راز زندگی بادوام زوج های بازیگر معروف
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۰۹۰۲۸۵
رکنا: ازدواج و جدایی هنرمندان همیشه موضوع داغ و مورد علاقه طرفدارانشان به حساب میآید.
زندگی خصوصی هنرمندان بیشتر از هرکس دیگری در معرض توجه و قضاوت Judgment است، برای همین هم وقتی زوجی از میان هنرمندان کارش به جدایی میرسد، همه خبردار می شوند و آن قدر خبرش منتشر میشود که این تصور به وجود میآید که پای زندگی همه هنرمندان روی پوست خربزه است و کمتر هنرمندی را میتوان پیدا کرد که زندگی بادوامی دارد! هرچند، چه بخواهیم، چه نخواهیم نه تنها در ایران که در همه جای دنیا ماجرای ازدواج و طلاق چهرههای مشهور به ویژه بازیگران برای بیشتر مردم و افکار عمومی جذاب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
لیلا حاتمی و علی مصفا؛ با آرامشی ستودنی
«لیلا حاتمی» 45 ساله و «علی مصفا» 51 ساله در سینمای ایران بیمثال هستند؛ منش و بخش زیادی از رفتار حرفهای شان، جنس انتخابها و حضورشان در سینما Cinema و همین طور تبار فرهنگی هر دویشان، آن ها را تبدیل به ستارههای هنر Art ایران کرده است. لیلا حاتمی چندی پیش در گفتوگویی درباره آشناییاش با علی مصفا گفته بود: «آشنایی من و علی در فیلم «لیلا» اتفاق افتاد، در حقیقت آقای مهرجویی اول من و علی را به هم علاقه مند کرد و بعد فیلمش را ساخت!» او در پاسخ به این سوال که چقدر از ارتباط عاشقانه فیلم واقعی بوده و آیا حس علاقه مندی این زوج هنرمند Artist سینما در طول همین کار شکل گرفته، هم گفته است: «آن حسها همهاش واقعی است. قبل از شروع فیلم برداری حسهایمان به هم شروع شده بود.» حاصل 19 سال زندگی عاشقانه این زوج «مانی» و «عسل» عزیز است.
افسانه چهره آزاد و شاهرخ فروتنیان؛ راضی از همه چیز
«افسانه چهره آزاد» با نام اصلی «افسانه نعمت ناصر» 55 ساله و «شاهرخ فروتنیان» 61 ساله بازیگر، نقاش و طراح لباس و صحنه، سابقه 36 سال زندگی مشترک زیر یک سقف را دارند. «افسانه چهره آزاد» نوه «رقیه چهره آزاد» از زنان پیشگام بازیگری درسینمای ایران است، در ۱۵ سالگی عاشق شاهرخ فروتنیان میشود و در نهایت بعد از ۵ سال مخالفت پدر در ۲۰ سالگی با او ازدواج میکند. چهرهآزاد در مصاحبهای گفته است؛ «عدد 22 برایم جالب است، زیرا تولدم در روز 22 بهمن ماه است، روز تولد همسرم 22 تیر و روز ازدواجمان در 22 مهر است، به همین دلیل عدد 22 را دوست دارم.»
سحر ولدبیگی و نیما فلاح؛ جوان، پرشور و متفاوت
شاید باورتان نشود ولی 14سال از زندگی مشترک «سحر ولدبیگی» 40ساله و «نیما فلاح» 45 ساله میگذرد. آشناییشان برمیگردد به ایفای نقشی در مجموعه «رستوران خانوادگی» و نقش مقابل یکدیگر که باعث شد این دو هنرمند به هم علاقهمند شوند و در اول تیر 1382 همزمان با روز تولد سحر ولدبیگی با هم ازدواج کنند. ولدبیگی در گفتوگویی درباره ازدواجش گفته است: «من و نیما اصراری نداشتیم که حتما جشن عروسی برگزار کنیم، در دوران بازیگری این اتفاق به صورت نمایشی بارها برای ما افتاده بود و این موضوع دیگر جذابیتی نداشت. در مراسم عروسی به تنها کسی که خوش نمیگذرد، خود عروس و داماد است. برای همین خانواده ما هم با این خواسته کنار آمدند و با یک مهمانی Party بسیار ساده خانوادگی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.» این زوج فرزندی ندارند.
