افشاگری پدر و مادر مرحوم شاکر
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۶۶۴۸۴
نزدیک به یک ماه پیش بود که حادثه رانندگی برای بازیکن استقلال، منجر به مرگ دیگر بازیکن جوان آبی پوشان شد.
روزنامه خبر ورزشی: چرا زمانی که مصدومان را به بیمارستان بردند، اورژانس دو قسمت شد؟ بعضی مجروحان را هم بردند بیمارستان تأمین اجتماعی. مثلاً خانمی که در ماشین بود، به این بیمارستان منتقل شد.نزدیک به یک ماه پیش بود که حادثه رانندگی برای بازیکن استقلال، منجر به مرگ دیگر بازیکن جوان آبی پوشان شد.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گاهی بعضی چیزها باورکردنی نیست. اینکه یک مادر، بعد از مرگ پسرش، بغضش را بخورد. اشک نریزد. وقتی مادر احمدرضا برایمان حرف میزند، دلمان میخواهد گریه کنیم. از اینکه گاهی انسانی که هیچکداممان شاید او را نشناسیم، میتواند اینگونه قهرمانانه از بینمان برود؛ درست مثل قصهها و آن قهرمانهایش که مثل افسانه هستند. دیروز در خبرورزشی میزبان پدر و مادر احمدرضا شاکر، بازیکنی که در تصادف جنجالی چند هفته قبل از دنیا رفت و همینطور خانم نسیم خضرینژاد مدیرعامل باشگاه آبیپوشان ماندگار بودیم. حرفهایی در این مصاحبه بیان شد که هم شیرین بود و هم تلخ.
ابتدا به شما تسلیت میگوییم و برایتان طلب صبر داریم. از اینجا شروع میکنیم که هنوز خیلی از ابعاد تصادفی که پسر شما در آن جان خود را از دست داد، فاش نشده است. ظاهراً شما هم از بعضیها ناراحت هستید. خودتان در اینباره توضیح میدهید؟
مادر احمدرضا: ما از سه جا گلایه داریم؛ اول از نیروی انتظامی، دوم از اورژانس و سوم از راننده ماشین. چرا زمانی که مصدومان را به بیمارستان بردند، اورژانس دو قسمت شد؟ بعضی مجروحان را هم بردند بیمارستان تأمین اجتماعی. مثلاً خانمی که در ماشین بود، به این بیمارستان منتقل شد. یکسری را هم بردند خلیج فارس. بعد تا ساعت ۶ صبح تصادف را به نیروی انتظامی خبر ندادند. همانطور که میدانید، سیستم اورژانس به نیروی انتظامی وصل است. چرا ساعت یک و چهل و پنج مصدومان را تحویل گرفتند و بچه من را تا ساعت ۱۲ ظهر به سیتیاسکن مغز نبردند؟ به سر پسر من حتی یک بخیه هم نزدند. امین حسنپور، صاحب ماشین، خانه اقوام ما را در بوشهر بلد بود. چرا یکی را دنبال عموی احمدرضا نفرستاد که بیمارستان بیاید؟ ایشان مگر بههوش نبود؟ چرا این کار را نکرد؟ خانواده همه مصدومان در بیمارستان بودند به جز پسر من. بچه من بیصاحب بود. ۶ صبح تازه به اقوام ما در بوشهر خبر دادند. بعد هم که بیمارستان رفتند، گفتند رئیس بیمارستان گفته اجازه ندهید کسی داخل برود، چرا؟ چون یک فوتبالیست هم آنجا بوده. میگفتند مهدی را ساعت ۵ صبح از اتاق عمل بیرون آوردهاند. مگر خون مهدی از احمدرضا پررنگتر بود؟ چرا پسر من را به اتاق عمل نبردند؟ یکی از خانمهایی که در صحنه تصادف بود به اقوام من گفت: وقتی احمدرضا را از خارها کشید بیرون، به هوش بود و آنطور که ما فهمیدیم به بیمارستان رسیده، ضریب هوشیاش ۸ بوده است.
