Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-29@16:48:58 GMT

امکانات و محدودیت‌های فلسفه دین تطبیقی

تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۸۲۹۶۶

مالک‌ شجاعی‌جوشقانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی اختصاصی برای این خبرگزاری، به تشریح مقاله «امکانات و محدودیت‌های فلسفه دین تطبیقی؛ مطالعه موردی فلاطوری و تحول فلسفه یونانی در پرتو اندیشه قرآنی» پرداخته است که آن را در ششمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر، که روز ۱۷ و ۱۸ بهمن ۹۶ در دانشگاه تربیت مدرس تهران ارائه داده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایکنا، معتقد است که فلاطوری بر این باور است که هر چند این مفاهیم فلسفه یونانی مفاهیمی مشابه در فلسفه اسلامی دارند، اما باید توجه داشت که «آنها در حکم پدیدارهای فلسفی – فکری (Philosophie-und Denkphanomene) در درون سنت فلسفی اسلامی به گونه‌ای متفاوت از آنچه در فلسفه یونانی و به طور کلی فلسفه غربی معمول است به کار گرفته شده‌اند.

در ادامه مشروح یادداشت را ملاحظه می‌کنید: به نظر فلاطوری معیارهایی که تاکنون برای تحقیق در فلسفه اسلامی به کار رفته‌اند ریشه در قرون وسطی دارند و فهم اصیل مفاهیم، مقولات و جهت‌گیری‌های تاسیسی فلسفه اسلامی را با موانع جدی روبرو می‌کنند(۶۳)*.

وی روش صحیح طرح مسئله را آن می‌داند که باید از نوع نگرش قرون وسطی به فلسفه اسلامی فاصله گرفت و آثار موجود فلسفه اسلامی رابا ترجمه‌های موجود عربی از متون یونانی واین متون را با اصل یونانی آن مقایسه کرد و نکته مهم اینکه در این بررسی نگاه‌مان صرفا به تک جمله‌ها و جزئیات متنی محدود نشود، بلکه بیش و پیش از نگاه اتمیک، کوششی جدی برای فهم مبادی، انگیزه‌ها، غایات و چرخش‌های کلیدی در فرآیند ترجمه و تفسیر متون یونانی در افق فرهنگ اسلامی مد نظرمان باشد(۶۳).

در چنین بررسی‌هایی است که ای بسا متوجه شویم در مواضعی که گمان هماهنگی حداکثری فلسفه یونانی و اسلامی می‌رود، اختلافات رخ می نمایند و بسیاری از مسائلی که برای یونانیان دارای اولویت هستند در فلسفه اسلامی فرعی‌اند و بالعکس.

تعبیر کلیدی فلاطوری همین جاست «این موضوع روی هم رفته در ناظر این احساس را ایجاد می‌کند که در فلسفه اسلامی (در قیاس با اصل متون فلسفه یونانی) با یک دگرگونی بنیادی روبه روست این احساس از این طریق تقویت و تائید می‌شود که یک بررسی از کلیه اختلافات نشان می‌دهد که آنها تصادفی نیستند، بلکه در جهت معین رخ داده‌اند و سرانجام به سلسله‌ای از تغییرات اصولی در فلسفه یونانی منجر شده‌اند که نه با فلسفه افلاطونی، ارسطویی، نو افلاطونی و به طور کلی یونانی قابل توضیح‌اند و نه با فلسفه هندی یا ایرانی و نه از راه گرایشی آشتی‌جویانه با مضمون وحی اسلامی یا مسیحی و نه می‌توان آنها را ناشی از نقص ترجمه‌های عربی متون یونانی دانست و دست بر قضا همین اختلافات هستند که ضامن استقلال نسبی فلسفه اسلامی و ضامن وحدت آن می‌باشند(۶۴).

یکی از مواردی که دال بر تجربه زیسته فلاطوری است و از قضا باعث توجه جدی وی به موضوع این رساله شده آن است که وی اشاره می‌کند بعد از مطالعات جدی در فلسفه غربی متوجه «بیگانگی» بنیادین دو روایت از فلسفه یونان (سقراط، ارسطو و افلاطون) در جهان فکری فیلسوفان مسلمان و جهان فکری مغرب زمین می‌شود(۶۵) وی این تفاوت را نه محدود به تفاوت‌های گزاره‌ها و مسائل فلسفی بلکه ناشی از تصویر کلی فلسفه یونانی (Gesamtbild)روح و معنای فلسفه ورزیدن را در برمی‌گیرد که اگر چه در سنت اسلامی از دست رفت ولی قالب، روح و معنای دیگری جایگزین آن شد که نباید آن را غلط یا تحریف شده خواند و مسئولیت آن را به گردن غیر دقیق بودن ترجمه‌های عربی متون یونانی انداخت(۶۶).