اصغر فرهادی و پریسا بخت آور؛ حرفهای های تمام عیار!
«اصغر فرهادی» 45 ساله یکی از موفقترین کارگردانان ایرانی در سطح بینالمللی است که با «پریسا بختآور» 45 ساله ازدواج کرده است. پریسا بخت آور ساخت چند مجموعه تلویزیونی پر بیننده و فیلم سینمایی«دایره زنگی» را در پرونده هنری خود دارد. هرچند سال دقیق ازدواج اصغر فرهادی Asghar Farhadi و پریسا بختآور در هیچ منبعی موجود نیست اما پریسا بختآور در مصاحبهای آن را مربوط به بعد از اجرای نمایش «ماشیننشینها» اعلام کرده است. نمایشی که سال 1373 به عنوان پایان نامه فرهادی اجرا شد. با این اوصاف، حدود 23 سال از زندگی بدون حاشیه و آرام این زوج دوستداشتنی میگذرد، «سارینا» و «ساغر» نتیجه این ازدواج موفق هستند. قدردانی اصغر فرهادی در جریان جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶، از همسرش نشانی از زندگی آرام و عاشقانه این زوج محبوب است.
سینا حجازی و میترا حجار؛ بدون ذرهای حاشیه
«سینا حجازی» 35 ساله ترانه سرا، نوازنده و خواننده ایرانی و «میترا حجار» 40 ساله از بی حاشیه ترین زوج های هنرمند هستند. سال ازدواج این دو هنرمند هم در هیچ منبعی نیست اما دارای یک پسر به نام «کسری» هستند و همیشه همراه یکدیگر در مراسمهای عمومی ظاهر میشوند. حجار در شهر مشهد بهدنیا آمده و بازیگری را از سال ۱۳۷۶ با حضور در فیلم «غریبانه» ساخته «احمد امینی» شروع کرده است. سینا حجازی فرزند «صدرالدین حجازی» بازیگر Actor پیش کسوت سینما و تلویزیون است که دانشگاه را رها کرد تا به سبک خاص خودش خوانندگی کند. او به گفته خودش تحت هیچ آموزش خاص و مداومی نبوده است.
رویا تیموریان و مسعود رایگان؛ باوقار، متین، جذاب
از ازدواج «رویا تیموریان» 58 ساله و «مسعود رایگان» 63 ساله هم 14 سال میگذرد. این دو، از بازیگران باتجربه سینمای ایران هستند که شاید به جرئت بتوان گفت، یکی از خوشبختترین زوجهای هنری سینمای ایران هم به حساب میآیند. به نظر رویا تیموریان: «زن و شوهر باید یاد بگیرند تحت هر شرایطی در کنار هم باشند و اگر شده حتی یک لبخند را به هم هدیه بدهند.» او درباره آشناییاش با مسعود رایگان هم میگوید: «من سالها با دخترانم تنها زندگی میکردم و زمانی که برای اجرای تئاتر به سوئد رفته بودیم، یک شب مسعود رایگان برای تماشای اجرای ما به سالن نمایش آمد و ما بعد از 22 سال دوباره همدیگر را دیدیم (من و آقای مسعود رایگان با هم در یک دانشگاه درس خواندیم) و بعد از سفر به ایران ماجرای آشنایی بیشتر ما و ازدواج شکل گرفت.»