پدر احمدرضا: بله، یعنی پسر ما به هوش بوده است.
مادر احمدرضا: چرا به بچه من نرسیدند، ولی به مهدی که فوتبالیست بود، رسیدگی کردند؟ اگر مهدی هم فوتبالیست نبود، به او هم نمیرسیدند؟ حال بچه من وخیمتر بود. مهدی را بردند اتاق عمل آنوقت پسر من را تا ۱۲ ظهر برای یک سیتیاسکن نگه داشتند. چرا اجازه ندادند خانواده من بالای سر پسرم بروند؟
درباره راننده بحث به کجا رسیده؟ چرا هنوز مسئولان شفافسازی نمیکنند؟
مادر احمدرضا: باید مشخص شود چه کسی راننده بوده است. اصلاً جریان پرادو چه بوده که از پشت به ماشین آنها زده؟ راننده آن چه کسی بوده است؟ جایی که آنها قبل از تصادف بودند، کجا بوده؟ بنویسید ما پیگیری کردیم، ولی اطلاعی نداریم. باید بدانیم بچهمان کجا بوده است و با چه کسانی بوده و چطور این اتفاق افتاده است؟
شما با خانواده قائدی رابطه بسیار نزدیکی داشتید؟
بله، هیچ دری بینمان نبوده. ما سفرهمان یکی بود. قلب ما را اتفاقات بعد از حادثه بیشتر به درد آورد. هنوز ما خیلی سؤال داریم. آنهایی که در اورژانس بیمارستان بودند به نیروی انتظامی گفتند، بابا موبایل این بچه را بدهید اگر زنگ زدند، اطلاع دهیم و یا خودمان تماس بگیریم. نیروی انتظامی گفته نه، فقط گوشی را به اقوام درجه یکش میدهیم.
شما با حسنپور مالک ماشین حرف نزدید؟ نگفتید چرا به شما اطلاع نداد؟
من اصلاً دلم نمیخواهد با آنها حرف بزنم. حسنپور به نظر من یکی از مقصرهاست. مهدی بارها به شوهر من گفت: سوئیچ ماشینت را بده، او نداد، چون گواهینامه نداشت. به مهدی چند بار گفتم تو رو خدا نکن این کار را، اگر خدای ناکرده تصادف کنی، برایت مشکل درست میشود. چرا ایشان بدون گواهینامه ماشین را به مهدی داده است؟ متأسفانه برای بچه من کمکاری کردند، چون یک فوتبالیست در بیمارستان بوده... به خدا من در فرودگاه مهرآباد به مادر مهدی گفتم. گفتم به خدا که اگر مهدی بلند شود و در گوش احمدرضا بگوید بلند شو، پسرم بلند میشود. آنها مثل دو تا برادر بودند. به خدا که دلم میخواست مهدی را بغل کنم و بگویم تو بوی احمدرضای من را میدهی. اتفاقات بعد از این حادثه، اما قلب من را به درد آورد. حرفهایی که زده شد، رفتارهایی که شد. خیلی قلبم به درد آمد.
الان راننده پرادو را پیدا نکردهاند؟
پرادو نیست و نابود شده. نتوانستهاند آن را پیدا کنند. امینپور گفته تا روز دادگاه حرف نمیزند و باید وکیلش حرف بزند. من منتظر بودم مهدی به خودش بیاید و واقعیتها را بگوید. بگوید که خودش راننده بود، ولی یک نفر در این ماجرا راستش را به من نگفت.
خانم باقری شما دقیقاً چه زمانی متوجه شدید احمدرضا مرگ مغزی شده؟ چون از روز اول شایعه زیاد بود و حتی همانموقع گفتند از دنیا رفته است.