مولف بر این باور است که با الهام از متفکران غربی خصوصا کانت، هگل، هایدگر از استادان خود یعنی حاملان فلسفه غربی و همچنین از کارهای تحقیقاتی جریانات مختلف در باب فلسفه یونانی (مانند آلن، بروکر، گرابمان، کرانز، مارتین و .... پاورقی ص ۶۷) به ویژه با الهام از پرسش‌های هایدگر و مکتب او در باب فلسفه یونانی به بررسی تطبیقی تعدادی از مفاهیم بنیادی(Grundbegriffe) فلسفه پرداخته که ساختار اندیشه بدان‌ها وابسته بوده و تابع نحوه‌ای هستند که آنها فهمیده می‌شوند. هر چند این مفاهیم فلسفه یونانی مفاهیمی مشابه در فلسفه اسلامی دارند، اما باید توجه داشت که «آنها در حکم پدیدارهای فلسفی – فکری (Philosophie-und Denkphanomene) در درون سنت فلسفی اسلامی به گونه‌ای متفاوت از آنچه در فلسفه یونانی و به طور کلی فلسفه غربی معمول است به کار گرفته شده‌اند. مفاهیم مورد نظر عبارتند از: زمان، جنبندگی(Bewegtheit) ، شدن (Werden)، وجود(Sein)، آگاهی علمی( das Wissenschaftliche Wissen) که در تحقیقات فلسفه اسلامی نادیده گرفته شده‌اند(۶۸).

در این میان فلاطوری مفهوم کلیدی زمان را مهم‌تر می‌داند و در مسیر گفت‌وگو‌ها و تحقیقات خود اعتقادش راسخ‌تر می شود که هسته اصلی آنچه در جست و جوی آن است در همین مسئله نهفته است. این اعتقاد از طریق مقایسه مکرر ترجمه‌های عربی با متون یونانی و متون فلسفه اسلامی به ویژه آثار فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد تائید می‌شود(۶۹).

*مرجع همه ارجاعات کتاب «دگرگونی بنیادی فلسفه یونان در برخورد با شیوه اندیشه اسلامی، عبدالجواد فلاطوری، ترجمه محمدباقر تلغری‌زاده، مؤسسه حکمت و فلسفه، ۱۳۹۴» است.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۸۲۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بی‌نظیری دارد

ایسنا/اصفهان عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه پایه‌های قوی و ریشه‌دار تفکر فلسفی، پیش از دوران صفویه و از مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید، گفت: در مکتب فلسفی اصفهان، فقه و فلسفه و حکمت یک‌جا جمع شد و می‌توان به آن عنوان رویکرد فلسفیِ جامع داد.فیلسوفان ما همواره آرزو داشتند تا دین و فلسفه را یکی بدانند که در همین اصفهان و با اندیشه‌های میرداماد محقق شد.

علی کرباسی‌زاده اصفهانی، در ابتدای نشست علمی «مکتب فلسفی اصفهان» که امروز شنبه (۹ اردیبهشت‌ماه)، و به مناسبت نکوداشت هفته فرهنگی اصفهان در محل دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: مکتب فلسفی اصفهان اصطلاحی است که جای خالی آن دیده می‌شد و خوشبختانه امروزه جایگاه خود را یافته است. وقتی در یک دیاری تعدادی فیلسوف در حد میرداماد و میرفندرسکی ظهور می‌کنند و باعث رونق علم در مدارس و حتی خیابان‌ها و در واقع بین مردم می‌شوند، از رشد و توسعه بسیار و در خور تأمل فلسفه در اصفهان حکایت دارد که ما از آن با عنوان مکتب فلسفی اصفهان یاد می‌کنیم.

عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان ادامه داد: نمی‌توان انکار کرد که جریانی قوی در دوران صفویه شکل گرفت. با این‌حال نباید ظهور و ریشه مکتب فلسفی اصفهان را به این دوران نسبت داد. از مدت‌ها پیش‌تر و از قرون سوم و چهارم فلسفه در اصفهان پا گرفت.

این مدرس فلسفه شهرمان افزود: خیلی‌ها نمی‌دانند که ابن‌سینا در اصفهانِ ما زیسته و چه فعالیت گسترده‌ای در فلسفه داشته است. یکی از پایه‌های فلسفی شهر را همین ابن‌سینای مشائی شکل داد. گروه‌های فکری بسیار دیگری نیز مانند اسماعیلیان قبل از صفویه در این شهر بودند.

این فلسفه‌دان تأکید کرد: ما پیش از صفویه ابن‌مسکویه را داشتیم که فیلسوفی بی‌نظیر بود و شخصیتی جهانی دارد. ابن‌مسکویه در اصفهان زیست و تعالی یافت و درگذشت. اما متأسفانه امروزه مقبره او مهجور است و شهرداری اصفهان به آن توجه جدی نمی‌کند.