رامبد شکرآبی و حدیث فولادوند؛ بیحاشیه و کم کار
همیشه زندگی مشترک زوجهای مشهور حاشیهساز بوده، اما در این بین دو زوج بازیگر «حدیث فولادوند» 40 ساله و همسرش «رامبد شکرآبی» 45 ساله که در زمان اوج شهرتشان با هم ازدواج کردند به دور از حاشیه اند و انگار زندگی خوبی هم دارند و به درک مشترکی رسیدهاند. شکرآبی در خصوص آشناییاش برای ازدواج با فولادوند میگوید: «پروژههای بسیاری با هم همکار بودیم و مجموعه ای از صفات خوب را در حدیث دیدم صفاتی که مکمل شخصیت من بود اگرچه نمیتوان هر خصوصیت اخلاقی را تک به تک توضیح داد اما در کلیت، من و حدیث کامل کننده یکدیگر هستیم اما بیشتر از همه صبر و صداقت حدیث دوست داشتنی است. تا جایی که به نظرم آمد که میتوانیم زندگی مشترکی داشته باشیم.» نزدیک 8 سال از ازدواج این زوج می گذرد و فرزندی ندارند.
رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثری؛ خوش فکر و فعال
«رخشان بنی اعتماد» کارگردان و فیلم ساز 63 ساله و «جهانگیر کوثری» تهیهکننده و گزارشگر برنامههای ورزشی 67 ساله را همه میشناسیم. بیشتر از 37 سال است که با هم زندگی می کنند و «باران کوثری» بازیگر 32 ساله سینما و «تندیس کوثری»، حاصل زندگی این زوج موفق سینمایی هستند. بنیاعتماد یکی از شناختهشدهترین کارگردانان، فیلم نامهنویسان و تهیهکنندگان زن است که در پرونده کاری اش آثاری چون روسری آبی، گیلانه و خونبازی ثبت شده است.
ریما رامین فر و امیر جعفری، زوج عاشق پیشه
«ریما رامین فر» 47 ساله، بازیگری که بیشتر با مجموعه تلویزیونی« پایتخت» شناخته شده است و « امیر جعفری» 43 ساله بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، زوج هنرمند دیگری هستند که بیشتر از 10 سال از زندگی مشترک عاشقانهشان زیر یک سقف میگذرد. حاصل این ازدواج پسری به نام «آیین» است. امیر جعفری در مصاحبهای درباره ازدواجشان، گفته است: «زمانی که با ریما رامین فر آشنا شدم خیلی جوان بودم و فاکتورهای خاصی برای عاشق شدن نداشتم اما مطمئن هستم اگر با شخص دیگری ازدواج میکردم کل زندگیم تغییر میکرد، او با تمام نداشتنها و مشکلات من ساخت، ما 8 سال نامزد بودیم به خاطر این که پول نداشتیم ازدواج کنیم بعضی وقتها فکر میکنم سیمرغهای اصلی من در خانه هستند، بزرگترین جایزههایی که خدا به من داده، همسر و پسرم اند که در خانه ام منتظرم هستند»
فرهاد آئیش و مائده طهماسبی؛ متفاوت و خاص
«فرهاد آئیش» با نام اصلی فرهاد حشمتی عقدایی، بازیگر، کارگردان 65 ساله تئاتر و تلویزیون است که نزدیک به 40 سال است با «مائده طهماسبی» 60 ساله ازدواج کرده است. او درباره ازدواجش میگوید: «یادم میآید زمانی که در آمریکا تحصیل میکردم برای اجرای برنامهای به آلمان رفتم و همان جا با مائده، همسرم آشنا شدم حدود سه سالی دورادور با هم ارتباط داشتیم تا این که یک روز ناگهان به من الهام شد که مائده میتواند جفت من باشد! همان موقع بود که شمارهاش را گرفتم و گفتم: «تو جفت من هستی و میخواهم با تو ازدواج کنم.» فکرش را بکنید 5 صبح به وقت آلمان به مائده زنگ زده بودم و او از شدت تعجب فقط میخندید و فکر میکرد دارم با او شوخی میکنم! باید بگویم که مهریه همسرم فقط 5 سکه است!»
بهروز افخمی و مرجان شیر محمدی؛ بی سرو صدا و منتقد!