مادر: به ما روز دوشنبهای که تصادف شد، زنگ زدند و گفتند پایش شکسته و باید در آن پلاتین بگذارند. عمهاش به من زنگ زد. گفتم پس پدرش را نمیآورم، ولی عمهاش گفت: نه بابای احمدرضا هم بیاید. یادتان باشد آن روز خیلی برف سنگینی آمد. تمام پروازها کنسل شد. برای من و مادر مهدی بلیت گرفتند که ساعت ۱۵:۴۵ به بوشهر برویم. بعضیها هم ساعت ۲۰ شب بلیت گرفتند. پرواز آنها رفت، پرواز ما نرفت، چون موقع تیکآف موتور هواپیما آتش گرفت. پدرش زودتر از ما رسید و روز بعد توانستیم با هزار بدبختی بلیت بگیریم و به بوشهر برویم. من وقتی رسیدم بیمارستان، اصلاً گریه نمیکردم، چون گفتم نباید بالای سر پسرم گریه کنم.
ظاهراً در فرودگاه مردم به شما تسلیت گفته بودند.
مادر: بله در فرودگاه بوشهر هرکس ما را میدید، تسلیت میگفت. در تهران از همین خبرها فهمیدیم که پسرم به کمای عمیق رفته است. حتی شایعه شد پسرم فوت کرده است. احمدرضا ورزشکار بود و من میدانستم میتواند تحمل کند. میگفتم بچه من برمیگردد. جوان بود و قدرتمند. وقتی رسیدیم بیمارستان، دیدم احمدرضا مثل یک توپ باد کرده. در فرودگاه تهران بودیم، یک خانم از کادر پزشکی استقلال زنگ زد بوشهر و به ما گفت: نگران نباشید. دکتری مرگ مغزی را تأیید کرده، ولی دکتر اورولوژی تکذیب کرده است، چون با قلب خودش نفس میکشد و در کمای عمیق است. من گفتم احمدرضای من برمیگردد. روز اول تا عصر بیمارستان بودم. مرتب قرآن میخواندم. جوشن کبیر میخواندم. برادرم من را بغل کرد و گفت: خدا صبر بدهد. گفتم چرا اینطوری میگویی؟ پسر من زنده است. آمدیم خانه، دوباره همه تسلیت میگفتند. گفتم چرا اینطوری میگویید؟ بچه من زنده است. چرا تسلیت میگویید. دیدم جو اینطوری است، به برادرم گفتم من را دوباره ببر بیمارستان. پشت شیشه ایستاده بودم و برای احمدرضا زیارت عاشورا میخواندم که پرستار به شیشه زد و گفت: بیا داخل. میدانستم احمدرضا صدایم را میشنود گریه نکردم. پسرم انگار فقط خوابیده بود و میدانستم حرفم را میشنود. وقتی زیارت عاشورا تمام شد، به پرستار گفتم چند دقیقه میشود صحبت کنیم؟ به او گفتم برای من مرگ مغزی را توضیح میدهی؟ گفت: یعنی بافت گردویی حالت خودش را از دست میدهد و قاطی میشود. گفت: من منکر معجزه نمیشوم، ولی تا به حال نشده کسی مرگ مغزی کند و برگردد. شاید یک ساعت دیگر و شاید ۸ ماه دیگر تمام اعضای بدنش یکییکی از کار بیفتد. از بینی احمدرضا آب بیرون میآمد که پرستار به من گفت: این آب مغزش است. از احمدرضا تست قند هم گرفتند دیدم قندش ۱۸۵ است. گفتم مگر میشود؟ گفتند سیستم بدنش به هم ریخته است. آنموقع بود که ترسیدم نکند قلب پسرم از کار بیفتد. سریع پیش برادرم برگشتم و گفتم من میخواهم اعضای بدن احمدرضا را اهدا کنم. گفت: چه میگویی؟ سریع به خانه برگشتیم و همسر و دخترم را به یک اتاق کشیدم. نمیخواستم جلوی فامیل حرف بزنیم. دخترم همان اول گفت: مامان من راضیام، ولی پدرش کمی شک داشت. آخر سر هم گفت: هر تصمیمی خودت صلاح بدانی. به برادرم گفتم، زنگ زد به دکتر باقری از علوم پزشکی. گفت: میآییم دم خانه، گفتم نه اینجا اقواممان هستند و بیتابی میکنند و بیایید بیمارستان. رفتیم بیمارستان تا برای اهدای عضو کاغذها را امضا کنیم.
