پرونده قتل حدیث کوچولو به قسامه رسید
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۸۸۱۳۶
رسیدگی به پرونده قتل مرموز «حدیث» کوچولو، دختر 8 سالهای که جسد سوختهاش درمنطقه لواسانات پیدا شده بود صبح دیروز درحالی در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران برگزارشد که اولیای دم از قضات فرصت سه ماههای خواستند تا 50شاهد را برای ادای سوگند به دادگاه بیاورند تا ثابت کنند متهم دستگیر شده قاتل فرزندشان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین / به گزارش خبرنگارحوادث«ایران» و براساس اوراق پرونده، دختر دانشآموز روز نهم اسفند سال 91 در نزدیکی مدرسهاش واقع در منطقه لواسان ربوده شد و خواهر 12 ساله او که متوجه ناپدید شدن خواهرش شده بود بلافاصله موضوع را به خانوادهاش اطلاع داد.همان موقع نیز جستوجوها برای یافتن «حدیث» آغاز شد. سرانجام روز بعد و در جریان جستوجوهای پلیس و مردم، جسد سوخته دختربچه در پنج کیلومتری مدرسهاش پیدا شد.خواهر حدیث که زمان حادثه همراه وی بود به تیم جنایی گفت: «من و حدیث با هم به مدرسه رفته بودیم ولی حدود ساعت 9 متوجه شدم خواهرم ضعف دارد. پس برای خرید خوراکی از مدرسه خارج شدیم. اما وقتی به خیابان رسیدیم از حدیث خواستم همانجا بایستد تا من بهمغازه آنطرف خیابان بروم و برگردم. بعد هم به مغازه رفتم و با کیک و آبمیوه برگشتم. ولی در کمال تعجب متوجه شدم اثری از خواهرم نیست. ابتدا فکر کردم او به مدرسه برگشته است که خودم را با عجله به آنجا رساندم اما خواهرم را ندیدم.»
در حالی که تحقیقات کارشناسان پزشکی قانونی حاکی از شکنجه دختر خردسال قبل از قتل بود، کارآگاهان در نخستین فرضیه احتمال دادند دخترک به دست افراد معتادی که در آن حوالی بودهاند ربوده شده و به قتل رسیده است.
بدینترتیب با توجه به اظهارات یکی از همسایهها که گفته بود حدیث را صبح روز حادثه در حال سوار شدن به یک خودروی پراید سفید رنگ دیده است، راننده پراید بهعنوان تنها مظنون به ارتکاب جنایت دستگیرشد اما ربودن و قتل دخترک را انکار کرد. در جلسه محاکمه دیروزکه برای سومین بار برگزار شد، والدین حدیث، ناصر را قاتل دختر خردسالشان معرفی کردند و خواستار اشد مجازات او شدند.
سپس متهم به قضات جنایی گفت: «من کارگر ساختمانی هستم و متأسفانه عمویم که معتاد بهمواد مخدر صنعتی است بهخاطر اختلاف و خصومت شخصی، مرا بهعنوان قاتل دختر بچه معرفی کرده است. در حالی که قسم میخورم بیگناه هستم و حتی زمانی که از این ماجرا اطلاع یافتم بشدت متأثر شدم.» و...
پس ازپایان اظهارات متهم و در پایان جلسه، قاضی قربانزاده -رئیس دادگاه- با توجه به اینکه هیچ مدرک محکمه پسندی علیه متهم وجود ندارد فرصت سه ماههای بهاولیای دم داد تا برای مراسم قسامه 50شاهد بیاورند و سوگند یاد کنند او قاتل است تا معمای این قتل از این طریق گره گشایی شود. اگر تا این مدت اولیای دم نتوانند 50شاهد را بیاورند، متهم خودش 50بار قسم مبنی بربیگناهیاش یاد خواهد که دراین صورت تبرئه خواهد شد.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۸۸۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»