«بهروز افخمی» 61 ساله، کارگردان سینما و «مرجان شیرمحمدی» 44 ساله بازیگر و نویسنده، زوج هنری دیگری هستند که سالهاست با هم زیر یک سقف زندگی میکنند و پسری به نام «آهیل» دارند و همواره احساس خوشبختی میکنند. بهروز افخمی درباره آشناییشان میگوید: «ما اولین بار 15سال پیش همدیگر را دیدیم ولی چند سال نشد که او را ببینم تا فیلم «فرزند صبح» که مرجان برای تست گریم آمد. بعد از فرزند صبح موقعیتی پیش آمد که ما همدیگر را بیشتر بشناسیم و ازدواج کنیم.» او همچنین میگوید: «ما خیلی شبیه هم هستیم فکر میکنم که اگر مرجان 17- 18سال سنش بیشتر و مرد بود دقیقا میشد من!»
الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی؛ خوشحال و پرهیجان
«الیکا عبدالرزاقی» 38 ساله و «امین زندگانی» 45 ساله زوج هنرمند دیگری هستند که به قول عبدالرزاقی تفاوتشان از شمال تا جنوب است ولی با گذشت نزدیک به 5 سال از زیر یک سقف رفتن، احساس خوشبختی دارند. عبدالرزاقی در مصاحبهای گفته بود:«آشناییمان به یک تله فیلم برمیگردد، در آن فیلم ما نقش زن و شوهر را بازی میکردیم. بعد از بازی در آن اثر، ارتباط خانوادگی بین ما به وجود آمد و این مراودات خانوادگی بیشتر شد، تا این که بعد از گذشت مدتی، متوجه شدیم لحظه به لحظه از لحاظ حسی به هم نزدیک تریم و مسائلی بین ما وجود دارد که باعث نزدیک شدن و کنار هم قرار گرفتن ما می شود، به همین خاطر وقتی بحث نامزدی ما مطرح شد، اطرافیان ما چندان تعجب نکردند و انگار منتظر چنین اتفاقی بودند. خوشبختانه خانوادههای ما از این تصمیممان استقبال کردند.»
مهین ساعدی
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۹۰۲۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از دلبری بهارنارنج تا اردیبهشتِ عاشقی در بهارِ شیراز
حتی شنیدن نام «شیراز» هم حال آدم را خوب میکند، چه برسد به اینکه قرار باشد به این شهر سفر کنید. سفری که البته میتواند مصداق بارزی از مصرع معروف «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» باشد! شاید قبل از حضور در شیراز، صرفا با دیدن تصاویر و شنیدن تعریفهای دیگران مشتاقِ دیدن این شهر باشید اما احتمالا بعد از بازگشت از سفر مدام زیر لب زمزمه کنید: «گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق/ ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم»
به گزارش ایسنا، بعد از پاییز که ردپایی عمیق در شعر شاعران و خاطرات عاشقان دارد، اردیبهشت وقت دیگری است که میگویند عاشقی در آن حال و هوای دیگری دارد. حال فکر کنید بخواهید در این فصل به دیاری سفر کنید که عاشقانهترین شعرها از آنجا به گوش جهان رسیده. جایی که مدفنِ لسانالغیبی است که هنوز هم عاشقان مستاصل او را به شاخهنباتاش قسم میدهند تا بلکه برای این درد، التیامی پیدا کنند.
شیراز را با الِمانهای مختلفی میشناسیم که شعر یکی از مهمترین آنهاست. شما میخواهید به شهری سفر کنید که مدفن حافظ و سعدی است؛ دو شاعری که در کمتر خانهای کتاب شعر آنها پیدا نمیشود و نسبت به برخی شاعران گمنام، کسی نیست که نام این دو شاعر را نشنیده باشد. شاید حتی بتوان علت گره خوردن نام این شهر کهن با «عشق» را در همین موضوع جستوجو کرد که سرچشمه اشعار عاشقانه بوده است. اتفاقی ادامهدار که حتی شاعران و ترانهسرایانِ امروزی هم از آن وام میگیرند.