چقدر سخت بود آن لحظه؟
مادر: نمیگویم من آدم قویای هستم، ولی پاهایم میلرزید. دلم خوش بود که حداقل جان سه، چهار نفر را نجات میدهیم، بعداً فهمیدیم احمدرضا جان ۸ نفر را نجات داده است. پسر من نه اهل دود بود و نه اهل الکل. در ووشو مقام داشت. ساعت ۲۳:۱۵ بود که امضا را دادم. به همه گفتم دعا کنید احمدرضا از الان به بعد طاقت بیاورد. آنموقع فشار او افت کرده بود و قلبش را یک بار احیا کردند. این ترس در وجودم افتاد که نکند... دست پسرم را در بیمارستان گرفتم که طاقت بیاور. آخر شب فهمیدم در بیمارستان همه از احمدرضا خداحافظی کردند. دیدم همه دوباره پیش احمدرضا میآیند. به پرستار گفتم تو رو خدا کسی را داخل نفرست. زیارت عاشورا را بلند بلند خواندم. دستم را گذاشتم روی قلب پسرم. گفتم به من تحمل بده. برای هر پدر و مادری سخت است. گفتم احمدرضا به من تحمل بده. طاقتم را زیاد کن. همه برای پسرم حمد و یاسین خواندند، ولی من تصمیم گرفتم سوره ملک را بخوانم. آیه اول را خواندم. به آیه دوم رسیدم و تا خواندم الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ تماس گرفتند که احمدرضا را به اتاق عمل ببرند. فهمیدم در همه این چیزها یک حکمتی بوده است. مگر میشود دقیقاً به این آیه برسم و بگویند احمدرضا را بیاورید؟ من میگویم بچهام نمرده. احمدرضای من زنده است. میگویند آدمها با قلبشان نمیمیرند. اگر ایست قلبی کنید، میمیرید، ولی با سکته مغزی شما نمیمیرید. پسر من زنده است. قلبش میزند.
پدر احمدرضا: باورتان میشود در بیمارستان اصلاً احمدرضا را ندیدم؟ حتی به مراسم خاکسپاری پسرم هم نرفتم، چون قدرتش را نداشتم. حاضر نبودم حتی به بیمارستان بروم و احمدرضا را روی تخت ببینم. به خدا که فقط میگفتم پسر من خوب میشود.
مادر احمدرضا: ما بیشتر از همه از پدرش ترس داشتیم.
پدر احمدرضا: الان من باید سرپا باشم؟ حالت عادی بود من الان در بیمارستان بستری بودم، ولی اصلاً فکر نمیکنم بچهام مرده است. شما ببینید چه شد که من به بیمارستان رفتم و پای برگه اهدای عضو پسرم را امضا کردم. (دست میکند و از جبیش یک قرآن درمیآورد) این قرآن باعث شد من قدرت بگیرم و به بیمارستان بروم.
مادر احمدرضا: موقعی که آن اسناد را امضا کردم، تنها شرطم این بود که قلب احمدرضا در بدن هرکسی باشد، به کربلا برود. گفتم پولش را خودم میدهم. شنیدم که قلب پسر من دو نفر را نجات داده است. قلب احمدرضا را تیکهتیکه کردند و دریچههایش را به دو نفر دادند و قلبشان احیا شد. الان خرج دو تا کربلا میدهم.
پدر احمدرضا: من فقط در حیاط بیمارستان میماندم. نماز میخواندم و دعا میکردم. گفتم خدایا همه بیماران را شفا بده، پسر من و مهدی را هم همینطور. (سکوت میکند)
مادر احمدرضا: احمدرضای من تبدیل به ۸ انسان شد. یکشبه ۸ نفر به اعضای خانواده من اضافه شدهاند. باورتان نمیشود. مادر کسی که پانکراس احمدرضا را به او دادیم، با شیرینی آمد ختم پسر من. گفتم این شیرینی قبولی احمدرضا در یکی از امتحانهاست. من فقط ۴ تا استخوان بچهام را خاک کردم، او زنده است. اعضای بدنش در بدن چند نفر کار میکند.