کرباسی‌زاده با اشاره به این نکته که ما در تاریخ اصفهان می‌توانیم از اصطلاحی به نام «مکتب فلسفی متقدم» استفاده کنیم، تصریح کرد: پایه‌های قوی و ریشه‌دار تفکر فلسفی را از پیش از دوران صفویه و با عنایت به شخصیت‌هایی که اشاره کردم و البته باز هم می‌توان نام برد، مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید. اگر فلسفه ابن‌سینا را که در اصفهان تعالی یافت و بر روی فلسفه کار کرد، از اسلام حذف کنیم دیگر فلسفه ما حرفی برای گفتن ندارد و تهی می‌شود. ابن‌سینا مؤسس مکتب فلسفی متقدم ما است.

این پژوهشگر در ادامه و با نظر به همان فیلسوفان قبل از صفویه بیان کرد: حتی خیام که از نیشابور به اصفهان آمد و مدت‌ها در این شهر زیست، فقط شاعر و منجم نبود، بلکه فیلسوفی بی‌نظیر هم محسوب می‌شد. اندیشه‌های فلسفی او در همین اصفهان و مکتب فلسفی متقدم بالیده شد.

برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی

این پژوهنده فلسفه سپس یادآور شد: ریشه‌های اصفهان در علوم عقلی چنان است که کسانی همچون شیخ محمود اصفهانی صاحب «شرح قدیم» را داریم. خاندان ابن‌ترکه نیز از خانواده‌های مهم فلسفه‌دان در اصفهان بودند. حتی فلاسفه‌ای هستند که دوره‌های کاملی از فلسفه را نوشته‌اند و ما در تحقیقات نو به شناسایی‌شان‌ در شهر اصفهان موفق شده‌ایم.

وی گفت: کمره‌ای اصفهانی نیز از فیلسوفان بزرگ است که اصطلاح «حکمت متعالیه» را حتی قبل از میرداماد به کار گرفت. با این پیشنه قوی جالب است که مکتب فلسفی اصفهان در اصفهان شکل گرفت و مذهب اهل سنت در آن ریشه‌دار بود. خاک و جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه نکته‌ها و جایگاهی بی‌نظیر دارد. حتی دوران ساسانیان و بیش از ۲۰۰۰ سال پیش نیز اسنادی در خصوص فلسفه در این شهر یافت شده است. اصفهان دیاری بی‌نظیر در فلسفه است که بیشتر تاریخش را هم غیراصفهانی‌ها نوشته و تأیید کرده‌اند.

این پژوهشگر و محقق تاریخ مکتب فلسفی اصفهان در ادامه، حوزه‌های علمیه اصفهان و دیگر نقاط جهان اسلام را مقایسه و توصیف کرد: برترین دیدگاه‌های فلسفی و قوی‌ترین فلاسفه جهان اسلام در اصفهان ظهور و رشد کردند. علوم عقلی و نقلی در اصفهان مسالمت‌آمیز پیش رفتند و کامل‌کننده یکدیگر هستند.

او به کاربرد مکتب درباره فلسفه اصفهان هم نگاه کرد و توضیح داد: وقتی می‌گوییم مکتب فلسفی اصفهان، مقصود مجموعه‌ای از نگرش‌ها، دیدگاه‌ها، کنش‌ها و... است که در آثار هنرمندان و فلاسفه و اهل علم اصفهان ظهور و بروز یافته است. نقطه مشترکی وجود دارد که در تأملات فلسفی تمامی آنان یافتنی است. برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی همان نقطه و فصل مشترک به شمار می‌آید که نباید آن را دست‌کم گرفت.

کرباسی‌زاده در ادامه توضیحاتش دربارۀ مکتب فلسفی اصفهان خاطرنشان کرد: آثار نوشته‌شده در مکتب فلسفی اصفهان به‌اندازه آثار نوشته‌شده در همه نقاط ایران است که بسیار درخور تأمل به حساب می‌آید. دوسوم حواشی و تعلیقات نگاشته‌ شده بر فلسفه ابن‌سینا که در تاریخ علم مطرح است به اصفهان تعلق دارد.

این متخصص فلسفه ایران و اسلام اظهار کرد: فیلسوفان اصفهانی نکته‌های نغز و نابی را از روایت‌های اسلامی استخراج کردند و بسط دادند که اقدامی شایان توجه است. از طرفی، تعارض‌هایی در بحث‌های فلسفی این شهر شکل گرفت که نشان‌دهنده پویایی و گستردگی بحث‌های فلسفی در این دیار است. فلاسفه اصفهان با مهارت تمام به این تعارضات و در دوران صفویه پاسخ دادند.