روزبه بمانی، شاعر و خوانندهای است که بیش از آنکه با ترانههای انتقادیاش شناخته شود، مردم او را به واسطه عاشقانههایی که سروده میشناسند. کسی که ردِ پای شیراز در ترانهای کوتاه که خودش آن را خوانده دیده میشود؛ ترانهای که حتی در مصرع پایانی آن تاکید کرده است این عشقِ شیرازی حتی پایتختِ او را تغییر داده است!
چرا «بهارِ شیراز» معروف است؟
شیراز به بهارش معروف است و اصلا به همین خاطر است که دقیقا در میانه این فصلِ سرسبز، روزی با عنوان «شیراز» نامگذاری شده. هر چند اگر قرار باشد با هر وسیله دیگری به جز خودروی شخصی به شیراز سفر کنید، احتمالا پیدا کردن بلیت کاری کارستان باشد اما با این حال سفر به این شهر در بهار به یک دلیل ساده، رکورد میزند: آب و هوای مطبوع.
به محض اینکه از فرودگاه، ایستگاه راهآهن یا ترمینال خارج شوید، با طی مسافتی اندک، یکی از اولین چیزهایی که توجه شما را به خود جلب میکند درختهایی هستند که تازگی و سبزی برگهایشان، چشمانتان را به آرامش دعوت میکنند. در این شرایط فقط کافیاست چند نفس عمیق بکشید تا آنوقت بهتر متوجه شوید ترکیبِ «بهارِ شیراز» چرا تا این حد سر زبانها افتاده. ترکیب عطر تازگی گیاهان و بهارنارنج (شکوفههای درخت نارنج) هوش از سر هر کسی میبرد.
اصلا شیراز به بهارنارنجاش معروف است؛ حتی وقتی در بازار وکیل به دنبال خرید سوغاتی باشید، کافی است از جلوی یک مغازه خشکبار فروشی یا عطاری رد شوید تا این بار از عطر بهارنارنج خشک شده مست شوید؛ هرچند که سهم شما از این همه عطر، نهایتا چند پَر بهارنارنجی باشد که قرار است در قوری چایی بریزید که در خانه دَم میکنید تا خستگی یک روز شلوغ را از تنتان دور کند.
شکوفههای بهارنارنج در مجموعه شاهچراغاینجا دَم را غنیمت میشمارند!
خستگی و بیحالی شیرازیها موضوعی است که دستمایه شوخیهای زیادی میشود! شوخیهایی که البته خودِ شیرازیها مقاومتی در برابر پذیرش آن ندارند. با این وجود اما شیراز شهر سرزندهای است، شهری توریستی که جریانِ زندگی در آن شاید به پای تهران نرسد، اما قرار هم نیست با روندی کُند، حوصلهسربر شود.
چیزی که در شیراز به وضوح به نظر میرسد این است که مردمِ این شهر به خوبی فهمیدهاند که باید دَم را غنیمت شمرد. وقتی حتی از یک لحظه بعدمان هم خبر نداریم، چرا باید استرس بیهوده بکشیم؟ پس دور از انتظار نیست که در شبی بهاری مقابل فالودهفروشیهای خیابان ناصرخسرو و کنار ارگ کریمخانی، شیرازیهایی را ببینید که با چنان شوری کنار هم آوازهای محلی میخوانند که مسافرانِ عجول برای تمام کردن فهرستِ دیدنیهای شهر را هم ترغیب میکنند تا قدم آهسته کرده و برای دقایقی با جریانی از زندگی همراه شوند که احتمالا در روزمرگیهایشان آن را گم کردهاند.
با این حال اگر مسافری باشید که زمان کوتاهی میتوانید در شیراز بمانید، باید کارهایتان را روی دور تند انجام دهید! شیراز علاوه بر هر آنچه که تاکنون درباره آن نوشتیم، به مکانهای دیدنی خاصِ خود معروف است؛ اماکنی که دیدنِ همه آنها شاید در یک سفر کوتاه مقدور نباشد و همین هم دلیلی میشود تا مسافران تصمیم بگیرند با یک برنامهریزی دقیق به شیراز سفر کنند.