پدر احمدرضا: من همیشه شکرگزارم. به مردم کرمانشاه فکر میکنم. به کشتی سانچی فکر میکنم. چه نخبههایی در آن کشتی از دنیا رفتند!
مادر احمدرضا: مرگ حق است. به هر حال عزرائیل هرکسی را به شکلی میبرد.
پدر احمدرضا: خدا را شکر میکنم دخترم و خانمم هستند. خدا به مردم کرمانشاه صبر بدهد که کل خانوادهشان را از دست دادند.
مادر احمدرضا: ما فقط بچههایمان را امانت نگه میداریم. خدا خودش احمدرضا را به ما داد. برای هیچ پدر و مادری چیزی بالاتر از این نیست که بچهاش سالم و صالح باشد. میدانستید او قهرمان ووشو میشد، اصلاً به ما نمیگفت؟ استادش به ما میگفت. در مسابقات کشوری ارومیه دوم شد، به ما نگفت. عکسش را در روزنامهها زدند. هیچوقت به خاطر این چیزها پز نمیداد. او ووشو را به خاطر فوتبال رها کرد.
پدر احمدرضا: از دو نفر باید تشکر کنیم؛ یکی استاد احمدرضا در ووشو، آقای رجبی که ۶ سال بچه من را به بهترین شکل تربیت کرد. یکی هم خانم خضرینژاد و همینطور آقای حیدری. کاش ما قبل از این ماجراها با خانم خضرینژاد آشنا شده بودیم.
مادر احمدرضا: واقعاً. به خدا آقای رجبی از ما یک ریال پول نگرفت. گفت: فقط احمدرضا پیش من بیاید. ما مدیون او و خانم خضرینژاد هستیم. فقط دعایشان میکنیم.
خانم باقری از استقلالیها کسی با شما در این مدت تماس گرفتند؟
آقای توفیقی معاون این باشگاه تماس گرفت. البته از جایی به بعد دیگر ایشان هم زنگ نزد. پلاکارد فرستادند. باید از بازیکنان استقلال خوزستان از جمله دانیال ماهینی تشکر کنم که با عکس پسر من به زمین رفتند. باید از دانشگر، مدافع سایپا، تشکر کنم که گلش را تقدیم احمدرضا کرد. او میگفت: به خدا من دفاع آخرم و با نیت احمدرضا به زمین رفتم و گل زدم. باید از بازیکنان و مسئولان تیم ایرانجوان بوشهر و شهرداری بوشهر هم تشکر کنیم. همینطور از پرسپولیسیها از جمله ماهینی، پیروانی و انصاری که تاج گل فرستادند. پلاکارد زدند. هیچکدامشان احمدرضا را ندیده بودند، ولی خیلی لطف داشتند. خیلی جالب است هر تیمی که با عکس احمدرضا به زمین رفت، نباخت. دانشگر میگفت: اصلاً چرا من باید گل بزنم؟ من که دفاع آخرم، ولی عکس پسرم را زیر لباسش داشت و خودش میگفت: به خاطر آن گل زد.
پدر احمدرضا: بعضی از بازیکنان استقلال هم تماس گرفتند که باید از آنها هم تشکر کنم. اسم نمیگویم که مبادا نامی جا بیفتد. باید از خانواده ماهینی خیلی تشکر کنم. از روز اول در بیمارستان حاضر بودند. ما در مراسم ختم پسرم مثل مهمان بودیم. پسر من مثل شهید بود. در بوشهر هم ما را تنها نگذاشتند.
سؤالات ما تمام شد. خودتان حرف مهمی ندارید؟ چیزی جا نمانده که بخواهید بگویید؟
مادر احمدرضا: من یک چیز بگویم که واقعاً باعث تأسف است. متأسفانه نزدیک بود پسرمان را بدون گواهی مرگ خاک کنند. این چیزی که میگویم، واقعی است. پزشکی قانونی هنوز گواهی مرگ را صادر نکرده بود، ولی میخواستند پسر ما را خاک کنند.
