Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-04-19@06:23:17 GMT

اصفهان به سوگ سروش یار نشست

تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۳۷۲۹۱

اصفهان به سوگ سروش یار نشست

همه آمده بودند، مسجد برکت محله پاچنار اصفهان صبح امروز_یکشنبه_ ۲۲ بهمن ماه پر بود از تعداد قابل توجهی از ادبا، شعرا، هنرمندان، اساتید دانشگاه و دانشجویان استاد "جمشید مظاهری" ملقب به "سروش یار"، ادیب، پژوهشگر و اصفهان شناس برجسته دیار نصف جهان...

به گزارش خبرنگار ایمنا، سه روز است که داغ بزرگی بر دل آنهایی نشسته است که سالیانی کوتاه یا طولانی از محضر درس و اخلاق استاد "جمشید مظاهری" نکته ها آموخته بودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اساتیدی که سالیان طولانی هر صبح چشم در چشم او سلام و احوالپرسی کرده و دانشجویانی که ساعت ها در کلاس درس، به نوای دلنشین صدای آهنگین استاد در حین درس گوش سپرده و به واسطه وجود پرفیضش دل به مهر شعر و ادب پارسی سپرده بودند. دانشجویانی که به جز تلمذ از محضر استاد، پایان نامه تحصیلی شان را با نظارت او ارایه کرده و از مهم ترین اتفاق دوران تحصیلشان خاطره های بسیاری با استاد دارند.

مسجد برکت پاچنار اصفهان صبح امروز محل تجمع تعداد بسیاری از مردمی بود که اگرچه شاید استاد مظاهری بزرگ را نمی شناختند، اما به احترام مقام شامخ علمی و دستاوردهای بی بدیلش در عرصه تاریخ، ادبیات، شعر و اصفهان پژوهی در مراسم ترحیم او حضور یافته و بر زخمی که این روزها با کوچ استاد بر دل خانواده و دوستداران او نشسته مرهم می نهادند.

مجری مراسم به نمایندگی از خانواده استاد مظاهری از حضور نمایندگانی از سوی اعضای هیئت علمی گروه های درسی تاریخ، فلسفه و ادبیات دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان، دانشکده علوم تربیتی و تربیت بدنی دانشگاه اصفهان، انجمن صنفی موسیقیدانان اصفهان، اساتید موسیقی، کانون وکلای دادگستری اصفهان و تهران، اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان، شعرا، ادبا، هنرمندان و تاریخ پژوهان تشکر کرد.

پس از آن تریبون در اختیار یکی از دانشجویان قدیمی استاد مظاهری قرار گرفت. او با بیان اینکه بیشتر از ۳۰ سال از محضر استاد بهره مند شده و در طی این سال ها نکات بسیاری را در محضر او آموخته است، گفت: آنچه درباره استاد مظاهری با سایر بزرگان و اساتید متفاوت بود، مغناطیس وجود ایشان و جاذبه عمیقی بود که در برخورد و ارتباطش با دیگران داشت و همین مسئله موجب می شد تا شاگران و دوستان ایشان به دور وجودش جمع شوند و ایشان را دوست بدارند.

او از علاقه و اشتیاق استاد مظاهری به کتاب و مطالعه سخن گفت و افزود: در محضر ایشان باید جانب احتیاط را رعایت می کردیم، چون ممکن بود حتی پولی برای پرداخت اجاره خانه در جیبمان نباشد، اما علاقه و اشتیاق خارق العاده استاد به کتاب و مطالعه، به خرید کتاب ترقیبمان می کرد.

او برخورداری از روح دانش پژوهی را از دیگر ویژگی های مرحوم مظاهری برشمرد و گفت: اساتید بسیاری هستند که تنها حامل معلومات فراوان هستند، اما روح دانش و علم آموزی در آنها وجود ندارد، به همین دلیل هم نمی توانند نقش موثری در زندگی اطرافیان و شاگردانشان ایفا کنند، اما استاد مظاهری از روح دانش پژوهی بسیار زیادی برخوردار بودند و معلوماتشان با عمق وجود ایشان عجین شده و بر دیگران نیز اثرگذار بود.

سمیه احمدی از شاگردان چندین ساله استاد مظاهری است که همراه با دیگر شاگردان استاد به مجلس آمد و با چهره هایی مغموم در گوشه ای نشست. او گفت: من و دوستانم روزهای چهارشنبه هر هفته به جلسه درس کلیله و دمنه و بوستان و گلستان سعدی استاد مظاهری می رفتیم، استاد در حاشیه درست نکات و مسایل بسیار ارزشمندی را مطرح می کردند که امروز تاثیر گفته های ایشان بر زندگی فردی همه شاگردان ایشان نمایان است.