هرچند گاهی دلبریِ آبوهوا معادلات شما را به گونهای به هم میریزد که ممکن است از برنامه قبلی عقب بمانید! مگر میشود عصرِ یک روز اردیبهشتی هنگام قدم زدن در باغ عفیفآباد، نمِ باران بزند و شما بتوانید به راحتی از این فضا دل بکنید؟ در این شرایط فرقی نمیکند مقصد بعدی تا چه ساعتی باز است، این شمایید که تصمیم گرفتید لحظه به لحظهای را زندگی کنید که شاید تا آخر عمر، امکان تکرار آن وجود نداشته باشد.
باغ عفیفآباد شیرازسفری در زمان با پای پیاده
شیراز یک کلانشهر است؛ پس طبیعی است که اگر از بافت مرکزی و تاریخی مانند مجموعه وکیل (مسجد، حمام، آبانبار و بازار)، نارنجستان قوام، باغ دلگشا، موزه نظر، مسجد نصیرالملک، شاهچراغ و... فاصله بگیرید با خیابانها و اتوبانهایی نظیر آنچه که در پایتخت میبینید مواجه شوید. با این حال همه آنچه که در این شهر وجود دارد در اماکن تاریخی یا مدرن خلاصه نمیشود.
یک پَرسه کوتاه در کوچهها و پسکوچههای این شهر میتواند شما را تا شیرازِ دوره صفویه عقب ببرد. شیرازی که در آن خبری از ساختمانهای بلندمرتبه و پاساژهای بزرگ نیست، زنان و مردان مسن در یک عصر بهاری جلوی در خانه، زیر سایه گلهای کاغذی صورتی رنگ نشستهاند و با لبخندی گرم از مسافران پذیرایی میکنند و کافی است کمی کنجکاوی کنید و درباره خانهشان و آن قدیمها از آنها بپرسید تا هم سرِ دردِ دلشان باز شود و هم اصرار کنند که حتی شده برای صرف یک استکان چای تازه دم مهمانشان شوید.
شاید اکنون دیگر زندگی در این نقطه از شیراز به اندازه خاطراتی که قدیمیهای محل تعریف میکنند، جاری نباشد، اما اصالت محل و معماری خانههایی که هنوز از گزند تخریب در امان ماندهاند، حتیِ در پسِ دیوارهای مخدوش، سردرهای به سرقت رفته و کاشیهای هفترنگِ تَرک خورده نمایان است. بافتی محلی که میتواند نشاندهنده بخشی از زندگی اجتماعی مردمی باشد که این روزها حتی آخرین نفری که آنها را میشناخته هم از دنیا رفته است.
وقتی یک پلو، غم را میبرد!
بعضی غذاها با وجود اینکه مربوط به شهر و منطقه خاصی هستند، اما اکثر ایرانیها آن را درست میکنند. یعنی مهم نیست که حتما شیرازی باشید تا بتوانید کلمپلو بپزید، اما باید بدانید کلمپلوی اصل و سالاد شیرازی معروفِ کنار آن را تنها در شیراز میتوان پیدا کرد!
البته فهرست غذاهای سنتی و مخصوص شیراز بلندتر از آن است که تنها به کلمپلو خلاصه شود اما از میان آن همه غذا، معروفترینشان همین کلمپلو و بعد «غمبر پلو» است که البته برخی هم آن را «قنبرپلو» مینامند. ترکیبی از گوشت قلقلی، برنج، رب انار، کشمش و گردو که به هر نامی آن را صدا کنیم به نظر میرسد، قرار است با طعمی جدید واقعا غمهایمان را ببرد!
کلمپلو شیرازی غمبرپلو (قنبرپلو)در نهایت هرچند که در این گزارش سعی کردیم تا هرآنچه که شیراز به آن معروف است را بازگو کنیم اما باز هم «شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن؟». شیراز از آن شهرهایی است که حتی شده برای یکبار باید آن را دید. حتی اگر این فرصت در بهار فراهم نشود، در سایر فصلها به جز عطر بهارنارنج، چیز دیگری را از دست نمیدهید چون شیراز همیشه زیباست.
انتهای پیام