شفافتر میگویید؟ یعنی در آن صورت ممکن بود دیگر نتوانید حق پسرتان را بگیرید؟
مادر: دقیقاً. ببینید دل و روده پسر من را خالی کرده بودند بعد گواهی مرگ از پزشک قانونی نگرفته بودند که علت مرگ چیست.
چطور متوجه این موضوع شدید؟
مادر: دایی احمدرضا و آقای رجبی مربیاش فهمیدند. گفتند پس تأیید پزشک قانونی کجاست؟ اینقدر در بیمارستان علیه ما بودند. به خدا وقتی فکر میکنم، باورم نمیشود. مرگ احمدرضا اینقدر دل من را به درد نیاورد که آنها با اقداماتشان دل ما را به درد آوردند. واقعاً چطور میخواستند چنین کاری کنند.
واقعاً عجیب است...
مادر: ببینید اگر احمدرضا را آنطور و بدون گواهی خاک میکردند، ما نمیتوانستیم ثابت کنیم احمدرضا بر اثر تصادف مرده است. اصلاً نمیتوانستیم ثابت کنیم در ماشینی که قائدی بوده، حضور داشته یا نه؟ اصلاً نمیتوانستیم ثابت کنیم بر اثر تصادف فوت کرده یا نه؟ مغز ما سوت کشید. در بیمارستان به ما گفتند نگران کفن و دفن احمدرضا نباشید، با ما. آقایان نباید عامل مرگ احمدرضا را میگفتند؟ نباید میگفتند در اثر چه چیز از دنیا رفته است؟ ما در آن لحظات حس و حال خوبی نداشتیم. دایی و مربیاش رفتند پزشک قانونی و گواهی مرگ گرفتند. همانجا بود که کروکی را هم گرفتند. اگر نمیگرفتند، ما حتی نمیتوانستیم در کلانتری شکایتی کنیم. خواست خدا بود خون پسرم پایمال نشود. آقایان انگار میخواستند یک مرغ را چال کنند نه پسرم را. مثل مرغی که دل و رودهاش را درآوردهاند و میخواهند خاکش کنند. (بغض مادر احمدرضا)
کلانتری واکنشی نشان نداد؟
مادر: چرا، گفته بودند بیمارستان با چه مجوزی میخواسته این کار را کند؟ مگر میشود بدون گواهی فوت کسی را دفن کرد؟ آنها میگویند بیمارستان میخواسته روز تصادف هم چه چیزی را قایم کند که ۴-۵ ساعت بعدش به آنها اطلاع داده است؟ اصلاً چرا مجروحان را به دو بیمارستان فرستادند؟ چرا خانمی که در ماشین بوده به بیمارستان دیگری رفته است؟ از چه چیز فرار میکردند؟ کسی در این ماجرا راست و حسینی جلو نیامد. در مرگ بچه من بیمارستان مقصر بود. جان بچه من برایشان اهمیت نداشت، چون قائدی برایشان مهم بود. لینک کوتاه خبر: farda.fr/003Hew
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۶۶۴۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افشاگری دیولت از سند محرمانهای که میتوانست به جنگ اوکراین پایان دهد
نشریه آلمانی دی ولت شرح مفصلی از پیشنویس یک پیمان صلح برای پایان دادن به جنگ بین اوکراین و روسیه بر اساس توافقنامه استانبول منتشر کرده که هرگز در بهار ۲۰۲۲ امضا نشد. این نشریه مینویسد: حتی با اینکه دو سال گذشته، این معامله همچنان سودآور به نظر میرسد.
به گزارش ایسنا، در مقاله دیولت از این سند آمده است: هر دو طرف متخاصم تا ۱۵ آوریل ۲۰۲۲ تقریباً روی همه نکات توافق داشتند، بجز چند مورد که باید شخصاً توسط ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی، رئیسان جمهور روسیه و اوکراین در نشست سران مورد بحث قرار میگرفت، اما این اتفاق هرگز نیفتاد.