او افزود: استاد علاقه غیرقابل وصفی به مطالعه داشتند و محال بودی درباره کتاب ارزشمندی با ایشان سخن بگوییم و آن را نخوانده باشند. ایشان برای پرداختن به هر موضوعی مدت ها تحقیق و مطالعه دقیق و عمیق می کردند و بسیار طبقه بندی شده و مفصل به ارایه اطلاعات می پرداختند. ایشان یک کتاب پژوه برجسته بودند و شاید تا مدت ها دیگر کسی نتواند جایگزین استاد در این زمینه شود.

او که خود را مدیون استاد می داند، افزود: فوت استاد را هنوز باور ندارم، من سالهاست که به جلسات درس ایشان رفت و آمد دارم و از سخنان ایشان درس ها آموخته ام، قرار بود پایان نامه کارشناسی ارشدم را با نظارت ایشان ارایه دهم که متاسفانه این امکان فراهم نشد. نمی دانم از این پس چطور می‌توانم جای خالی ایشان را در زندگی ام پر کنم.

او خاطرنشان می کند: مطمنا مرگ برای انسان وارسته و متعالی همچون استاد مظاهری رویدادی خوشایند بود و ایشان اکنون در آرامش به سر می برند، امیدوارم این آرامش به زودی نصیب ما که داغدار مرگ ایشان هستیم نیز بشود.

به گزارش ایمنا، جمشید مظاهری، ادیب، نویسنده، اصفهان شناس و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان بود. این پژوهشگر برجسته روز پنجشنبه ۱۹ بهمن ماه در اثر بیماری قلبی و کلیوی در بیمارستان چمران دار فانی را وداع گفت.

منبع: ایمنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۳۷۲۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تولدی دیگر در شورآباد

همشهری آنلاین-مژگان مهرابی:هیچ چیز به اندازه وقت گذراندن با گل و گیاه حالش را خوب نمی کند، آنقدر خوب که درد خماری یادش می رود و دلش برای آینده ای پاک و بدون دود و دم تنگ می شود. به تشویق هم اتاقی اش سلیم در کلاس های پرورش گل و قارچ دکمه ای مرکز بازپروری سروش شرکت کرد. کم کم علاقمند شد و چم و خم کار را یاد گرفت وحالا یکی از تولیدکنندگان برتر گل و گیاه به شمار می آید. او این اتفاق نیک را از حضورش در مرکز بازپروری ماده ۱۶ سروش دارد. بابک یکی از صدها مددجوی این مرکز است. کسانی که با ورود به این جا بعد از ترک اعتیاد، در کلاس های فنی حرفه ای آموزش می بینند و بنا به علاقه خود در یکی از کارگاه های خیاطی، پرورش گل و گیاه، مکانیکی، صافکاری، نقاشی و آهنگری مشغول کار می شوند.

مرکز بازپروری سروش، جایی آن دورها

کهریزک که تمام می شود، محدوده شورآباد آغاز می شود. انتهایی ترین قسمت نقشه تهران، جایی زیر پونز. بعد از یک ساعت رانندگی آن هم در جاده پرچاله شورآباد، تابلوی مرکز بازپروری ماده ۱۶ سروش نمایان می شود. اولین تصوری که از کمپ ترک اعتیاد یا مرکز بازپروری در ذهن نقش می بندد، جایی است محصور به میله های آهنی، با حیاطی کوچک که وقت استراحت مددجوها مجازند در آن هوایی تازه کنند. اما آنچه جلوی نظر ظاهر می شود، محوطه ای بزرگ و وسیع که دوروبرش تا چشم کار می کند زمین خاکی است. مرز بین بیابان اطراف و حیاط مرکز بازپروری با نهال های اکالیپتوس مشخص شده و فضای دلچسبی را به وجود آورده است. نسیم خنک بهاری پای خیلی از مددجوها را به محوطه کشانده تا در کنار هم از هوای تازه لذت ببرند. ظاهر آراسته ای دارند، رنگ و رخسارشان هم نشان نمی دهد قبلا مواد مصرف می کرده اند. البته به گفته آرش مسئول فرهنگی مرکز بازپروری بیشتر مددجوها در این ساعت از روز داخل کارگاه ها مشغول فعالیتند. او تا سال پیش از مددجوهای اینجا بوده و حالا با ترک اعتیاد و نشان دادن جربزه، به عنوان یکی از کارکنان مرکز سروش استخدام شده است.