این پژوهشگر و مدرس  فلسفه گفت: ما مدارس مختلفی داشتیم که اختلافاتی بینشان بود و هرکدام در شاخه‌ای رشد کردند. این تنوع فکری و فلسفی نیز در شهر اصفهان درخور اعتناست. شیخ بهایی یکی از شخصیت‌های همین دوران صفوی است که در فلسفه درخشید.

او سپس به فعالیت فلسفی شاهان صفوی اشاره و بیان کرد: در فلسفه این عصر نیاز به متون شیعی داشتیم و شاهان صفوی نیز همسو با این نیاز از فلاسفه جهان اسلام  دعوت کردند. این را هم باید در نظر داشت که اصفهان فقط صاحب یک مکتب فلسفی نبود، بلکه مکتبی جداگانه در فقه و فقهات نیز  داشت. این فقه سرتاسر با معنویت و حکمت سرشته است.

عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان اظهار کرد: در اصفهان هرگز رویکرد اخباری افراطی شکل نگرفت و بین اندیشمندان آن راه نیافت. این مسئله را مدیون مکتب قوی فلسفی اصفهان هستیم. بزرگ‌ترین عالمان رجالی نیز در اصفهان ظهور کردند. تمام کتب حدیثی در اصفهان نوشته شده است که پشتوانه این رونق نیز حکومت صفویان بود.

این محقق فلسفه و دین خاطرنشان کرد: شاهان صفوی مروج تفکر عقلی، فلسفه و فرهنگ بودند و خدمات مهمی در این مسیر داشتند. امیدوارم این میراث را قدر بدانیم و از آن پاسداری کنیم. میرفندرسکی، اولین فیلسوف تطبیقی، در همین مملکت صفوی ظهور کرد. این بُعد از زندگی او در جهان اسلام دارای اهمیت بسیاری است. اما چنین مسائلی متأسفانه امروزه دست‌کم گرفته می‌شود.

تحقق آرزوی اتحاد دین و فلسفه در اصفهان

کرباسی‌زاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار ایسنا که «سرنوشت مکتب فلسفی اصفهان پس از صفویان چه شد و آیا این رونقی که فرمودید در دوره‌های دیگر و حتی عصر ما وجود دارد یا خیر؟» گفت: در این نشست تا دوران صفویه بحث شد، اما در دوران پس از آن نیز نشانه‌های رونق فلسفه در اصفهان بسیار است. در اینجا دوران قاجار و آخوند ملاعلی نوری را مثال می‌زنم که در اصفهان از ۲۳سالگی و حدود ۷۰ سال تدریس کرد، شمار شاگردانی که تربیت کرد بسیار زیاد است، در دوران فتحعلی‌شاه شهرت فراوانی یافت و این شاه نیز او را به تهران دعوت کرد تا مدرس مدرسه تازه‌تأسیس فتحعلی‌شاه قاجار در مرکز شود.

او در ادامۀ پاسخ خود چنین گفت: این روحانی پاسخ می‌دهد که من در بین شاگردانم فقط ۴۰۰ مجتهد دارم که نمی‌توانم ترکشان کنم و باید اصفهان بمانم. فتحعلی‌شاه از او می‌خواهد که یکی از شاگردانش را به‌جای خودش به تهران بفرستد. بنابراین، نوری هم ملا زنوزی از نامدارترین شاگردان خود را راهی تهران، پایتخت ایران می‌کند. از ورود زنوزی به تهران است که مکتب فلسفی این شهر شکل می‌گیرد. این مکتب فلسفی در ادامه به سبزوار و عتبات و قم هم راه پیدا می‌کند و هنوز نشانه‌های پویایی و آثارش را می‌بینیم.

این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اینکه ما الآن مکتب فلسفی اصفهان در شهرمان داریم، سؤالی نیست که بتوان به آسانی پاسخ گفت. در حال حاضر، فلسفه اسلامی ما وضعیتی بسیار پیچیده دارد و اختلافات زیادی در آن ظهور کرده است. اگر بخواهیم بگوییم امروز هم مکتب فلسفی اصفهان به‌طور مشخص فعال است یا خیر به بحث‌ها و بررسی‌های گسترده‌تری نیاز دارد، زیرا فلسفه در ایران امروز قلمرو جدیدی یافته است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • حجت الاسلام خسروپناه: علم حکمی؛ لازمه دستیابی به تمدن نوین اسلامی
  • ◄ کاربرد کلمات و عبارات حمل و نقلی در متون و اشعار فارسی
  • استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود
  • فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • راز عبور شورای شهر قشم از محدودیت منابع
  • مجموعه ۹ جلدی بن‌مایه‌های فلسفه دین رونمایی می‌شود
  • تکریم چهره ماندگار فلسفه و عرفان در شیراز
  • جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بی‌نظیری دارد
  • یونانی‌ها مشعل المپیک را به پاریس تحویل دادند
  • عرضه «صفات الهی» در کتابفروشی‌ها