براساس این گزارش، طبق ماده یک پیش نویس معاهده، اوکراین متعهد به «بیطرفی دائمی» میشد. بنابراین، کییف از هرگونه عضویت در ائتلافهای نظامی از جمله ناتو، خودداری میکرد؛ همچنین هرگز به دنبال «دریافت، تولید یا دستیابی» سلاحهستهای نمیرفت، به نیروهای خارجی اجازه ورود به کشورش را نمیداد و زیرساختهای نظامی خود از جمله فرودگاهها و بنادر دریایی را در اختیار کشور دیگری قرار نمیداد. علاوه بر این، کییف از برگزاری مانورهای نظامی با مشارکت خارجی و از شرکت در هرگونه درگیری نظامی خودداری میکرد. طبق ماده سه این سند، هیچ چیز مستقیماً مانع از عضویت کییف در اتحادیه اروپا نمیشد و در مقابل، روسیه قول میداد که دیگر به اوکراین حمله نکند.
در این توافقنامه تاکید شده بود: برای اینکه کییف بتواند از این موضوع مطمئن شود، مسکو موافقت میکرد که پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد - ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، چین و خود روسیه - تضمینهای امنیتی جامعی را به اوکراین ارائه دهند. در ماده پنج پیش نویس معاهده، کییف و مسکو بر روی مکانیزمی به توافق میرسیدند که یادآور مقررات کمک ناتو است. در صورت «حمله مسلحانه به اوکراین»، کشورهای ضامن متعهد میشوند که از کییف در حق دفاع از خود، که در منشور سازمان ملل آمده است، حداکثر به مدت سه روز حمایت کنند. این کمک میتوانست با «اقدام مشترک» تمام یا یکی از قدرتهای ضامن انجام شود.
براساس این گزارش، طبق ماده ۱۵، این معاهده باید توسط هر یک از کشورهای امضا کننده به تصویب میرسید تا از قدرت الزام آور تحت قوانین بینالمللی اطمینان حاصل شود. با این حال، ضمانتهای امنیتی روی میز در بهار ۲۰۲۲ نیاز به تایید ایالات متحده، چین، بریتانیا و فرانسه داشت.
در بخش دیگری از این توافقنامه، ماده ۸ میگوید که کریمه و بندر سواستوپل از ضمانتهای امنیتی مستثنی هستند. بنابراین، کییف در واقع کنترل شبه جزیره را به روسیه میداد. در این سند مشخص نیست که کدام بخش از شرق اوکراین باید از وعدههای کشورهای ضامن در مورد حفاظت حذف شود و بر این اساس تحت کنترل روسیه باقی بماند. اما بیانیه استانبول نشان میدهد که کییف موافقت کرده است که بخشهایی از مناطق دونتسک و لوهانسک را که روسیه پیش از شروع جنگ کنترل میکرد، تحت اختیار داشته باشد. در حالی که روسیه خواستار تعیین مرزهای دقیق در نشست پوتین و زلنسکی بود، کییف با تاکید بر این که این مرزها بر اساس تفسیر اوکراینی باشد، امتناع کرد.
دی ولت نوشته است: در جریان مذاکرات، روسیه به صراحت اعلام کرد که آماده خروج از اوکراین است، اما نه از کریمه و آن بخش از دونباس که باید از ضمانتهای امنیتی مستثنی شود. یعنی روسیه باید در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ نیروها را اساساً از اوکراین خارج میکرد. سران کشورها باید جزئیات خروج نیروها را مستقیماً بررسی میکردند. مسکو درخواست اوکراین مبنی بر اینکه کشورهای ضامن میتوانند در صورت حمله، منطقه پرواز ممنوع بر فراز اوکراین ایجاد کنند، رد کرد.