هم بیمه هستم هم حقوق می گیرم

آرش راهش را به سمت کارگاه آهنگری کج می کند. ۲۰ نفری در اینجا مشغول برش آهن یا جوشکاری هستند. به درگاهی کارگاه آهنگری که می رسد، با صدای کش داری مسئول کارگاه را صدا می زند: «آقا اسکندری!» مرد میانسالی ماسک جوشکاری را از جلوی صورتش کنار گرفته و کنجکاو سرش را بلند می کند. آرش است. دوست قدیمی.

اسکندری ۵ سالی می شود در مرکز بازپروری کار می کند. از مددجوهای دهه ۹۰ است. بعد از ترک اعتیاد اینجا ماندگار شده و در واقع به استخدام مرکز بازپروری در آمده است. اسکندری برای خود یلی بوده و در جنوب شهر، کارخانه سنگ بری داشته، از برو بیا و بریز و بپاش های زندگی اش می گوید. اینکه همه حسرت زندگی اش را می خوردند. تعریف می کند: «همه جور موادی را امتحان کردم. همه چیزم را هم به پایش دادم. خانه، ماشین، کارخانه، خانواده ... زن و بچه ام خسته شده بودند. شیرازه زندگی ام داشت از هم می پاشید. نمی خواستم آنها را از دست بدهم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه مواد را کنار بگذارم و الان ۵ سال است مواد نمی کشم. اینجا به عنوان مسئول کارگاه آهنگری کار می کنم. حقوق می گیرم و بیمه هم هستم. صبح ها می آیم و غروب هم به خانه برمی گردم.»

دوست دارم اینجا بمانم

کارگاه خیاطی ۱۰ قدم آن طرف تر از آهنگری است. یک سوله بزرگ که در واقع تولیدی لباس نظامی است. ۲۰۰ چرخ خیاطی کنار هم ردیف شده اند و پشت هر کدام یک مددجو نشسته است. جز قژقژ چرخ ها صدای دیگری به گوش نمی رسد. همه مشغول کارند. پارچه های سبز مخصوص یونیفرم ناجا در اتاق کناری برش خورده و به دست آنها می رسد. ابراهیممددجوی دیگری است که از جوانی گرفتار اعتیاد شده است. با دقت پارچه را زیر چرخ می گذارد و پای خود را روی پدال فشار می دهد. برای خودش استاد کاری شده کسی که پیش از این حتی بلد نبود یک دکمه بدوزد. درز را تا انتها می رود و نخ اضافی را با قیچی می برد. چشم هایش را تنگ می کند و با دقت پیراهن آماده را نگاه می کند. نقصی در کار نیست. پیراهن را روی لباس های دوخته شده می اندازد. قواره بعدی را برمی دارد و زیر چرخ می گذارد و همین طور که پدال چرخ را می فشارد، سر درددلش باز می شود: «در شرکت ساخت بالابر کار می کردم و درآمد خوبی هم داشتم. از روی بی تجربپگی و سرگرمی سراغ مواد رفتم. کم کم وابسته شدم وقتی به خودم آمدم که کار از کار گذشته بود. کارم را از دست دادم. گریه پدر و مادرم را برای خودم خریدم. هیچ دختری حاضر نیست با من زیر یک سقف زندگی کند. هر جا بروم تا بفهمند قبلا اعتیاد داشتم به من کار نمی دهند. از سر خوشی نیست که بعد از ترک اعتیاد دوباره سراغ مواد می رویم. کسی به ما اعتماد نمی کند. برای همین دوست دارم اینجا بمانم. هر از چند گاهی هم بهمان مرخصی می دهند برویم خانواده مان را ببینیم.»

اعتیاد، نتیجه شکست عشقی

درست در قسمت شمالی مرکز سروش چند ساختمان بزرگ با دیوارهای سبز رنگ قرار گرفته؛ محل اسکان مددجوهاست. هر ساختمان ۲ سالن دارد با کریدوری طویل که از میانشان می گذرد. آرش با گام های آهسته کریدور را پیش می رود. هر کس را می بیند سلام و علیکی می کند. اگر هم فرصتی دست دهد، از خودش می گوید که چطور سر از اینجا در آورده است:‌ «من را در طرح جمع آوری معتادان گرفتند. ۲۰ سال تمام مواد کشیدم. زندگی ام را تباه کردم. در خانه ما همیشه دعوا و مرافه بود. پدر و مادرم با هم نمی ساختند. زمانی که نیاز داشتم به مشکلاتم توجه کنند، ‌ به فکر گله و شکایت های قوم و خویش خود بودند. تا اینکه درسم تمام شد و پیش دایی خودم مشغول کار شدم. او مواد می کشید و من هم آلوده شدم.»

