد که نقش زن را منحصر به فرد بازي مي کنيد. چطور اين قدر درخشان در اين گونه نقش ها ظاهر مي شويد؟
همه نقش هايم را سعي مي کنم زندگي کنم نه بازي. به آقاي عطاران گفتم، پيرزن مي شوم و مي رويم در خيابان؛ اگر مردم متوجه نشدند با شما قرارداد مي بندم. در کار آقاي جيراني هم چون تست مان در کار آقاي عطاران جواب داده بود، بازي کردم.
اين زنان را از زندگي واقعي مي گيريد؟
در معناي عام بازيگري يعني ادا درآوردن. حالا اين ادا را هر چقدر نزديک به واقعيت اجرا کنيم قابل قبول تر مي شود.
شما در فيلم هنرپيشه نقش اکبر عبدي را بازي کرديد. به جز اين فيلم از ميان متن هايي که براي فيلم نوشته مي شد، کدام يک براساس نقش اکبر عبدي بوده، منظورم اين است که گفته باشند موقع نوشتن فيلمنامه اکبر عبدي را مد نظر قرار داده ايم؟
تقريبا هيچ کدام. من خودم را به نقش مي رسانم در مورد هنرپيشه هم بگويم که سخت ترين کار باري بازيگر اين است که به او بگويند خودش را بازي کند؛ چون وقتي دوربين روشن شود، بازيگر ادايي در مي آورد که از خودش دور شود. در فيلم هنرپيشه اصلا نبايد احساس مي کردم دوربيني روشن شده يعني بايد خودم و خودم جلوي دوربين مي رفتم.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۶۵۳۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تخصیص ۴.۳ میلیارد ریال تسهیلات به مردم تنگستان

معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار بوشهر با اشاره به راه‌اندازی میز خدمت مسئولان استان در تنگستان گفت: در این راستا مشکلات مختلف بررسی شد و ۴ میلیارد و ۳۵۰ میلیون ریال وام قرض‌الحسنه، ضروری و کارگشایی اختصاص یافت. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از تنگستان، اکبر پورات ظهر امروز در حاشیه میز خدمت در شهرستان تنگستان با اشاره به اعزام کاروان خدمت مسئولان دستگاه‌های اجرایی استان بوشهر به تنگستان اظهار داشت: در میز خدمت شهرستان تنگستان همراه با کاروان خدمت مسئولان به این شهرستان با 160 نفر از مردم با حوزه معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری بوشهر دیدار چهره به چهره انجام شد.

وی بررسی طرح‌های عمرانی و اقتصادی را از دیگر برنامه‌ها اعلام و خاطرنشان کرد: کاروان خدمت مسئولان استان بوشهر در سفر به شهرستان تنگستان، ضمن دیدارهای چهره به چهره با مردم، بخشی از طرح‌های عمرانی و اقتصادی این شهرستان مورد بازدید و بررسی قرار گرفت.

معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار بوشهر با اشاره به اینکه راه‌اندازی میز خدمت اقدام بسیار ارزشمندی است تا بتوانیم با مردم دیدار چهره به چهره داشته باشیم، تصریح کرد: در این دیدار 4 میلیارد و 350 میلیون ریال وام قرض‌الحسنه، ضروری و کارگشایی و یک میلیارد و 640 میلیون ریال مساعدت مالی بلاعوض به افراد نیازمند در تنگستان اختصاص داده شد.

پورات عنوان کرد: همچنین 3 فقره برقراری مستمری و یک مورد حق پرستاری و تعدادی بسته معیشتی به افراد درخواست کننده اهدا شد و فاکتورها و کمک درمانی افراد محروم این شهرستان توسط هلال احمر استان بوشهر تقبل هزینه شد. در این دیدارها مهمترین موضوعات متقاضیان در حوزه تسهیلات بانکی، اشتغال، اجرا طرح هادی، مشکلات ایثارگران و بنیاد شهید، منابع طبیعی، ثبت و اسناد و اداره‌کل ورزش و جوانان بود.

انتهای پیام/190

دیگر خبرها

  • بیش از ۷ هزار درخواست مردم استان قم در سامانه سامد ثبت شد
  • پشت پرده حمایت رسانه‌ای از جنایات صهیونیست‌ها
  • رفع مشکلات مردم با همت مدیران امکان پذیر است
  • پشت‌پرده دعوت مهاجم آماتور به تیم ملی اروگوئه؛ بیلسا در بازیِ خیلی خیلی دوستانه دخالتی ندارد
  • تخصیص ۴.۳ میلیارد ریال تسهیلات به مردم تنگستان
  • پشت پرده حمله امید حامدی‌فر به بازیکن ذوب‌آهن؛ از بچه خوشگل تا رنگو! + عکس
  • فریادهای الله اکبر و شادی مردم غزه در پی اعلام خبر آتش‌بس+ فیلم
  • فیلم| فریادهای الله اکبر و شادی مردم غزه در پی اعلام خبر آتش‌بس
  • علی اکبر صالحی با سفیر عربستان دیدار کرد
  • بازیگر تایتانیک و ارباب حلقه‌ها درگذشت