به نوشته این روزنامه، اندازه آینده ارتش اوکراین نیز حل نشده باقی ماند. کییف تا حدی به درخواستهای روسیه برای غیرنظامیسازی پاسخ میداد. بر اساس ضمیمه یک، مسکو از کییف میخواست ارتش خود را به ۸۵ هزار سرباز کاهش دهد و اوکراین یک گروه ۲۵۰۰۰۰ سرباز را پیشنهاد کرد. در مورد میزان تجهیزات نظامی نیز نظرات متفاوت بود. روسیه خواستار کاهش تعداد تانکها به ۳۴۲ تانک شد، در حالی که کییف میخواست آن را به ۸۰۰ دستگاه برساند. اوکراین فقط میخواست تعداد خودروهای زرهی را به ۲۴۰۰ دستگاه کاهش دهد. در حالی که روسیه خواستار باقی ماندن تنها ۱۰۲۹ دستگاه بود. تفاوت در مورد توپخانه نیز بسیار زیاد بود. مسکو ۵۱۹ توپ را برنامهریزی کرده بود، کییف - ۱۹۰۰. کییف میخواست ۶۰۰ سامانه موشک پرتاب چندگانه با برد تا ۲۸۰ کیلومتر را حفظ کند. طبق برنامه روسیه، باید ۹۶ عدد از آنها با حداکثر برد ۴۰ کیلومتر وجود داشته باشد. به درخواست روسیه، تعداد خمپارهها باید به ۱۴۷ و موشکهای ضد تانک - به ۳۳۳، به درخواست کییف - به ترتیب به ۱۰۸۰ و ۲۰۰۰ کاهش یابد. علاوه بر این، قرار بود نیروی هوایی اوکراین کاهش یابد. مسکو خواستار ترک ۱۰۲ جنگنده و ۳۵ هلیکوپتر بود، کییف بر ۱۶۰ هواپیما و ۱۴۴ هلیکوپتر اصرار داشت. بر اساس پیشنهاد روسیه، نیروی دریایی اوکراین باید دو ناو جنگی میداشت، طرف اوکراینی - هشت فروند میخواست.
در این گزارش آمده است: اوکراین با بخشی از خواستههای فدراسیون روسیه موافقت نکرد - تبدیل زبان روسی به عنوان دومین زبان رسمی در اوکراین، لغو تحریمهای متقابل و انصراف از دعاوی در دادگاههای بینالمللی. اما حتی با در نظر گرفتن این واقعیت که برخی از نکات بحث برانگیز باقی مانده بود، پیش نویس توافق نشان میدهد که طرفین چقدر به توافق صلح احتمالی در آوریل ۲۰۲۲ نزدیک بودند. قرار بود پوتین و زلنسکی در یک گفتگوی شخصی اختلافات باقی مانده را حل کنند.
به نوشته دیولت، حتی پس از گذشت بیش از دو سال از جنگ، این توافق همچنان یک معامله خوب به نظر میرسد. یکی از اعضای هیئت مذاکره کننده اوکراینی به دی ولت گفت: «این بهترین معاملهای بود که میتوانستیم انجام دهیم. اوکراین چندین ماه است که در حالت تدافعی قرار گرفته و متحمل خسارات سنگینی شده است. با نگاهی به گذشته، اوکراین در آن زمان در موقعیت مذاکره قویتری نسبت به اکنون قرار داشت.
این نشریه مینویسد: مذاکره کنندگان در آن زمان تصور میکردند که زلنسکی و پوتین این سند را در آوریل ۲۰۲۲ امضا میکنند. دیوید آراخامیا، مذاکره کننده اوکراینی در نوامبر ۲۰۲۳ در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که چرا پوتین و زلنسکی هرگز در نشست نهایی صلح مورد انتظار ملاقات نکردند. او گفت بوریس جانسون، نخست وزیر وقت انگلیس در ۹ آوریل به کییف آمد و گفت لندن هیچ چیزی با پوتین امضا نخواهد کرد و اوکراین باید به جنگ ادامه دهد. جانسون بعداً این ادعا را رد کرد. با این حال، دلایلی برای شک وجود دارد که پیشنهاد ارائه تضمینهای امنیتی به اوکراین در توافق با روسیه در این مرحله شکست خورد.
انتهای پیام