به اتاق هفدهم، داخل می شود. با صدای بلند مردی که گوشه تخت نشسته و با منجوق جاسویچی می بافد را صدا می زند: «احوال آقا اسماعیل خودمان!» مرد میانسال سرش را بالا می گیرد و با هم خوش و بشی می کنند. روی دست مرد، عکس یک تفنگ خالکوبی کرده، به یاد دوران سربازی اش. اسماعیل خیلی اهل حرف نیست. آرش آرام و درگوشی شرح ماوقعی از احوال اسماعیل می گوید: «اسماعیل چندمین بار است به اینجا می آید. هر بار چند ماهی مهمان است و وقتی بیرون می رود دوباره سراغ مواد می رود. خانواده اش او را طرد کرده اند.» اعتیاد اسماعیل از دوران سربازی است. دختری که عاشقش بوده با مرد پولداری ازدواج می کند و وقتی او از سربازی برمی گردد، دختر را بچه به بغل می بیند. همین انگیزه زندگی را از او می گیرد و از لج روزگار پا در مسیری می گذارد که به تباهی ختم می شود. از ابتدا تا انتهای کریدور مطول ۲۰ اتاق است. ۲۰ چهار دیواری که یک طرف آن با نرده های آهنی محصور شده است. تعدادشان زیاد است. ۲۰۰۰ نفری می شوند. شاید هم بیشتر.

اتاق سرهنگ محمودی، کنار در ورودی سالن یک قرار دارد. او تمرکز خود را روی حوزه فرهنگی گذاشته و سعی دارد شرایط ایده آلی برای مددجوها ایجاد کند. برای همین هر از چندگاهی کارشناس های مراکز فنی حرفه ای کهریزک و شهرری را دعوت می کند تا به اینجا بیایند و به مددجوها آموزش دهند. سرهنگ کمی درباره شرایط مددجوها صحبت می کند: «معتادان متجاهر اغلب کارتن خواب هستند و طرد شده از خانواده، معمولا در طرح جمع آوری معتادان به اینجا آورده می شوند. در ابتدا توسط پزشک معاینه می شوند و اگر زخم باز یا بیماری خاصی داشته باشند به مراکزی که مخصوص آنهاست فرستاده می شوند. اما معتادان دیگر بعد از یک هفته قرنطینه به آسایشگاه منتقل می شوند. نگهداری معتادان در اینجا با مجوز قضایی است.»

چیستی های ماده ۱۶

ایجاد و راه‌اندازی مرکز ماده ۱۶ از اولویت‌های مهم حوزه مبارزه با مواد مخدر است. در این مرکزمعتادانی به تهاجر رسیده و سرپناهی ندارند نگهداری می شوند. معتادان متجاهر معمولا در فضاهای بی دفاع شهری، زیر پل ها و فضای سبز در حال استعمال مواد مخدر دیده می‌شوند. آن ها در طرح های جمع آوری توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر به مراکز ماده ۱۶ آورده شده و رایگان دوره درمان خود را سپری می کنند.

بیشتر بخوانید:حکایت ویلچرهایی که اهدا می‌شوند و مسئولانی که پاسخگو نیستند | پای ما لنگ است و منزل بس دراز

من یک دلیوری هستم

کد خبر 844975 برچسب‌ها اعتیاد- ستاد مبارزه با مواد مخدر کارآفرینی اعتیاد - معتاد

دیگر خبرها

  • سروش و خدابنده‌لو بالاخره کنار هم!
  • لزوم هوشیاری در برابر جنگ رسانه / جوانان را با قهرمانان دینی وملی آشنا کنید
  • اهتمام مربیان و استاد یاران حلقه‌های صالحین تقویت باور‌های دینی در جامعه
  • سروش صحت سریال جدیدش را کلید می‌زند
  • «تاریخ طب در ایران» بررسی می‌شود
  • تولدی دیگر در شورآباد
  • مورایس: دربی اصفهان بازی مهمی برای این شهر است
  • نشست باشگاه نجوم اصفهان
  • برگزاری نشست فصلی ترجمان دانش در دانشگاه علوم پزشکی اهواز
  • حمایت دستگاه قضایی از اجرای طرح عفاف و حجاب در اصفهان